RE: طفا منو راهنمایی کنید
سلام دریای عزیز. متاستفانه خیلی از ما ادما بلد نیستیم عشقمون و ابراز کنیم . مطمئنا همسر شما بهتون علاقه داره که تا حالا تونستید با هم زندگی کنید ولی شاید مشکل ایشون این باشه که نمی تونه عشقش و محبتش رو ابراز کنه . ولی تا حالا نشستی باهاش صحبت کنی و بهش بگی که از این اخلاقاش ناراحتی یا فلان اخلاقش رو دوست داری . اگر تا حالا این کارو نکردی به نظر من حتما این کارو بکن . چون خیلی از مشکلا با حرف زدن حل میشه . شاید همسر شما نمی دونه که شما چه ناراحتی هایی داری شاید اگه بدونه اون وقت دوتایی باهم بتونید اونا حلشون کنید. همیشه شاد . خندان باشید
RE: طفا منو راهنمایی کنید
متشکرم مها جان از راهنمایت.ولی من بارها باهاش صحبت کردم ولی متاسفانه همیشه نتیجه معکوس داده.یادمه اولها بهش گفتم دوست دارم شبها منو ببوسی و به من شب بخیر بگی میدونی بهم چی گفت؟گفت اگه تا الان این کارو میکردم دیگه نمیکنم چون تو گفتی و هنوز که هنوزه سر حرفش مونده
RE: طفا منو راهنمایی کنید
سلام :دریا جان امیدوارم دلت دریا باشد و ازاین چیز ها نرنجی خوب یه خورده سخته وقتی یه نفر با ادم لج می کنه .ولی فکر میکنم اگر یه نفر یک من شد واون یک نفر هم شوهر بود بهترین راه اینه که نیم من شد.خوب عزیزم اشکالی ندارد اگر اون این خواسته تورا اجرا نمی کند در عوض تو با خانمی و با عشق و علاقه ای که انتظار داری به تو برگرداند صبحها ببوسش و صبح بخیر بگو و هیچ مگوو هیچ مخواه. یه مدتی که بگذرد کم کم استراتژیش را تغییر می دهد و از موضعش کوتاه خواهد امد به شرطی که با عمل محبت و عشق و به زبان در این مورد به خصوص(شب بخیر)فعلا چیزی نخواهی.کم کم و به مرور این صبح بخیر گفتنهای شما به او هم سرایت می کند طوری که خودش هم متوجه نمی شود و لطفا بعدا به رویش نیاور.موفق و پیروز باشی.
RE: طفا منو راهنمایی کنید
با درود؛دریا خانم،ضمن تبریک به شما برای این نام زیبایتان،سفارش می کنم که مطالبی درباره:*مهارتهای فردی و خانوادگی*را،برای همسرتان تهیه نموده و از وی بخواهید که آنها را بخوانند و سپس بنشینید و درباره آنها با هم حرف بزنید؛
راستی دو پرسش از شما دارم:اولی اینکه شوهر شما از نظر عقیدتی و اجتماعی چگونه است؟مثلا:مذهبی،متوسط از نظر اجتماعی و یا به شما در انجام احکام مذهبی(حجاب و معاشرت با دیگر مردان) سخت نمی گیرد و مهمتر اینکه:اخلاقش چطور است؟؟؟
دوم اینکه:سرکار در بخشی از سخن خود گفته بودید که:**ولی در عوض هیچی دریافت نکردم اون اصلا حس دوستداشتنی بودن به من نمیده .هیچ وقت به من زنگ نمیزنه حتی اگه مریض باشم** مگر ایشان با شما زیر یک سقف زندگی نمی کنند که می گویید:در هنگام بیماری به شما**زنگ نمی زند؟؟!!**بدرود. :cool:
RE: طفا منو راهنمایی کنید
دوستان از راهنمایهتان واقعا متشکرم.در جواب سوالات شما گردافرید عزیز باید بگم.همسرم مذهبی هست ولی نه خشکه مقدس هیچ وقت منو در هیچ ضمینه ای محدود نمیکنه و اصلا به من سخت نمیگیرد.ما زیر یک سقف زندگی میکنیم ولی ایشون از صبح تا شب سرکاره و از سرکارش هیچ وقت به من زنگ نمی زنه حتی اگه من زنگ بزنم وmiss callاز من داشته باشه زنگ نمیزنه بگه باهام چیکار داشتی؟خصوصیات اخلاقی خوب زیاد داره ولی حساس وزودرنجه .من مشکلم الان اینه که عشق میخوام دوست دارم اون به من احساس مهم بودن واحساس دوست داشتنی بودن بده.و میدونم این یک کمبود در درون خودمه می خوام اونقدر قوی باشم که این انتظارات رو از اون نداشته باشم.در ضمن ایشون نه کتابی که من بهش معرفی کنم میخونه نه فیلمی را که بهش توصیه کنم.هیچگاه هم حاضر نمیشه بشینه باهم حرف بزنیم اگر لطف کنه فقط به حرفهای من گوش میده بعد هم از همون حرفها علیه من استفاده میکنه.در جوابه ستاره عزیزم باید بگم که همیشه من اینکارو میکنم هروقت ایشون از در میاد با گرمی میبوسمش ولی یک نمونه همین دیشب من مشغول غذا دادن به پسر کوچیکمون بودم و از پسر بزرگم خواستم درو باز کنه( و این اتفاق خیلی کم پیش میاد چون دوست دارم همیشه خودم برم استقبالش)ایشون که اومد تو پسرها رو با عشق بوسید ولی منو نه.شما به من بگید چه کار کنم اینها توقعاته زیادی به نظر شما؟من چه جوری با خودم کنار بیام
RE: طفا منو راهنمایی کنید
سلام دریا ،
اگه دوست داشته باشی می تونی به ما بگی که بی توجهی و همچنین لجبازی همسر شما با خواسته هایتان از کی شروع شده و یا شدت گرفته ؟ یا اینکه شما به لحاظ ظاهری ، طبقه اجتماعی و ... چقدر به هم نزدیک هستید ؟ و ... سوالاتی از این دست .
به نظر من برای اینکه بتونی راهی برای حل این مشکل پیدا کنی اول باید دلیل این رفتار را بفهمی .
RE: طفا منو راهنمایی کنید
سلام طاهره جون.ایشون فقط دوران نامزدی خوب بود .ما در همه موارد به هم میخوریم اختلاف خاص قابل مطرحی نداریم . البته از نظر ظاهر معمولا خانمها بهترند دلیلش هم فکر میکنم اینه که ایشون اهمیت این قضیه (ابراز محبت) را درک نکرده.من می خواهم خودمو قوی کنم در این زمینه راهنمایی میخوام لطفا
RE: طفا منو راهنمایی کنید
سلام دریا ،
به نظر من عشق ورزیدن و محبت کردن ضمن اینکه یک نیازه ، یک ضرورت هم به حساب می یاد و فقدان اون یه جورایی نمایانگر نقصان و ضعف انسانه ، اما مهمتر از اون ، اینه که دوست داشتن هم مثل همه چیزهای دیگری که در انسان وجود داره نیاز به تعادل و اندازه گیری و هدایت مناسب داره ،
اینکه تو به دنبال محبت و توجه همسرت هستی امری ست طبیعی و لازم . اما باید بتونی این نیاز رو هدایت کنی ...
فقط یادت نره : هدایت عشق و محبت با "بذل بی دریغ" و همینطور " قطع بی واسطه" فرق داره . ....
یه مقاله در سایت شمیسا برات پیدا کردم که امیدوارم به دردت بخوره .
اینم آدرس سایت :
http://www.shamisapsy.com/psy_khanevadeh9.htm
روانشناسي زن - مرد
چرا برخي مردان در برابر ابراز عشق خست ميورزند؟
نویسنده : نانسي گود
مترجم : فروزنده داورپناه
به نظر ميرسد بعضي از زوجها هيچگاه همزمان در وضعيت خلقي يكساني قرار ندارند. زماني كه يكي از آن دو سرحال است ديگري گرفته است؛ يا در حالي كه وجود يكي از آن دو از ملايمت موج ميزند، ديگري غضبناك و خشمگين است. چنين حالتي گاه و بيگاه در هر رابطهاي پيش ميآيد. اما معمولاً طرف گرمتر هر رابطه را زنان تشكيل ميدهند. شما همواره به راحتي، كلمات حاكي از تحسين و عشق خود را نسبت به او به زبان ميآوريد كه با عشق صادقانه شما همراه است. اما شوهرتان تنها در سالگردهاي ازدواج يا در تعطيلات دوستت دارم را به زبان ميآورد. و زماني لب به تحسين و قدرداني ميگشايد كه به اين كار وادار شده باشد. «معلوم است، قشنگ شدهاي» «آره، شام عالي بود» در بيشتر مواقعي كه به كمك او نياز داريد، اوسكوت اختيار ميكند. در شرايطي كه شما عشق خود را به زبان ميآوريد، او از ابراز علاقه دست ميكشد؛ در واقع شما، به طور ناخودآگاه عاطفي از نوع سادومازوخسيتي (خودآزاري – ديگر آزاري) درگير شدهايد. طرفي كه زبان براي ابراز علاقه ميبندد، نقش تنبيهگر (ساديست و ديگر آزار) را ايفا ميكند و طرفي كه علاقهاش را به زبان ميآورد در نقش فرد تنبيه شده (مازوخيست، خودآزار) قرار دارد. برخي زوجها تا پايان اين دو نقش را ايفا ميكنند. زوجهاي ديگر هم هستند كه در عين حال كه الگوي خودآزاري – ديگرآزاري ميان آن دو پا برجا است به جان ميآيند و در مواردي به ايفاي نقشهاي متفاوتي رو ميآورند. اين تقابل عادت و احساسات ميتواند در زندگي شغلي هر دو طرف هم انعكاس پيدا كند. ممكن است مرد مورد نظر شما در كار خود موفق و رضايتمند باشد، در حالي كه شما در انتخاب ميز شغلي خود سر در گم مانده باشيد.
معمولاً جاكوب، طرف دهنده (ديگرآزار) و آنا، طرف گيرنده (خودآزار) بود، تا آنكه آن دو موقعيت خود را جابهجا كردند. نوع روابط آنها كه هر دو درويشان در اوايل سنين چهل سالگي خود قرار داشتند و پانزده سال از ازدواجشان ميگذشت، كاملاً قابل پيشبيني بود، آنا آرام، صبور، سهلگير و خوشاخلاق بود. او صرف نظر از آن كه جاكوب چه ميگفت يا چه رفتاري ميكرد، با انتقادهاي او با تسامح و گذشت روبرو ميشد و سعي ميكرد با خوشرويي، افسردگي را از وجود جاكوب بزدايد. جاكوب تقريباً هيچگاه به اين خاطر از آنا تشكر نميكرد و احساس ميكرد كه اين حق اوست كه از حمايت آنا از خود برخوردار باشد. او در ابتدا به كار معماري مشغول بود و از شغل خود لذت ميبرد. اما چند سال بعد همين كار، برايش براي او تكراري شد؛ به گونهاي كه در عين حال كه نميتوانست خود را از آن رها سازد، ديگر از آن لذت نميبرد. در طي همين سال ها، آنا به شغل پرستاري اشتغال داشت كه درآمد چنداني هم نداشت. اگرچه آنا هر روز به انبوه شكايتهاي شغلي جاكوب گوش ميداد، اما او علاقهي خاصي به شنيدن مسايل شغلي آنا نداشت.
چهار سال پيش آنا در دوره مراقبتهاي پيشرفته شركت كرد و از آن پس به عنوان مسؤول درمانگاه به كار پرداخت كه همان كاري بود كه آن را دوست ميداشت. طي اين چند سال، علاقه او به جاكوب تغيير كرد. ديگر حوصله شنيدن شكايتهاي او را نداشت و از رفتار اجتناب جويانه و خشك او با خود، به خشم ميآمد. به جاكوب گفت كه تمايلي ندارد كه به مشكلات او گوش بدهد و دو سال پيش به او اقرار كرد كه ديگر او را مثل قبل دوست ندارد و احتمال دارد كه از او جدا شود. اما چنين نكرد. حال كه به گفته خود، نقش زني «غرغرو» را ايفا ميكند جاكوب به راستي تغيير كرده است. او ديگر معمولاَ به زبان ميآورد كه چقدر او را دوست دارد! اينكه او زني فوقالعاده است و كمابيش به احساسات او توجه نشان ميدهد. آنا از اين ناراحت است كه همسرش، زماني مهرباني با او را آغاز كرده است كه او ديگر علاقهي سابق را به وي ندارد؛ زيرا احساسات گذشتهاش نسبت به او تغيير كرده است.
اگرچه شايد چنين به نظر برسد كه عامل اختلاف در اينجا «ناهماهنگي زماني» است، اما در زندگي مشترك آنا و جاكوب، به واقع هيچ نوع هم زماني وجود ندارد. گويي قرارداد ناگفتهاي كه بر اين ازدواج سايه افكنده، مستلزم آن است كه يكي از دو طرف همواره از خود مايه بگذارد و ببخشد، و ديگري همواره بستاند. البته هيچ يك از آن دو هشيارانه از چنين توافقي آگاهي ندارد، اما در عين حال به آن عمل ميكند و در نتيجه حالت سادومازوخيسم
(خودآزاري – ديگرآزاري) ميان آن دو برقرار ميماند. در چند سال اول ازدواج، جاكوب عشق و حمايت خود را از آنا دريغ ميداشت و آنا طرفي بود كه بدون آنكه توقعي داشته باشد همواره ايثار ميكرد. اما در اين چند سال اخير، موقعيت آن دو جابهجا شده است؛ حال آنا عشق و محبت خود را از جاكوب دريغ ميدارد در حالي كه او در اين رابطه در نقش فرد خوشرو عمل ميكند. در صورتي كه در ارتباط ميان شما و مرد مورد نظرتان شما در نقش ايثارگر خستگيناپذير قرار داريد و او عشق خود را ابراز نميكند، ميتوانيد همين كه از علل رواني زيربنايي اين حالت آگاهي پيدا كرديد، اين الگو را تغيير دهيد.
نخستين اين علتها، به آموزش خانوادگي مربوط ميشود. هر گاه افراد به صورتي بزرگ شوند كه نشاني از ابراز تحسين، عشق، و قدرشناسي مشاهده نكرده باشند، به سختي ميتوانند اين حالتها را در بزرگسالي خود، ظاهر سازند. پدر و مادرها علت ابراز محبت خود را به گونههايي براي فرزندانشان توضيح ميدهند كه ديگر به صورت كليشه درآمدهاند: «اگر خيلي از تو تعريف كنم، كلهات پر از باد ميشود»، «او كه هيچ كاري را درست انجام نميدهد»، «با اين كار، مثل بچه كوچولوها دل نازك بار ميآيد.» و ... تمامي اين توضيحات براي كودكان منطقي و غيرقابل ترديد به نظر ميرسند. پدر جاكوب، زماني كه او شش ساله بود آنها را ترك كرد. و او كه با پدري طرد كننده و مادري سختگير و همواره خسته روبرو بود، هيچ الگويي از ابراز علاقه در برابر خود نداشت. او مشاهده كرده بود كه هر گاه ساكت و عبوس بود، رفتار مادرش با او ملايمتر ميشد؛ به همين دليل طبيعتاً انتظار داشت كه همسرش نيز به همانگونه با اين نوع رفتار او برخورد كند. و آنا هم به دليل پيشينه خانوادگي خود، به اين كار تمايل نشان ميداد. پدر او از آن قبيل مرداني بود كه فكر ميكرد اگر فرزندانش را تنبيه بدني نكند، آنها فاقد تربيت درست به بار ميآيند، و مادرش هم همانند فرزندان خانواده هم از او ميترسيد و هم به او وابسته بود. او با همسرش نه به منزله شوهر كه همانند پادشاه رفتار ميكرد. اگرچه والدين او به وجود آنا افتخار ميكردند و هر يك در عمل و كلام به او محبت ميورزيدند، اما او همان الگوي حاكم بر روابط پدر و مادرش را به خانه همسر آورده بود. يعني زوجي كه يكي از آن دو سلطهجو پرخاشگر و ممسك بود و طرف ديگر، همسري مطيع، مهربان، و كمتوقع بود. حال روشن است كه چرا در بررسي چنين وضعيتهايي هم نحوهي برخورد والدين با فرزندان و هم شيوهي برخورد آن دو با يكديگر اهميت دارد.
آرزو می کنم بهترین راه حل رو پیدا کنی .
RE: طفا منو راهنمایی کنید
با درود؛دریا جان،یک پرسشی دارم:شما آیا ابراز محبت دیگر شوهران نسبت به همسران خود را،آیا دیده اید و شنیده اید؟به سخن بهتر آیا شما تصویر یا سخنی را که کیفیت و کمیت این امر را روشن سازد،دیده و شنیده اید؟؟منبع و منشا تصویر ذهنی شما در باب جزییات این امر(ابراز محبت شوهرتان) و چگونگی آن چیست و فکر میکنید که این ناراحتی ناشی از یک *کمبود* است که به راستی و حقیقتا از درون و احساس شما نشئت می گیرد؟؟؟بدرود.