-
نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
سلام
خانمی 34 ساله هستم چند سال پیش اقایی به من ابراز علاقه کردند و چون ایشان زن و بچه داشتند عنوان کردند که قصد جدایی از همسرشان را دارند و نظر مرا در مورد ازدواج با ایشان پرسیدند و من گفتم بچه را نگه نمی دارم و همسرت را طلاق دادی بیا
حالا ایشان دوباره برگشته اند و در مراحل طلاق هستند و از من درخواست اشنایی بیشتر دارند و من به ایشان بی نهایت علاقه مندم و همین طور ایشان
به نظر شما اون خانم در اینده فکر نمی کنه که من زندگی اش را خراب کردم و مشکل برای من ایجاد کنه ؟
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
ما حدودا دو سال با هم اشنا هستیم اون اقا 12 سال زندگی کرده اند و خودش عنوان می کنه که از روز اول زندگی با هم اختلاف داشته اند و یک دختر 7 ساله هم دارند
اخه اینها از روز اول اختلاف داشته اند . من حتی به اون اقا گفتم که بعد از طلاق می تونیم صحبت کنیم
من قبلا ازدواج نکردم
من سوالم دقیقا تاپیکم هست می خوام بدونم اصلا اون می تونه نقش منفی در زندگی من بازی کنه دخترش را قراره قبول کنه به ازای بخشش نصف مهریه دخترش رو بگیره الان این اقا دارن نصف دیگه رو اماده می کنند
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
بله.
دوازده سال زندگی و یک رشته ی پیوند همیشگی ( بچه ) سایه اش تا همیشه روی زندگی شماست. پس به اندازه کافی در آینده برای کنار آمدن با این مساله باید وقت و انرژی بذاری. دیگه خودت بیشترش نکن. الان اگر با اون آقا ارتباطت را ادامه بدی، اون خانوم همیشه شما را مقصر برهم خوردن زندگیش می دونه ( کما اینکه دو سال هم هست که توی زندگیش هستی و کار خوبی نکردی ). برای همین هم به هر شکلی شده آرامشتون را به هم می زنه و حتی از طریق بچه و نفقه و ... دایما تو زندگیته. پس بذار حداقل از شما کینه ای نداشته باشه که اذیتت نکنه.
کاملا بکش کنار. به اون آقا بگو روزی که کارش تمام شد و مدرک طلاقش دستش بود به شما زنگ بزنه که برنامه تان را مشخص کنید. تا قبل از اون هیچ ارتباطی نداشته باشید.
در ضمن تمام مردانی که ارتباط با غیر همسرشون را شروع می کنند از بدی همسر و زندگیشون می گن. قرار نیست بیاد به شما بگه من همسرم و زندگیم را خیلی دوست دارم و حالا هوس کردم با شما باشم و می خوام سرت را کلاه بزارم و یه مدت باهات سرگرم باشم و ... خیلی به حرفهاش اعتماد نکن. اینها که از روز اول مشکل داشتند چرا سال 5 ازدواجشون بچه دار شدند؟ 5 سال وقت داشتند برای جدایی و ... باور نکن.
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
می خوام بدونم اون خانم چطوری می تونه منو اذیت کنه ؟ در حالی که اونها از هم جدا شدن ؟
می شه مصداقی توضیح بدید که من بدونم می تونم با مشکلاتش کنار بیام یا نه
این اقا باید نصف مهریه همسرش رو بده حالا از من درخواست کمک کرده البته قراره چک بهم بده
و می گه این زن من دیونه اس چند وقت دیگه بستری تیمارستان می شه و کاری به کارت نداره
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
کاملا بکش کنار. به اون آقا بگو روزی که کارش تمام شد و مدرک طلاقش دستش بود به شما زنگ بزنه که برنامه تان را مشخص کنید. تا قبل از اون هیچ ارتباطی نداشته باشید.
من اين توصيه را به اين صورت اصلاح مي كنم:
کاملا بکش کنار.
به اون آقا بگو حتي اگر روزی کارش تمام شد و مدرک طلاقش دستش بود به شما زنگ نزنه ،چون قصد ازدواج با او را نداريد.
اگر به اين توصيه عمل كرديد. مطمئن باشيد كه شما خانه و زندگي آنها را ويران نكرده ايد.
در غير اين صورت مسئول طلاق آنها فقط مشكلاتشون نبوده بلكه شما هم بوده ايد. و مطمئن باشيد كه از تيررس فشارهاي آن زندگي و همسرش دور نمي توانيد بمانيد. و مشكلات زندگي آنها بر زندگي شما و حتي آبروي شما سايه خواهد انداخت.
خلاصه:
آشنايي و حرف از ازدواج فقط براي كساني كه در تعهد كس ديگري نيستند شروع مي شود. و با هر بهانه اي اقدام به رابطه در وقتي كه زن و شوهري در تعهد هم بوده و طلاق نگرفته اند ، خيانت محسوب مي گردد و مسئوليت آن و مشكلاتش بر عهده كساني هست كه آگاهانه وارد اينگونه رابطه هاي مي شوند .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
حقیقتش اینه که من این خانواده رو می شناسم .
این اقا مستقیم به من نگفتند که برای پرداخت مهریه به ایشان کمک کنم ولی می دانم برای پرداخت مهریه مشکل دارند . خود این اقا عنوان می کنه که این خانم خیلی تا به حال پول از من گرفته و اون بخشش نصف مهریه بی خودی نبوده ولی هر دو می دانیم که ما قصد ادامه دو زندگی هم زمان رو نخواهیم داشت . این اقا دیگه نمی تونه با اون خانم زندگی کنه ولی یه خورده درگیر مسائل مالی شده که بنده خدا واقعا حقش نیست .مردی که تا به حال برای زنش خیلی بیشتر از مهریه اش خرج کرده حالا اون زن منکر شده و می گه نصف مهریه رو می خوام و تا زمانی که این پول رو به من ندی من از این زندگی نمی رم بیرون
به نظر من اون خانم خیلی پروروه چون می دونه که شوهرش دوستش نداره ولی حاضره تحقیر بشه و از زندگی نره بیرون
برای همین من دوست دارم یه جورهایی کمک ایشون کنم ولی خودم هم نمی دانم با این زن سرتق چه کار می شه کرد
من خودم از نزدیک شاهد یکی از دعواهای این دو بودم خودم انگشت به دهن مونده بودم یه زن چقدر می تونه وقیح باشه و خیلی دلم برای این اقا سوخت
از طرفی این بچه نگرانم کرده اگه یه روزی این خانم بره ازدواج کنه و من مجبور بشم نگه ش دارم چی ؟ یه نظرتون این خانم می تونه از بچش دور بشه ؟ و اون رو بسپاره به زن بابا ؟
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
خود این اقا عنوان می کنه که دیگه نمی تونه با ایشون ادمه بده
اون خانم داره از کیان زندگی دفاع می کنه ؟ مگه زندگی یه طرفه هم امکان پذیره؟ این اقا این خانم رو دوست ندارند
بله من با این خانم دوست هستم
شما فکر می کنید وقتی یک نفر حاضر به تحقیر شدن می شه دلیلی جز ضعفش می تونه وجود داشته باشه
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
ارتباط هیچ زن و مردی وقتی که به شخص دیگری متعهد هستند قابل توجیه نیست .
بنابراین شما با ارتباطتون با یک مرد متاهل گناهی مرتکب شدید و کار ناپسندی انجام دادید و مطمئن باشید که در سرد شدن ایشون به همسرشون شما بی تاثیر نبوده اید و امید به حضور شما در آینده ، ایشون رو در تصمیم به طلاق قاطع تر کرده
پس تا همینجا شما هم بدی هایی داشتید بنابراین فقط عیب های دیگران رو برنشمارید
امروزه زن و شوهر های زیادی با هم مشکلاتی دارند اما حاضر به جدایی از هم نیستند مگر اینکه عامل سومی تقویت کننده باشه . بنابراین حضور شما چه آگاهانه چه نا آگاهانه به جدایی اینها کمک کرده .
از صحبت های خودتون پیداست که این خانم هرچقدر هم که در زندگی با هم مشکل داشتند راضی به جدایی نبوده و نیست .
بهتره دیگه دست نگه دارید و کاملا ایشون رو ناامید کنید و جواب منفی بدید تا
1_ اگر اونها ته ذهنشون به فکر ادامه هم هستند بدون حضور شما پر رنگ تر بشه و مسبب پاشیده شدن یک زندگی نباشید .
2_ خودتون رو از یک ازدواج غلط و آینده ای پرمخاطره نجات بدید
حقیقت اینه که در مشکلات یک زندگی هردوطرف مقصر هستند پس قطعا این آقا ضعف هایی داره که شما متوجهش نیستید .
باید بگم اگر ایشون میگن زیاد خرج زنشون کردن نشانه ضعف بزرگی است و یعنی عدم احساس مسئولیت در برابر خانواده .
حداقل به خودتون رحم کنید .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
چرا هیچ کس منو نمی بینه ؟ من هم یه زنم و احساس دارم گناه من فقط اینه که زمانی با این اقا اشنا شدم که این اقا از زنش می خواسته جدا بشه
من دلم می خواد که تموم کنم ولی نمی تونم . با توجه به سنم من دیگه انتظار ندارم با یه پسر ازدواج کنم . یعنی شما می فرمایید من حق ازدواج حتی با یک مردی که مترکه کرده ندارم
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
سلام طالبی جان
دوستان گفتنی ها رو گفتن و من حرف جدیدی برای گفتن ندارم، اما بازم دلم آروم نگرفت که بی تفاوت از کنار اشتباه مسلم همنوعم بگذرم.
ببین عزیزم یه لحظه از این احساسی که وجودت رو گرفته بیرون بیا و منطقی فکر کن. می دونم سخته ولی باید بتونی. اصلا فقط به خاطر خودت که چند سال دیگه عاقبت خودت و بچه ات نشه عاقبت امروز این خانم و بچه اش.
ببین عزیزم شما همسن منی، یه حس نزدیکی بهت دارم، شایدم برای شما هم همین باشه و حرف من رو بیشتر درک کنی.
خانم گل 12 سال شوخی نیست، یه بچه 7 ساله شوخی نیست. این بچه تا ابد بچه این آقاست چون از خون و گوشت این آقاست. قرار شد با منطق پیش بریم و نه احساس. بشین پیش خودت فکر کن چه عواملی می تونه تو یه زندگی پیش بیاد که یه زن و مرد نتونن باهم زندگی کنن. آیا اون عوامل تو زندگی شما نخواهد بود؟ فکر می کنی هیچ دو نفری که زیر سقف زندگی می کنن بدون مشکل هستن و هر روزشون عاشقیه؟ هنر زندگی اینه که در حین مشکلات و تنشها حفظش کنیم. این آقا که ظاهرا نتونسته؟ آیا بعد شما می تونه؟
عزیزم اصلا می دونی چرا شما رو انتخاب کرده؟ از لج زنش؟ بخاطر اینکه پول داری؟ نکنه یه وقت مهر زنش رو ازت بگیره و بره سراغ زن و بچه اولش و شما....!(هیچ احتمالی صفر نیست). بهت ابراز علاقه می کنه؟ آیا 12 سال پیش که می خواست از زن اولش خواستگاری کنه نمی کرد؟ عاقبت اون ابراز عشق کردنها چی شد که این یکی چی بشه؟
عزیزم اون دختر 7 ساله تا ابد بچه این آقاست. ازش ارث می بره و حقشه. اگه این آقا بعد از زندگی با شما به غایت ثروت هم برسه، دخترش از همش ارث می بره. نگو بلای مادرش رو سرش میاریم. اونقدر بهش بی احترامی و بی حرمتی می کنیم که از ارثش بگذره! چون عقل سلیم می گه نگذر. اتفاقا مادرشم عاقله که نگفته مهرم حلال، جونم آزاد.
عزیزم من و تو هم عاقلیم که بخاطر بی حرمتی ها و تحقیرها، حقمون رو دو دستی تقدیم نکنیم. بذار یه مثال بزنم، فرض کن این آقا پول مهریه زنش رو از شما گرفت و بعد بهتون پس نداد. اگه شما طلب پولتون رو کردید و اون آقا کلی تحقیر و توهین بهتون کرد، از پولتون می گذرید و بهش می بخشین؟
راستی اگه بعد 12 سال زندگی با این آقا و یه دختر 7 ساله دسته گل، این آقا دلش رفت پیش یه زن دیگه و خواست طلاقتون بده، چی کار می کنی؟ می گی عزیزم مهریه ام نوش جونت، بچه ات رو برات نگه می دارم، تو بره پیش عشق جدیدت و خوش باش؟
به حرفهام خوب فکر کن با چشم عقلت و نه با چشم احساست. و بعد خودت جایگاهت رو دوباره بسنج و تصمیم بگیر.
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
در ضمن چند ماهي دست نگاه داريد مثلا يك تايم 18 ماهه به خودتان بدهيد تا هورمونهاي بدنتان قدري فروكش كند و بعد تصميم بگيريد .
خواندن كتابي كه معرفي كردم يادتان نرود دوست نازنين .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط talebi90
چرا هیچ کس منو نمی بینه ؟ من هم یه زنم و احساس دارم گناه من فقط اینه که زمانی با این اقا اشنا شدم که این اقا از زنش می خواسته جدا بشه
من دلم می خواد که تموم کنم ولی نمی تونم . با توجه به سنم من دیگه انتظار ندارم با یه پسر ازدواج کنم . یعنی شما می فرمایید من حق ازدواج حتی با یک مردی که مترکه کرده ندارم
عزيزم
اتفاقا چون تنها تو را مي بينيم اين تاپيك با اين سرعت جلو مي رود و همه به حمايت تو برخواسته ايم .
شايد بعضي از دوستان در دفاع از آن خانم كه صحبت مي كنند تو بيشتر تحريك مي شوي و بيشتر جبهه مي گيري . اما واقعيت اين است كه به واقع شخص خودت اهميت داري . ما تو را مي شناسيم و به آن خانم و آقا و مشكلاتي كه دارند هم كاري نداريم و زماني به آنها مي پردازيم كه پاي تو وسط كشيده مي شود كه دوست ما هستي . اين را باور كن .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط talebi90
چرا هیچ کس منو نمی بینه ؟ من هم یه زنم و احساس دارم گناه من فقط اینه که زمانی با این اقا اشنا شدم که این اقا از زنش می خواسته جدا بشه
اشتباهه کم و کوچکی نیست و این قدر پیش پا افتاده نبینش .
عزیزم دقیقا چون برای احساس شما ارزش قائل هستیم نمیخوایم که جای غلط سرمایه گذاریش کنی .
من دلم می خواد که تموم کنم ولی نمی تونم . با توجه به سنم من دیگه انتظار ندارم با یه پسر ازدواج کنم . یعنی شما می فرمایید من حق ازدواج حتی با یک مردی که متارکه کرده ندارم
این چه حرفیه که شما میزنی شما میتونی فرصت های بهتری داشته باشی و قرار نیست که از ترس سن بالا خودت رو بندازی تو یک زندگی پرمخاطره و یک انتخاب غلط داشته باشی و خدایی نکرده پشیمون بشی . مهم نیست کی ازدواج کنی مهم اینه که درست ازدواج کنی .
مردی که طلاق گرفته و بعد به دنبال انتخاب همسر هست رو هیچ وقت با مردی که در زمان تعهدش به همسر به سراغ کسی دیگه میره ، یکی نکن و عاقلانه ببین .
کسی که در زمان تاهل بره سراغ کسی دیگه نشان از ضعف اخلاقیش هست
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
دوست گرامی
لینکی رو که برایت گذاشتم را خوندی؟
مدیر همدردی نوشته:
نقل قول:
تنها راه موثر شما اکنون اینست که یکبار و فقط یکبار و فقط یکبار به او بگوئید، حتی اگر طلاق گرفت، حاضر نیستید با یک مردی که نتوانسته زنی را خوشبخت کند
و این توانمندی را نداشته ازدواج کنید و به هیچ وجه حاضر نیستید او را ببینید.
( حتما قبول دارید او هنوز متعهد به یک زندگی دیگر است و لازم است که شما عملا از زندگی او کنار بروید، واگر هنوز هم حتی یک کلمه - مهم است حتی یک کلمه - با او صحبت کنید و رابطه بر قرار کنید - به هر شکل- باید مسئولیت به هم ریختن زندگی آن آقا و آن خانم را بپذیری و مطمئن باشید که نفرین همان بچه نمی گذارد زندگی راحتی را داشته باشی... به نظر همین آشفتگی شما همه و همه نتیجه بیرون نرفتن کاملتون از زندگی این خانواده هست.)
شما همین الان پیش خود تصمیم بگیر از زندگی یک خانواده بیرون بروی ... می بینی که از همین الان آرامش می یابی....
اگر باور نداری ، واقعا قصد کن.... و ارتباطت را به کلی قطع کن.... تا احساسات را از درون حس کنی.
فرامش نکن بازخورد اعمال ما دامنگیر خودمان می شوید. و نارامی های این چنین به خاطر نحوه فکر، وعمل خود ماست.
این پاسخ شما تا این لحظه با این موقعیت آن آقاست....
ببخشید به خاطر کمی وقت فرصت نکردم توضیح بدهم که من احساسات شما را می فهمم و می دانم که چه تصوری در مورد این آقا و خانواده ات داری....
اما اینها کافی نیست.
شما وقتی می توانید بگوئید که شما عامل به هم خوردن زندگی آنها نیستید که به هیچ وجه در دید این آقا نیائید،
و او مطمئن شود که حتی اگر طلاق بگیرد به شما دسترسی نخواهد یافت.
اینگونه است که پل پشت سرش خراب می شود و برای ساختن زندگی خود اقدام می کند.
جالب حتی شما نباید دلسوزی بکنید و بگوئید برو زندگیت و بساز ، بچهت گناه داره... خانمت خوبه!!!
چون تمام این حرفها هم به معنی توجه به او، علاقه به او و ... تلقی شده و پایه های زندگی آنها را بیشتر در هم می شکند.
نقل قول:
پس زندگي من چي مي شه؟
من خيلي تلاش كردم كسي را جايگزينش كنم اما نشد.
من براي ازدواج كردن اقدام كردم اما ناموفق ماند.
پس من چي؟
مدیر همدردی نوشته:
نقل قول:
احسن
این سئوال خیلی سئوال اساسی هست...
و اتفاقا جوابهای قشنگ و دقیقی هم داره...
اما پاسخ گویی به این سئوال مستلزم اینه که ابتدا از اتشی که درون آن هستی بیرون بیایی یا آن را خاموش کنی.
آرامش یابی...
بعد با این سئوال و سئوالات مشابه به صورت اساسی شروع به بازسازی آن کنید...
در واقع در آغاز یک زندگی هستید که باید دقیقا و قشنگ آن را بسازیید... نه در پایان مسیر....
اگر پاسخ قبلی مرا بپذیری و....
و احساس کنی به ارامش نسبی رسیده ای....
کم کم به مرور زمان من و دوستان و سایر همکارانم... در کنارت خواهیم بود... تا زندگی خود را با دست خود پر از عشق و امید کنی.... بدون اینکه بخواهی عشق را از یک زندگی در حال خراب شدن گدایی کنی...
به نظرم شما چنین توانی را داری...
مهم اینست که بخواهی که شروع به یک روش جدید و خلاقانه بکنی...
اگر موافقی یا علی....
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
از قدیم گفته اند دانا از تجربه دیگران استفاده میکند و نادان خود تجربه میکند.
دختر خوب، تنهاییت را خیلی خوب میفهمم. نگرانی و ترسهایت را از بی همدم ماندن درک میکنم. میدانم در جامعه مرد سالار جاهلی ما، مرد اگر در 150 سالگی هم هوس تجدید فراش کند، همه برایش کف و سوت و هورا میزنند. اما یک دختر 34 ساله باید از ترس تنها ماندن به هر ازدواجی تن بدهد تا از خیلی چیزها در امان باشد.
اما این ره که تو میروی به ناکجا آباد است. ما آنقدر به اراجیف دور و بریهایمان گوش دادهایم که خودمان هم کم کم باورمان شده که تقاص زن بودنمان را باید اینگونه بدهیم.
هر چه باشد، یک مرد متاهل، برای خوشبختی تو مورد مناسبی نیست، حتی اگر همسرش را طلاق بدهد.
این کار شما شبیه خودزنیه! داری با دستهای خودت گور زندگیت رو میکنی. نکن دختر خوب!
قبلا هم بهت گفتم من کاری به اون زن ندارم من شما را دارم میبینم. میدونی حتی اگه اون زن هم بره، چه چالشهایی زندگیتو تهدید میکنه؟
صحبتهای آنی رو هم قبول دارم. کتابی رو که معرفی کرد حتما بخون.
همین برخوردهایی که توی این تالار داره میشه و دل آزردگی بعضی خانومها که با همسر اول اون آقا همذات پنداری میکنند رو ببین، در جامعه حقیقی به مراتب بدترش رو خواهی دید.
همه اینها را به امید این مرد میگی میپذیرم، میگی اصلا فامیل میخوام چیکار؟ این که پشتم باشه میخوام دنیا نباشه!
اما ای دریغ و حسرت!
چطور بگم که این یک داستان غم انگیزیه که انگار تمومی هم نداره. هر زنی فکر میکنه مورد خودش استثناست و مال بقیه یه طور دیگه بوده که نتونستن خوشبخت شن. یا اون زنها بلد نبودن یا عشقشون عشق نبوده! نه عزیزم، گنده تر از من و شما کم آوردن و کشیدن کنار و جای زخم های عمیق این رابطه هیچگاه از ذهن و روحشان پاک نمیشه.
به واکنشهای اون زن فکر نکن. برو شالوده زندگیتو جای درستی بنا کن و قدر خودت و سلامتی ات رو و زندگیتو بدون. انشا الله خدا هم کمک ات خواهد کرد. فقط کافیه بهش توکل کنی.
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
سلام talebi90 عزیز
به تالار همدردی خوس آمـــــــــــــــــــــدی
می دونم جه احساسی داری .
تصور می کنی مطلوب و ایده آلت رو پیدا کردی ، علاقمند شدی و از طرفی برای آینده و عدم امکان آمدن مرد رؤیاهایت نگرانی . به نظرت میاد این نقده چرا رهایش کنی به امید نسیه .
این واگویه های درونی احساسی و آبیاری اون ، باعث میشه ناخودآگاه در وضعیت بین این خانم و آقا بی طرف نباشی و ناخودآگاه طرف اونی باشی که بهش وابستگی عاطفی داری و نسبت به طرف مقابلش راه قضاوت را در پیش بگیری . قضاوتی که در شرایط احساسی باید از آن پرهیز کنی .
می خواهم از این موضوع ، از این آقا و همسرش کمی فاصله بگیری ، از بیرون نگاه کنی ، ( سعی کن اوج بگیری و از دور نگاه کنی . اونوقت کمی این موضوع و این آقا کم رنگ میشه ، نقطه میشه . هرچه بیشتر در متن باشی ، بیشتر گرفتاری . خارج شو و ببین ، چی را ببینی ؟ خودت را ، توانائیهایت را ، وجود با ارزشت را ، و عشق را که در جستجوی آنی و تصور می کنی اینجا و در وجود این آقا پیدایش کرده ای .
عزیزم ، نازنینم ، کمی بیشتر به خودت نزدیک شو ، خودت را در آغوش محبتت بگیر ، به صورت خودت دست بکش ، نمی بینی سر به زیر دارد و غریبی می کنه ، می دونی چرا ؟ چون سالهاست در انتظاره که تو سراغش بری باهاش رفیق باشی ، و دوستش بداری اما تو از او غافل بودی و او از تو دلگیر . ببین او به تو در این مورد چی میگه
عمیق که بشوی ، دقیق که بشنوی ، با اون صدای از ته دل و ظریفش که بارها با تو حرف زده و نشنیدی ، بهت میگه :
چرا خودت رو دست کم می گیری ؟ چرا خودت رو ذلیل می کنی ؟ تو حیف نیستی ؟ نشسته ای منتظر تا بر ویرانه ای آشیانه سازی ؟ تا از پس مانده های یک زندگی ارتزاق کنی ؟ چرا ؟؟!!!! چون فکر می کنی دوستت می دارد ؟ نه تو نمی دانی ، من خوب می دانم ، او خود را دوست دارد ، تو باور نداری اما از اینان فراوانند . چرا او را بهتر از خود می بینی در حالی که تو برای من بهترینی .
خودت به تو می گوید : تو در پی عشقی گمشده هستی که در درون توست ، تو در بیرون پی اون می گردی چرا ؟ آنهم در وجود دیگر ی ..... آنهم چنین دیگری ای ؟ چرا فکر می کنی حال که او به تو می گوید عاشقت است ، غنیمتی است که نباید از کف دهیش . تو نمی بینی اما من چینهای پشیمانی را بر پیشانی آینده ات از هم اکنون می بینم ( اگر وصال او را از آن خود کنی ). بیا و از اندرزهای آنانی که هم خود دیده اند تجربه این زندگی ها را و هم دست مردم را دیده اند بهره ببر که عین عاقلی است .
عزیزدلم !
ما با اون خانم و این اقای زن و شوهر کار نداریم که چه وضعی دارند و می خواهند به کجا برسند ، با تو کار داریم که گوهر وجودت را در پی خریداری قابل به اشتباه به خزفی نفروشی به تصور مروارید عشق .
دریاب خودت را نازنین .
خودت را دور کن مدتی ، روی خودت کار کن که از وابستگی بیرون آیی ، نگرشت را به زندگی و عشق تغییر بده و ... بعد از آن ببین نظرت در این مورد چیه .
خواستی در این مسیر که گفتم ما همه کمک و همراهت خواهیم بود . نظرت چیه ؟
اینراهم دیدم در نت برداری همدردی آمده . تقدیم به تو تا در مسیر تغییر نگرشت در مورد عشق آغازی باشه برایت .
نقل قول:
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
عشق همین نزدیکیست ، در لحظه ای که پلکهایت با آرامش از فعال و مفید بودنت در طول روز بر هم می افتد و ترا به خوابی شیرین مهمان می کند .
زیر شیر آب ظرفشویی وقتی لیوانی را می شویی و می بینی که دستانت سالم هستند و تویی که سر پایی و آب را حس می کنی و کاری برای انجام دادن داری و غباری از ظرفی می روبی در حالی که همه اینها می توانست نباشد ، می شد نباشی .... عشق را می توانی در این لحظه در خنکای آب بر روی دستانت لمس کنی .
آن عشق که سراب شده و می جوییم و نیست ، به واقع عشق نیست تصوری افسانه ای است نه عشق حقیقی .
همین دو سال پیش ، تعطیلات نوروز خانواده مسافرت رفتند و من به خاطر اموراتی چند نتونستم همراهی کنم ، بخاطر مشغله هایی پیش آمده فرصت گرد گیری ایام عید رو هم پیدا نکرده بودیم ، از فرصت خلوتی و تنهایی استفاده کردم و دست تنها اما در کمال لذت به نظافت پرداختم ، کارهایی که سنگین بود به من فرصت خلاقیت برای انجامشان را می داد و این شعف مرا بیشتر می کرد ، هر کاری که انجام می شد رضایت و لذتی برجان من می نشست ، حقیقتاً که از خستگی های گاه گاهی هم ، لذت می بردم ، می تونم بگم با عشق تمام به امورات می پرداختم و... چند روز تعطیلات اینگونه گذشت . وقتی اهل منزل بازگشتند ، دختر خاله ام که از قبل مدتی منزل ما بود و دوباره اومده بود ، چندین بار گفت خونه یه حال و هوایی پیدا کرده ، تو چه کار کردی ؟ گفتم همینایی که می بینید ، ( این فعالیتها هر ساله به کمک گارگر و اعضاء خانواده انجام می شد و در ظاهر کار ویژه ای انجام نشده بود و او هم برای همین براش سئوال شده بود و می گفت چکار کردی ؟) و تکرار اینکه خونه یه حال و هوایی ( خوب ) پیدا کرده ، باعث شد با خود فکر کنم ، راستی چه فرقی کرده ؟ ، و این تفکر مرا به اینجا رساند که وقتی به معمولی ترین کارهای زندگی با نظری لذت بخش و عاشقانه می پردازی ، انرژِی حاصله که محتوایی از لطافت عشق را با خود دارد در تمام زوایای منزل و اشیاء و هرجا دست زده ای وارد می شود و فضا را سرشار می کند و حال و هوایی فرحبخش می بخشد و دیگران را هم سرخوش و بهره مند می سازد .
آری من فهمیدم این عشقه ، که از زوایای وجود من به بیرون فوران شده و حال و هوایی دیگر بخشیده . عشق از دورن میجوشد با نگاهی لذت بخش به هر آنچه داری در زندگی و به همین امور روزمره زندگی به عنوان تابلوهایی که پیامها از او دارد .
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست .
و همین جا فهمیدم که چرا وقتی وارد اون خونه محقر کاه گلی با وسائل ابتدایی ولی تمیز و مرتب ( از یکی از بستگان بسیار دور ) در شهرستان می شدیم آن همه لذت می بریدم . یادمه وقتی سالها پیش هر از گاهی با دختر خاله ها میل به رفتن منزل اونها را پیدا می کردیم با خود می گفتیم چرا اینقدر این خونه صفا و آرامش دارد ؟ . و تحلیل می کردیم به خاطر این که صاحبخونه و زن و فرزندانش با روی باز و صادقانه برخورد می کنند ، اما همین سالی که این یافته را در سئوال دختر خاله ام در رابطه باحال و هوای منزل خود داشتم فهمیدم صفای اون خونه هم از آن بود که صاحبخانه از داشته هایش راضی بود و از آن لذت می برد و احساس کمبود نمی کرد ، این که خدا از او راضی باشد نزد او برهرچیزدیگری ترجیح داشت و خدا را هم دور دست و غایب نمی دید ، چون در میان همه حرفهای پند آموزش خدا بود و در تمام اعمالش نظر به این که خدا چه نظر دارد . پدرم هم همینطور بود و من می دیدم بی دغدغه آینده و غم گذشته ،در زمان حال با عشق وافر مشغول کار و فعالیت و زندگی بود و همه آرزویش داشتن بچه هایی صالح و رضایت خدا بود و دیگر هیچ ، هرگز اجازه نداد لباسش از دوسه دست بیشتر باشد و اما تمیز و مرتب ، می گفت بیشتر از این داشته باشم که چه شود من با همینها سرحالم و راضی ، مهم اینه که خودت چطور باشی نه این که لباست چگونه و چند دست ، برای همین اضافه بر نیاز را می بخشید و نیاز اضافی را هم با هیچ توجیحی از سوی ما و دیگران تو کتش نمی رفت ، و همین پدر با همین حال و احوال برای ما و برای دوست و آشنا و همشهریها بسیار دوست داشتنی و محترم بود ، و وقت فوتش نیمی از شهر افسوس می خوردند و بودند کسانی که ما نمی شناختیم و بر سر زنان منزلمان می آمدند و می فهمیدیم کسانی هستند که بی آن که ما و هر کس دیگر بداند دستگیریشان را کرده ، چند سال پیش در خواب به من گفت دخترم :
هرکس خدا را داشته باشد همه چیز دارد ، هرکس خدا را نداشته باشد هیچ چیز ندارد . و من از عمق همین کلام ، صادقه بودن این رویا را دیدم .
بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد .
عشق یعنی همین احوالات
یعنی رضایت از او ، از بودنت ، از داشته هایت و در پس این رضایت در پی شدن ، روان شدن ، در پی بهتر شدن .
عشق هست ، ما به اشتباه فهمش کرده ایم ، درست که فهم کنیم می بینیم اگر نباشد و اگر نبود هرگز سنگ رو سنگ بند نبود .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
به نظر من اون خانم خیلی پروروه چون می دونه که شوهرش دوستش نداره ولی حاضره تحقیر بشه و از زندگی نره بیرون
اين جملتون دل آدمي مثل من رو كه الان همسرم مي خواد طلاقم بده و من دارم خودمو مي كشم كه زندگيمو نجات بدم خيلي سوزوند . يعني زندگي من و امثال من مهم نيست ؟ شوهرا حق دارن هر وقت خواستن ما رو طلاق بدن به اين بهانه كه زندگي يه نفره فايده نداره و امثال اين جمله ؟ اون وقتي كه اومدن خواستگاريمون و ما هزار تا اميد بسته بوديم بهشون و كلي نقشه چيده بوديم براي آيندمون ما مهم نبوديم ؟ خانم گلم چرا اسم اين رو مي زاري پر رويي؟ همونقدر كه اون مرد حق داره تصميم بگيره كه اين زندگي رو ادامه بده يا نه اون زن هم حق داره . اونم با يه بچه .
مي دونم شما هم از تنهايي رنج مي بري و فكر مي كني حالا كه يه نفر پيدا شده كه دوستت داره چرا باهاش ازدواج نكني . ولي اين راهش نيست . يكي از عواملي كه باعث شده اون مرد توي اين سالها هر روز از زنش بيشتر دور بشه خود شما بودي . چرا خودتو مي كشي كنار و مي گي من مقصر نبودم خود مرده اونو نمي خواد ؟
مجبورم سرزنشت كنم چون خودمم الان وضعيتي مشابه زن اون آقا رو دارم و از ديد اون دارم به اين قضايا نگاه مي كنم . منو ببخشيد عزيزم ولي كمي با انصاف تر فكر كن .
من و امثال من پررو نيستيم كه مي خوايم زندگيمونو به هر قيمتي حتي كوچيك كردن خودمون ادامه بديم . ما هم از جنس خودتيم از تنها موندن از حرف ديگران و از هزار تا چيز ديگه مثل خودت مي ترسيم .
تو كه بچه اي نداري ولي اون زن يه بچه هم داره .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
طالبی 90،
عزیزم شما الان دلت یه همراه و همدم می خواد. دلت ثبات و آرامش می خواد. کاملا هم حق داری. اما مساله اینجاست که این آقا اون گمشده و همدم شما نمی تونه باشه. زندگی با این آقا آرامش را ازت می گیره. یعنی همین آرامش اولیه ای را هم که داری از دست می دی. مخصوصا که شما دوست خانوم ایشون هستی. فکر میکنی زنی که به قول خودت الان داره خودش را به آب و آتیش می زنه که زندگیش را حفظ کنه فردا که ببینه شما با شوهرش ازدواج کردی آروم می شینه؟ زندگیت را زیر رو رو می کنه. از آبرو و آرامش و ... بگیر تا مسایل مالی و ... اون همیشه یه پای ثابت زندگی شما خواهد بود، به واسطه ی بچه. هیچ جوری هم نمی تونی سایه اش را از زندگیت برداری. هیچ قاعده و قانون و شرایطی نمی تونه رابطه ی پدر و فرزندی را قطع کنه یا فسخ کنه. مخصوصا که دختر هم هست و امکان نداره بتونی از پدرش جداش کنی.
اون خانوم وقتی جدا بشه، وضعیتش از وضعیت کنونی شما بدتر می شه. ببین خودت داری برای آرامشت و آرزوهات زندگی دوستت را از هم می پاشی. فکر می کنی اون آروم می شینه؟
یکی از مشکلات دیگه ای ( علاوه بر مواردی که دوستان گفتند ) دز زندگی با این آقا خواهی داشت، شکه.
الان می گی نه. وقتی بری تو زندگی می فهمی یعنی چی. چون شاهد خیانتش به خانومش بودی و چون خودت یک پای این خیانت بودی، هر روز و هر لحظه حس می کنی داره بهت خیانت می کنه. تمام رفتارهاش برات مشکوکه. دایم نگرانی. این مشکل کوچیکی نیست. شک یکی از بدترین بلاهای زندگی و ارتباطه. امکان نداره تو بتونی بدون این شک زندگی کنی و حتما سراغت می آد.
سوال کردی که ممکنه آقا از طلاق همسرش منصرف بشه؟
بله. احتمالش خیلی زیاده.
یک مدت وقت بیشتری روی تالار بذار و سرگذشت دوستان را بخون. چه بسیارند مواردی که حتی خود خانوم هم فکر می کرد که به آخر خط رسیده و دیگه راهی نیست اما بود و از طلاق برگشتند. به غیر از اون موارد زیادی هستند که حتی بعد از طلاق مجددا با هم ازدواج می کنند و برمی گردند.
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
سلام به همه ي دوستاي گلم - مدير محترم همدردي و دوست عزيزم talebi
قابل توجه بي دل عزيزم ، دوست خوبم تاپيكها رو كه ميخوندم تاپيك شما برام جالب بود ، درسته آقايون از نظر شرعي ميتونن همسر دوم اختيار كنن و دوباره ازدواج كنن ولي همسر اول چطور ؟
يعني بنظر شما اينكه اين آقا 2 سال با اين خانم هرچند در حد يك تماس تلفني ولي به اميد بودن با هم در آينده در ارتباط بوده يعني اينكار صحيح بوده ؟
talebi عزيزم من ميدونم الان شما چه حسي داري فكر ميكني توي اين سن ممكنه ديگه موقعيت خوبي نداشته باشي ولي اينطوري نيست عزيزم ، من خودم يكي از دوستام 38 سالشه 5 سال از شما بزرگتر ولي من خودم براش يه موقعيت خوب از بين اطرافيانم پيدا كردم كه ايشون هم يه پسر 41 ساله بود ، پس مي بيني كه اصلا اينطوري نيست توي هرموقعيت بالاخره كسي كه به شرايط شما باشه پيدا ميشه .
منم با نظرم تمام دوستاي عزيزم موافقم - ديروز تاپيك شما رو خوندم و تمام ديشب رو بهش فكر ميكردم مگه ميشه يه زن و شوهر با هم اختلاف داشته باشن بعد 12 سال بتونن با هم زندگي كنن و حتي زندگيشون ثمره هم داشته باشه ، بنظر من اون آقا بعد از آشنائي با شما صددرصد به فكر جداشدن از همسرش افتاده پس بهتره اينكارونكني تا خداي بزرگ جواب اين كار و گذشت رو بهت بده ، هيچكس هيچكس از جريان زندگي اون اقا و همسرش آگاه نيست جز خدا پس نه شما نه من و نه هيچكس ديگه فقط به صرف حرفاي اون آقا نميتونه در مورد همسرش قضاوت كنه اگه همسرش روانيه و نياز به بستري شدن در تيمارستان داره پس چطور تونسته با يه همسر رواني 12 سال زندگي كنه و بچه دار شه ، به تشكيل اين زندگي مبهم فكر نكن بذار بعد از 34 سال در نهايت يه زندگي آروم و عاري از دغدغه هاي اينچنيني نصيبت بشه ، بدون صحبت هاي همسر اون آقا اصلا نميشه يكطرفه قضاوت كرد ، فقط خدا ميدونه كه چي تو دل اون خانمه و چرا تا حالا براي حفظ زندگيش تلاش كرده ، كسيكه براحتي خاطرات 12 سال زندگي رو خاطرات يه بچه رو فراموش كنه و براحتي بچه اش رو كه همخون و هم ريشه ي خودشه كنار گذاشت بخاطر شما و زندگي با شما پس چه تضميني هست كه چند وقت ديگه شما رو بخاطر يه چيز ديگه كنار نذاره ؟
خودت رو يك لحظه جاي اون خانم بذار تصور كن 12 سال با كسي زندگي كردي و يه بچه ام داري با همين شرايط .
مطمئنم كه حتي حاضر نيست توي فكر و خيال خودت رو جاي اون خانم بذاري .
انشاءاله خدا همه ي مارو هدايت كنه :323:
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
عزيزم
در مبحث روانشناسي مثلثي وجود دارد كه بر مبناي آن مثلث نقش افراد دخيل در رابطه تعيين مي شود
1- حمايت كننده
به خوب و بد و يا درست و غلط بودن رفتارها و اعمال و افكار اين خانم كاري ندارم اما اين خانم در اين مثلث نقش حامي دارد و درست يا غلط از كيان خانواده ي آشفته و پريشان خود و حريم هاي زندگي اش و بچه اش دفاع مي كند . ( من نه اين خانم را تائيد مي كنم نه تكذيب بلكه تنها قصد دارم نقش او را برايت تعريف كنم )
2- زجر دهنده
به نمودار رفتاري - حسي - و....آقا كه نگاه مي كني كاملا مشخص است از دو جبهه ي زن به نفع خود بهره مي برد( اين حرف به معناي بد بودن اين آقا نيست بلكه دلائلي دارد كه ما به آن نمي پردازيم ) از يك طرف با دعوا و جنگ بانك نوازشي اش را پر مي كند و از طرف ديگر با تائيد گرفتن و....در يك چرخه عدم مديريت و تصميم گيري درست و قاطعانه گردش 360 درجه اي دارد و....( به هر ترتيب اين شرايط به معناي كويت بودن شرايط براي زن نيست و حال و روز تو هم نشان از سكونت در كويت را ندارد )
3- قرباني
نقش تو در اين رابطه كه دوست داري نقش آدم خوبه ي قصه را بازي كني و.....و بنا به دلائلي پايت به بازي رواني اين زوج محترم كشيده شده است .
و در پايان معذرت مي خواهم كه اين را نيز اضافه مي كنم .
اگر با اين مرد كارت به رابطه ي جنسي كشيده شده است كه اين چنين سنگ او را به سينه مي زني بهتر است بداني اين اتفاق براي تو به نسبت آنچه در انتظارت است اتفاق مهمي نيست كه بخواهي يك عمر زندگي ات را براي يك ارتباط جنسي فنا كني و نردباني بشوي براي ديگران تا از تو بالا بروند تا خستگي هايشان و ميزان آزردگي هايشان را با تو كم كنند و ....و در نهايت مظلوميت تو آدم بده ي قصه خواهي شد !
اگر به واقع اين مرد را دوست داري و عاشق او هستي رهايش كن و به خدا بسپارش تو نمي تواني زندگي اين آقا رابه گلستان تبديل كني .
امروز تازه نفسي ، فردا تو نيز در جنگ فرسايشي اين خانواده تحليل خواهي رفت ( اين جنگ در اين خانواده ادامه دار است و در حوصله ي بحث مجازي نيست كه بخواهم كل سيستم بازي آن ها و حتي خودت را برايت تعريف كنم )
و باز به تكرار يك زمان 18 ماهه به خودت بده و از مشاوره گرفتن با يك مشاور مجرب و كاردرست كوتاهي نكن .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
یه استادی داشتم که خیلی باهاش دردل میکردم .یه روز بهش گفتم چرا خدا هرچیز خوبی و یا آدم خوبی توی زندگی من میاد ازم میگیره.جوابی که بهم داد خیلی منو قانع کرد .ازم پرسید تو دوست داری که به دیگران در صورت توان کمک کنی ؟ با قاطعیت گفتم بله
استادم گفت : خوب شاید خدا اونو از تو میگیره به کسی میده که محتاج تر از تو باشه و اگه تو ناله و شکایت نکنی ثوابشو واسه تو مینویسه که داری شکر هم میکنی.مثلا یه کار خوب داری ولی بدون اون کار هم امکان زندگی واست هست و محتاج نیستی . پس اون کارو بدلایلی از دست میدی و کسی که میاد جای تو یا از لحاظ روحی و یا مالی و یا هر دلیل دیگه ای واقعا محتاجه به اون کار تو اگر خدارو شکر کنی مطمئن باش خودش حواسش هست و جایی جوابتو میده که باورت نشه.
اتفاقا من کارمو که خیلی دوسش داشتم از دست دادم و اصلا ناراحتی از خودم بروز ندادم باورتون نمیشه بجای یه کار بتر چندتا کار بهتر به من پیشنهاد شد
ما آدما اگه با خدا معامله کنیم هیچوقت سرمون کلاه نمیره
من تو تاپیک قبلیم کمی تند برخورد کردم معذرت میخوام.
ولی عزیزم خدای تو هم بزرگه سعی کن زندگی دوستتو بهبود ببخشی نه اینکه ویرانش کنی بخدا از ته قلب چنان خشنود بشی که خودتباورت نشهخدا خودش جواب خوبی بهت میده:46:
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
از همگی ممنون
امروز یه اتفاق افتاد دوستم اومد محل کارم و هر چی از دهنش در اومد به من گفت :302:
من هم به اون اقا زنگ زدم گفت زنش غلط کرده و اینا می خوان از هم جدا شن مسائل بین من و تو به اون ربطی نداره
خیلی ناراحتم
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
عزیزم، این تازه اولشه!
صبر کن! این رشته سر دراز دارد.
این رو از خوش اقبالیت بدون که از همین حالا داری تبعاتش رو میبینی.
بدترین تبعاتش زمانیست که همسرت هم چند ماه یا چند سال بعد از زندگی مشترک بشه طلبکار و خونخواه زندگی اولش و سر حق و حقوق خانوم و فرزندش با شما جدل کند!
میدونی چقدر دلم میخواست یکبار دیگه حق انتخاب داشتم؟
تو الان حق انتخاب داری.
قدر این نعمت رو بدون.
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
عزیزم، این تازه اولشه!
صبر کن! این رشته سر دراز دارد.
این رو از خوش اقبالیت بدون که از همین حالا داری تبعاتش رو میبینی.بدترین تبعاتش زمانیست که همسرت هم چند ماه یا چند سال بعد از زندگی مشترک بشه طلبکار و خونخواه زندگی اولش و سر حق و حقوق خانوم و فرزندش با شما جدل کند!
میدونی چقدر دلم میخواست یکبار دیگه حق انتخاب داشتم؟
تو الان حق انتخاب داری.
قدر این نعمت رو بدون.
:104::104::104::104::104::104:
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط talebi90
من هم به اون اقا زنگ زدم گفت زنش غلط کرده و اینا می خوان از هم جدا شن مسائل بین من و تو به اون ربطی نداره
اين مرد هميني است كه مي بيني . نه كمتر و نه بيشتر شايد يك روزي همين حرفها را به كس ديگري نيز به نفع همين خانم زده باشد مثلا دوست دختر سابقش و..... و مطمئن باش يك روزي به تو كه امروز ادعاي نيمه ي گمشده بودنت و عاشقي و .... را دارد نيز همين ها را خواهد گفت .
متاسفم و از همگي عذرخواهي مي كنم اما روزي كه تاريخ مصرف تو تمام بشود و به انتها برسي و تصميم بگيري كه منفعتي براي اين خانواده نداشته باشي .خيلي هم دور نخواهد بود .
همين طور كه امروز اين خانم تاريخ مصرفش به ظاهر تمام شده و باز به تكرار اين آقا در ميان دور 360 درجه ي خود در گرداب تاريخ مصرف گذشته ها طي طريق مي كند تا يكي تصميم بگيرد كه كوله بارش را جمع كند و عطاي اين زندگي سگي را دو دستي به لقايش ببخشد و ....و يا به رسم رو كم كني اين مثلث تا پايان عمر ادامه خواهد داشت تا در اين دور باطل دائما جنگ و بكش بكش بر سر يك مرد وجود داشته باشد . كه تازه در مورد نقش بچه در اين ميان حرفي نزديم كه اونيز روزي با قدرت به جمع اين تيم خوشبخت اضافه خواهد شد و....
اين حرف را براي شخصيت زني اين آقا نمي زنم بلكه به استناد دليل و مدارك قوي تر و علمي اين حرف را مي زنم .
مگر مي شود وقتي يك مثلث سه زاويه و سه ضبع دارد يكي از زواياي يا اضلاع را ناديده گرفت ؟!
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
من نگفتم که می خوام نصف پول مهریه این خانم رو بدم
من می دونم این اقا برای پرداخت مهریه مشکل داره و نمی تونه پرداخت کنه و من هم درامدم خوبه به طبع اگر ما ازدواج کنیم روی درامد من حساب خواهد شد
می ترسم:316:
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نه من پست ها رو خوب می خونم . از دیروز که این خانم اومدن و کولی بازی در اورد تصمیم گرفتم به این اقا بگم دیگه برو تا بعد از طلاق قطعی . ولی نمی تونم توی چشاش نگاه کنم و بگم نه اصلا تو رو نمی خوام
ولی من می دونم این اقا و خانم جدا می شن چرا شانس خودم رو از دست بدم و به کسی که عاشقانه دوستش دارم بعد از طلاق زنش نرسم
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
خانم طالبي
دريافتي كه از شما دارم ترس است . از چه مي ترسيد ؟
مي شود خواهش كنم قدري از اين مرد و زن فاصله بگيري و از خودت براي ما حرف بزني ؟
از چه مي ترسي كه نمي تواني به اين مرد جواب رد بدهي و براي خودت صغري و كبري مي چيني ؟!
تو اين ها را در چند پست اخر گفته اي
به هر حال دیر یا زود اون زن طلاق می گیره پس من می تونم به اون اقا بگم بعد از طلاقش به این مساله فکر می کن
با كمال شرمندگي
مي داني قديمي ها چه مي گويند و چه ضرب المثلي در اين باب داريم ؟ زن و شوهر دعوا كنند ابلهان باور كنند .
البته اين ضرب المثل قطعيت ندارد اما از آن طرف هم كه نگاه كني امكانش هست . مگه نه ؟!
ولی نمی تونم بگم اصلا تو رو نمی خوام
فکر می کنید این تصمیم عاقلانه است ؟
نتوانستن تو را با منشا يك ترس درك و دريافت مي كنم . خودت بگو اين ترس از كجا و چه جايگاهي مي آيد .
بر عاقلانه نبودن تصميم يقين و باور دارم
نه من پست ها رو خوب می خونم . از دیروز که این خانم اومدن و کولی بازی در اورد تصمیم گرفتم به این اقا بگم دیگه برو تا بعد از طلاق قطعی . ولی نمی تونم توی چشاش نگاه کنم و بگم نه اصلا تو رو نمی خوام
اين ناتواني كه در كل مسير تاپيك به آن بارها اشاره كرده اي از كجا مي آيد ؟!اين را بگو .
ولی من می دونم این اقا و خانم جدا می شن چرا شانس خودم رو از دست بدم و به کسی که عاشقانه دوستش دارم بعد از طلاق زنش نرسم
و درنهايت بازدارنده و صاعقهايت بدجوري كليدش خورده و در پيش نويس كودكانه ي زندگي ات هستي . براي خودت در اين شرايط فكر جدي بكن .
-
RE: نقش زنی که طلاق گرفته در زندگی من ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط talebi90
پس من می تونم به اون اقا بگم بعد از طلاقش به این مساله فکر می کنم ولی نمی تونم بگم اصلا تو رو نمی خوام
فکر می کنید این تصمیم عاقلانه است ؟
نه دوست عزیز
تصمیم عاقلانه نیست
عاقلانه اش اینه که محکم بگی :
من منصرف شدم و تصمیم ندارم با مردی که از همسرش جدا میشه و یک بچه هم داره ازدواج کنم ، حتی اگر بهش علاقه داشته باشم .
عزیز دلم ، شما در مقابل او به خودت بها بده و بگو فکرش را که می کنم ، این نوع ازدواج هم در شأنم نیست هم تحمل مسائل و مشکلات بعدی اون را ندارم .
و محکم ردش کن ، اونوقت این آقا روی دیگر خود را به شما نشان خواهد داد ( یا خشن برخور خواهد کرد و به شخصیت و شخص شما حمله خواهد کرد ، یا ذلیل بازی نشون میده و التماس می کنه و به پات میافته و از عشق میگه که اینم دو حالت داره یا ریاکاریه و برای نرم کردن شما یا همینگونه هست که در هردو صورت نشونه اشکال شخصیتی ایشونه ، یا این آقا از شما نا امید میشه و در پی ترمیم زندگیش برمیاد که در خواهی یافت که این زندگی میشه که از هم نپاشه و اگر شما خواهان پاشیده شدنش باشی باید منتظر مکافاتش هم باشی . یا از هم جدا میشن ولی از شما می برد پس علاقه اش به شما عمیق نیست و یک نوع تأمین نیاز داره با شما . یا جدا خواهد شد و علیرغم قطع ارتباط از سوی شما به سوی شما خواهد آمد و مصرانه از شما خواستگاری خواهد کرد که در این صورت به آن به طور جدی فکر می کنی و تمام جوانب را می سنجی و تصمیم می گیری )
پس اکنون هیچ وعده ای نده و صریح و قاطه و با حس ارزشمندی در خودت او را رد کن و محکم باش .
ترس منفی شما ، که بهتره بگم ترس موهوم ممکنه از اینها باشه :
1 - ترس از بالاتر رفتن سن و نیافتن به موقع همسر
2 - ترس از دست دادن این شخص
در صورت اول >>> برمیگرده ه تلقی شما از ازدواج که نیاز به بازنگری و اصلاح داره ، چون تلقی درستی نیست که وادرات به تن دادن به این نوع ازدواج هم می کنه .
در صورت دوم >>> بر می گرده به وابستگی عاطفی ( نه عشق ) شما به این آقا . که این هم مسئله هست و لازمه رو خودت کار کنی و رفع وابستگی کنی ( وابستگی به هرچیزی مخل آرامشه ، حتی به همسر و فرزند چه برسه به این نوع وابستگیها )
ترس مثبت شما :
1 - ترس از پیامدهای ناگوار این نوع ازدواج
2 - ترس از عاقب ظلم احتمالی شما ( سهیم بودن در از هم پاشی این زندگی با رابطه عاشقانه ای که با این آقا برقرار کرده ای و انرژی ایشان را از تمرکز بر اصلاح مسائل زندگی به سوی خود معطوف داشته ای )
این هر دو مثبت است و باید بهش بها بدهی .
موفق باشی
.