" خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم"
سلام
می خواستم بدونم به عنوان یه زن شما زن ها کی می فهمید که واقعا شوهرتون عاشقتونه. مثلا کی و با چه حرکتی از طرف شوهرتون بیشترین کیف را کردین؟
مثلا خانومی در این سایت نوشته بود که من وقتی همسرم شب قبل از فارغ شدنم از بارداری به گریه افتاد و گفت نمی تونم بدون تو باشم. بهترین روز عشقی ام بود.
دونستن این بهترین خاطره عشقی به ما کمک می کنه تا بدونیم همسرمون که مثل بقیه ی آدم هاست چطوری خیلی شاد میشه؟
مثلا برادرم وقتی خانومش را عقد کرده بود. یه بار وقتی خانواده ی خانومش می خواستن به مسافرت برن خانومش بهش زنگ زد و گفت اجازه میدین منم با خانواده به مسافرت برم؟
برادرم میگه اون روز تو زندگی یکی از قشنگ ترین خاطراتم است.
منم اگه خانومم از من اجازه بگیره خیلیحال می کنم و برام یه خاطره ی دائمی میشه.:311:
مثلا دونستن این خاطره به خانوما کمک می کنه تا بدونن شوهرشون از چی خوششون میاد.
خب پس بهترین خاطره ی عشقتون را بنویسین.:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
مامانم میگفت هم اتاقی مریض ما خانمی بود که زایمان داشت
میگفت خانمه رو برده بودن اتاق عمل و همسرش با 3-4 تا بچه قد و نیمقد اونجا منتظر بودن
این زن و شوهر از یکی از روستاهای اطراف اومده بودن
خودم هم خیلی تعجب کردم وقتی شنیدم
شوهر این خانم همونجا تو اتاق لباسهای همسرشو بو میکرد،میبوسید، بغلشون میکرد و زار زار میگریست
فکر نمیکردم مردی مخصوصا یه مرد روستایی بعد از چندین سال زندگی مشترک و چند بچه بازم اینچنین عاشقانه برای همسرش اظهار دلتنگی کنه،کاری که 90% آقایون در انجامش همیشه خانمشونو ناراضی میذارن و زحمت زیادی هم نداره چون خانمشون به یه ابراز زبانی قانع هست.
:72::72::72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
همسرم خاطره خوب برام زیاد ساخته.. اونقدر که نمیتونم در موردش صحبت کنم، یک نمونه کوچیکش اینه که هر روز صبح طوری از خواب بیدار میشه و کاراشو می کنه که نکنه منو از خواب بیدار کنه. بهش گفتم دوست دارم صبح ها ببینمت برای همین آروم منو می بوسه و خداحافظی می کنه..
اگه یه شب دیر بیاد حتما یه شاخه گل برام میخره که دیر اومدنش رو جبران کنه..
حتی اگه از خستگی نتونه چشماشو باز کنه، منتظر میمونه تا من خوابم ببره..
هر از چند گاهی برام نامه مینویسه و غافلگیرم می کنه..
تمام چیزهایی که متعلق به خاطراتمون هست رو نگه می داره، مثل یه بلیط سینما یا تئاتر و روش تاریخ می زنه..
بزرگترین خاطره ای که توی ذهنم ساخته، سالگرد ازدواجمون بود، که وقتی شب برگشتیم خونه، دیدم کل خونه رو پر از گل کرده، از جلوی در گلها رو چیده بود تا توی سالن و اتاقها... هیچ وقت اون روز رو فراموش نمیکنم..
خدا رو به خاطر وجودش شکر می کنم وامیدوارم لیاقت این عشق رو همیشه داشته باشم..
:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
سلام همسر من خیلی سخت احساساتش و ابراز می کنه به همین خاطر کوچکترین چیزی که همسرم فقط بهش اشاره بکنه هم برای من لذت بخشه. وقتی من و برای زایمان به بیمارستان بردن نگرانی از سر و صورت همسرم می بارید وقتی و من و از اتاق بیرون اوردن در حالی که کوچولومونم پیشم خوابیده بود فقط بهم گفت درد و تو کشیدی اما تمام لحظات تو درد شریکت بودم.:310: انگار این حرفش روحم و تازه کرد. پسرمون و خیلی دوست داره و گاهی به من می گه خیلی دوستت دارم چون تو حسین و برای من اوردی. خدا رو خیلی شکر می کنم که این همسر و به من داد با همه کم کاستیهاش .
دریا باش که اگر کسی سنگ به سویت پرتاب کرد سنگ غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
همسر من الان که فوق العاده ست! اما توی اون بحران و دوره ای که زندگی مون نه خیلی خوب بود و نه خیلی بد، و من خیلی سخت می تونستم سیگنالهای عشق رو از وجودش دریافت کنم، البته خوب یه کم مشکل از منم بود، بگذریم... یه روز که مریض بودم و حالم بد بود، در صورتی که روی دستش دراز کشیده بودم و داشت باهام حرف میزد، یه لحظه چشمام رو هم رفت و نتونستم جوابش رو بدم، همون لحظه با یه حالت خیلی مضطرب گونه و پریشونی تند تند تکونم می داد، وقتی یه لحظه ی کوچیک چشمامو باز کردم، حلقه ی اشک و نگرانی رو توی چشماش دیدم، و قشنگی عشق رو توی چشماش درک کردم، اون لحظه بهم گفت: وقتی یه لحظه جوابمو ندادی داشتم دیوونه می شدم، دیگه هیچ وقت این کار رو نکن!
باور می کنید درسته که الان زندگیم خدا رو شکر خیلی خوبه! اما هیچ وقت نوع نگاه عاشقانه ی اون روزش رو از یاد نمی برم!
خدایا! دوستت دارم و خدایا! کمکمون کن که چشمهای من و همسرم تنها برای همدیگر باشد!:43:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
وقتی فکر میکنم میبینم ابراز احساسات مردونه هم در نوع خودش با مزه ست . ماههای اول بارداریم استراحت مطلق بودم وهر وقت مشکلی واسم پیش می اومد همسرم خیلی به هم میریخت و سردر گم و کلافه میشد اون که در طول عمرش یه لیوان رو از روی زمین جابجا نمیکرد ظرف میشست غذا میپخت حتی دستشویی و توالت هم میشست .من هم بعضی وقتا سوء استفاده میکردمو واسش ناز میکردم. اون لحظه ها خیلی واسم شیرینه. البته لحظه های خوب زیاده ولی این یکی واسم بیاد موندنی تر بود:72:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
بابا مدیر این سایت کجاست؟
به من به خاطر راه انداختن همچین تاپیک باحال و پرطرفداری باید امتیاز ویژه بدین.:311:
دمت گرم tesoke با این تاپیک باحالت:227:
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
خیلی به مخیله ام فشار آوردم.مخیله درد گرفتم.اما بلاخره نتیجه داد.:303:
به این نتیجه رسیدم که چقدر ما انسانها فراموشکاریم.این خوبه که گذر زمان باعث فراموش شدن یه سری ناراحتی ها و دردها و تلخی ها میشه.اما چه خوبه که بدیها و کدورتها رنگ خوبی ها رو کمرنگ نکنه...
......................................
شبی که قرار بود بعد از زایمانم توی بیمارستان بخوابم خیلی احتیاج داشتم که شوهرم کنارم باشه حتی ترجیح میدادم او باشه تا مادرم اما بیمارستان اجازه نداد.شوهرم رفت خونه.فردای اون شب وقتی اومد دیدنم اول اومد پیش من و دستام رو گرفت اشک تو چشماش جمع شده بود.شب گذشتش اولین شبی بود که شوهرم تنها توی خونه مونده بود.بهم گفت اصلا نتونستم تا صبح چشم روی هم بذارم.خونه بدون تو نمیشه.همش فکرم پیش تو بود.
بعدا وقتی فیلمی که پرستار از اتاق عمل گرفته بود و دیدم وقتی که شوهرم وارد شد و البته بی توجه به دوربین بود اول پرسید حال مادر بچه چطوره...
اولین صبحی که خونه بودم یه صبحونه مفصل با وجود حضور مادرم برام تهیه کرد و تا مدتها غذاهایی رو که دکتر گفته بود خوبه برام آماده میکرد.
ماه اول بعد از زایمانم با وجود همه سختی هایی که برام داشت حضور و رفتار شوهرم به من انرژی مضاعف میداد.
.................
خب این خاطرات رو که الان یادم میاد برام خیلی ارزشمنده.
RE: قشنگ ترین خاطره عاشقانه من و همسرم
جالبه چرا همه ی خاطرات خوب شما خانومها در حین بارداری است. البته حق دارین بعد از کلی رنج و سختی یه برخورد خوب از همسر بهترین پاداشه.:72: