دوستان عزیز!
اول از هر چیز می خواههم با یک علامت سئوال معمایی ذهن شما را درگیر سازم و بعد به ، بهانه و هدف و محتوای تاپیک بپردازم .
و اما معما :
به نظر شما منظورم از این عنوان چیست و از چه چیز می خواهم سخن بگویم ؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان عزیز!
اول از هر چیز می خواههم با یک علامت سئوال معمایی ذهن شما را درگیر سازم و بعد به ، بهانه و هدف و محتوای تاپیک بپردازم .
و اما معما :
به نظر شما منظورم از این عنوان چیست و از چه چیز می خواهم سخن بگویم ؟؟
به نظر من یعنی باید منبع تأمین کننده انرژی ما ارزشمند و غنی باشه تا انرژی حاصل شده از اون در وجود ما، به بهترین شکل ممکن عمل کنه و اگر هم خواست تبدیل بشه به انرژی دیگه، باز هم باعث پیشرفت روحی و روانی ما بشه (چون طبق قوانین فیزیک انرژی از بین نمیره فقط از حالتی به حالت دیگه تغییر ماهیت میده)
درست گفتم؟
:72:
با سلام:72:
برداشت من اینه که انرژی خودمون را با افزودن یه سری آیتم ها و ویرایش آیتم های دیگه از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کنیم تا بتونیم بهترین بهره برداری رو داشته باشیم . اونوقته که انرژی اندک اولیه مون افزایش پیدا میکنه. مثل یه سوخت که واسه یه ژنراتور لازمه تا اون رو راه بندازه و هر چی این سوخت بیشتر بشه کارایی ژنراتور بالاتر میره کارایی ما هم با غنی سازی انرژی مون بالاتر میره :227:.
يعني گيرنده و فرستنده هاي انرژي رو در خودمون تقويت كنيم......تا هم انرژي بيشتري بفرستيم هم انرژي بيشتري از بقيه دريافت كنيم....يعني كار سخت افزاري كنيم....
يعني با يك سري مهارت ها انرژي خودمان را پربارتر و متراكمتر نماييم؟
من فکر میکنم باید کاری شبیه « نانو تکنولوژی » یعنی همون « فناوری نانو » انجام بدیم .یعنی کاری کنیم که انرژی مون فشرده و متراکم و متمرکز بشه در عین حال کاربرد بیشتر و مفیدتر و جدیدتری داشته باشه.
سلام
برای اینکه بخوام حرکت کنم , به حیاتم ادامه بدم ,شاد باشم ,زنده بمونم , رشد کنم ,و.....نیاز به انرژی دارم .
وهمه ی انرژِ ی هایی که در اختیار دارم و برای شارژم به اون ها متصل می شم بدون استثنا محدودند و یه روزی تموم میشن .
الا !یه انرژی .
اون انرژی اونقدر غنی که پایانی نداره .
وقتی بتونیم برای همیشه خودمون رو به اون انرژی متصل کنیم و خودمون رو غنی کنیم دیگه هیچوقت احساس نیاز نخواهیم کرد.
اون انرژی مطلق و مفرده .
اون انرژی دور نیست !در دست رس همه هست .ذره ای از اون انرژِ ی در درون همه تعبیه شده فقط کافی به وجود اون انرژِ ی در درونمون واقف بشیم و ارتباطش رو با مرکزو منبعش بر قرار کنیم .
انرژی غنی و نا متناهی=ایزد قادر و تواناست هرچه به منبع انرژی نزدیکتر بشیم منابع انرژی مون سرشار . شارژرهامون فول .اما هرچه فاصله بگیریم و دورتر و دورتر بشیم به همون نسبت منابع وشارژمون خالی میشه !
....?
فرشته جون ... توضيح بدين....
نظر همه دوستان درسته و همون چيزيه كه از عنوان ميشه برداشت كرد....
***انرژي خود را غني سازي كنيم....****
البته اگر انرژيي واسه غني كردن انرژي داشته باشيم ...! و اگه نداشتيم چي؟؟؟
اونو از كجا بياريم....؟؟؟؟
شخص ديگري هم دخيله تو اين موضوع...؟
يعني فقط خود شخص ميتونه انرژيشو غني كنه يا كس ديگه اي هم ميتونه حكم منبع داشته باشه و اونو به كساني كه محرومند منتقل كنه؟؟؟
وقتي يه موبايل شارژش تموم ميشه..... حتي اگه كنار پريز برق هم بذارنش و بدونه كه از اونجا شارژ ميشه خودش نميتونه كاري بكنه.... بايد حتما يه سيم شارژر بهش وصل بشه....
ولي ما كه موبايل نيستيم شيرين ....!!!! اوه ... بله....
فكر كردين فقط فرشته جون ميتونه معما طرح كنه؟؟؟
فرشته جون: 1- سعي كن جوابت فرق كنه..... و 2- جواب سوالاته منم بده لطفا.....
مرسي و ممنون از سوال قشنگت.....:43:
از وقتی عضو تالار بوده ام و همچنین در تجربه های قبلی ، توجهم به واکنشها و رفتارهای افراد احساس محور جلب می شده و نکات جالبی در مطالعه وضعیت آنها یافتم که نهایتاً منجر به این شد که به این فکر بیافتم که چطور می شود به یک احساسی محور کمک کرد تا عقل را محور واکنش و رفتارهایش قرار دهد ؟
یعنی نه اینکه احساساتش را سرکوب کند بلکه از آنها بعنوان پشتوانه ای قوی برای عمل بر محور عقلانیت بهره برد . حاصل این اندیشه باز کردن این تاپیک شد ، به عبارتی بهانه این اقدام مشاهده حال و احوالات و مشکلاتی که احساس محورها برای خود ایجاد می کنند و موانع تغییر رفتار در آنها است و هدف آن هم باز کردن افق و مدخلی است برای کمک به آنها در جهتی که اشاره شد و اکنون می پردازیم به محتوا .
همه می دانیم که در طول شبانه روز احوالاتی ناشی از هیجانات مثبت و منفی به سراغ ما می آید اعم از خوشحالی ، شادی ، غم ، عصبانیت ، و.... ما با اینکه چرا چنین می شود کار نداریم در اینجا روی انرژی زیاد حاصل از این هیجانات که منجر به واکنش در فرد می شود متمرکز می شویم ، بخصوص در میان افراد احساس محور .
وقتی خبر خوشی دریافت می شود احساس محورها هیجان زیادی از خود بروز می دهند ، چه به صورت فیزیکی و چه روانی ....، دست می زنند ، هورا می کشند ، هوا می پرند ، دنبال کسی می گردنند که با هیجان از خبر وارده و احساس خود به او بگویند ، قاه قاه می خندند ، و.... و وقتی خبر تلخی دریافت می شود و یا با رفتار تلخی مواجه می شوند ، یا عصبانی می شوند و برخوردی تند و خشن نشان می دهند .... یا گریه
سر داده ، دنیا را تیره و تار و به آخر رسیده می بینند ، کلامشان مملو از نا امیدی می شود ، قضاوت منفی روا می دارند ، آرزوی مرگ می کنندو خلاصه مرثیه سرایی احساسی دارند ...... و نهایتاً به خود یا دیگری آسیب روحی و یا حتی جسمی وارد می سازند ..... و یا این که مغموم و افسرده شده و تا مدتها در لاک خود فرو می روند و.....
به جرأت می توانم بگویم که زمینه برای افسردگی در افراد احساس محور بالاست .
انرژی روانی آنها و آرامششان وابسته به هیجاناتی است که از بیرون تقویت می شود ، و در زمانی که امکان این تقویت نباشد احساس خلاء و تهی بودن و یکنواختی می کنند .... و زمینه برای افسردگی ناشی از تسلیم امواج منفی در آنها فراهم می شود .
چه باید کرد ؟
به نظر من آنچه احساس محورها را به سوی این رفتارها سوق می دهد ، انرژی زیاد هیجانی است که اغلب به نوسان در آنها هست و گاه به یکباره نیز وارد شده و موجب واکنشهایی از انواعی که اشاره شد می شود .
لذا چاره کار هم در همین انرژی است . یک ترسیم از اینکه اگر به جای احساسات ، عقل محور شود چه می شود ؟ ، این زمینه ذهنی را می دهد که اگر احساس محورها این انرژی حاصله را با محوریت عقل خرج کنند چه می شود ؟
تجربه شخصی ام ( که از زمان درک قدرت احساس در خود و مهار آن با عقلانیت از همان دوران نوجوانی تاکنون ) می گوید : کاری می کند کارستان و به عبارتی زمینه رشد و ارتقاء و توانمندی فکری را در فرد فراهم می سازد که مورد بحث ما نیست ، چون تمرکز ما در اینجا بر چگونگی بهره گیری از این انرژی حاصل از هیجانات به نحو مفید است ، به عبارتی همان غنی سازی .
وقتی محوریت احساسات باشد ، اغلب این انرژی هرز می رود و اثرات آن هم چندان پایدار نیست ، و موفقیت هایی که با محوریت احساس حاصل می شود بیشتر محدود در بعد مادی است ( تحصیلی و شغلی و...) بدون رنگ و بوی محتوایی ( بخصوص روحی ــ روانی ) که ممکن است در اوج موفقیت ، فرد احساس سرخوردگی کند ، یا می بینیم که اینگونه با وجود موفقیتها ، از زندگی راضی نیستند و برای احساس رضایت و نشاط ، وابسته به عوامل بیرونی هستند. در حالی که با مهار و هدایت این انرژی هیجانی ، هم از غلیان احساس جلوگیری کرده ایم ، هم می توانیم آنرا به جهتی هدایت کنیم که به موقع و درست مصرف شود که حاصل آن موفقیتهای زیاد و با محتوا ، بخصوص در متن زندگی و تعاملات درست و خود ساخته و در نهایت عزت نفس بالا و احساس رضایت است .
غنی سازی انرژی یعنی چه ؟
یعنی آنرا از یک موج سیال و رقیق به یک موج مهار شده و غلیظ تبدیل کنیم و ذخیره سازیم ، تا همیشه ما را با انرژی و توانمند نگه دارد ، تا جایی که حتی دراوج پیری نشاط دوران جوانی را داشته باشیم .
چگونه ممکن می شود ؟
با کنترل واکنشهای حاصل از هیجانات ( بخصوص واکنشهای فیزیکی هنگام بروز هیجانات مثبت و واکنشهای فیزیکی و رفتاری از جمله عصبانیت و پرخاش هنگام بروز هیجان منفی ) که باعث هرز رفتن این انرژی می شود .
نمونه :
در دانشسرای تربیت معلم که کار می کردم یکی از شاگردانم عادت داشت وقتی هیجانی می شد ( از نوع شادی ) محکم به پیشانی خود می کوبید و فریادی از خوشحالی سر می داد ، چون رابطه ای دوستانه با من برقرار کرده بود به او توصیه کردم که کنترل رفتار داشته باشد و در این مواقع چنین نکند ، گفت کار سختیه ، گفتم درسته اما می توانی و سعی کن ، پرسید مگر چه اشکالی دارد ، گفتم هم کنترل رفتار پیدا می کنی و تسلط بر خویشتنت قوی می شود ، هم اینکه انرژی پدید آمده مهار می شود و تو می توانی آنرا صرف فکر کردن به موضوع هیجان بخش و تجزیه و تحلیل آن و احساس خودت و این که چرا باعث خوشحالیت شد و چه اثری دارد کنی که موجب خودشناسی و درک موقعیت می شود و....
به نظرم احساس محورها به همان اندازه که احساسات را قوی بروز می دهند ، قدرت تفکری قوی نیز دارند اما احساسات مجال به کار گیری به موقع و متناسب را به آنها نمی دهد .
شاید بتوان گفت که میزان اشتباهات و ندانم کاریها در احساس محورها بالاست و علت عمده آن هم طغیان انرژی هیجانی آنهاست که به شکل عجله در تصمیم گیری و واکنش و قضاوت خود را نشان می دهد . همچنین عدم پیامد سنجی در تصمیم گیریها یکی دیگر از عوارض آن است . که نتایج آن می تواند آسیب وارد کردن به خود و دیگران باشد ( چه آسیبهای روحی و روانی و چه جسمی ، و جسمی آن از جمله زمینه یابی برای ابتلا به بعضی بیماریهای روان تنی است ) .
راه چاره این است که انرژی هیجانی را به سوی تفکر هدایت کرده و عقلانیت را بالا ببریم که خود به خود محوریت عقلانیت را ممکن می سازدو این امر با روند ذیل ممکن است .
هر وقت هیجانات بروز می کند بهتر است ، رفتارهای احساسی به شکل زیر جایگزین شود .
" صبر و تحمل " جایگزین " عجله در تصمیم " شود ، نتیجه آن " صبوری " است
" گزاره های مثبت " جایگزین " قضاوت منفی " شود ، نتیجه آن " مثبت اندیشی " است
" تفکر و تجزیه و تحلیل " جایگزین " واکنش سریع " شود ، نتیجه آن " توقف واکنش " است
" منطق " جایگزین " خود محوری" شود ، نتیجه آن " انسانیت " است
" همه جانبه نگری " جایگزین " یک سویه نگری " شود ، نتیجه آن " وسعت دید " است
" پیامد سنجی " جایگزین " مقطعی نگری " شود ، نتیجه آن " دور اندیشی " است
" آرامش و اطمینان قلب " جایگزین" ترس " شود ، نتیجه آن " متانت " است
" اعتماد به نفس " جایگزین " خود کم بینی " شود ، نتیجه آن " عزت نفس " است
" تواضع و انعطاف " جایگزین " غرور " شود ، نتیجه آن " تواضع " است
" دقت نظر " جایگزین " زود باوری " شود ، نتیجه آن " احتیاط " است
" مهرورزی " جایگزین " احساسات عاشقانه " شود ، نتیجه آن " محبت بی شائبه " است
" وظیفه مداری " جایگزین " توقعات " شود نتیجه آن ، " رهایی " است
دقت داشته باشید همه افراد احساسی محور همه خصوصیات اشاره شده لازم الاصلاح را با هم ندارند ، ممکن است چند تای آن در وجود یعضیها نباشد ، اما آنچه مهم است این است که اغلب قریب به اتفاق آنها ، عجله در واکنش ، تصمیم گیری و قضاوت را دارند و بعضی از رفتارهای دیگر ریشه در این ویژگی عمده دارد . پس برای اصلاح رفتار بهترین کار ، اصلاح رفتارهای زمینه ساز است .
با این جایگزینی ها فرد انرژی هیجانی خود را مهار می کند و با محور قرار دادن تفکر منطقی در واکنش نسبت به موضوع ، خود به خود عقلانیت را به جای احساس ، محور قرار خواهد داد و نتیجه حاصله ، که موفقیت ها و احساس کامیابی ( در رفتار و زندگی ) است خود انرژی مضاعف می بخشد و به همین صورت در تداوم ، درصداین غنی سازی بالا می رود و موجبات خلاقیت ، ابتکار و... را فراهم می آورد که اگر در حوزه اندیشه باشد ، حاصل آن آثار غنی و مؤثری از نتیجه تفکرات و مطالعات و پزوهشها خواهد شد و در بعد مادی هم اختراع و اکتشافات را موجب می شود .
اینجاست که احساسات نه تنها سرکوب نشده بلکه موتور محرکه ای است که استارت عملکردش و زمان و موقعیت و مکان به کار گیریش دست عقل شماست .
منتظر نقد و نظرات شما دوستان نسبت به این یافته ها هستم .
سلام
عالی بود:104::104::104: