-
««لطفا راه حل!!!!!»»
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
یک زن 40 ساله هستم 20 سال است پدرم را از دست داده ام
یک خواهر بزرگتر ، یک خواهر و 2برادر کوچکتر دارم
[/align]
مدت 7 سال است با ازدواج اولین برادرم بین هر 6 نفر عضو خانواده مادرم و ما 5تا اختلافهای پی در پی پیش امده همیشه حتی در زمان حیات پدرم صفت عاقل بودن را یدک کشیدم ولی اکنون در این ماجرا که خانواده ی ما به دو جبهه ی مادرم ، خواهر بزرگ و برادر اولم یک طرف ، من و خواهر کوچکتر و برادر دومم طرف دیگر قرار گرفته ایم
اکنون حتی با پشیمانی مادرم اینها و حتی با اصرار انها برای برقراری صلح واشتی نه قادر هستم خودم این اشتی را بپذیرم نه می توانم خواهر و برادر دیگرم را قانع کنم در برزخی هستم که به اصطلاح نه راه پیش مانده نه پس
دنبال راه حل سومی هستم تا مانع از ان شود که خستگی های روحی و تکرار ازار دهنده ی جریانات در زندگی شخصی خانوادگی ام یعنی همسر و فرزندانم اثر بگذارد و بتوانم با فراموش کردن گذشته زندگی با کیفیت تری داشته باشم
لطفا راهنمایی فرمایید
متشکرم
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
roze عزیز. فکر کنم دلیل جواب ندادن دوستان واضح نبودن مشکل شماست.
من تا اونجایی که متوجه شدم شما خواستار برقراری ارتباط با خانواده هستین به طوری که مسائل گذشته رو فراموش کنید و اون مسائل تأثیری روی زندگی تون نداشته باشه.
به نظر من بهترین کار اینه که شما تمام مسائلی که باعث رنجش و به وجود اومدن کدورت شده رو بنویسید، همه اونها رو دسته بندی کنید و توی یک جلسه که سایر اعضای خانواده هم هستن مطرح کنید و از همه بخواین که اگه چیز دیگه ای به نظرشون می رسه اضافه کنن. اینجا می تونید از مادرتون کمک بخواین. بعد هم تمامی سوء تفاهم ها رو شناسایی کنید و اونها رو برطرف کنید. اگه هم کسی مقصر بوده سعی نکنید که اون اشتباه رو فراموش کنید سعی کنید که اون شخص رو ببخشید و از دیگران هم همین رو بخواین. فکر می کنم اینطوری زودتر و بهتر مسائلتون حل میشه و می تونید به آرامش برسید.
موفق باشید
:72:
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
منتظر توضيحات بيشتر هستيم..
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام به شما
لطفا بیشترتوضیح بدین
اصلا مشخص نیست مشکلتون؟
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام roze
همانطور که دوستان اشاره کردند شما کلی و مبهم سئوالتون را مطرح کردید. یا باید حوصله به خرج بدهید و ریز مسائل را مطرح کنی، و منتظر پاسخ بمونی یا باید حضورا به مشاور خانواده مراجعه کنید و با شرح و تفصیل مسائل از او کمک بگیرید
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام
شرح ماجرا اذیتم میکنه چون واقعا چیزهایی که باعث رنجش و شاید به تعبیری سو تفاهم های دوجانبه شد ارزش این رو نداشت که 7سال از همدیگر دور باشیم ولی دخالت فامیل قضیه را انقدر تا امروز پیچیده کرده که غیر قابل حل شده به هرحال قضیه این بود که علی رغم صمیمیت فوق العاده ی برادرم و من در مراحل مختلف ازدواج به خصوص لحظه ی عقد ندیده گرفته شدم و به طرز خیلی شاخص و بارز در حضور خانواده ی همسر و دیگر بستگان از اینکه در مراسم مختلف دعوت نمیشوم سرشکسته شدم این در حالی بود که اگر در مراسم دیگر فامیل هم با مادر و خواهر و برادرم و به اصطلاح عروس جدید برخورد می کردم بسیار مورد بی توجهی و حتی حرکات پرخاش گرانه قرار می گرفتم کار تا جایی پیشرفت که از طرف خواهر بزرگ و برادرم مورد ناسزا های لفظی قرار گرفتم بدون انکه پاسخی به انها بگویم محل را ترک کردم و بیشتر کناره کردم و رابطه را کاملا قطع کردم
اکنون بعد از 7 سال واسطه هایی می فرستند یا تماس می گیرند که ما می دانیم اشتباه کردیم ولی این قضایا اینقدر ارزش ندارد که تو نمیگذری ومن چون شخصیت اجتماعی و حیثیتم در حضور فامیل همسر و فرزندانم خرد شده قادر نیستم فراموش کنم هر چند در ضمیر خود انها را بخشیده ام ولی قدرت ندارم پوزش لفظی انها را بپذیرم یا بار دیگر در چشم هم نگاه کنیم روی یک سفره بنشینیم و روابط قبل را پیدا کنیم چون فکر میکنم اعتبار ارتباط و نسبت ما در این 7 سال کاملا از بین رفته و دیگر برای هم ابرو و احترام نیستیم
این کدروت انقدر شهره شد و انقدر افراد دخالت کردند و انقدر مادرم از فامیل خواست که دراین مدت هر برنامه ای در فامیل بود من خواهر کوچکتر و برادر دومم دعوت نمیشدیم و حتی گاهی در برخورد در خیابان یا جای دیگر فامیل هم رفتاری مشابه مادرم اینها را داشتند یعنی یا سر می گرداندند یا ترش رویی می کردند انها هم اکنون یکی یکی بر می گردند دعوت می کنند و به نوعی با رفتار عذر تقصیر می خواهند من انها را مقص نمیدانم چون مقصر مادر و خواهر و برادرم بودند که حرمت من خواهر دیگر و برادر دیگرم را شکستند .
امیدوارم با این توضیح بتوانید راهنماییم کنید.
رز
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام ، در كليه اختلافها من جمله اختلاف موجود گذشت حلال مشكلات است . پادرمياني بزرگترها و در نهايت مراجعه به قانون ديگر راه حلهاي ممكن مي تواند باشد و راه حل انتخابي بستگي به ميزان حاد بودن مشكل و شرايط حاكم بر خانواده را دارد .
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام
من نمی دانم شما باید چکار کنید ، اما اگر جای اون ها بودم سعی می کردم دل همسر شما را به دست آورم . چون به علتی که جلوی همسرتان و خانواده اش سرشکسته شده اید دلخورید و در صورتی که همسر شما شما را به گذشت بخواند فکر می کنم شما به خاطر او با کمال میل این کار را خواهید کرد.
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
نمی دونم رابطه تون با همسرتون در چه حدیه، اما اگه رابطه صمیمانه ای دارین، بهتره از نگرانی و حسی که مانع شما میشه با ایشون صحبت کنید. اینطوری شاید راحت تر بتونید با قضیه کنار بیاین و اگه همسرتون از تون بخواد که گذشت کنید می تونید با آرامش بیشتری ارتباط برقرار کنید.
مسلما شما نمی تونید یه دفعه روابط قبل رو با خانوادتون داشته باشین. بهتره آروم آروم پیش برین. معمولا اگه راحت از بی حرمتی ها بگذریم نتیجه خوبی در پی نداره، به نظر من بهتره که شما کاملا رسمی با خانوادتون ارتباط برقرار کنید. مخصوصا اینکه این اختلاف روی سایر اقوامتون هم تأثیر گذاشته بود. شما می تونید هم بزرگواری خودتون رو نشون بدین و هم بهشون بفهمونید که از دستشون رنجیده شدین و به شخصیت شما توهین کردن.
خواهر و برادر دیگه تون چی ؟ اونها رابطه برقرار کردن یا اونها هم مثل شما مردد هستن؟
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
خواهر و برادرم مردد نیستند بلکه کاملا مخالفند
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
به نظر من این قضیه نیاز به گذشت زمان داره. بهتره سعی کنید روابطتون برقرار بشه. اما در آرامش وبا دید بازتر. مگه شما به عنوان کسی نبودید که همه روش حساب می کردن؟ پس از همون ویژگی تون استفاده کنید، سعی کنید برقرار شدن رابطه ها رو کنترل کنید. از همسرتون هم می تونید کمک بخواین. اما با عجله پیش نرید.
البته قبل از هر اقدامی سعی کنید هم شما و هم خواهر وبرادر دیگه تون از صمیم قلب مادر و سایر خواهر و برادراتون رو ببخشید. در غیر اینصورت با داشتن ناراحتی و دلخوری، ارتباط برقرار کردن فایده ای نخواهد داشت.
براتون مقدور هست که با همسرتون صحبت کنید و ازش کمک بخواین؟ نظر همسرتون در این مورد چیه؟
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
روابطم با همسرم خیلی صمیمی هست او بسیار با ظرفیت و با جنبه است در این مدت 7 ساله هر وقت من از این اختلافات صحبت کرده ام فقط سعی کرده مثل یک مسکن کنارم باشد هر چند به خودش بسیار توهین شده حتی لفظی ولی به رو نمی آورد او کارهای مادرم را به دلیل اینکه شوهرش را از دست داده توجیه می کند اعتقاد دارد هر انسانی تا حدی ظرفیت دارد و ظرفیت مادرم تنها و بدون پدرم همین قدر بوده
همسرم دوست دارد همه چیز به حال اول برگردد ولی من گاهی فکر می کنم این برخورد همسرم به دلیل این است که می خواهد گذشت مرا در زندگی که با مادرش به طور مشترک در یک خانه هستیم جبران نماید
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
شما با داشتن چنین همسر فهمیده ای خیلی راحت می تونید موضوع رو در آرامش حل کنید. بهتره با خواهر و برادر دیگرتون هم صحبت کنید وبا هم به نتیجه برسید و تصمیم بگیرید که کم کم روابط رو شروع کنید.
من نمی دونم ریشه اصلی مشکل شما چی بوده و از کجا و به چه دلیل این اختلافات سر گرفته اما می تونم حدس بزنم که یه سوء تفاهم بزرگ بوده. پس این قضیه برای هر کسی پیش میاد، بهتره گذشت کنید لذت گذشت رو توی زندگیتون بیارین.
-
RE: ««لطفا راه حل!!!!!»»
سلام roze
بعضی دردها درمان نداره
بعضی دردها درمان شیرینی ممکن داشته باشه
و بعضی دردها دارویی تلخ یا جراحی سنگین می خواهد اما درمان پذیر است.
مشکل شما بیشتر شبیه مورد آخر است. یعنی یکبار برای همیشه می توانی با تحمل سختی گذشت و اغماض ، شیرینی حل مشکلت را برای سالهای آتی عمر با همه وجود بچشی.
معمولا آنچه که از آبرو و و ضایع شدن در جمع صحبت می کنیم، چیزی هست که فقط در خیال و ذهن ماست. در غیر اینصورت در واقعیت این رفتار و عملکرد ماست که حیثبت ، آبرو و شخصیت ما را نشان می دهد نه برخورد دیگران با ما.
اگر شما طلا باشید، با گفتن دیگران که شما آهن هستید ، ضایع نمی شوید، در واقع آنها به خاطر اشتباه در تشخیص مشکل دار هستند.
و اگر ارزش شما آهن باشد، با طلا طلا کردن دیگران ، بر شخصیت شما افزوده نمی گردد.
با توجه به این توضیحات اگر اینگونه فکر کنید که مردم ما را بر اساس رفتار و حرکات و گفتار و منش خودمون در جامعه تعریف می کنند و می شناسند، آنگاه نگران بی حیثیت شدن با حرفهای دیگران را نخواهید داشت.
اگر در همین تالار نگاه کنید، بعضی از مراجعان ممکن است حرفهای تند و گزنده ، مسخره کننده یا حتی اهانت آمیزی حتی نسبت به خود من بیان کنند، لیکن اینها نباید مایه عداوت و کینه قرار گیرد. چون رفتار هر کس مبین شخصیت خود اوست. و من هم به خاطر حرفها و کردارم پاسخگو هستم.
پس شما هیچ چیزی را از دست نداده اید و احترام شما به خاطر منش شما ، کما فی السابق هست. صرفا در ذهن خود به اشتباه تصور بی حیثیت شدن می کنید.
حالا که آنها هم به اشتباه خود پی بردند ، دیگر ادامه به وضع موجود توجیهی ندارد. و اگر ادامه دهید این خودتون هستید که از این به بعد، با این روشتون اعتبار خود را زیر سئوال می برید.
همچنین به طور گذرا بگویم قدرهمسرت را خیلی خیلی خیلی بدان. و بابت اینکه برای خصوصیات مثبت اخلاقی (فهمیدن ظرفیت مادرت و توقع برگشتن به حالت اول) از او بسیار تشکر کن و هرگز این دیدگاه منفی خودت را در زندگی گسترش نده(دیدگاه منفی: مثل این مسئله که گذشت همسرت را به خاطر این بدانی که تو با مادرشوهرت زندگی می کنی)