-
سلام
خانومی شما روز خواستگاری با هم صحبت نکردین؟
به نظر من شوهر شما فکر کرده که اگه حقیقت رو بگه، شما درکش میکنی، چون تو رو آدم منطقی و عاقلی دیده... و نمیدونسته که با گفتن حقیقت چقدر روی روحیات شما تأثیر میذاره و اگه یه روز از ته دل هم بهت محبت کنه ممکنه باور نکنی...
اول از همه اعتماد به نفست رو بالا ببر...
و دوم اینکه سیاست های زنونه رو یاد بگیر...
شیرین زبونی ، شوخی و خنده ، دلبری ، رو واسه همسرت یاد بگیر... یکم تغییر روش بده... اگه الان یاد بگیری واسه خودت توی زندگی به درد میخوره...
بذار زندگیت با آرامش بگذره و بهش فرصت بده...
و برای عروسی اصلا عجله نکن...
-
ما موقع خواستگاری فقط دو بار با هم صحبت کردیم البته بیشتر من حرف میزدم.اوایل نشون میداد راضیه.خیلی خوب رفتار میکرد.ولی بعدا گف از همون اول زیاد ازم خوشش نیومده و فک میکرده بعدا بهتر بشه.خونوادشم رو ازدواج ما پافشاری میکردن.حتی یه بار بهم گف بریم پیش مشاور اما بعدش گف از وقتی حرفامو بهت زدم بهتر شدم و نیازی به مشاوره نیس.نمیدونم اگه واقعا تلاش کنم رفتارمو باهاش اونجوری که میخواد تغییر بدم ایا ظاهر و قیافه ام براش عادی میشه یا نه؟حتی یه بارم ازم تعریف نکرده.وقتی خودمو با دوستام مقایسه میکنم میبینم با همه فرق داریم.شاید تو روز یه بار بیشتر بهم زنگ نزنه با اینکه الان ازش دورم.
-
سلام نفس عزیز
خیلی ناراحت شدم مطالبت رو خوندم.یه نکته ی مهم توی این مسئله هست ،تظاهر کردن همسر شما ،اگه ایشون همون جلسات اول خواستگاری اعلام میکرد نپسندیده شما دچار کمبود اعتماد به نفس نمیشدی،منم اگه ازدواج کنم همسرم بهم بگه از اول نپسندیدمت ولی فکر کردم بعدا بهتر میشه و تظاهر کردم پسندیدم،میگم یا ثبات در تصمیم گیری و انتخاب نداره یا خیلی چیزهای دیگه...حتی اگه همسرت به خاطر خانواده ها قبول کرده باشه مثلا نمیتونستن روی حرف مادر و پدرشون حرف بزنن که دیگه این وضعیت قابل تامل تر از وضعیتهای قبلی هست. مشکل از شما نیست و خودت هم پشت چیزی پنهان نکردی که ایشون بپسنده بلکه همون چیزی که بودی رو نشون دادی،ولی همسرت دلش و عملش یکی نبود،قبل از هر واکنشی حتما همراه ایشون به یه مشاوره حضوری برید،چون حتما پیش مشاور حرفهای بیشتری میزنن که شاید با شما الان مطرح نکنن ولی تاثیرش رو در آینده ببینید.
-
سلام
امیدوارم که هر چی زودتر مشکلتون حل بشه. پیشنهادم اینه که اول یه مشاوره برین و دوم اینکه چیزی که من متوجه شدم اینه که شما اعتماد به نفستون بر مبنای تعریف و تمجید دیگرون قرار گرفته و زمانی خودتون رو دوست دارین که دیگران دوستون داشته باشن. اولن اینکه تا زمانی که شما خودتون خودتون رو دوست نداشته باشین و برای خودتون احترام قائل نباشین کسی شما رو دوست نخواهد داشت و احترام هم نخواهد گذاشت پس اول خودتون رو دوست داشته باشین.
نکته ی دوم هم بر میگرده به انتظارات شما از شوهرتون و ایشون از شما، چون همسر شما مطابق انتظارات شما ظاهر نمیشه شما سرخورده میشن مثلا توی پست قبلی تون گفته بودین توی یه روز شاید بیشتر از یه بار هم تماس نگیره،روحیات آقایون با خانم ها تفاوت داره بلاخره ایشون هم کاروزندگی داره و فکرش باید به چند جا باشه شما هستین کارش هست پدر مادرش هست فشار زندگی خلاصه زیاده شما هم درکش کنین و اینکه الان 9 ماهه که عقد کردین نباید انتظار داشته باشین مثه روز اول باهاتون برخورد کنن اگه قرار باشه روزی چند باز زنگ بزنه پس کی کار کنه؟ پس نکته ی دوم هم اینکه انتظاراتتون منطقی باشه.
-
سلام خانم.
نمیدونم تاپیک منو خوندین یا نه. ولی من ونامزدمم مشابه شماییم با این تفاوت که ما برعکس شماییم یعنی نامزدم مثل شماست .اما نظر من:
با توجه به تجربه ام باید بهتون بگم حرفای میشل واااااااقعا درسته.
اگه اعتمادبنفست بیاد پاییتن تر همسرت سردتر میشه ودورتر وبا خودش میگه درست فکر میکردم ولی اگه اعتمادبنفستو ببری بالا برعکس عمل میکنه یعنی ایندو وابسته بهمم.
من از جایگاهی مشابه همسرتون دارم حرف میزنم حتی اگه حس میکنید واکنشای همسرتون مصنوعیه (که شایدم اینطور نباشه)دلسرد نشید ادامه بدین ،
این موفقیت به رفتارای شما بستگی داره وبه خود باوریتون.خودتونو به خودتون وهمسرتون ثابت کنید .
بنظرم اگه به حرفای میشل عمل کنید نتیجرو میبینید اما زود دلسرد نشید .وقتی بااعتماد بنفس بالاتری حرکت کنید همه چیز عوض میشه بهتر میشه .
ارزوی موفقیت دارم براتون:72:
-
تحصیلات هر دوی ما کارشناسی ارشده. .من 27 سالمه و ایشون سه سال از من بزرگترن.سطح خونواده هامون و فرهنگمون هم تقریبا یکیه.این نکته برام جالب بود که با وجود این همه شباهت ایشون یه بار بهم گف ما هیچ حرفی نداریم با هم بزنیم. تلفن ما در حد چند دقیقه خلاصه میشه.حتی حرفای مهم و چیزایی که به هردومون مربوط میشه رو عنوان نمیکنه.اینم بعد 9 ماه نیست،از همون اول همینجوری بودیم.یه مدت سعی میکردم من زیاد صحبت کنم و ازش سوال بپرسم اما خیلی بی حوصله جواب میداد.اصلا خودمم نمیفهمم چرا با هم اونجوری که باید راحت نیستیم.من زیاد ادم اجتماعی نیستم و یه کم طول میکشه تا با اطرافیانم راحت باشم.اما در صورت شناخت طرف مقابلم اصلا اینجوری نیست که ادم کم حرفی باشم یا حرفی برای گفتن نداشته باشم.الان به جایی رسیدم که با وجود اینکه قبلا واقعا بهش علاقه داشتم و دوست داشتم تمام وقتمونو با هم بگذرونیم،دیگه علاقه ای به با هم بودن و حتی حرف زدن باهاش رو ندارم.
فک میکنم هم از نظر ظاهر و هم از نظر شخصیتی کلا قبولم نداره.هر روز که میگذره بیشتر از ادامه این زندگی دلسرد میشم.فک میکنم حسش هیچ وقت بهم عوض نمیشه
-
روزی چند پیام عاشقانه براش بفرست بدون اینکه انتظار جواب داشته باشی ... کم کم رابطه ت رو ترمیم کن ... تا وقتی تو احساس بهتری پیدا نکنی ، نمیتونی در طرف مقابل احساس خوبی ایجاد کنی... :72:
-
سلام عزیزم.
تا باور نداشته باشی که میتونی مورد دوست داشتن همسرت واقع شی هیچی درس نمیشه، حتی به قول خودت اون هرکار میکنه فک میکنی ظاهر سازیه، خب شاید داره تلاشش رو میکنه و فیدبکی از شما نمیبینه، خودت رو قدرتمند ترین بدونف اینکه این قدر توانایی که هرمردی میتونه عاشقت بشه.
از طرفی درکت میکنم چی میگی، یه دختر با کلی امید و آروز ازدواج میکنه و وقتی میبینه همسرش چنین حرفی میزنه ناراحت میشه خصوصا اینکه دوسش هم داشته باشه. دیگه هرکاری میکنه فک میکنی از روی ترسه یا جلوی بقیست و کوچکترین کارش رو هم منفی تلقی میکنی هرچند اون طفلکی هم شاید داره تلاش میکنه.
کانال های ارتباطی ما با دیگران چشم و چهره و رفتار و کلام هست. به ترتیب تاثیرگذاری گفتم، مثلا همسر من اهل گفتن کلمات خیلی خوشگل و شعر و این چیزا نیست ولی عاشقانه نگاهم میکنه و این خیلی موثره. رابطه اسکین تو اسکین یا فیس تو فیس، موثره. پوست هم محبت رو انتقال میده، مثلا شب موقع خواب جدا نخواب و....
وقتی همسرت صحبت میکنه خوب به حرفاش گوش بده، باید شنونده خوبی باشی.
به همسرت نگو دوسم داری یا نه، این یعنی خودت رو ضعیف میدونی .
خودت رو شکوفا بدون، از موفقیت هایی که داشتی بگو . من خودم همیشه پیش همسرم از اینکه مثلا فلان دانشگاه دارم درس میخونم یا فلان رتبه رو دارم غیرمستقیم میگم، اونم افتخار میکنه از طرفی به اونم پروبال میدم میگم ادم موفقی هست.
ولی با همه اینا مواظب باش نشی یه بازیگر که داری نقش بازی میکنی واسه محبوبیت.
با علاقه و عشق باشه، ارتباطاتت رو قوی کن، چون احتمالا شوهرت اجتماعی هست، همراهش باش. مردای اجتماعی دوس دارن خانومشون تو اجتماع باشه و همراهیشون کنه.
گاهی هم کارهای خلاف عادت همیشه انجام بده.
و در نهایت اینکه همین دوران عقد این مسئله رو حل کن و تمام تلاشتو بکن، یه تلاش دوجانبه .
موفق باشی :72:
-
نفس جان،
هر کس بنا به شرایط شخصی خودش تصمیم می گیره و امیدوارم جملات من ذهنتون را آشفته نکنه.
سلی عزیز از تجربه خودش گفت. اما اشکال کار اینجاست که سلی زن است و همسر شما مرد. زنها و مردها در ارتباط عاطفی، دوست داشتن، دلبسته شدن و ... متفاوتند.
نظر من این هست که اگر همسرتون اینقدر علنی و صریح اعلام کرده که به شما علاقه نداره، تلاش بی فایده است.
مسیری که دوستان می گن، یک زن بسیار قوی و مستقل می خواد که قید همه مسائل دنیوی را زده و به درجه ای از بینش و نگرش به زندگی رسیده که برای خودش بتونه زندگی کنه
و همینطور مردی که باز به همون درجه از توانایی برسه که بتونه در کنار زنی که دوستش نداره زندگی کنه و لذت ببره.
اکثر ما آدمهای معمولی هستیم با تواناییهای معمولی. شخصیت اکثر ما تقریبا دیگه تغییر نمی کنه. تواناییها و ظرفیت های روحیمون زیر فشار مشکلات مختلف زندگی،
این قدرت را نداره که بخواد هماهنگی و زندگی با کسی که دوستش نداریم را هم بهش اضافه کنیم.
اگر واقعا هیچ راهی نداری، سعی کن خودت را قوی کنی و مستقل از شوهرت زندگی کنی و لذت ببری و فلان و بهمان ....
اگر فکر می کنی راهی هست، راه بالا خیلی سخته. شاید موفق نشی. پس راه دوم را انتخاب کن.
کسی که نه ماه گذشته و به شما علاقمند نشده بعد از این هم نمی شه.
معذرت می خوام که اینقدر صریح حرف می زنم. ولی دوست ندارم خودتون را گول بزنید. اگر کشش و علاقه اولیه نباشه، چیزی برای تقویت وجود نداره.
شما صفر را ضربدر هر چیز کنی باز هم صفره ...
شاید به برهه ای از زمان موفق بشی این آقا را کمی جذب کنی، اما این را بدون که با هر فرصت و تلنگری، یادش می افته که دوستت نداشته و دلش با تو نیست.
ببین عزیزم مردها در زندگی بارها هوس داشتن زن دیگری یا بودن با دختر دیگری ممکنه به ذهنشون برسه. بارها ممکنه جذب کسی بشن،
اما وقتی یادشون می افته که خونه و زندگی دارند، زنی دارند که دوستش دارن و ... جلوتر نمی رن. ولی اگر علاقه ای نباشه، مقاومت در برابر این کششها براشون سخت می شه.
پس یا مقاومت نمی کنه و می ره جلو
یا اگر هم بخاطر اخلاقیات یا دین یا ... مقاومت کنه، سرخورده می شه، عصبی می شه، زندگی جفتتون را خسته کننده می کنه و ....
کاش آقایون از نگاه یک مرد کمی واقع بینانه تر براتون پست می ذاشتند.
حتما برو مشاوره. حتما حتما.
-
خانم نفس،
یک پسر که تجربه جنسی کمی داره ،معمولا در مورد یک دختر با اندام درشت و قد بلند کنجکاوی زیادی داره ، یا در مورد دختر هایی که روحیه پسرونه دارند ،،، تو ذهنش این هست که رابطه با یک دختر با اندام خاص مد نظر خودش ، خیلی لذت بخشه ،، اما بعدا در اثر تجربه به نتیجه ای غیر از این میرسه .
شما درست برخورد کنید ، ایشون کم کم خودش را پیدا میکنه ،
در مورد جلوگیری از این موضوع شما با نصیحت ، قهر و ... کار مفیدی نمیتونید انجام بدید و حس عدم خوشبختی به ایشون دست میده که برای زندگی مشترک شما مفید نیست.
اجازه بدید خودش راهش را پیدا کنه .