وابستگی من به شوهرم وتحقیرهای اون...افسرده ام...
سلام بچه ها...من 2 سال ازدواج کردم و 2سال هم عقد بودیم و کلا پرتنش با قهر های طولانی حتی بعداز اینکه اومدم خونه خودم ...باز چندبار دعواگرفتیم..رفتم خونه بابام ولی هردفعه یکی واسطه شده من برگشتم خونه..غرورم له شده و شوهرم الان هرجوری دلش میخواد باهام رفتارمیکنه..خیلی عصبی دست بزن داره..شکاک همش بهم میگه دروغگو درصورتی که من بهش هیچ دروغی نمیگم..دیگه ازش میترسم نمیتونم خواسته مو بگم..اصلا اعتماد بنفس ندارم پرخاشگر شدم..اگه دعوامون بشه من شدیدا گریه میکنم و اون بی تفاوت..دلمو به درد میاره..هردفعه میگه چرا نمیری طلاق بگیری...من کارمو بخاطر حفظ زندگیم و وابستگیم به همسرم ازز دست دادم..اصلا هم میل جنسی ندارم بهش حس میکنم بهم تجاوز میکنم..توروخدا کمکم کنید وابستگیم به همسرم کم بشه..خانواده شو به من ترجیح میده..من خسته شدم ولی اصلا هم تحمل طلاق ندارم...دلم زود تنگ میشه..شوهرم توانایی دادن مهریه منوداره و بیشتر اذیتم میکنه..یه مسافرتمیریم از ترش به خانواده ش حرفی نمیزنه...خیلی خانواده ش فرهنگ شون پایین..من یه ماه دیگه امتحان دارم برای مدرک زبانم...ولی دریغ از ذره ای تمرکز وقتی دعوامیگیرم من به طور کل از هرنظرداغون میشم باورتون ننمیشه چه حالی دارم...ولی اون راحت به کاراش میرسه...کمکم کنید جدابشم..