نوشته اصلی توسط
shivaram
-------------------------------------------------------------------------------------------
من کاری به درست بودن یا نبودن این رسومات ندارم. اما چیزی که الان هست اینه. من واسه خودت میگم. شما خیلی داری ایده آل فکر میکنی. میری بهت میگن نه بعد سرخورده میشی. من خودم یک پسر بهم بگه 2,3 سال عقد بمونیم قبول نمیکنم. میگم برو هر وقت شرایط داشتی بیا. دیگه چه برسه به پدر مادرها؟ اصن چه تضمینی هست اقا پسر خرش از پل گذشت تلاشش رو برای برقرار کردن زندگی ادامه بده؟ چه تضمیتی هست بعد مدت طولانی عقد دلش زده نشده و دختر رو رها نکنه؟ ادم مگه سری که درد نمیکنه رو دستمال میبنده؟
بعدم اصلا فرض کن قبول کردن. شما خیلی خوشحالی. فکر میکنی با هم درس میخونین و اپلای میکنین و همه چی هم خوب و آروم. نگاهت به ازدواج مثل نگاه 2 سال پیش منه که هم سنت بودم. :311:
اما متاسفانه از این خبرها نیست. هر روز یه چیزی پیش میاد. هر روز یه چیز ازت میخوان. یه بار میگه مامانم این طوری گفته. یه بار میگه مامانت چرا اون طوری حرف زد؟ از درس و زندگی خودت هم میافتی. قید اپلای اینا رو هم باید بزنی. فکرت اروم تر که نمیشه هیچ 100 برابر شلوغ تر و پر مسئولیت تر هم میشی. من ازدواج نکردم اما از وقتی چشمام رو خوب باز کردم اطرافیانم رو میبینم که چه خبره.
در مورد اپلای هم دانشجوی کارشناسی ارشد استرالیا هستم. اینجا اکثر ایرانی هایی که میبینم اون هایی که دانشجوی دکتری هستن و 30 رو رد کردن با خانومشون اومدن بقیه مجردن. تازه اینا تو ایران با داشتن همه شرایط ازدواج کردن و چندسالی هم زندگی کردن و پول جمع کردن بعد اومدن. شما خیلی ایده آل نگاه میکنی!