سرنوشت یک پسر عاشق دارای بیماری دوقطبی
سلام . من نوزده سالمه . سه ساله عاشق یک دختر شدم . اما جلو نرفتم . اون اول بهم چشمک و لبخند زد ( سه سال پیش وقتی 15 سالش بود ) . اما چون من جلو نرفتم . دیگه محلم نمی کنه:54::54: . چند روز پیش دیدم داره تنهایی با تلفن حرف می زنه و می خنده . نمی دونم شاید دوست پسر داره . اما فکر کنم خیلی موزیه . به نظر شما الان برم جلو و بهش پیشنهاد ازدواج بدم . من دانشجوام . کار هم ندارم . به نظر شما از الان تا اون موقع می تونم باهاش دوست باشم . یا نه؟ . شما می گویید که پسر پاک با دختر پاک . اما من تو جامعه میبینم یه پسره حالشو می کنه . بعد با یه دختر نجیب ازدواج می کنه . اما پسر هایی که دوست دختر ندارن . سرشون کلاه رفته . مثل من که هم تک فرزندم . و هم دوست و رفیقی ندارم . همیشه تنهام . اما یه موضوع دیگه . . .. . . من علائمی دارم که نمی دونم ناشی از عاشقی یا بیماری دو قطبی . اون علائم هم اینه که من وقتی از کنار دیوار رد می شم فکر می کنم سرمو به دیوار زدم . وقتی از خیابون عبور می کنم فکر می کنم سپر ماشینا به سرم خورده . وقتی تو خونه هستم فکر می کنم خودمو از پنجره انداختم بیرون . به خاطر همین همیشه در هارو می بندم . پدر و مادرم از دستم کلافه اند . موقع غذا خوردن هم همیشه می ترسم کسی تو غذام سم ریخته باشه . نمی دونم این علائم عاشقیه با بیماری دو قطبی . تورو خدا کمک کنید . تو رو خدا