من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام
فكر ميكنم اكثر دوستان با من و مشكل قبليم آشنا هستن
اين لينك تاپيكم http://www.hamdardi.net/thread-14779.html
به سفارش دوستان عزيز و راهنمايي هاشون ميخوام از اون مشكلم فاصله بگيرم و فعلا فقط رو خودم و اشكالاتم كار كنم
ادامه دارد.....
دلم ميخواد دوستان كمكم كنند و راه و روش بهم نشون بدن تا بتونم تغيير كنم
اين اخلاقيات رو زندگيم سايه افكنده باعث دلخوري و درگيري ميشه
وقتي افكار منفي يا شك مياد سراغم كنترل خودم رو از دست ميدم ديگه نميتونم رفتارم رو مديريت كنم و اختيارم ميفته دست اين افكار منفي اونوقته كه نميتونم درست تصميم بگيرم و عصبي ميشم
مشكل ديگه من اينه كه عجولم يعني همون موقع بايد ته قضيه رو بفهمم و بدونم فكرم درسته يا نه
به خدا از دست اين اخلاقام خسته شدم
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
داشتم تو مقالات سايت ميگشتم كه لينك زير رو ديدم كه در خصوص مشكلات خودم از جمله شكو بدبيني و منفي بافي بود. مطالبش خيلي خوب بود
http://www.hamdardi.net/thread-257.html
يه سري راهكار داده بود ميزارم اينجا تا هر چند وقت يكبار بيام و بخونمشون تا يادم بمونه
اگر این منفی بافی های شما نتیجه عادت است نه حالت های قابل درمان پزشکی، راه هایی برای مقابله با آن وجود دارد. در این جا به چند نکته اشاره می کنیم که به مثبت انديشي شما کمک می کند.
انگیزه تان را مشخص کنید
آگاه باشید چه زمانی تفکرات منفی بر شما غلبه می کنند. زمانی که خسته یا گرسنه هستید یا زمانی که فشار کاریتان زیاد است. ممکن است تفکراتتان تغییر پیدا کنند. کنترل افکار منفی به شما کمک می کند که انگیزه و سبب آن را بفهمید و این باعث می شود که بتوانید دوباره کنترل خودتان را در دست بگیرید.
عیبجویی از خود را کنار بگذارید
در مسیرتان انتظار دست انداز هم داشته باشید و آن ها را بپذیرید. افکار منفی، بدگویی و عیبجویی از خود را از ذهنتان بیرون کنید. در مورد مسائل و اتفاقات گذشته فکر نکنید، فقط از آن ها تجربه بگیرید و به راهتان ادامه بدهید. تغییر دیدگاهتان در مورد دنیا به شما اجازه می دهد تا در مشکلات و گرفتاری ها دنبال شانس باشید.
خود را با شرایط وفق دهید
زمان هایی را که در گذشته منفی بینی به سراغتان آمده را به یاد آورید و به خود یاد آور شوید که چگونه آن را پشت سر گذاشته اید. حتی برای یک فرد مبتلا به منفی بینی یا کسی که دچار افسردگی است هم امید همیشه وجود دارد. سعی کنید اعتماد به نفستان را بالا ببرید و با این کار، رفتارهایتان جنبه ی مثبت بیشتری خواهند گرفت.
قبل از اینکه چیزی بگویید، فکر کنید
خود را مجبور کنید که برای چند روز هیچ حرف منفی بر زبان نیاورید. قبل از اینکه حرفی بزنید، در مورد آن خوب فکر کنید. این عادت جدید را در خود ایجاد کنید که برای خود و دیگران ارزش بیشتری قائل شوید و قبولشان داشته باشید.
دنبال کمک باشید
اگر می بینید که افکار منفیتان روی یک نقطه متمرکز شده اند، از افراد دیگری که تجربه ای مشابه داشته اند کمک بگیرید. حتی رفتن به چند جلسه مشاوره با افراد متخصص به شما کمکمی کند که بهتر با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنید و دیدگاهتان را توسعه دهید.
دیدگاهتان را تغییر دهید
به افراد نیازمند کمک کنید، چون این باعث می شود که جنبه های مثبت زندگی خودتان را بهتر ببینید. منفی بافی های ما بیشتر به این دلیل است که برای جلو رفتن، بالا رفتن درآمدمان و بیشتر کردن ثروتمان صبر نداریم.
از دوستتان کمک بگیرید
از یک دوست مطمئن بخواهید که وقتی بدبین شدید یا شروع به منفی بافی کردید به شما اطلاع دهد. برای این کار علامتی در نظر بگیرید تا دیگران از آن بویی نبرند. بعد از متوجه شدن، سریعاً در صدد جبران برآیید و آن فکر یا عمل بدبینانه را اصلاح کنید. مهم تغییر رفتارهایتان و تعویض آن ها با عادت های جدید و سالم تر است.
از افراد بدبین دوری کنید
افراد منفی باف و بدبین را از زندگیتان بیرون کنید، زیرا ممکن است تحت تاثیر آنها قرار گیرید. اگر تمایلی به تغییر ندارند، ارتباطتان را با آن ها محدود کنید.
دنبال کارهای فوق برنامه باشید
دنبال یک سرگرمی برای خودتان بگردید. داشتن علائق و سرگرمی هایی بیرون از منزل و هر روز ورزش کردن، تاثیرات مثبتی روی مغزتان می گذارد. ممکن است فکر کنید که برای اینطور فعالیت های فوق برنامه وقتی ندارید، اما اگر دوباره به وضعیت خودتان و کارهایتان فکر کنید، کمی برای خودتان متاسف خواهید شد. و این انرژی تازه ای به شما می دهد.
استوار باشید
ببینید چه چیز برای زندگی شما خوب و مناسب است و توانایی ها و مهارت ها و استعدادهایتان را کشف کنید. تفکرات مثبت را همیشه جلوی مغزتان بگذارید تا تفکرات منفی دیگر اجازه غلبه کردن بر شما را پیدا نکنند.
منبع:مردمان
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
بازم سلام :72:
اگه هيچ كسي نياد تاپيك منو بخونه و راهنمايي نكنه بازم من از رو نميرم:311:
مطالب و تجربيات مفيدم رو ميزارم اينجا تا هم يه منبع كامل واسه خودم باشه و هم اينكه شايد بعضي دوستان كه اين مشكلات رو دارن بيان و استفاده بكنن
يه چيزي كه شايد به خودم ثابت شده اينه كه وقتي دچار شك و ترديد ميشم بهتره از منبع اش دوري كنم . مثلا من نسبت به شوهرم دچار شك شدم ،ميرم پيشش و هي دور و برش مي پلكم و هي سوال مي پرسم تا بتونم شكم رو ثابت كنم و همين باعث بقيه مسائل ميشه
* پس يه عامل ميتونه دوري از اون جو و شرايط و يا اون فرد باشه و سرگرم كردن خودمون به كارهاي ديگه
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
به نظر من شك و بد بيني، نتيجه ي كنترل نكردن فكر و انديشه است. افكار ما بدون كنترل خودمون، شروع به حركت مي كنن و در حقيقت اونا ميشن سواركار ما، درحاليكه اين ماييم كه بايد به تفكراتمون جهت بديم. ميشه مثل ظرف سوراخ سوراخي كه بدون اينكه ما بخواهيم، از همه جاي اون آب به بيرون نشت مي كنه و فقط باعث دردسر ميشه.
درسته كه بي توجهي راهكار خوبيه، اما نبايد به "بي خيالي" منجر بشه.
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mostafun
به نظر من شك و بد بيني، نتيجه ي كنترل نكردن فكر و انديشه است. افكار ما بدون كنترل خودمون، شروع به حركت مي كنن و در حقيقت اونا ميشن سواركار ما، درحاليكه اين ماييم كه بايد به تفكراتمون جهت بديم. ميشه مثل ظرف سوراخ سوراخي كه بدون اينكه ما بخواهيم، از همه جاي اون آب به بيرون نشت مي كنه و فقط باعث دردسر ميشه.
---------------------------------------------------
كاملا موافقم
امتحان كردم و ديدم اگر وقتي شك داره مياد سراغم سريع دستور توقف بدم و بتونم مثبت نگاه كنم اروم ميشم و استرس و نگراني از من دور ميشه ولي بالعكس اگه بخوام به شك خودم دامن بزنم و منفي بافي كنم پيش خودم كل ماجرا رو تصور ميكنم و در اخر هم نتيجه گيري و اين منو عصبي و پرخاشگر ميكنه كه بالطبع روي رفتارم خيلي تاثير داره
پس ميتونه يه نكته اين باشه كه وقتي شك اومد سراغمون سريع افكارمون رو به سمت مثبت تغيير جهت بديم
درسته كه بي توجهي راهكار خوبيه، اما نبايد به "بي خيالي" منجر بشه.
ميشه بيشتر توضيح بديد زياد متوجه نشدم
اين روال من بي خيالي تلقي ميشه ؟
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام و روز بخير
ممنون از فرشته مهربون :46:كه به خواست خودم تاپيك قبلي رو قفل كرد تا من با كمك شما دوستان گلم و اين تاپيك جديد بتونم يه تحول مثبت در خودم ايجاد كنم
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام . من حدود 3 ماه که دچاره افسردگی شدیدی شدم و احساس میکنم کسی به من توجهی نمیکند به خاطره دل بستگی شدیدی که به یه پسری دارم و دائما با خانواده ام در حال دعوا و لجبازی دارم .الطفا به من کمک کنید. با تشکر.
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط zahra21
سلام . من حدود 3 ماه که دچاره افسردگی شدیدی شدم و احساس میکنم کسی به من توجهی نمیکند به خاطره دل بستگی شدیدی که به یه پسری دارم و دائما با خانواده ام در حال دعوا و لجبازی دارم .الطفا به من کمک کنید. با تشکر.
سلام دوست خوبم
به تالار همدردي خوش امدي:72:
زهرا جان شما بهتره بريد در قسمت مشاوره ازدواج و تاپيك به اسم و با طرح مشكل خودت باز كني تا دوستان بتونن راهنمايي و مشاوره لازم رو به شما بگن
اميدوارم هر چه زودتر مشكلت حل بشه
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
با سلام خدمت دوستان خوبم
يكي از حساسيت هاي من كه معمولا منجر به دلخوري و دعوا بين من و شوهرم ميشه "زمان" هست.
من ادم دقيقي هستم و وقتي با كسي يه قرار ميزارم دوست دارم سر ساعت اونجا باشم و يا وقتي ميكم ده دقيقه ديگه ميام پيشت تمام سعي خودم رو ميكنم همون بشه
اما متاسفانه شوهر من زياد روي اين بحث زمان و قول و قرار (حداقلش با من) دقيق نيست
مثلا ديشب ساعت 8 واسه انجام كاري رفت پيش دوستش حدود ساعتاي 10:10 بهش زنگ زدم و حسابي از دست پسرم عصباني بودم و بهش گفتم زودتر بياد خونه اونم گفت نيم ساعت ديگه ميام و اين نيم ساعت شد ساعت 30/11 شب
حالا شرح عكس العمل هاي من
وقتي خواستم زنگ بزنم بخاطر ناراحتي و عصبانيت از دست پسرم كمي عصبي بودم و وقتي شوهرم خونسرد گفت گناه داره دعواش نكن بيشتر عصبي شدم
گفت نيم ساعت ديگه ميام ولي من با عصبانيت گفتم 10 دقيقه ديگه نياي اين پسره رو ميزارم پشت در
خلاصه از وقتي تلفن رو قطع كردم همش چشمم به ساعت بود حدس ميزدم با توجه به تجربيات قبلي كه دير بياد . عصبي شدم
نميتونستم ذهن رو متمركز كاري بكنم حتي نتونستم بخوابم
دلم ميخواست فقط بشينم تا ببينم شوهرم ساعت چند مياد و داد و بيداد راه بندازم ( حتي حرفام رو هم تو ذهنم مرور ميكردم)
ضربان قلبم تند شده بود و به شدت عصبي و پرخاشگر شده بود
هر چند دقيقه به ساعت نگاه ميكردم
هر چي سعي كردم اروم بشم نميتونستم
وقتي هم كه شوهرم اومد ميتونيد تصور كنيد چي شد
يه سلام بي روح و دوباره بحث و بگو مگو
وقتي حسابي داد و بيداد كردم و تخليه شدم از رفتارم پشيمون شدم(اكثر مواقع همينطوره) و دوباره رفتم سراغ معذرت خواهي و آشتي
تو رو خدا يكي يه راهكاري بهم ميده از دست اين رفتاراي خودم خسته شدم
كنترل رو رفتار و خشم و عصبانيت خودم ندارم
اگه مقاله اي هست يا اگه كسي تجربه اي و راهكاري داره من مشتاقانه منتظرم