-
شما خودت ته دلت چی میخواهی؟ اگر بحث وضع مالی بهتر در سال آینده فقط یه بهانه هست و در دلت میخواهی سریع دوباره شروع کنین زندگی رو، من توصیه میکنم جوابتون به ایشون این باشه:
"هر طور راحتی، اتفاقا منم دو دل بودم که این پیشنهاد جدایی موقت رو بهت بدم، چون میترسیدم ناراحت بشی و بهت بربخوره ولی حالا که خودت هم قبول داری و پیشنهادش رو دادی خیلی خوب شد."
فایده این جواب اینه که با توجه به رد اولیه پیشنهاد ایشون برای شروع زندگی، اگر شما علنا با پیشنهاد وقفه چند ماهه در ارتباطاتتون که ایشون دادن مخالفت کنین و با هر بهانه و توجیه به ظاهر عزتمندانه ای قبول کنین که سریعتر زندگی رو شروع کنین ایشون اصل ماجرا رو که موفقیتشون در دلبسته کردن مجدد شما هست متوجه خواهد شد و شاید باعث بشه دوباره توقعات جدیدشون رو کم کم رو کنن و ...، اما با چنین جوابی علاوه بر اینکه ایشون دیگه چنین اطمینانی به دلبستگی مجنون وار شما(مثل گذشته ها!) نخواهد داشت، راه برای اصرار دوباره ایشون برای شروع سریعتر زندگی همچنان باز می مونه.
اگر هم ایشون بگن پس کات تا سال آینده، (که شخصا بسیار غیر محتمل میدونم و تقریبا مطمئنم که اصرار دوباره ای برای شروع سریعتر زندگی خواهند داشت) به هر حال نتیجه کار خودتون در رد اولیه پیشنهاد ایشون برای شروع زندگی بوده، در حالیکه شروع زندگی "با شرایطی که گذاشتین" و بعد از مشاوره طولانی تصمیمش رو گرفتین دیگه خطری براتون نداره.
اما اگر حالا بیاین و بخواهین با عذرخواهی از رد پیشنهاد ایشون در شروع زندگی، برید زیر یک سقف خطرات زیادی براتون خواهد داشت...
-
ممنون از نظرات دوستان
تو این چند روز جر و بحث شدیدی بین ایشون و پدر و مادرش پیش اومده و از نظر روحی خیلی به هم ریخته. الانم می گه تو برو دنبال زندگیت و اسیر بدبختی های من نشو. ولی من واقعا دوسش دارم. خودش اگه آروم باشه، خانوم خوبی هستش. می گه می خوام تو خوشبخت بشی و برو دنبال زندگیت و گرفتار مشکلات من نشو.
منم بهش گفتم من کاری به دیگران و پدر و مادر تو ندارم. خودت واسم مهم هستی. پس خودت رو بساز واسه زندگی.
نمی دونم چکار کنم. همش می ترسم. دلم شور می زنه.
-
سلام و خدا قوت
خیییییییییلییییی عالیه که آقایونی مثل شما اینقدر نگران زندگی مشترک شون هستن و دنبال راهکارن....این خودش یه قوت قلبه....تعداد کمی از آقایون اینطوری هستن....ولی عااااالیه....بنظر من به انتخاب اول خوتون احترام بزارید و با توجه به مراجعه به مشاوره زندگیتون رو از نو بسازید ....و اجازه ندین که خانواده ها توی تصمیم شما تاثیر بزارن، اونم تصمیم به این خوبی و مهمی(ساختن زندگی)زندگیتون رو با حس خوووب شروووع کنید و دست رو دست نزارید....البته بزارین خانم تون به یه تصمیم مطلوب برسه و اونم تصمیمش به بازگشت باشه و خدایی نکرده باز به مشکل نخورین.....ولی مطمئنم که خدا کمک تون میکنه و نمیزاره تنها باشین ....آفرین
-
امان از روزی که دل در دام صیاد باشه
دوست عزیز هرکسی تاپیک هاتون رو بخونه انتهای داستان براش واضحه. شما هم با خودت نجنگ که در این نبرد نابرابر عقل و احساس مغبونی .
فراموش نکن که تکمیل شخصیت در گرو اعتراف به نفس است.
اگه ۷۰هزار تاپیک دیگه هم باز کنی و هزاران توصیه بخواهی من مختصر و مفید توصیه آخر داستان رو بهت میگم.
فقط خواهشا بچه دار نشو.
-
اشتباهات زیادی مرتکب شدی:
منفعل بودن
ضعیف بودن
التماس کردن
و...
اخرش به کار درست انجام دادی و هرطور بود جدا شدی
بعد دوباره شروع کردی به اشتباه:
بهش کانکت شدی
رابطه رو بیشتر کردی
و احتمالا دیر یا زود دوباره باهاش زندگی میکنی.
من که دیگه روم نمیشه بهت حرفی بزنم چون مثل همیشه کار خودتو میکنی. فقط به پیشنهاد آقای کاوه گوش بده و لطفا بچهدار نشو!
بدرود