همونطور که میگم هرکی زندگی مارو ببینه خیلی همه چیز آرومه اما اگه چیز هایی که دیدم به چشم خودم ندیده بود می گفتم توهم زدم واقعا یا شک بی مورد کردم
از نظر خودش هم هیچ مشکلی وجود نداره و همه نگرانیش اینه که نگرانه یه روز این آرامش از بین بره و به گفته خودش برای حفظش داره تلاش می کنه
مثلا چند شب پیش وقتی دید متوجه اس ام اس دادنش شدم و هیچی نگفتم خودش غیر مستقیم اشاره کرد و حرف رو شروع کرد و میخواد اگه شکی درمن وجود داره اون رو برطرف کنه
پیش مشاور نمیاد چون می دونه من میرم پیش مشاور و چند بار بهش گفتم تو هم همراه من بیا