RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام آقای امیررضای عزیز، به انجمن همدردی خوش آمدید.
نظر دوستان رو مطالعه کردم، هر کدوم از جهتی موجه و منطقی بودند. شرایط رابطه سابق من و رابطه فعلی شما تا حدودی (30 تا 40 درصد) مشابه هست و با استناد به تجربیاتم، سعی میکنم بخشهایی رو که احتمال میدم تاثیر بسزایی در نتیجه سرد و بی تفاوت شدن فرد مورد علاقه شما داشته رو ذکر کنم.
علت اول: لطف مداوم --> حق مسلم.
آقای امیررضای عزیز. صرفنظر از اینکه طرف مقابل شما چه کسی هست، هر وقت به حد افراط به او لطف و محبت کنید، نه تنها زحمات شما به رسمیت شناخته نمیشود بلکه خدماتی که ارائه میدهید به مرور زمان حالت یک وظیفه را به خود میگیرد. به عبارتی خیلی ساده تر، با محبت بیش از اندازه ای که در حق آن دختر خانم انجام دادید (آن هم بدون تعهدی رسمی بین شما دونفر)، آن دختر خانم بعد از گذشت سالها نقش شما را بیشتر بعنوان یک ناجی یا خدمت کننده و کمتر بعنوان یک شریک عاطفی میبیند. در واقع آدمهايي كه به اين بلا دچار شدهاند به اميد آنكه خدمتي ارائه كنند تا دلدار بيشتر دوستشان بدارد، در واقع كاري ميكنند تا توجه طرفشان از خودشان به خدمتي كه ارائه ميكنند جلب شود. با اين حساب تصور زماني كه ديگر امكان ارائه آن خدمت نيست واضح است.
علت دوم: دوری از معشوقه تان.
رابطه شما و آن دختر خانم بیشتر برمبنای احساسات و کمتر برمبنای منطق بوده. دقت داشته باشید که رابطه عاطفی شما بر چارچوب تخیلات و هیجانات احساسی بردوام بود و با حضور و غیاب طرفین این احساسات هر بار شعله ور میشد. با رفتن شما به آلمان حضور شما در تخیلات آن دختر خانم کمتر و کمرنگتر شده. پروست در رمان "در جستجوی زمان از دست رفته" بر تاثیر این مسئله در فراموشی عشق تاکید می کند. در این رمان Odette (معشوقه ی Swann) به مسافرتی میرود که یک سال به طول می انجامد، زمانی که دیگر حضور و غیاب متناوب اودت تخیل سوان را تحریک نمی کند به تدریج و در پایان یکسال متوجه می شود که دیگر عاشق سوان نیست.
علت سوم: بیش از حد دلپسند بودن.
برادر بزرگوارم، لازمه پذیرفته شدن در هر محفلی بیش از حد دلپسند بودن نیست. شما با چشم پوشی کردن از حقوق اولیه خودتان عملاً تصویر یک فرد وابسته که فردیت مشخصی ندارد را در ذهن او ساختید. بعنوان مثال جریان به آلمان رفتن را میتوانستید در حد یک مشورت جدی با او مطرح کنید و بعد از مشورت تصمیمی قطعی میگرفتید. اما شما مسئله را تا حد زیادی به دراما تبدیل کردید، آن هم با تحمیل احساس "من بدون رضایت شما از اینجا تکان نمیخورم" به او.
علت چهارم: ابتذال.
این مورد تنها در حد احتمالات است و بس. شاید این دختر خانم واقعاً شما را دوست دارد و به زبان بی زبانی میخواهد از شما بخواهد بصورتی جدی در ازدواج پیش قدم شوید. اما راهی که ایشان طی میکنند بجای اینکه سالم و منطقی باشد (مثل گفتگوی دو بزرگسال)، بیشتر حالتی مبتذلانه دارد. منظور از رفتار مبتذلانه، فساد اخلاقی نیست - منظور رفتاری است که به واسطه آن فرد به قیمت عذاب روحی و روانی دیگران سعی در کسب امتیازی مثبت دارد.
پیشنهاد من: یا بصورتی جدی در راستای ازدواج اقدام کنید، یا برای همیشه و بصورتی رسمی رابطه را با او قطع کنید.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
دوست عزیز
می دونم قبولش سخته ولی بنظر رد پای شخص سومی در این ماجرا هست وقتی با شناخت خوبی که میگید از شما داره و با فداکاریهایی که کردید و با اصرار شما برای ازدواج و موقعیت تحصیلی (که همه ی اینها ارزوی یک دختر بالغه)این نوع رفتارها از یک دختر بالغ بعیده که قصد ازدواج با شما رو داشته باشه!
دلیلم برای حرفام دلایل ایشون برای تعهد و خیانته!بنظرتون اگر گوشه ی ذهنش هم بودید هیچ وقت چنین حرفهایی رو می زد؟!؟!
اما برای محکم کاری رسما برای خواستگاری اقدام کنید(اگر مطمئنید می خوایدش که توصیه میکنم بازنگری بکنید) و با هم پیش یک روانشناس برید.اگر راضی نشد که بدون درنگ به فکر فراموش کردنش باشید به جای اصرار!
با تجربه ی اندکم فکر میکنم با روایتی که شما کردید اگر همه ی ابعاد ماجرا رو ییان کرده باشید بهتره کم کم برای فراموش کردنش اقدام کنید.
بنظر من لطفها مکرر شما علت اصلی سرد شدن ایشون به شماست چون من تجربه ایی مشابه رو دارم به فکر اصلاح این قضیه نباشید چون اب رفته به جوی بر نمی گرده (این رو تجربم به من میگه با توجه به روایتی که کردید)
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
اصرار نکنید بهشون! مطمئن باشید این وضعیت ایشون رو بیشتر ازتون دور می کنه. باعث سردرگرمیشون نشید. بهشون فرصت بدید که فکر کنن و مجبورشون نکنیدکه اون چیزی که شما می خواید رو انجام بدن. بهشون بگید که بعد از یه مدت تماس می گیرید تا نظرشون رو در مورد ازدواج بدونید. مطمئن باشید اگه واقعا دوستون داشته باشن، بعد از یه مدت دوری بهتر می توننتصمیم بگیرن. فقط یادتون باشه اگه نمی خواید راحت از دستشون بدید، بهشون اصرار نکنید و اذیتشون نکنید. بذارید تنها بشن. موفق باشید
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
به نظر من زن و مرد و رابطه ی عاشقانه و ازدواج برای ایجاد آرامش و تکامله.الان تو رابطه ی شما دوتا آرامشی وجود نداره درضمن شما دارین درس میخونین و خیلی بده که ذهنتون درگیر این مسائل باشه.
اینا اهمیت زیادی داره حتما برای مشکلتون وقت بذارین و یکبار برای همیشه حلش کنین و سعی کنین بهترین روزهای زندگی یعنی جوونی رو تلف این اختلافات نکنین
مهمترین چیز اینه که بفهمین واقعا دوستتون داره یا نه و کمی هم قاطع باشین تهدید به خیانت اصلا حرف جالبی نیست حتما موضوع رو حل کنین و سعی کنین تو نظرش یه مرد واقعی باشین مستقل و محکم نه گدای عشق اون. و این اصلا مانع از عشق واقعی نمیتونه باشه.بهش ثابت کنین که شما بهش خیانت نکردین و نمیکنین و اگه اونم حرف بی ربط بزنه به شدت ناراحت میشین
به نظرم دیگه وقتش رسیده که تکلیف رابطه ی شما معلوم بشه یا عقد کنین یا.....
به اینم توجه داشته باشین که دخترا در عین اینکه نمیخوان مانع پیشرفت همسرشون بشن و اصرار میکنن که شوهرشون به خارج از کشور بره خیلی هم حساسن و یه بدبینی ذاتی تو همه ی ما زنها هست که فکر میکنیم اگه الان شوهرمون ایران نیست ممکنه با کس دیگه ای آزادانه رابطه داشته باشه و این انقدر آزارمون میده که دوست داریم به همسرمون ثابت کنیم هر لحظه ممکنه از دستت برم و به قول نامزد شما بهت خیانت کنم!
منم از این تهدیدا کردم درست وقتی که داشتم از عشق همسرم میمردم:43:
پس شایدم دوستتون داره.یه بار دیگه ازش بخواین اجازه بده برین خواستگاریش. درس خوندن و عقد کردن هیچ تداخلی نداره من و همسرم دقیقا تو همین شرایط شما ازدواج کردیم.اگه قبول نکرد بهتره عاقلانه فکر کنین.
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام دوست عزیز
البته من کارشناس نیستم مثل دوستای خوب همدردی اما نظر شخصی من به عنوان یک خانوم اینه که انسان وقتی چیزی رو به زبون میاره ینی به احتمال زیاد راجبش فکر کرده پس وقتی به شما گفته که من خیانت میکنم شک نکن که یه جوری این اتفاق خواهد افتاد .
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
درستون خیلی مهمتره حالا که یک ترم مونده زودتر تمومش کنید بعد بیاید ایران و حلش کنید تا اون موقعی که درستون تموم بشه ازش بخواین واستون صبر کنه.
براتون دعا می کنم