با سلام خدمت دوستان عزیز
مطالبی كه تحت عنوان نیایش در این موضوع می آورم، تماما مطالبی است كه آقای مصطفی فوائدی در وبلاگ ماورا گرد آوری كرده اند و با توافق ایشون جهت استفاده اعضاء محترم همدردی عینا در ذیل می آورم. با تشكر فراوان از لطف ایشون
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام خدمت دوستان عزیز
مطالبی كه تحت عنوان نیایش در این موضوع می آورم، تماما مطالبی است كه آقای مصطفی فوائدی در وبلاگ ماورا گرد آوری كرده اند و با توافق ایشون جهت استفاده اعضاء محترم همدردی عینا در ذیل می آورم. با تشكر فراوان از لطف ایشون
خداوندا
نه آن بلندي پر اوج و پنجه هاي ضعيف ؛
دست ما را از دامن لطف تو کوتاه ميسازد
و نه اين رحمت عميق و پهناور پايه عرش الوهيت تو را فرو مي آورد.
در فرازي که از فرود جدا نيست ، خانه داري
و با دور ترين فاصله از نزديکترين نزديکان با جان ماهم خانه و همسايه ايي.
حکيم خردمند ؛ ترا مي شناسد ،
ولي از حقيقت وجود و اسرار الوهيت تو آگاه نيست.
بدو عصائي چوبين بخشيده اند تا استدلال کند و در ظلمات اوهام راه را از چاه باز شناسد
اما آن شاهپر بلند پرواز ويژه پروانگان عشق باشد
که تا سرحد جلال تو بال زنند و در گرادگرد شمع حقيقت بگردند
و يک لحظه سراسيمه سر تسليم شعله وصال گشته
در امواج بيکران نور و هستي شخصيت خود را محو سازند
و پرتو آسا بخورشيد بي زوال وحدت باز گردند.
اي پروردگار بزرگ ، هنگامي که شب فرا مي رسد
و از گريبان خون آلوده شفق عفريت ظلمت سر بيرون ميکشد ،
ترا سپاس ميگزارم و ترا ميستايم.
در سپيده دم که پنجه هاي ظريف آفتاب بر پيشاني افق با قلم طلا آيات نور مي نگارد ،
بياد تو هستم و ترا مي پرستم.
هر آن ستاره فروزنده که از گوشه چادر شب رنگ سپهر
يک دم آشکار و يک دم نهان ميشود و دور نماي بديع خود را بدين عشوه ها جذاب تر جلوه ميدهد
از بزرگي و قدرت تو غافل نيستم.
همه جمال تو مي بينم ، چون ديدگانم بروي جهان باز شود ،
و از پاي تا بسر يک پاره قلب مينمايم که عاشقانه با تو راز گويم.
از هر در که سخن گويند ، فرسوده شوم،
ولي همينکه نوبت بحديث تو افتد،نشاطي از نو گرفته و داستان را از سر آغاز کنم.
ترا ميستايم و بدين ستايش همي خواهم که ابرهاي رحمت بر ما بسيار ببارد
و در اين موفقيت نعمت تو تکميل گردد.
با اين ستايش جان خود را پيشگاه عزت تو تسليم ميسازم
و در حصار عصمت تو از لغزش و گناه پناه ميجويم.
(((مرا بتوانگري خويش نيازمند کن،اما از توانگران بي نياز ساز)))
(((تو راه بنماي تا من گمراه نشوم و تو دوست باش تا از فريب دشمنان ايمن بمانم )))
پروردگارا شرمنده ام از اينکه...
از اينکه منتظر بودم تا ديگران بهم سلام کنند.
از اينکه در دنيا و تجملاتش غرق شدم.
از اينکه اعضاي بدنم دايم به خطا مي رفت.
از اينکه شنيدن حرف حق برايم تلخ است.
از اينکه ايمانم به بندگانت بيشتر از ايمان به توست.
از اينکه شبها به ياد تو نخوابيدم و روزها با ياد تو از جا برنخواستم
از اينکه در کارهايم با همه غير از تو مشورت کردم.
از اينکه رعايت حجاب را فقط در پوشش ظاهر دونستم و حجاب چشم و گوش وزبان و دست و پا را فراموش کردم.
از اينکه در امانت هايت خيانت کردم.
از اينکه منتظر بودم تا ديگران از من تعريف و تمجيد کنند.
از اينکه خدايي نبودم و شبيه بندگانت شدم.
از اينکه نمازم را بدون حضور قلب و براي بندگانت خواندم.
از اينکه مالي که متعلق به تو بود از آن خود دانستم.
از اينکه وقت و بي وقت خلف وعده کردم.
از اينکه انجايي که بايد سکوت مي کردم حرف زدم و آن جاييي که بايد حرف مي زدم سکوت کردم.
از اينکه حق نعمت هايت را به جا نياوردم.
و از اينکه....
مهربانا !
اي بخشنده مهربان ...
اي آنکه از پشت حجابهاي غيب بر پيدا و پنهان ما آگاهي
و در ماوراي نور و ظلمت اسرار ناگفته را مي شنوي
و ارتعاش انديشه را در پرده هاي لطيف مغز مي بيني
ترا به يگانگي و عظمت ميشناسم
و بر آستان شکوه و قدرت تو پيشاني بندگي بر خاک مي گذارم.
ترا با ديدگان بينا نمي بينند ، ولي ناديده ات نيز نمي انگارند.
فروغ جمال تو در قلب ها و عواطف شعله عشق مي افروزد ،
اماجلوه دلبري تو از چشم انداز مستور است.
دستگاه خداوندي تو آنچنان بلند است
که پرواز انديشه از پيرامون آن محال باشد ،
ولي دست دل نواز و مهربان تو در اعماق درياها و خميدگي دره ها
کوچکترين و پست ترين ذرات موجود را مشمول نوازش و مهرباني خود قرار ميدهد.
قدري استراحت کرد.
کمرش درد گرفته بود.
بعد از خوردن يه جرعه آب از آبسردکن برگشت پيش مادرش.
و دوباره کولش کرد.يکم جلوتر مطب دکتر بود.
پروردگارا ،
به اين گمشده ي از راه مانده معرفت عطا کن و شمع پر نور عشقت را در تاريکخانه دل من روشن بنما.
از شراب وصلت مستم کن و از منيت و خوديت خود نيستم گردان.
مرا از درگاهت مران و از عنايت و رحمتت محرومم مگردان.
دنيا گذران است و من نيز خواهم رفت و خواهم رفت.
خدايا
تقديرم را به گونه اي رقم بزن که خوشنودي تو در آن باشد.
من جز اين نمي خواهم و نخواهم خواست.
[خدا را فقط می توان تجربه کرد.]
- خدا یا خیلی دوستت دارم؛ می دونم که باور میکنی.:72:
- خدایا نمی دونم داری با سرنوشت من چکار میکنی ، اما میدونم که خیلی شرمنده توام.:72:
- خدایا نمی دونم که تو چی می دونی!!! نمی دونم که تو برام چی می خوای!!! اما میخوام بدونم که هنوزم دوستم داری؟؟؟!!:72:
- خدایا آرزومو؛ آرزوهامو فقط از تو می خوام و بس.:72:
- خدایا منو تنها نذار ؛ چون تنهایی شایسته تو هست و بس!!:72:
نيايش....
خدايا مرا وسيله اي براي صلح و آرامش قرار ده .....
بگذار هرجا تنفر است بذر عشق بكارم....
هرجا آزردگي است ببخشايم...
هرجا شك هست ايمان... هرجا ياس است اميد...
هرجا تاريكي است روشنايي و هرجا غم جاري است... شادي نثار كنم....
الهي توفيقم ده كه بيش از طلب همدردي ... همدردي كنم....
بيش از آنكه مرا بفهمند ديگران را درك كنم...
بيش از آنكه دوستم بدارند دوست بدارم...
زيرا در عطا كردن است كه مي ستانيم....
و در بخشيدن است كه بخشنده ميشويم....
و در مردن است كه حيات ابدي مي يابيم....
***** "فرانسيس آسيسي"****
.
خدایا کمک کن ! قشنگ ببینیم .کامل ببینیم .
.
http://www.hamdardi.net/imgup/12/127...02ced20eaa.jpg
الهی به حق این شب عزیز ,شب جمعه ماه شعبان همه گناهان مارا بیامرز!:323: