کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
سلام-من کودکی 9ماهه دارم که به من خیلی وابسته است و همین امر باعث میشود که من به درستی به امور خودم و خانه نرسم چون فقط باید در محدوده دید کودکم باشم و گرنه انقدر گریه می کند که صدایش در نمی اید ونسبت به باباش هم ترس دارد و اصلا در بغلش بند نمی شود و گریه های خیلی بدی میکند و به محض اینکه به اغوشم می اید ارام می شود.نمی دانم چه کنم همین رفتار کودکم خیلی وقت ها باعث ناراحتی و دعوا سر بغل کردن بچه با شوهرم میشود.:302:
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
پسر 1 ساله من هم به من خيلي وابسته است و وقتي بغل من باشه ترجيح مي ده بغل باباش نره اما پدرش رو هم دوست داره توي شش ماه مرخصي زايمانم غير از خودم پيش كسي نمي موند اما بعد گذاشتمش پيش مامانم اوايل تا مي رفتم خونه از بغلم درنمي اومد اما الان خيلي بهتر شده بخصوص كه راه مي ره و دوست داره همه جا سرك بكشه اما هنوز هم تقريباً بغليه
اما يه چيز : پسرم خونه همه فاميل تقريباً راحته البته بغل كسي نمي ره اما راه مي افته و بازي مي كنه ولي تا ميبرمش خونه يكي از اقوام نزديك اون قدر گريه مي كنه تا بياره بالا. و اين قضيه برام سوال شده در صورتي كه مطمئنم كسي آزاري بهش نرسونده
يا پسر بزرگم تا دو سالگي از صداي تنظيم رسيور (نوع قديمي ) اونقدر مي ترسيد كه از شدت ترس و گريه به استفراغ كردن مي افتاد .
بهتره با يه روانشناس صحبت كني من چون ضرورتي نديدم فراموشش كردم اما تو فرق مي كني . به هر حال پدرشه بايد راهي براي حل مشكل باشه
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
روابط شما و همسرتون با هم خوبه ؟؟؟
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
سلام
معمولا بهتر است بگوییم مادروابسته. چون كودك آینه رفتار مادر است.
البته كودك زیر یكسال باید توجه ویژه بشود. اما در ماه هشتم به بعد به خاطر مفاهیم جدیدی كه كودك درك می كند بیشتر با مادرش راحت هست و احساس غریبه بودن از این سن بیشتر شكل می گیرد.
باید بدون حساسیت و بتدریج پدرش بیشتر با او ارتباط بگیرد و شما هم كمك كنید(نه اینكه احساس افتخار كنید كه كودك به شما تمایل بیشتر دارد.)
البته پدرش هم باید زبان كودكی به كارگیرد و با بازی و شكلك و اسباب بازی و .... كم كم ارتباط بگیرد و عجله ای نكند.
لطفا كتابهایی كه در بخش معرفی كتاب مخصوصا در مورد تربیت كودك معرفی كرده ایم تهیه و مطالعه فرمائید.
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
اميدوارم پيگير سوالتون باشيد
وقتي اين مطلب رو خوندم در موردش با همسرم صحبت كردن ايشون هم دقيقاً حرفهاي جناب مدير رو زدن بهتره اين مسئله رو تا به مشكل تبديل نشده از بين برداري البته نا گفته نمونه كه با بزرگتر شدن بچه و وسعت دامنه فرهنگ و شعور عقلاني اش اغلب اين موانع برداشته ميشه
اما اگر درست و روانشناختانه پيش بري ناخودآگاه فرزندت رو از اين ترس كاملاً پاك مي كني چه بسا اكثر مشكلات روحي امروزمان نشاني در كودكي داشته باشن موفق و مويد در پناه حق
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
دوست عزيز اين مقاله رو به دقت بخون::303:
چرا کودکم از جدایی می ترسد!؟
http://www.seemorgh.com/health/deskt...0&h=200&type=1
اكثر كودكان هنگام جدایی از والدین، درجاتی از اضطراب و ناراحتی را نشان میدهند كه این موضوع هم برای كودك و هم برای والدین او دردناك است. در مرحلهای از سن كودك، این ترس و اضطراب یك پدیده رشدی طبیعی بوده و بهنظر میرسد یك هدف تكاملی در پشت آن قرار گرفته است. درجاتی از اضطراب جدایی در كودكان پیشدبستانی، نشانه دلبستگی ایمن و سالم به مادر و مراقبتكننده او میباشد. در بسیاری از موارد این اضطراب در عرض سه یا چهار دقیقه پس از ترك والد كاهش یافته و متوقف میشود.
اضطراب جدایی بهطور طبیعی بین سن 18 ماهگی و 3 سالگی رخ میدهد كه اوج آن در سن 24-12 ماهگی است و پس از 24 ماهگی بهتدریج كاهش مییابد. اضطراب كودك هنگام جدا شدن از والدین معمولاً از یك روز به روز دیگر متفاوت است، یك روز كودك هنگام جدا شدن از مادر مضطرب میشود، روز دیگر به مادر میچسبد و غمگین است و یك روز دیگر، قشقرق راه انداخته و در مقابل جدایی مقاومت و واكنش شدید از خود بروز میدهد. بهتدریج كودك به سمت استقلال میرود ولی هنوز مرحله انتقالی میتواند مشكل باشد و برای كودك و مادر استرسزا باشد.
برای كودكانی كه تجربه جداییهای بسیار مكرر و یا بسیار اندك از مادر داشتهاند، جدایی ممكن است اضطراب بیشتری را ایجاد كند.
هرچه كودك بزرگتر میشود و مفهوم زمان را درك میكند و مدارای موفقیتآمیز هنگام جدایی را بیشتر تجربه میكند، از اضطراب او كاسته میشود.
عواملی كه ممكن است در شدت اضطراب جدایی كودك دخالت داشته باشند شامل موارد زیر است:
* خستگی و بیماری كودك
* تغییر در عادات و برنامههای منزل
* تغییراتی كه در خانواده رخ میدهد مانند: تولد فرزند جدید، طلاق، جدایی والدین، مرگ و یا بیماری اعضای خانواده و…
* عوض شدن پرستار و یا مراقبین كودك
* معمولاً علت اضطراب جدایی نیستند ولی والدین میتوانند با رفتارهای خود آنرا بدتر یا بهتر كنند.
* كودكانی كه از نظر سرشتی، كودكان سخت و دشواری هستند و به تغییرات جدید، مكان و اشخاص جدید دیر عادت می كنند، بیشتر مستعد اضطراب جدایی هستند.
عوامل زیر میتواند شانس اضطراب جدایی را در كودك شما كاهش دهد:
* از سن 6 ماهگی به بعد در زمانهایی كوتاه و بهطور گهگاه از پرستار كودك و یا شخص نزدیك دیگر استفاده كنید تا كودك را مراقبت و نگهداری كند. این موضوع علاوه بر آنكه كمك میكند تا كودك در زمانهایی كوتاه، دور شدن از مادر را تجربه كند، فرصتی را نیز در اختیار كودك قرار میدهد تا اعتماد به سایر بزرگسالان در او شكل گیرد.
* از 12 ماهگی به بعد كودك را وارد ارتباط با همسالان نمائید. (گرچه كودك در این مرحله معمولاً وارد بازیهای مشاركتی نمیشود) و از سن 3 سالگی میتوانید فرصت تجربه بازیهای گروهی را به او بدهید.
* از سن4 ـ 3 سالگی كودك میتواند بعضی اشكال كلاسهای پیشدبستانی و مهدكودك را تجربه كند، بهخصوص برای كودكانی كه زیاد به والد خود وابسته هستند.
چگونه به كودكی كه از اضطراب جدایی رنج میبرد كمك كنیم؟
* در ابتدا سعی كنید كودك را در زمانهایی كوتاه به مراقب جدید یا مهد كودك بسپارید، زمانهایی كه بتواند تجربههای مثبتی را در آنجا داشته باشد.
* قبل از آنكه كودك را در محل جدید ترك كرده و تنها بگذارید، كمك كنید تا كودك با محیط و مردم جدید آشنا شود.
* روی موارد مثبتی كه در محیط جدید رخ میدهد متمركز شوید، نگذارید بچهها از تصور چیزهای بدی كه ممكن است رخ دهد نگران شده و بترسند.
* اضطراب كودك را به تمسخر نگیرید و او را بهخاطر این ترس و اضطراب سرزنش و شماتت نكنید.
* اجازه دهید تا كودك شما بداند كه میفهمید چقدر سخت است كه انسان از كسی كه تا این حد دوستش دارد جدا شود، كودك را درك كنید و بپذیرید. اما زیاد با او همدردی و دلسوزی نكنید.
* تسلیم خواسته كودك نشوید و به او بفهمانید كه در امنیت و سلامت خواهد بود.
* عشق، محبت و علاقه بیقید و شرط خود را از كودك دریغ نكنید.
* اگر كودك بزرگتر است او را به كودكان دیگری كه در آن محیط هستند معرفی كنید و بازی و تفریح خاصی را با آنها ترتیب دهید.
* انتظار آنرا داشتهباشید كه در چند هفته اول ورود به مهد و یا مدرسه كودك خسته باشد و زود تحریكپذیر شود.
* هنگام ترك كودك او راببوسید و نوازش كوتاهی نموده و با خوشرویی از او خداحافظی كنید.
* مراسم خداحافظی و ترك كودك را خیلی طولانی نكنید، بر احساسات دلسوزانه خود غلبه كنید و چندین بار نروید و برگردید.
* دزدكی و یواشكی كودك را ترك نكنید.
* قبل از شروع مهد، آمادگی و یا مدرسه، تدارك كتاب، دفتر و وسایل مورد نیاز كودك را ببینید و برای فراهم آوردن آنها كودك را مشاركت بدهید.
* حتی زمانی كه فكر میكنید مربی و یا معلم كودك شما سختگیر است و یا كودك توسط كودك دیگری مورد قلدری و اذیت قرار گرفتهاست، او را از مدرسه و یا مهد خارج نكنید، سعی كنید مشكل را رفع نمائید.
* اگر كودك تحت هیچ شرایطی حاضر نشد به مهد یا مدرسه برود و در منزل ماند، برای او زیاد فعالیتهای تفریحی و سرگرمی فراهم نكنید.
* در بازیها با ایفای نقش، جدایی را با كودك تمرین كنید.
* پس از بردن كودك به مهد یا مدرسه مدتی آنجا بمانید، سپس كودك را با معلم یا مربی تنها بگذارید و سپس نزد او برگردید.
سخنی با مربیان و معلمان كودك:
خود را به كودك معرفی كنید و از او دعوت كنید تا با اسباببازی بازی كند یا چیزی بخورد.
اگر كودك دچار حمله هراس شده است از والد بخواهید نزد كودك بماند تا وی آرامتر گردد و او را با صدایی گرم ، محبتآمیز، راسخ و قاطع آرام كند.
هرگز كودك را بهخاطر اضطراب و غمگینیاش مورد انتقاد قرار ندهید.
توجه:
در صورتیكه كودك موارد زیر را نشان دهد، لازم است مورد ارزیابی دقیقتر قرار گرفته و مشاوره تخصصیتر دریافت كند:
چنانچه پس از گذشت 2 هفته كودك هنوز آرام نگرفتهاست و مشكلات هنگام جدایی ادامه دارد.
كودك صبحها قبل از جدا شدن از مادر و رفتن به مهد كودك یا مدرسه شكایات جسمی مكرر مانند: سردرد، دلدرد، سرگیجه، حالت تهوع، استفراغ، طپش قلب و … دارد.
اضطراب جدایی به سالهای مدرسه ابتدایی كشیده شده و با فعالیتهای متناسب رشدی و سنی كودك تداخل دارد.
كودك در هیچ مرحلهای از زندگی خود دچار اضطراب جدایی نشده است.
امتناع از رفتن به مدرسه در بچههای بزرگتر و نوجوانان اكثراً مطرح كننده مشكل جدیتری است كه نیازمند كمك تخصصی است.
:305:
RE: کودک 9 ماههام بغل باباش نمیرود و گریه می کند
به نام خدا با سلام دوتانکته می خواستم بگم که برای خودم جالب بود
من فکر می کردم خیلی بچه را پرستارش را عوض کنم روابط احتماعیش قوی می شود ولی وقتی خواند م که بچه باد می گیرد دوستی ها زیاد پایدار نیست و ازهم می پاشد فهمیدم کار خوبی نیست
دو م اینکه نمی دانستم تویکسال اول باید کودک را ازاغوش سرشار کنم خود کودک وقتی اغو ش امن و امانی دید اعتما د و محبت پایدار مثل اهن توی ساختما ن تویش قرار می گیرد
این رادیدم که کسانی که واقعا و از ته دل , نه لوسبازی و ظاهری , به بچه محبت می کنند بچه تو مشکلات مقاوم تره و لوسی نداره
اونم ازته دل با مشکلات روبرو میشه و دررو نداره
برای شما هم میگم بچه ها تشخیص اغو ش ر ومیدن همونطوری که شما وقتی جایی میرید گاهی ته دل طرف ر و می خونید
بابا ش شاید فکر می کنه بچه متوجه نیست ولی اون رو ح بزرگیه که به دنیا اومده تا دنیا رو تجربه کنه
محبت اون ارزش داره و بابا باید فکرش رو ببره طرف بچه
شما هم باید اگه مشکلی با شوهر دارید از ته دل حل کنید اگر حل شدنی نیست نباید روقیافه تون اثربذاره که بچه قیافه خونه و درون خون
بالاخره همه مشکلاتی د ارند ولی خد ا جای حقی نشسته
من فکر می کنم بابا باید از درون دل به بچه اندیشه کنند مشکلات کاری و نگرانی هاشون رو رها کنند واقعا از چیزی اگه ناراحتند مثلا اگه می خواستند دختر د اشته باشند پسرشده , به خدا بگند ومشکلشون رو حل کنند وشما هم حساس نباشید بالاخره ما انسانیم واشتباهاتی داریم , هر کسی اشتباهاتی داره وگرنه ملک بود , همون بابا ومامان ما ادم و حوا بالاخره ما هم بچه ادمیم ,
دعا هم بکنید ازته دل
بالاخره محبت بابا کار خودش را خواهد کرد شاید بعضی وقتها شما ازبابا یادتون می ره و بابا دلگیر میشه اخه مردها هر چی هم بگی باز فرزند زنشون هم هستند و نیاز به رسیدگی دارند یه خورده به خودتون برسیدو به نیازهای بابا هم توجه کنید از کسی کمک بخواین گاهی بیاد کمکتون
بابا هم گاهی به شما کمک کنند تا شما کمترخسته بشید و بالاخره دو دست هم رو بگیرید و زندگی رو راه ببرید ادما از همدردی به جایی می رسند اخیرا خوندم ادمی که به دیگران کمک می کنه خیلی سرحال میشه موادی تومغز ش ازاد میشه اینا که دنیاست اخرتش هم اباده رو حش قوی و مقاوم میشه
بالاخره شما دونفر سعی کنید با همدیگر وبا توسل وعشق و ملاطفت زندگی رو جلو ببرید و بچه تووجود شما محبت و گرمی رو احساس کنه و انشاالله مرد و زن واقعی و باحیا و با مروت بار بیارید دست حق یارتون