داریم به نامزدی نزدیک میشیم اما میترسم!!!
سلام خدمت همه دوستان
حتما با گشت و گذار توی تالار با قصه من آشنا شدین
خواستم بگم داریم نزدیک میشیم به نامزدی!
رفتم با باباش رو در رو حرف زدم اونم گفت باشه من نه نمیگم!
فقط امتحاناتتونو بدید بعد تصمیم ازدواج دخترمو می گیرم! برا من فرقی نداره کجا زندگی کنید بالای کوه یا هرجای دیگه! خودتون میدونید! راجب ادامه دانشگاشم خودت میدونی که بره یا نره! دیگه بعدش تصمیم گیری از من خارجه!
خودمم وقتی این حرفو شنیدم شوکه شدم و بلافاصله دوباره ازش پرسیدم بعد همین امتحانای ترم؟ گفت آره !!!!
ولی بازم نمیدونم چی به سرم میاد !!!!! :323:
الان ازتون میخوام بهم بگین چیکار کنم تا دختر خانوممون خاطرات تلخ گذشته رو فراموش کنه چون با یادآوریش خیلی ناراحت و دلگیر میشه ازم!
میخوام این چند ماه گذشته رو فراموش کنه!
چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟