نمایش نسخه قابل چاپ
سلام و خسته نباشيد به دوستان
من سريع ميرم سر اصل مطلب من وقتي ميرم با همسرم خونشون ٢تا خواهر شوهر دارم كه راحتن هم از نظر پوشش هم حرف زدن خيلي عذاب ميكشم وقتي تو جمع راحت همه چي ميگن و همسرم و برادراشم خوششون مياد ميخندن حرفاشون بي ادبيه ولي بازم ميخندن وقتيم به همسرم ميگم ميگه مگه چيه مشگل تو چرا بقيه بدشون نمياد من نميتونم نخندم ناراحتشون كنم
[QUOTE=Maleka;422849]سلام و خسته نباشيد به دوستان
من سريع ميرم سر اصل مطلب من وقتي ميرم با همسرم خونشون ٢تا خواهر شوهر دارم كه راحتن هم از نظر پوشش هم حرف زدن خيلي عذاب ميكشم وقتي تو جمع راحت همه چي ميگن و همسرم و برادراشم خوششون مياد ميخندن حرفاشون بي ادبيه ولي بازم ميخندن وقتيم به همسرم ميگم ميگه مگه چيه مشگل تو چرا بقيه بدشون نمياد من خيلي عذاب ميكشم وقتي شوخيو حرفاي بي حيايي و زشت ميزنن ميخنده و تاييدشون ميكنه به منم توجهي نداره كه عذاب ميكشم بايد چيكار كنم نميدونم واقعا خجالت نميكشن چطوري روشون ميشه
كسي نيست لطفا كمكم كنين 😔
با سلام
همانطور که ایمیل کردم اینگونه مسائل برای باز شدن و دقیق شدن باید در انجمن خصوص و تخصصی پس از اینکه عضو انجمن آزاد شدید، گفته شود.
اما به طور کلی :
1 - اساس کار در این تفاوت ها اینست که فرد قبل از ازدواج توجه کافی به این تفاوت ها بکند و انتخاب کند.
2 - اما به هر حال پس از ازدواج چون این ها جزء فرهنگ و عادتهای رفتاری هست. زمان زیادی نیاز دارد تا تغییرات انجام شود.
3 - با احساساتی شدن، ناراحت شدن، رنجیدن، و نداشتن صبر کار درست نمی شود. اتفاقا بدتر می شود و اگر بین شما و همسرتان مرتب سر این مسائل درگیری و ناراحتی پیش بیاید او از شما فاصله گرفته و به همان جمع بیشتر می رود.
4 - نیاز هست با مطالعه مقالات مهارتهای ارتباطی کم کم و با زبان خوش او را متوجه احساسات خود بکنید.
5 - و در نهایت بهترین کار اینست که ترتیبی دهید که یک جلسه به اتفاق هم نزد یک مشاور خانواده بروید و در مورد حریم ها و تفاهمات اخلاقی طرفین گفتگو دقیق و شفافی داشته باشید.
ممنونم از راهنماييتون من موفق نميشم تو بخش خصوصي بيام چاره اي نداشتم مشگلمو سر بسته بيان كنم چون به كمك احتياج دارم واقعا ممنونم ازتون
وقتي راجع به اين موضوع حتي با مهربوني باهميرم حرف ميزنم بحثمون ميشه هميشه طرف اوناست من فقط از اين رنج ميبرم كه همسرمم اون لحظه حرفاشونو كاراشونو تاييد ميكنه و ميخنده باهاشون انگار نه انگار كه من هستم
ممنونم از راهنماييتون من موفق نميشم تو بخش خصوصي بيام چاره اي نداشتم مشگلمو سر بسته بيان كنم چون به كمك احتياج دارم واقعا ممنونم ازتون
وقتي راجع به اين موضوع حتي با مهربوني باهمسرم حرف ميزنم بحثمون ميشه هميشه طرف اوناست من فقط از اين رنج ميبرم كه همسرمم اون لحظه حرفاشونو كاراشونو تاييد ميكنه و ميخنده باهاشون انگار نه انگار كه من هستم
بهش با مهربوني و بدون بحثم حرف زدم اما فايده نداشته بهش ميگم خيلي بي حرمتيه درست نيست اين رفتارا بهش گفتم عزيزم اين طور موقع ها تو حواستو بده جايه ديگه كه انگار نشنيدي كه بي احتراميم نشه كسي ناراحت بشه نه اين كه تواو به اون حرفا بد بخندي تا دفعه ي بعد بدترشو بگن فردا بچمون بايد توو يه محيطخوب و مناسب بزرگ بشه ولي فايده نداشته هروقت ميريم داستان همينه و من با عذاب برميگردم خونمونع
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Maleka
پاسخ همان قبلی است:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
سلام من با همسرم بحثم شده واحت ميره ميگيره ميخوابه هرچي ميخواد ميگه به من ميگه ميبرم ميزارمت خونه بابات هروقت بحثي ميشه ميگه ميبرمت خونه بابات ميدونه بابام اخلاقش چطوريه من و راحت ميزنه و هرچي ميخواد ميگه بهم جلوش خوشش مياد خيلي نامرده خيلييييي حالم بده دارم ميميرم از گريه و تنهايي
- - - Updated - - -
به من ميگه تو نميزاري من بخوابم صبح ميرم مثل سگ كار ميكنم بهش ميگم مگه من مريضم نخوام تو بخوابي تو هرچي دلت ميخواد ميگي يه حرفايي ميزني كه من داغون ميشم بعد راحت ميري ميخوابي چطوري ميتوني دل من و بشگني و من تا صبح گريه كنم يا حالم بد باشه و تو واحت بخوابي
چرا اصلا نميزارين من پست بزارم اين پستمم بستين