RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
هیییییییییییییییییییییییی ییییییی ...
یادش بخیر روزایی که صبح ها میومدم تالاروافراد زیادی رو تولیست مشاهده می کردم.
می رفتم قسمت ارسالها وشاهد پستهای ارزشمندی ازبالهای صداقت بودم.
واقعا یادش بخیـــــــــــــــــــــر
دخترمهربون
تبریک می گم خانومی.ایشاله که دختریاپسر بزرگی بشه و واسه یدونه عمه خانومش خدمت کنه.
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
به به
بالاخره بالهای صداقت هم دوره غیبتشون تموم شد و بعد از مدتها پست زدن :104:
سرسنگین شده بودی خانم
امیدوارم که ایام به کام باشه :72:
منتظر فعالیت بیشترت هستیم :72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
شدیداً جای بالهای صداقت در این تالار خالی بود.
واقعاً چند نفر در این تالار فعالیت دارند که اگر چند روز نیایند، قشنگ نبودشون احساس می شه.
بالهای صداقت هم جزو همین کاربران هست که واقعاً با حضورش همدردی رنگ و بوی متفاوتی داره.
بالهای صداقت، خوش آمدی!!!
--------
در ضمن فرا رسیدن ماه مبارک رمضان رو پیشاپیش به همه کاربران عزیز همدردی تبریک می گم.
از همه التماس دعا دارم.
به خصوص برای کسانی دعا کنیم که گرفتار هستند.
:323:
آقای مدیر همدردی، لطفاً یک شکلک هم برای ما پسرها بگذارید که مجبور نباشیم وقتی می خواهیم دعا کنیم، اینطوری :323: روسری سرمون کنیم! تازه دامن هم باید بپوشیم :311:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
ممنون از همه ی دوستان ناب این تالار
دوستانی که ندیدمشون
صداشون رو نشنیدم
اما احساسشون کردم و با تمام وجودم همدردی ها و مهربونی هاشون رو لمس کرده ام
***
یاد بگیرید و یاد بدهید این جوری میشه که انعکاس خوبی هایی که می کنید توی زندگیتون نمودار میشه
این مدتی که نبودم خود خواسته بی خبر از همه جا و همه کس شدم تا تنها روی خودم و زندگی ام متمرکز بشوم
یاد گرفتم که ازدواج هدف نیست بلکه جزئی از زندگیم هست
شاید نتونم درست اونچه را که آموخته ام بیان کنم
عذر تقصیرم را بپذیرید
... باید توی شرایط بود و لمس کرد و بعد با تمام وجود درک کرد که اگه توی زندگی با همسرت مشکلی پیش اومد بتونی اون مشکل را مدیریت کنی جوری که
نه دنیا به آخر برسه
نه مایوس بشی
و نه تمام زندگی ات مختل بشه
.... گفتم اگه مشکلی با همسرت پیش اومدم بذارید اصلاحش کنم ( چون یه بحران کاری رو دارم پشت سر می گذارم )
اگه مشکلی توی محیط کارت پیش اومد
اگه مشکلی با همسایه برات پیش اومد
اگه مشکلی با فرزندت پیش اومد
اگه مشکلی با فامیل خودت پیش اومد
اگه مشکلی با فامیل همسرت پیش اومد
.
.
.
حتی اگه مشکلی توی تالار ( یه محیط مجازی) پیش اومد
احساساتتون رو کنترل کنید
و بعد اون رو درست مدیریت کنید
نگذارید این مشکلات ذره ای خوبی و خوب بودن رو ازتون بگیره و ناامید بشید
در همه اون "اگه ها" که گفتم خدا رو ببینید و ایمانتون رو قوی کنید
فکر می کنید " آیا ،آزمایش الهی فقط میشه بریدن سر فرزند؟ "
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
شایانا جان کجایی؟ دلم واست تنگ شده. چرا دیگه پست نمیزنی؟:302:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
خدایا!
به هرآنکه دوستش داری بفهمان، پست زدن بهتر از سر زدن است، و به هرآنکه بیشتر دوستش داری بفهمان، مخفی آمدن به معنی عدم درک حضورشان نیست....
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
خدايا
به ما چشم بينايي عنايت فرما كه حق ديگران را ببينيم و به حقوق سايرين در انتخاب مسيرهايشان احترام بگذاريم و ريشه توقع را در ما خشك كن و ما را از بايد و نبايدهاي غير سازنده دور فرما . الهي آمين يا رب العالمين :323:
شب باراني نازنينم :46:
با خواندن مطلب شما قصد شوخي و مزاح در من شكوفا شد . به همين دليل پاسخ شما را به اين روش دادم . قصد جسارت ندارم . تنها يك مزاح ساده است كه البته كلامي و دعايي خير از كار در آمد .
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
منم شوخی کردم خانومی. فقط خواستم بچه های مشمول دعای فوق الذکر! بدونن چقدر منتظر پست های زیباشون هستیم.:46::43:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام و احترام به اعضای خوب تا لار خانم بی دل اقای کامران خانم شیدا اعضای قدیمی تا لار به تا لار بر گشتی خوش امدید تالار همدردی به و جود شما نیا ز دارد امیدوارم به فعا لیت در تالار همدردی ادامه دهید من امرو ز اعضای قدیمی به تالار بر گشتند خیلی خوشحا ل هستم براتون ارزوی موفقیت و سلامتی می کنم:72::72::72::72:
RE: حال و احوال یاران همدردی (3)
سلام.
امیدوارم همه ی دوستای خوبم خوب و خوش باشن:72::72:
اومدم که یه کمی از حال و احوالم بگم.
این چند روز که نبودم اتفاقای زیادی دور و برم افتاد. اما چند تاش خیلی من رو به فکر فرو برد.
این روزا که خونه ی برادرم بودم، فهمیدم که بر خلاف چیزی که فکر میکردیم اصلاً اخلاق برادرم عوض نشده.
از یه طرف دلم برای زنداداشم سوخت که چه جوری این همه مدت تحمل کرده و چیزی به ما نگفته.
از یه طرف از خودم بدم اومد که از سختی نزدیکترین کسانم غافل بودم.
برادرم خوبه. اما بعضی وقتا که عصبانی میشه (البته سر چیزای بیخودی) سخت میشه آرومش کرد.
من هر چیزی بلد بودم تا جایی که به زنداداشم بر نخوره بهش در قالب پیشنهاد گفتم.
قرار شده برن پیش مشاور.
دلم برای اون طفل معصوم میسوزه که تازه اومده و هیچ گناهی نداره.
براشون دعا کنید لطفاً...
یه اتفاق دیگه هم افتاد.
یکی از دوستام یک عالمه ازم گله کرد که چرا این چند روز بهش جواب ندادم.
اصلاً فکر نمیکردم که برای کسی انقدر به درد بخور باشم.
یک عالمه باهام درد و دل کرد.
میگفت فقط با تو میتونم حرف بزنم. نه حتی با مادرم.
تقریباً عین این حرفا رو یه دوست دیگم هم بهم گفت.
دوباره از خودم بدم اومد که از سختی نزدیکترین کسانم غافل بودم.
تا الان فکر میکردم همه ی رابطه های دوستانه ای که دارم، به خاطر نیازای خودم بوده. بیشتر فکر میکردم من دارم ازشون کمک میگیرم. اما الان فهمیدم که چقدر خود خواه بودم.
چه خوش خیال بودم که دارم اینجا به همنوعم کمک میکنم.
درسته که کار خوبیه اما شاید اگه همه به اطرافیانشون توجه کنن، کسی اینجا نمونه.
نه برای کمک خواستن نه برای کمک کردن:)
ببخشید که پر حرفی کردم. شاید نظرم با نظرتون متفاوت باشه. اما حسی بود که بهم دست داده بود.
کاش همه بیشتر به فکر اطرافیانمون باشیم.
راستی ماه رمضون منو از دعاهای خیرتون محروم نکنید.
سحر و افطار به یادتون هستم. اگه دوست داشتین به یاد منم باشید:72::72: