همسرم انتظار مالی بیجا از پدرم داره،واقعا خسته ام کرده

سلام دوستان،نماز و روزه هاتون قبول .

من یه مشکلی دارم که هر کاری میکنم نمی تونم حلش کنم،امیدوارم با راهنمایی های شما بتونم این مشکل رو حل کنم.

من حدود یک ساله که عروسی کردم،همسرم خیلی از خانواده من توقع مالی داره،خیلییییی.
یعنی همش میگه بابات ناخون خشکه،چرا به من پول نمیده؟

همسرم تهرانی و من شهرستانی هستم.عروسی رو هم شهرستان گرفتیم.
مادرشوهرم قبل عروسی هر دفعه که زنگ میزد منو ناراحت میکرد،میگفت
پدرت اونجا برات یه عروسی بگیره،منم اینجا برات یه مهمونی ساده میدم
.من قبول نکردم،بعد قرار شد پول عروسی رو نصف نصف بدیم.

ما یه رسمی داریم،خانواده عروس کادوی عروسی رو در دوران نامزدی میارن به خانواده عروس میدن،مثلا بعضی ها کادو میدن،بعضی ها پول.

شب عروسی دیگه همه کادوهاشونو از قبل دادن،پاتختی دوباره پول میدن.

بگذریم از اینکه من خرید عروسی چندانی نداشتم،مادرشوهرم بعضی از وسایل منو از وسایل خواهرشوهرم که قبلا مجرد بوده و از اون وسایل
استفاده میکرد داده،وسایل آرایشی رو هم سال ۶۸ که خریده بودن به من
داد،روز عروسی شوهرم اومد دنبالم آرایشگاه،پول آرایشگاه نداشت بده با آرایشگر دعواش شد،پول آتلیه هم نداشت بده با اون هم دعواش شد،من رو تو آتلیه گذاشت و رفت،بعد دو سه ساعت که بهش زنگ زدیم اومد دنبالم،کلا روز عروسی رو برام زهر مار کرد،همه اینا به کنار،که من باز به روشون نیاوردم.
مشکل من اینکه شوهرم همیشه با من بحث میکنه که چرا خانوادت روز عروسی به ما کادو ندادن،در صورتیکه بابای من نصف هزینه عروسی رو متقبل شد،چرا بابات به ما پول نمیده،چرا خواهرت اومد خونمون شیرینی نخرید،همیشه از دیگران توقع پول داره،البته مامانش هم اینجوریه،وضع پدر من خدا رو شکر خوبه،مثلا پدرم وقتی میاد خونمون همیشه برنج و گوشت و مرغ و...... خیلی چیزای دیگه میاره،مسافرت که میریم هزینه ما رو هم متقبل میشه،ولی شوهرم دست بردار نیست،یعنی مادرش و خودش دیگه عاصیم کردند،خودشون وضع آنچنان خوبی ندارن،معمولین،ولی من
هیچ وقت ازشون انتظار مالی نداشتم.چون برام اصلا مهم نبود،نمیدونم چیکار کنم.

درود بانو

کاری لازم نیست انجام بدید بابای شما وضعش خوبه زحمت کشیده پول مفت که به کسی نمیدن! پدرتان در هم یک پدر کمک میکنه حالا وضعشون خوبه چه بهتر همان غیرمستقیم خرید گوشت یا برنج در این حد خوبه هم غیرمستقیم حساب میشه هم کمک خرج هستش.

یادت باشه بعضی وقتها بهتره انسن کور و کر و لال باشه بعضی وقتها هم خودش رو بزنه به خول بودن(:58:) در بیشتر موارد جواب میده خیلی اهمیت نده حرف مثل باده از این گوش بگیر از اون در کن.

در مورد رسمتان جالبه تا حالا نشنیده بودم کادو نامزدی به خانواده عروس میدن خچب تفاوت فرهنگیه هرجایی رسم و رسومات خاص خودش را داره.

کمک مالی نقدی مستقیم خوب نیست عادت کردن خوب نیست

ممنون آقای خاله قزی.
چقدر خودمو به نشنیدن بزنم!؟همیشه میگه بابات اینجوره،خواهرت اینجوره،چرا پول نمیده بابات،چرا من رفتم خونه بابات ،دوغ رو من خریدم،پارسال خمیر دندون رو من خریدم.یه چیزایی که من خیلی بد میدونم.

سر عقد فامیلا کادو دادن،فاصله بین عقد تا عروسی رو فامیلای عروس کادو میدن به خانواده عروس،بعد دوباره برا پاتختی به عروس و داماد کادو میدن،نصف هزینه عروسی رو خانواده عروس متقبل میشن،،مثلا یه رسمی که ما داریم مادر و پدر من به داماد طلا میدن.من قبلا در مورد رسم و رسوممون بهش گفته بودم ولی الان اصلا
دست بردار نیست،آخه از این لجم میگیره خانواده من بیشتر به فکر ما هستن تا خانواده خودش،ولی حرف و حدیث در مورد خانواده من بیشتره،من که اصلا توقع مالی از خانوادش ندارم،همیشه میگه بابات خسیه،مادرش هم چند بار اومد خونمون،گفت من طوری بچه هامو
تربیت کردم که خسیس نباشن،همی میخواد متلک بگه،من که این مواقع تایید میکنم آره،دستتون درد نکنه،خساست خیلی بده،ولی خب این جمله هر دفعه تکرار میشه،هر دفعه که میاد خونمون.

ما طوری تربیت شدیم که مسائل مادی برامون اهمیت نداره خیلی،یعنی اینکه هیچ وقت کسیو به دید پولدار و فقیر ندیدیم،همیشه شخصیت طرف مقابل برامون اهمیت داشته،هیچ وقت هم خدا رو شکر از نظر مالی مشکلی نداشتیم ولی حرفهای شوهرم آزارم میده،تو جمع خانواده خودش هم بعضی وقتا میگه.

کلا مردا کم و بیش همینجوری هستن توقع دارن از خانواده همسر و خانواده خودشون میرسه از لطفشونه:58:

جوابی که به مادر شوهر میدی خیلی خوبه واقعا عالیه دکتر هلاکویی از این روش استفاده میکنه جمله آخر رو تکرار میکنه و بعدشم تایید میکنه راحت چرا الکی اینقدر حرص بخوریم چیزی هم که عوض نمیشه فقط خودت هستی که آسیب میبینی

خودمم همین روش استفاده میکنم اولاش سخت بود ولی کم کم عادت شده درسته بعضی وقتها واقعا کم میارم داغ میکنم سیدم هستم بدتر:58::311: ولی رویه کلی بیخیالیه
الان خیلی قویتر از قبل شدم این عالیه پوستم کلفت و آبدیده شده

- - - Updated - - -

پ.ن: در این ابعاد نه ولی خانوم منم بهم میگه خیلی رو داری خخخخخ

ممنون آقای خاله قزی

من خودم هم سادات هستم،میشه رویه بیخیالی رو برام توضیح بدید،چه جوری میشه در برابر این حرفها فکر و خیال نکرد؟

من تو خونه مدام با خودم حرف میزنم،احساس میکنم افسردگی گرفتم

با گوشی ام داغون میشم تایپ کنم آخرشم حذف شد:54:

مسئله اولویت بندی ببینی
اولویت اول حفظ آرامش در زندگی مشترک

هلاکویی میگه فکر کردن از مواد مخدر بدتره خدایی اینو راست میگه بیکاری بلند شو برو قدم برن خرید کن کلاس برو باشگاه برو الکی دكوراسیون خونه عوض کن ولی خواهشا فکر نکن خواهشا کلا مخت رو بزار استراحت مطلق کلاس و فعالیت اجتماعی برو حتما

کور کر لال و بلانسبت خر بودن(خودت رو بزن به خولی) نیاز به تمرین داره و صبوری به مرور زمان بهتر میشی مثل تمربن ورزشیه برای آماپگی واسه مسابقات
همیشه توی اکثر زندگی ها این حرف ها هست عادیه راحت باش اصلا خودتو اذیت نکن

در بحث با مادرشوهر یا سوهر یا هر فرد دیگه ای حرف غیرمنطقی میرنه بجای داغون کردن جسم و روحت بیا بیرون از بحث کردن

جمله آخرشون رو تکرار کن و تاییدشون کن همین و بس
خودتم از روی نجربه انجلمش میدی بعدشم هر وقت افکار مزاحم اومد به ذهنت یه stop بده
ذهنت رو مشغول نکن بزار استراحت کنه

دختر خوب در لحظه طعنه زدنها حرفهای خاله قزی درسته خودت رو زیاد درگیر نکن اما شما اشتباه بزرگی داری که باعث این حرفها شده
اشتباه شما درخاست نکردن هست البته به شیوه درست!!!!!!
چند چیز لازمه زندگی نرمال هست وجود صمییت ،جایگاه زن و مرد رعایت بشه،مهربانی و اخلاق خوش،و....
شما ابتدا برای اینکه از شر همه اینها راحت بشی باید از نو روی روابطتت با همسرت و خانوادش تجدید نظر کنی یعنی از نو با همسرت روابط عاطفی رو پایه ریزی کن با محبت و..... و همچنین در موردخونوادش بعد مدتی که نظرها تغییر کرد و روابط عاطفی بهتر شد شما باید از طریق اصولی درخواستهای خود رو از همسرت بکنی اما پله پله چون یه شبه نمیشه چند سال رو تغییر داد
ببین مثلا همسر من اوایل ازدواج بخاطرتک پسر بو د ن و.... اهل خرید برای منزل نبود یعنی پول میداد من باید خرید میکردم و اصلا براش تعریف نشده بود ایشون فقط کارکردن رو مسولیت خودش میدونست من همون اوایل یکبار به دلیلی نتونستم برم خرید تلفنی به همسرم گفتم عزیزم میشه لطف کنی اومدنی برام گوج بخری ایشون خرید کرد بعد که اومد گفتم وااااااااااااای عزیزم چه گوجه های خوبی خریدی اصلا تو حرف نداری و .......ازون به بعد کم کم هر از گاهی گفتم تا اینکه الان به جایی رسیده خودش از سرکار اومدنی خرید میکنه یا میگه چیزی نمیخای؟
ببین نوع گفت و گو درخاست بسیار مهم هست و بدترین چیز برای یه زندگی که باعث تخریب اون به مرور میشه درخاست نکردن زن هست!!!!!
شاید تعجب کنی اما مردها ذاتا دوست دارن تامیین کنده باشن خارجی و ایرانی و قدیم و جدید هم نداره اما مهم نحوه و زمان و درخاست هس و مهمتر تعریفو و تمجید و تشکر بعد اون
حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد ایشون و اقتدار مرد دکتر رو گوش کن زندگیت زیر رو میشه ایشالله
من گاهی همسرم میگه چرا خونوادت کمک نمیکنن و..... که باید بگم مردا اکثرا این دوره زمونه اینطوری ش ن البته همسرمن به حرف میگه و.گاهی شوخی و گاهی بهانه گیری
من اون لحظه میگم خداروشکر که همسر با عرضه و با لیاقتی دارم که لازم نیست هیچ کس کمکش کنه و چشمش به دست کسی نیست بعد میبین خجالت میکشه از گفتنش حتی به شوخی
باید عملکرد مناسبی در موقعیتهای نادرست داشته باشیم تا طرف شرمنده بشه
در مورد مادر شوهرت حتما رابطت روباهاش خوب کن چون بسیار در صمییت تو همسرتنقش داره

سحر جان مادرشوهر من هم از اول تو مخ پسراش کرده که خانواده خانمتون باید ازتون حمایت مالی کنه. اینکه مبادا زیاد کار کنین و رفاه برای زن و بچه فراهم کنین. اما برای پدرشوهر و داماداش این مساله رو برعکس میگه. چند بار هم جلوی خودم غیرمستقیم گفته که خانوادت باید برات خونه بخرن.
کاری که من کردم اینه که مادرشوهر رو رها کردم. یعنی اصلا اهمیتی نمیدم چی میگه. اما سعی می کنم اگر خانواده ام کمکی کردن حتما به اطرافیانش بگم. مثلا برادرشوهر یا خواهرشوهرم. چون اگه به خودش بگم آدم رسوایی هست و یه شری به پا می کنه.
همسرم هم این مساله توی ذهنش بود که پدر من باید براش خونه بخره و هیچ توقعی از خانواده خودش نداشته باشه. من سعی کردم روی خصوصیت مردانه همسرم یعنی اقتدارگرا و حمایت گر زوم کردم. همیشه برای زندگیمون هدف کوتاه مدت تعریف می کنم و همسرم رو تشویق میکنم که برای رسیدن بهش تلاش کنیم. به مرور زمان همسرم دیگه حرفای مادرش در مورد توقعات از خانواده من روش اثری نمیزاره. حتی وقتی میگم از درامد منم میتونیم قسط بدیم، مخالفت میکنه. اخیرا هم خودش اعتراف میکنه که مادرش خیلی خسیس هست.

شما وقتی شوهرت میگه دوغ رو من خریدم. بگو مامانم شانس آورده دامادش دست و دل باز هست. ولی وقتی بابات سوغات میاره بگو از این خوراکی هایی که تو دوست داری آوردن. یکم باید در این زمینه ها زبون دار باشی. بعضی وقتا یه درخواست مالی از شوهرت بکن. مثلا بگو کاش ماشین رو عوض می کردیم و یه ماشین بهتر زیر پات بود. بعد بگو از مامان بابات میتونی پول قرض کنی؟;) در واقع دست پیش بکش.
اگه شوهرت کلا آدم خسیسی باشه یکم کارت سخته.

ممنون بهاره جون و ستاره زیبا
من رابطه خوبی با مادرشوهرم داشتم،با اینکه خیلی وقتا میشد که تیکه
بندازه و از این حرفا ولی رابطم خوب بود تا اینکه طی یه دعوا با همسرم،شوهرم فقط حرفایی که من زدم رو منتقل کرد و حرفای خودشو اصلا نگفت،که باعث شد مادرشوهرم زود قضاوت کنن و بقیه ماجرا که من اصلا دلم آروم نمیشه.

همسر من اصلا خسیس نیست،یعنی از اونور بوم هم افتاده تو دست و دلبازی،ولی انتظار از پدر من داره،با توهین کردن پیش من،مثلا میگه اون بابای ناخون خشکت میترسه یه کم پول خرج کنه!

درصورتیکه اینطور نیست،مثلا مادرشوهر من از بابای جاریم هم توقع داشت به پسرش پول بدن،در صورتیکه برای مادرشوهرم داماد ها خرج میکنن،شوهر من اصلا آدمی نیست که شرمنده بشه.
وقتی مثلا شوهرم دوغ خریده بگم مامانم چه داماد دست و دلبازی داره،میگه من که دست و دلبازم،ولی خانوادت خسیسن که من باید دوغب بخرم!سیستم تربیتیش بد بوده،تیکه انداختن کار مادرشوهرمه،اگر مثلا یه تیکه بندازه،با روی خوش جوابش رو با سیاست بدیم و اصلا بی ادبی نکنیم هم میگه تو نباید جواب منو بدی!

ببخشید دیگه هم با گوشی ام و هم یکسری از حرفها زنونه هستش بهتره خانوم ها بگن:311:

یکچیزی یادت باشه همه آدم ها شبیه هم نیستند قرار نیست چون برخورد رفتار شما خوبه بقیه هم همینطور باشند با شما.خودت رو به شوهرت نزدیکتر کن حس استقلال رو در شوهرت بالا ببر تشویقش کن تاییدش کن بیشتر روی خودت و شوهرت کار کن.

مادرشوهرت در این مورد اخلاقش اینطوریه شما کار خودت را که درسته انجام بده همان روش تجربی خودت و چیزایی که بهت گفتم شاید نشه بقیه رو تغییر داد ولب خودت را میتوانی.
روی‌اعتماد بنفس و دادن شخصیت به شوهرت کار کن اینم بدان روش های منطقی و دلیل و استدلال خیلی کارایی نداره

یکی از مشکلات اساسی من اعتماد به نفس کاذب همسرمه،که فکر میکنه خانوادش و خودش بدون عیب و نقصن،با اینکه سراسر مشکل دارند.
آقای خاله قزی من حرفهای شما و دوستان را قبول دارم ،اوایل مادرشوهرم که حرف میزدن،میگفتم اخلاقش همینه دیگه ولی دیگه انقدر زیاد شده که دیگه حالم بد میشه،ما تو یه آپارتمان زندگی میکنیم،هر وقت صدای آسانسور میاد تمام بدنم میلرزه،که نکنه بخواد بیاد خونه ما و دوباره حرفای خاله زنکی رو پیش بکشه،استرس وحشتناکی گرفتم.من خیلی خونه مادرشوهرم نمیرم و همین باعث شده که بگن چرا سحر نمیاد خونمون....دیگه نمیگن که شاید رفتار خودشون بعث میشه که من فاصله بگیرم.
من وقتی از شوهرم تعریف میکنم و دلم میخواد حس استقلالش رو بالاببرم،دیگه خدا رو بنده نیست،انقد جو گیر میشه که اصلا اوضاع بدتر میشه،بیشنر از خودش تعریف میکنه و خانواده منو بیشتر میکوبونه،اصلا جنبه تعریف کردن نداره،خانوادش که همیشه شوهرم رو زمان مجردیش میکوبوندن و اصلا براش ارزشی قایل نبودن ولی بعد از ازدواج ما برعکس شد !!

با سلام و احترام
دوست عزیز چند نکته به نظرم رسید که شاید کارشناسانه نباشه اما میگم شاید کمکت کنه.

من وقتی از شوهرم تعریف میکنم و دلم میخواد حس استقلالش رو بالاببرم،دیگه خدا رو بنده نیست،انقد جو گیر میشه که اصلا اوضاع بدتر میشه،بیشنر از خودش تعریف میکنه

عزیزم بذار جو گیر بشه بذار بیشتر از خوودش تعریف کنه اولش شاید خانواده تورو بکوبونه اما بعد از مدتی که رفتار درست تو رو ببینه اونم درست میشه.مثلا ازش که تعریف کردی دیدی اونم داره از خودش بیشتر تعریف می کنه و جو گیر میشه بگو پس چی فک کردی آقاییه خودمی دیگه .اگه خانواده تورو کوبوند بعدش فقط سکوت کن اصلا جواب نده انگار کن این قسمت از حرفاشو نشنیدی اینجوری وقتی که خانوادتو می کوبونه نه تایید می کنی و نه جوابش رو میدی و فقط سکوت می کنی خودش بعد از مدتی این رفتارشو ترک می کنه. و سکوتت اصلا معنیه قهر نداشته باشه و طوری باشه که انگارنشنیدی حرفشو.

خانوادش که همیشه شوهرم رو زمان مجردیش میکوبوندن و اصلا براش ارزشی قایل نبودن ولی بعد از ازدواج ما برعکس شد !!

برا همین میگم دیگه می بینی اونا هم فهمیدن که برای داشتن پسرشون باید بهش ارزش بدن اقتدار بدن تعریف کنن و برای همینم عکس دوران مجردیش رفتار می کنن پس چرا تو این رفتارای درست رو انجام ندی؟

ممنون مونا جان،سعی ام رو میکنم.

دیشب گفته جهازت به درد نخوره،همش تیر و تخته اس،خیلی گفت،خیلی،منم گفتم اگه دوست نداری با پول خودت بخر،منم اینا رو میفرستم خونه بابام،میگه آره بفرستشون،کلا خاله زنکه،در مورد همه چی نظر میده،مثلا خواهرت چرا خونتون کار نمیکنه،در مورد این مساله با من بحث میکنه،من نمیدونم به این چه ربطی داره که تو همه چی نظر میده،
یه حرفایی میزنه که واقعا دارم مریض میشم،شبا بی خوابم،ازش دور شدم.نداد،یا چرا شوهر خالت به ما عیدی نداد،یا خیلی چیزای پیش و پا افتاده ......

سحر جان كاملا دركت ميكنم منم تو شرايط تو هستم و واقعا نميتونم درك كنم رفتارش در حالي كه من سعي ميكنم شوهرم احساس نكنه خانوادم مهمتر يا اولويت من اونا هستن ولي اون تو كار خودش برخود هاي بد داره هميشه خودش ميگيره نه حرف ميزنه نهچيزي مثلا ما ماشين خريديم برادرم كلي تبريك و تعريف ميكرد بعدش برادرم ماشين خريده اصلا شوهرم تبريك هم نگفت هيچ به روشم نياورد احساس ميكنم چشم ديدن خانواده من نداره رسما حسودي ميكنه من شخصا وقتي فكر ميكنم دو دليل بيشتر براي اين رفتارها نميبينم
١- حسودي ميكنه هم به خانوادم همم اينكه من با خانوادم خوبم و اونا با من نميتونه تحمل كنه چون هميشه سعي ميكنه ثابت كنه كه خانوادم من نميخوان يا من دوست ندارم در حالي كه من ميدونم اينجوري نيست
٢- عوامل فرهنگي و تربيتي باعث ميشه اتوماتيكوار نسبت به خانواده من مغذش بد كار كنه چون كلا خانوادگي عادت دارن هميشه معترض باشن هميشه اعتراض كنن هميشه ناراضي باشن هميشه خودشون بالاتر ببينن يه خود شيفتگي خاصي دارن كه كم كم احساس ميكنم مريض هستن اينم يه جور مريضي


كاش واقعا راه نجات باشه منم مثل شما ديگه احساس ميكنم افسردگي گرفتم.

مونا جان دقیقا همون چیزی که من میخاستم بگم رو عینا گفت من همه این رفتارها رو گذروندم پس از تجربه میگم اما باید صبور باشیدشما تازه شیوه جدید برخوردبا اونها رویادگرفتید معلومم نیستدرست بکار برده باشید و عجلههم دارید ظرف یه هفته همه چی گل بلبلبشه!!!!!
دوستمون که گفتن شوهرم یا حسادت میکنه یا ........ میخاد یجور نشون بده که خانوادم من و نمیخان و .........
باید بگم مردا ذاتا
1میخان الویت اول باشن
2میخان طرف ضعیف رو خودشون حمایت کنن بگن من فقط حامی توام
3میخان خودشون از همه پیش همسرشون بالاترباشن
و.........
خوب اینها ذاتی هست اما اکثرا بلد نیستن چطور اینها رو بروز بدن و در ایران ما بخاطر تربیت پسر دوستی به صورتهاییی که خودتون گفتین بروز کرده یعنی پرخاشگرانه
اما من میگم با برخورد درست و مدریت صحیحکاملا میشه شیوه درست ذاتی اونها رو بهشون یاد داد
وقتی همسر شما مجرد بوده و خانواده کوبیدنش این ذاتشون بصورت یه عقده درومده که تامین نشده و دوست دارن زنشون تامین کنه و تونها رو قهرمان زندگی و بتمن بدونن متاسفانه خانومها هم اکثرا تحمل این رفتارها رو ندارن و میگن شوهرم مغروره شوهرم با خونادم ضده و........پس اونها هم رفتار نادرست نشون میدن و این میشود که میبینید
اما بعد ازدواج خانواده همسر بخاطر جذب پسرشون صاف دست میذارنرو پاشنه اشیل و میبرن سمت خودشون و اونوقت همون پسر که تو مجردی همش سرکوفت بارش میکردن میشهقهرمان زندگی اونها و شکاف با همسری که نمیتونه این حس رو به شوهر بده و روز به روز فاصله زن و شوهر از هم بیشتر و....
نکته اساسی :
همیشه در یک جبهه با همسر باشین حتی اگر تیراندازی به خانواده شما کرد اگر حق بود تایید کنید اگر ناحق فقط سکوت
بعد مدتی همسرتون میبینه شما طرفشین و نیاز نداره با قلدری و توهین به خونواده شما خودش رو ثابت کنه!!!!
اما در همه اینها صبر حداقل چندین ماه لازمه تا تغییرات رو به عینه ببینید
مثلا همنجا که گفته شد همسرم میخاد جوری نشون بده که خانودم من نمیخان یعنی میخاد بگه فقط ون هستمکه تورو دوست دارم و اهمیت بهت میدم
اونجا که تبریک نمیگه برا ماشین خریدن دامادتون میگه ای وااای من الان پیش خانومم کوچیک شدم من نتونستم این براش فراهم کنم پس سعی میکنه به روش نیاره که ماشین بهتری اونا خریدن
میبینید واقعیت چیز دیگریست اما رفتار پرخاشگرانه و ناراحت کننده
پس تا میتونید به همسرتون هندونه بدین اثارش رو خاهید دید

ممنون مونا جان و ستاره زیبا

من قبلا حرفی نمیزدم و این رویه ادامه داشت،شوهرم من حتی جلوی دیگران هم بد میگه،تیکه میندازه،مثلا خانوادشون یه جا نشستن و جلوی من میگه،من اینجا هم باید سکوت کنم؟خانوادش هم در این حد بهش میگن که این حرفا رو نگو،همین و بس،در صورتیکه خودشون تیکه هاشونو بعدا میندازن،احساس خورد شدن میکنم