-
با سلام و احترام
یکم:
«کاش بمیرم » گرامی، لطفا یک نام مناسب انتخاب کنید. اگر ما نام مناسب برای خود انتخاب نکنیم. چگونه می توانیم کار مناسبی در مورد عزیزانمان انجام دهیم.
کاش بمیرم. نشان از فردی ندارد که قصد دارد مشکلی را حل کند. من با دیدن این نام بیشتر یاد کسی می افتم که مشکل خودش حاد هست و باید از مرگ نجاتش دهم.
کاش بمیرم نشان می دهد که شما بسیار از این مسئله دچار وحشت شده اید ، آنچنان که به جای حل آن ترجیح می دهید که بمیرید.
لذا من چگونه مشاوره به کسی بدهم که اکنون خودش ضعیف هست و باید علاج شود. آن هم در مورد پدر و خواهرش.
دوم:
برای اینکه ما بتوانیم به شما مشاوره بدهیم تا به خانواده کمک کنید باید ابتدا خودتون مستحکم و قوی باشید. لذا نام جدیدی انتخاب کنید و پیشنهاد دهید تا نامتان عوض شود. شاید برایتان سئوال باشد که چرا ما روی نام شما حساس شده ایم. چون این نشان دهنده وضعیت روحی شماست. اینکه شما شکننده هستید . لذا باید خود را تقویت کنید تا بتوانید از این محیط بهره بگیرید و به خانواده کمک کنید.
سوم:
همچنان که شما گفتید کاش بمیرم، همین طور هم گفتید کاش پدرم می مرد.
این یعنی اینکه الان تمرکز لازم ندارید . و حکم هایی که می کنید غنی نیست.
اینها را می گویم که بدانید اولین کار اساسی و ریشه ای تقویت شماست.
ما وقتی می توانیم این تاپیک را درست پیش ببریم که شما خود را تقویت کنید.
و اگر قوی نشوید، ادامه این تاپیک هیچ کمکی به شما نمی کند و شما مرتب به خاطر پریشانی احساسی که دارید ، صرفا حرفهای احساسی می زنید.
دقت کنید اعضاء از شما سن پدر و خواهر و ... را پرسیده اند، اما باز که شما پست زدید اصلا توجه به منطق کار نداشته اید و سراغ احساستان رفته اید.
چهارم:
برای شناخت هر مشکلی ابتدا باید وسعت، عمق و شدت آن بررسی شود. نه کم گرفته شود و نه بزرگنمایی شود.
اما اگر شما گرفتار احساسات شدید شوید نمی توانید واقعیت مشکل را ببینید. این خواستار مرگ خودتون و پدرتان هستید تناسبی با شدت مشکلی که طرح کردید ندارد.
پس توصیه بعدی من اینست که پس از تعویض اسمت باید مشکل را همانطور که هست ببینی و از تفسیر و فاجعه سازی دست بکشی.
پنجم:
از آنجا که اینجا تالار روانشناسی و مشاوره هست ، طبیعی هست ما کار دادگاه را نخواهیم کرد و حکم نمی دهیم. و دنبال کشتن و زندانی کردن و ... نخواهیم رفت. در اینجا باید شما را توانا کنیم تا بهترین و سازنده ترین کاری که بتواند حالت پیشیگری و درمان را داشته باشد را به پیش ببریم.
ششم:
با فرض اینکه آنچه که شما برداشت کرده اید و شنیده اید صحیح باشد، (چون با توجه به احساسات برانگیخته شما ممکن است مسئله طرق دیگری هم دیده شود.)، نیاز هست برای حل مشکل ریشه های ایجادی، فراینده های تشدید کننده و موانع احتمالی را بررسی کرد.
هفتم:
برای کمک بیشتر نیاز به اطلاعاتی هست
الف) سن پدر ، مادر و خواهرتان
ب) نحوه پوشش پدر، مادر و خواهرتان
ج) فرهنگی ارتباطی و عاطفی خانواده اتان
د) وضعیت فیزیکی ساختمان و محل خواب اعضاء خانواده اتان
هـ) وضعیت مذهبی و فرهنگی خانواده اتان و مسائلی مثل شغل، تحصیلات، و نگرش ها
ز) مشکلات احتمالی روانشناختی اعضاء خانواده مثل وسواس، خشم، نمایشگری، درگیری، و رعایت مرزهای مختلف
ح) قدرت در خانواده چگونه تقسیم شده است و وزن اثر گذاری مادر ، پدر، خواهر و شما چقدر هست؟
ط) سوابق سوء احتمالی پدرتان مثل درگیری شغلی، بیکاری، اعتیاد، ارتباط با جنس مخالف، یا .... آیا وجود داشته است یا نه ؟
ی) آیا به غیر از مادرتان این موضوع بین دیگران هم منتشر شده است یا نه؟
ک) واکنش مادرتان، خواهرتان به این موضوع چگونه بوده است؟
ل) پس از فاش شدن مسئله پدرتان چه تغییری در رفتار ، گفتار و حضورش در خانواده ، ایجاد شده است؟
م) شما آیا قبلا سابقه حل مشکلات خانواده را داشته اید؟ آیا خانواده به حرفهای شما بهاء می دهد؟ آیا اگر شما بخواهید می توانید این مسئله را در خانواده آنطور که صحیح هست پیش ببرید؟
خلاصه:
- نام خودتان را تغییر دهید
- خود را تقویت کنید
- احساسات خود را تحت کنترل در آورید
- از فاجعه سازی و ترس افراطی اجتناب کنید
- با صبر و خونسردی تاپیک را دنبال کنید و مواظب باشدی تعداد پستهای این تاپیک ، خیلی زیاد نشود.
- جواب سئوالات خواسته شده را با دقت فراوان و بدون احساسات و دقیق جواب دهید و منتظر بمانید.
================================================== ======
پاورقی:
سایر دوستان هم احساسات خود را کنترل کنند و برای هم احساسی با مراجع به خانواده او حمله نکنند.
-
سلام خواهر خوبم
امیدوارم لحظه های سختت را با توکل به خالق مهربانت و تفکر صحیح خودت، به پایان برسونی
و از ناراحتی شما، بسیار متاسفم (و امیدوارم مسئله، در حد گفته خودت کوتاه باشه و پایان یافته باشد )
عزیزم، برای کمک به خواهرت عزیزت و البته به تداوم زندگی خانوادگی، به این سایت مراجعه کردی و می خواهی راه حل خوبی پیدا بکنی، که خیلی خوبه و البته
نشان دهنده محکم بودن شخصیت مهربانت هست (برای خواهرت جای بسی مباهات هست که عزیزی مثل تو داره :72:)
دوستان مشاور هم بزودی برای مشاوره درست پیشنهادات خودشان را ارائه خواهند کرد، بیش از حد نگران و ناراحت نباش، هر چند خیلی سخته ولی انژی خودت را بزار واسه حل مسئله
مادر و خواهرت به تو نیاز دارن و مرگ تو، آنها را نابود میکنه و تنهاتر از قبل پس.....
پس محکم از آنها حمایت کن و تا جائی که در توان داری،کمکشان کن
دوست داشتم کمکت کنم ولی اول از همه باید آرامشت را حفظ بکنی
فقط یه سوال:
خواهرت چند سال داره؟؟؟؟؟
امیدوارم این مسئله را بتونی با درایت حل کنی
__________________________________________________ ___
پشت سرم حرف بود،
حدیث شد
میترســــم آیه شود
سوره اش کنند به جعـــــــــل
بعد تفسیـــرم کنند این جماعت نـا اهـــل
-
عزیزم اگه به سوالات پاسخ بدین مطمئنا راهنمایی های دقیقتری می گیرین
اما فعلا اگه اینقدر اضطراب دارین به خواهرتون بگید ضمن اینکه اگه میتونن در اتاقو قفل کنن قبل خواب حتما 4 قل و آیت الکرسی بخونن و از خدا بخوان ازشون محافظت کنه
آیت الکرسی یه دژ محافظه من وقتی از خونه خارج میشم میخونم و از خدا میخوام مشکلی برام پیش نیاد همیشه شکر خدا منو حفظ میکنه و حتی تو تاکسی تنم به تنه نامحرم نمیخوره
ان شاالله حفظش میکنه تا زمانی که مشکل ریشه یابی و حل بشه به یاری خدا
-
با تشکر از همه کسانی که برام وقت گذاشتند
من دنبال راه کاری می گردم که به مادرم بگم چون من که کاری از دستم بر نمی یاد پس خواهشم اینه در ااون جهت من رو راهنمایی کنید که مادرم باید چه برخورد و واکنشی داشته باشه ؟
پاسخ به سوالات مدیر همدردی:
الف) سن پدر ، مادر و خواهرتان
پدر:تقریبا 60 مادر:48 خواهر:21
ب) نحوه پوشش پدر، مادر و خواهرتان
نمی فهمم منظورتون چیه اما معمولی لباس می پوشند مثل بقیه
ج) فرهنگی ارتباطی و عاطفی خانواده اتان
منظورتون رو نفهمیدم
د) وضعیت فیزیکی ساختمان و محل خواب اعضاء خانواده اتان
یه خونه دو خواب که الان خواهر و مادرم توی یک ااتاق می خوابند
هـ) وضعیت مذهبی و فرهنگی خانواده اتان و مسائلی مثل شغل، تحصیلات، و نگرش ها
غیر مذهبی،تحصیلات پدر ومادرم هر دو دیپلم همانطور که اول گفتم خانواده ای از سطح پایین جامعه، پدرم در یکی از مشاغل ساختمانی کار می کند
ز) مشکلات احتمالی روانشناختی اعضاء خانواده مثل وسواس، خشم، نمایشگری، درگیری، و رعایت مرزهای مختلف
مادرم عصبیه که البته حق هم داره اونقدر توی این زندگی عذاب کشیده که اینطور شده ،پدرم همیشه در مسائل جنسی مشکل داشت،یادم می یاد که در گذشته زمانی که من بچه بودم رفته بود قضایای مسائل جنسی با مادرم رو برای دوستاش تعریف کرده بود و به گوش مادرم رسیده بود یا شاید خود ارضایی هم داشت، شاید الان بگین که این مشکلات همه به هم ربط داره و مادرت با ید بیشتر در مسائل جنیسی به خودش برسه و مایه بذاره اما اینو در نظر بگیرین که مادر من هم سنی ازش گذشته چرا نباید یه زندگی آروم داشته باشه. دیگه اعصابی براش نمونده تو این همه بدبختی .البته من از رابطه جنسی پدر و مادرم اطلاع زیادی ندارم اما فکر نمی کنم رابطه چندانی باهم داشته باشند .
ح) قدرت در خانواده چگونه تقسیم شده است و وزن اثر گذاری مادر ، پدر، خواهر و شما چقدر هست؟
در ظاهر بیشتر مادرم قدرت در دستشه اما شاید واقعا اینطور نباشه توی خونه ما همه از همه چیز هم خبر داشتند و اینطور نبود که مثلا بچه از مشکلات پدر و مادرش خبر نداشته باشه ما همیشه در گیر بودیم در همه قضایا و متاسفانه خو د من این مسائل واقعا منو از پا در اورد طوری که الان فوق العاده استرسی هستم و اعتماد به نفسم رو به کل از دست دادم اما اینم بگم که تحصیلات بالا دارم و ازدواج فوق العاده موفقی داشتم
ط) سوابق سوء احتمالی پدرتان مثل درگیری شغلی، بیکاری، اعتیاد، ارتباط با جنس مخالف، یا .... آیا وجود داشته است یا نه ؟
پدر من آدم آروم و تقریبا بی عرضه ایه ،اگه براش فراهم می شد که با جنس مخالف ارتباط داشته باشه قطعا اینکارو می کرد اما چون عرضه اینکارو نداره دست به این کار کثیف زده وای خدای من اسمشم که می یاد حالم بد میشه.حتما مدت ها هم بهش فکر می کرده و خیال پردازی های کثیف داشته واییییییییییییییییییییییی یییی خدا.....................اعتیاد نداشته
ی) آیا به غیر از مادرتان این موضوع بین دیگران هم منتشر شده است یا نه؟
خیر فعلا فقط من و مادرم و خواهرم می دانیم
ک) واکنش مادرتان، خواهرتان به این موضوع چگونه بوده است؟
مادرم همانطور که گفتم با پدرم صراحتا صحبت کرده و گفته چطور می تواند چنین کاری کند همانطور هم که گفتم پدرم فقط سکوت کرده هیچ واکنشی نشان ندااده ، انکار هم نکرده،مادر و خواهرم با پدرم حدود یه هفته است که قهرند و صحبت نمی کنند خواهرم بسیار ناراحت و غمگین است تنها دعا و آرزویم اینه که یه آدم خوب مثل شوهر خودم پیدا بشه و خواهرم هم ازدواج کنه تا از این همه مصیبت و غم بی پایان اون خونه لعنتی خلاص شه، تنها آرزوم همینه برای خواهرم خیلی ناراحتم چون خودم غم و غصه فراوونی رو تو خونه پدرم تحمل کردم دلم می خواد خواهرم بتونه طعم یه زندگی آروم و معمولی رو بچشه از مادرم که دیگه گذشت راهیی نداره باید اونقدر تحمل کنه تا عمرش تموم شه.
ل) پس از فاش شدن مسئله پدرتان چه تغییری در رفتار ، گفتار و حضورش در خانواده ، ایجاد شده است؟
هیچی،کوچترین تغییری نکرده بقیه باهاش حرف نمی زنند اونم حرف نمی زنه فقط همین اونقدر که پوست کلفت و بی عاره
م) شما آیا قبلا سابقه حل مشکلات خانواده را داشته اید؟ آیا خانواده به حرفهای شما بهاء می دهد؟ آیا اگر شما بخواهید می توانید این مسئله را در خانواده آنطور که صحیح هست پیش ببرید؟
من اونقدر از بچگی وقتی که همه هم سن و سالام مشغول بازی های کودکانه بودن غرق در مشکلات بی پایان خانواده ام بودم که دیگه خسته ام دیگه حالم به هم می خوره دلم فقط به حال شوهرم می سوزه که می تونست با کسی ازدواج کنه که بدون این مشکلات یه زندگی معمولی داشته باشه ، اخه خدایا یه زندگی معمولی مگه آرزوی بزرگیه که یه عمر ازت خواستم و نشنیدی ؟نمی دونم منظورتون از دخالت من چیه؟شاید به مادرم بتونم حرف بزنم اما اصلا دلم نمی خواد در این رابطه با پدرم حرف بزنم.اصلا دیگه دلم نمی خواد ببینمش به خدا اگه با یه زن فاسد رابطه داشت اینقدر ناراحت نمی شدم می گفتم به جهنم اما نمی تونین درک کنینن که چه احساسی دارم حق من این نبود و نیست.من لیاقت یه زندگی با آرامش رو دارم من لیاقت خندیدن و خوشحال بودنو دارم خواهر و مادرم هم دارند.شاید پدرم هم داره.من میخوام یه آدم معمولی باشم همین.می خوام برای شوهرم یه زن معمولی باشم همین.درسته که من تو خانواده شانس نداشتم اما خدا رو شکر ازدواج موفقی کردم و شوهرم بسیار دوستم دااره.ببخشید زیاد نوشتم خواهشا بگین مادرم باید چه کنه؟آیا با پدرم حرف بزنه در این مورد؟یا سکوت کنه؟
-
میتونین با اورژانس احتماعی بهزیستی هم تماس بگیرید ببینید چطور میتونن بهتون کمک کنن. اگر قضیه ادامه پیدا کرد میتونین قضیه رو با یک وکیل در میون بذارین و وکیلتون تبعات قانونی رو با پدر مطرح کنه، در هر صورت خواهر شما هیچ تقصیری در این قضیه نداره. اگر براتون از نظر مالی ممکنه ، پدر رو از زندگی مادر و خواهر حذف کنین.
-
سلام دوست عزیز
به همدردی خوش اومدی خانم گل
مطلبت رو خوندم و واقعا متاسف شدم.
باهات همدردی می کنم و دعا می کنم گرفتاری خانوادت حل شه.
اما چند تا توصیه هم برای بهبود اوضاع دارم. مدیریت بحران تو این شرایط بهترین راه حل هست.
قهر مادر و خواهر شما ، فقط مسئله رو مسکوت می کنه.
پدر شما احتمالا نیاز شدید به روان درمانی داره. باید ریشه این مشکل شناسایی بشه.
یعنی چی که مادرم باید تحمل کنه تا عمرش تموم شه؟ عزیزم هر مسئله ای یک راه حلی داره.
مادرت باید این مسئله رو حل کنه. باید اگر میتونی از مشاورین و مددکارهای اجتماعی در این باب راهنمایی بگیره.
نمیدونم در کدوم شهر هستی. برای مثال در تهران کلینیک هایی هست که مشاوره تلفنی و حضوری رایگان میدن. مثل کلینیک 16 آذر دانشگاه تهران.
یا صدای مشاور با شماره 1480 که برای بهزیستیه در تهران. اگر تهرانی نیستین کد تهران رو به همراهش بگیرین اگر جواب ندادن.
نیاز هست که این قضیه آسیب شناسی جدی بشه تحت نظر یک مشاور.
راهکارهایی به مادرتون در این راستا گفته میشه که انشالا با همیاری همتون این مسئله حل میشه.
و اما چند کلامی در مورد زندگی خودت...
به هیچ عنوان دلیلی نداره که همسر شما چیزی بفهمه. ایم مسئله خانواده شماست. پس باید بین خانواده بمونه!
نکته بعدی در مورد لطف خداست...همین که همسر خوبی داری و ازدواج موفق داشتی یعنی خدا دوستت داشته.
پس باز هم بهت کمک می کنه. پس محکم باش و ازش کمک و صبر بخواه.
ضمنا مگه مشکل تو چیه که لایق همسرت نباشی؟
تو دختر خوبی بودی و به خاطر خوبی و پاکیت خداوند همسر خوبی هم نصیبت کرده.
پس شان و منزلت خودت رو با این حرفا پایین نیار گلم.
برای مدیریت بحران پیش آمده هم حتما مشاوره رو در شهر خودتون پیگیری کن.
به خواهرتون هم بگو که لباس های پوشیده تری استفاده کنه و توی منزل کمتر به خودش برسه و مادرتون بر عکس باشه و بیشتر به خودش برسه.
فقط بدون قهر کردن اوضاع رو بدتر می کنه.
باز هم منتظر شنیدن اقدامان بعدیت هستیم عزیزم.
موفق باشی
-
متخصصان عزیز عاجزانه تقاضای کمک دارم
-
من نمیدونم منظورت از *متخصصان عزیز* کیه؟ آقای سنگتراشان که خودشون مشاور هستند سریعا اومدند و متن بلند بالایی برات گذاشتند. بقیه دوستان هم هر کس به فراخور دانش و تجربه خودش چیزی برات نوشت که عموما حرفهای درستی بود.
اما شما نمیدونم منتظر چی هستی؟ به جای مطالعه عمیق پستها و عمل کردن به توصیه های علی الخصوص آقای سنگتراشان گرامی، هی عاجزانه و عجولانه تقاضای کمک ات رو تکرار میکنی. بقول آقای مدیر، داری فاجعه سازی میکنی و شکنندگی و حساست و کم صبری خود شما الان مسئله رو بغرنج تر میکنه.
توصیه میکنم قبل از هرگون عملی پست آقای مدیر را با دقت بخون و مو به مو اجرا کن. سعی کن خودت رو آروم کنی.
با این ذهن مشوش و احساس عجزی که تو داری نمیتونی کمک درستی به خانواده ات بکنی. فکر کنم الان لازم باشه یکی بیاد اول شما رو آروم کنه بعد بره ببینه اونور چه اتفاقی افتاده!!!
مشاور معجزه نمیکنه. مشاور راهنمایی میده شما هم اگر میخواهی به نتیجه برسی باید راهنمایی ها را عملیاتی کنی. فعلا توصیه هایی که آقای مدیر به شما کرده اینهاست:
خلاصه:
- نام خودتان را تغییر دهید
- خود را تقویت کنید
- احساسات خود را تحت کنترل در آورید
- از فاجعه سازی و ترس افراطی اجتناب کنید
- با صبر و خونسردی تاپیک را دنبال کنید و مواظب باشدی تعداد پستهای این تاپیک ، خیلی زیاد نشود.
- جواب سئوالات خواسته شده را با دقت فراوان و بدون احساسات و دقیق جواب دهید و منتظر بمانید.
کاش دوستان هم حوصله کنند و به خاطر حساسیت موضوع و بیش از حد آشفته و احساسی بودن مراجع، در ارائه راهکار قدری احتیاط کنند.
-
با سلام و احترام
ضمن تشکر از شما به خاطر پاسخ به سئوالاتم.
همانطور که قبلا اشاره کردم و با پاسخی که دادید اولویت بسیار و مهم و هدف اول در اینجا آرام سازی شخص شماست.
1 - لطفا موقتا بی خیال مشکل خانواده ات بشو و روی خودت متمرکز شو
2- همانطور که مورد تاکید قرار دادم شما چه به عنوان راهنما، چه به عنوان عضوی از خانواده وقتی می توانید کمک کننده باشید که احساستان تحت کنترل و عقب نگه داشته شود.
3- نحوه ابراز احساسات شما نشان می دهد که نگاه شما به خانواده ات و به ویژه پدرت اخیرا پیش نیامده است. و این باید ریشه قدیمی داشته باشد.
4- خانواده یک سیستم هست. مثل چرخ دنده های یک ساعت در هماهنگی با هم فعالیت می کنند. لذا دستکاری یک چرخدنده به تنهایی موثر نیست. به دیگر سخن تنها یک مقصر صد درصد وجود ندارد. (جهت مطالعه بیشتر: http://www.hamdardi.net/thread-136.html)، پس برای کمک به خانواده نباید روی مقصر بودن یک عضو متمرکز شوید.
5- روی 4 متغیر در این مشکلی که طرح کردید می توان کار کرد
الف) روابط جنسی والدین به عنوان عامل جاذب صحیح
ب) روی نحوه ارتباط خواهر و پدرت به عنوان دافع صحیح
جـ) روی اصلاح ساختار خانواده اتان به طوری که همه اعضاء شنیده شوند، مهارت کسب کننده و با هم تعامل های سازنده عاطفی برقرار کنند.
د) روی پدرت به عنوان عامل ایجاد کننده مشکل
در مورد الف: نیاز دارد که مادرتان و اگر امکانش باشد به همراه پدرتان ،مراجعه حضوری به روانشناس بالینی داشته باشند و مهارتهای لازم در این خصوص را کسب کنند.
در مورد ب و ج نیاز هست که خانواده درمانی صورت بگیرد و نیاز هست اعضاء خانواده به صورت حضوری با مشاوره خانواده صحبت کنند.
در مورد بند د باید با پدرتان همراهی کنید و او را نزد یک روانپزشک ببرید تا با گرفتن شرح حال و تشخیص اقدامات لازم را انجام دهد.
اقدامات تسکین دهنده موقتی و فوری
6 - اما اگر مسکن سریع نیاز هست تا به مرور اقدامات فوق انجام شود به نکات ذیل توجه کنید
الف) مادرتان با پدرتان آشتی کند. و در ارتباط جنسی خود با پدرتان تجدید نظر با نظر مثبت داشته باشد.
ب) خواهرتان جدی، قاطع و برخورد سنگین داشته باشد و موارد حفاظت از خود را از طریق پوشش مناسب و مکان مناسب برای استراحت لحاظ کند.
ج) شما ارتباط عاطفی خودتون را با همه اعضاء خانواده داشته باشید. چون هرکدام از آنها تحت فشار و تا اندازه ای قربانی هستند.
د) توجه کامل کنید که به هیچ وجه کس دیگری در جریان قرار نگیرد.
هـ) اگر توانستید آرام شوید و به عنوان یک راهنما نقش منجی داشته باشید ، سعی کنید خانواده را توجیه کنید که این مشکل گرچه بسیار ناراحت کننده هست، اما قابل درمان و پیگیری و حل هست و نباید خانواده خودشون را ببازند(همین طور که شما قبلا خودتون را باخته بودید.)
-
مدیر همدردی از توجه شما بی نهایت سپاسگزارم
همانطور که ذکر کردم خانواده من توان پرداخت ویزیت های سنگین روانشناس را ندارند و مطمئنا پدرم این مساله یعنی مراجعه به روانپزشک و روانشناس را نخواهد پذیرفت و زیر بار نخواهد رفت، نخستین بار که این مطلب رو شنیدم از مادرم خواستم که پیش مشاور بره اما مادرم مخالفت کرد و گفت روی گفتن و باز گو کردن این مسئله رو نزد کسی نداره ، آیا مشاوری هست که در این مورد مناسب باشد و ویزیت رایگان انجام دهد؟من فکر کردم شاید بد نباشه مادرم نامه ای به پدرم بنویسه نمی دونم اینکار می تونه مفید باشه یا نه؟من وحشت بی اندازه ای از مسائل و مشکلات روحی دارم و فکر می کنم که هرگز رفع نخواهند شد یا حداقل به این آسونی رفع نمی شوند.این رو هم می دونم همونقدر که مشاور می تونه مفید و کارگشا باشه همونقدر هم می تونه با راهنمایی مخرب زندگی رو نابود کنه پس برام مهمه که بدونم پیش چه مشاوری می تونم برم؟مشاور هایی که در مراکز بهداشت مشاوره می دهند چطور هستند؟آیا برای اینکار مناسب هستند یا شما شخص یا مکان خاصی را پیشنهاد می کنید؟پس ابتدا لازمه که من مادرم رو راضی کنم که به تنهایی نزد مشاور بره شاید بهتر باشه خودم هم همراهیش کنم درسته؟
- - - Updated - - -
در ضمن می خوام بدونم آیا مادرم باید باز در رابطه با این موضوع با پدرم صحبت کنه یا اصلا به روی خودش نیاره؟