-
سلام عزیزم
منم یکسری از مشکلات تورو داشتم اینکه همسرم جلو دیگران منو ضایع می کنه با اینکه من بالا می برمش اون منو ضایع می کنه و خیلی چیزهای دیگه.
رابطه جنسیتون چطوره؟میشه چند تا از نکات مثبت همسرت بگی؟
برات چند تا پیشنهاد دارم که شاید به دردت بخوره:
1-وقتی توی جمع کاری می کنه که ناراحت می شی به روی خودت نیار شرایط رو مدیریت کن و از اینکه بهم دیگه بیشتر بی احترامی کنید توی جمع جلو گیری کن.
2-بعد از اون جمع که میاین خونه رفتارت با همسرت عادی باشه و نقطه ضعف نشونش نده .اصلا اخم و تخم نکن و بذار یه شب رد بشه.
3-فرداش بعد ناهار و وقتی که دیدی همسرت حالش خوبه و خوابش نمیاد و خسته نیست بهش بگو من دیشب وقتی اون رفتارو دیدم ازت حس بدی پیدا کردم و دلم گرفت.فقط حست رو بهش بگو اونم نه با عصبانیت. و باهاش نرم حرف بزن و اگه دیدی داره بد حرف میزنه دیگه ادامه نده.
4-به خودت برس و همیشه مرتب باش.و حداقل دوروز در هفته خیلی شیک.
5-به خودت ارزش بده.
6_صبرت رو ببر بالا و رو خودت کار کن.
7-اصلا لازم نیست از خودت خیلی مایه بذاری مثلا وقتی مریضی مهمونی بدی نگو مهمونی نمیدم ولی نشون بده که حالت بده.
8-مهارت های ارتباطیت رو قوی کن.
9-توکلت به خدا باشه
ان شاالله زندگیت پر از آرامش باشه و شادی دوستم:72::72::72::72::72::43::43::43:
-
سلام دوست عزيزم ممنونم ازت بابت همدردي و نظراتت عزيزم از لحاظ رابطه جنسي هيچ مشكلي نداريم همسرم بهم خيلي حس داره از اين بابت مشگلي نداريم هميشه به خودم ميرسم براش كم نميزارم ولي اون انقدر راحت اين رفتارارو ميكنه پس چطوري حس شديد داره
-
سلام دوست عزیز
زندگی صحنه برد وباخت نیست که در بحث کردن یکی ببرد ودیگری ببازد ....در این بحث ها هر دو طرف بازنده اید
بحث ها را این قدر کش نده که منجر به کتک وعصبانیت شدید شوهرت باشه ..هر جا که دیدی داره از حالت عادی خودش خارج میشه همون لحظه سکوت کن
وقت جو آرام شد بگو که نمی خوای دعوا و استرس ایجاد کنی فقط داری رفع مسأله میکنی ودوست نداری که همسرت ناراحت بشه
در کتابی خواندم که مردها حتی میتوانند با کسانی (زنانی )که خوششان هم نمی آید رابطه جنسی داشته باشند از شما که صدر در صد خوشش می آید ودوستتان دارد :72:
موقع تایپ هم کمی باتوجه تر تایپ کن تا بهتر متوجه حرفاهایت باشیم ..متشکرم
-
سلام دوست عزيزم ممنونم ازت بابت همدردي و نظراتت عزيزم از لحاظ رابطه جنسي هيچ مشكلي نداريم همسرم بهم خيلي حس داره از اين بابت مشگلي نداريم هميشه به خودم ميرسم براش كم نميزارم ولي اون انقدر راحت اين رفتارارو ميكنه پس چطوري حس شديد داره وقتي خواهرش مياد لوس بازيو ميشينه رو پاي برادراش بدم مياد منم از لوس كردن و رفتارايي كه بايد كرد ناز كردن و همه ي اينكارارو ميكنم ولي نميدونم چرا اجازه ميده خواهراش تو وارد حريم خصوصيش بشن بهشم كه ميگم همش دعوا ميشه بهش ميگم حداقل به خاطر اعتقادات من رعايت كن يا وقتي پوشش اونقدر بده و جلوي من با دامن كوتاه ميگرده و باز ميشينه خيلي زشته لطفا ما نمونيم به بهانه اي بياييم خونه كه آخرين بار سر اين موضوع من و برد جلو خونه بابام كه تو حاليت نيست ميخوايي من با خواهرام بد كني و اونا با فرهنگن كه از اون موقع هروز ميره خونه مامانش تا پيش خواهرش باشه بدون من ميره كه لج كنه خواهرشم يه كاراي چندشي ميكنه كه من افكارم ميريزه بهم
-
كسي نيست ازتون ممنونم من از راهنمايياتون استفاده كردم ميشه راجع به اين موضوعم كمكم كنين خواهش ميكنم
-
سلام
این رفتار شوهرت اینقدر برای شما ناراحت کننده است که به خاطرش بخواهی جدا شوی؟
به نظر من حساسیتت رو روی این مورد کم کن واگر ناراحت می شوی مکان را ترک کن و کمتر آنجا برو
شما خودت هم در این موضوع مقصریی وشوهرت را در حالت کشمکش قرار داده ای و درجه حساسیت به خواهرش را بالا کشیده ای
نادیده گرفتن چیز عجیب وغیر عادی نیست
این قدر نادیده بگیر تا کم رنگ وکم رنگ تر بشه واز رخ بیافته
-
دوست عزیز
سلام
برخورد خواهر شوهرات نامناسب هست اینها درست
ولی با توجه به اینکه همسرت در این زمینه توجیه نیست بهتره دائم راجع بهش حرف نزنی خودت که می بینی هیچ نتیجه مثبتی از این صحبتها ندیدی
تمرکزت رو فعلا یه مدت از روی شوهرت بردار شاید خوندن رمان های جذاب در منزل بتونه برای برداشته شدن تمرکزت از روی همسرت خیلی کمک کننده باشه
فکر کن بخشی از زندگیت ایده آل نیست و مجبوری تحمل کنی این قسمت رو
حداقل در کلامت حساسیتت رو نشون نده هرچند در حرکاتت به احتمال زیاد نتونی خودتو کنترل کنی
وقتی میری اونجا یه کتاب درسی چیزی ببر و مطالعه اش کن
البته اگر شرایط طوری بود که کتاب داستان می بردی شاید بیشتر ذهنت رو از اتفاقات اطراف منحرف می کرد ولی اصولا توی این جمعها نمیشه رمان خوند حداقل کتاب درسی یه توجیهی داره
اگر خواستی روابطت با خانوادشون محدود بشه با سیاست این کارو بکن
بهانه هایی مثل درس و ...
مستقیم راجع به این حساسیتت توضیح نده چون توی این سیستم جواب نمیده
شما در صورتی که بخوای طلاق بگیری شرایط نامناسب تری در آینده خواهی داشت
از طرفی بالاخره خواهرشوهرات ازدواج می کنن و این موضوع با محدود کردن همسرشون به اتمام می رسه
به نظرم فعلا کجدار مریض پیش برو
در رابطه با اینکه همسرت الان زیاد میره خونه مادرش از لج حرفی که شما زدی هم نگران نباش اگر دیگه صحبتی راجع بهش نکنی تا یکی دو ماه دیگه از سرش می افته
-
دوستاي عزيزم ممنونم از همگي فكور جان ميدوني من نميتونم اصلا رفتاراي خواهر شوهرمو تحمل كنم نميدوني چقدر كاراش زشته ديگه چه برسه به اسنكه بفهمم شوهرم تنهايي رفته خونه مامانش از پوشش كه روم نميشه واضح بگم از رفتاراشون مثلا سر سفره داره دوغ ميريزه تو ليوان ميگه انگار داره از سينم دوغ مياد بعد شوهرمم ميخنده باهاشون من اون لحظه واقعا تهوع ميگيرم از رفتاراشون و اينكه شوهرمم تاييد ميكنه بيشتر عذابم ميده
-
دوباره سلام
ملکای عزیزمیدونم رفتارهای خواهر شوهرت بد هست خیلی هم بده
همسر شما توی این فرهنگ بزرگ شده و این موضوع به نظرش عادی میاد
جدا شدن از این فرهنگ زمان میبره
نشان دادن حساسیتت فقط باعث جبهه گیری بیشتر شده چون شوهر شما به این موضوع منطقی نگاه نمی کنه یعنی با منطق شما و بقیه آدمای عادی نگاه نمی کنه با منطق خودش می بینه همه چیزو
خواهر شوهرت چند سالشه؟
شما که نوشتی به طلاق فکر می کنی خوب حالا فکر کن طلاق گرفتی یه مدت خودت با خودت سرگرم باش فکر کن این همسر نیست حداقل مواقعی که میره خونه مادرش اینا فکر کن طلاق گرفتی و اون همسر رو نداری
باید سعی کنی انقدر توی قلب همسرت جا داشته باشی که حتی اگر منطقش بگه خواهرش درست رفتار می کنه فقط به خاطر حساسیت شما جوری رفتار کنه که شما آسیب نبینی راهشو پیدا کن
با نشون دادن این حساسیت شما فقط داری از شوهرت دورتر میشی و اونو به سمت خواهرش سوق میدی در مورد خواهرشوهرت فکر کن یا یک آدم دیوانه طرف هستی فکر کن از روی دیوانگی یه حرفی زده و بقیه برای اینکه ناراحتش نکنن چیزی بهش نگفتن گاهی لازمه آدم وقایع رو یه جور دیگه ببینه تا اعصاب خودش راحت باشه
یه مدت مثلا شش ماه فرض کن هدفت فقط نزدیک کردن شوهرت به خودت هست هر کاری فکر می کنی لازمه انجام بده چون بازه زمانی مشخص می کنی عذابی که توی این مسیر می کشی برات قابل تحمل تره
شرایط خوبی نیست فقط باید یه جوری راه مدیریتشو پیدا کنی
-
عزيزم خواهر شوهرم ٢٨سالشه طلاق گرفته يعني به من اينطوري گفتن چون كلن اومده خونه باباش جاريم ميگه يه مدت جدا ميخوان زندگي كنن نميدونم مگه ميشه ادم يه مدت طولاني از شوهرش جدا باشه تو يه شهر ديگه همه وسايلاشم آورده خونه باباش اتاق جدا از مامانشينا درست كرده اون يكي خواهرشوهرمم ٣٤سالشه هردوشون سناشونم بالاست تقريبا اما نميدونم دليل اين بي حيايي و پوشش زشتشون چيه من خودم اونقدر مذهبي نيستم اما در اين حدم نيستم كه با دامن كوتاه بشينم باز جلو همه يا بشينم رو پاي داداشام يا يه حرفاي زشت بزنم اجازه نميدم به خودم امشبم داريم ميريم خونه مادر شوهرم ٥شنبه ها ميريم بيشتر خدا به خير كنه بدون دعوا تموم شه