RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
باز هم سلام كيميا جون
شما لطف داري عزيزم
اينكه من متوجه شدم به خاطر حضور خوب و پر رنگت بوده كه با نيومدنت كاملا خودش رو نشون ميداد
واقعا خوشحالم كه اين طور فكر مي كني و از اينكه پي گير قضيه هستي ممنونم
از اينكه مي بينم يكي واقعا مي خواد بهم كمك كنه خيلي خيلي خوشحالم
كيميا جون مرسي
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
سلام عزیزم
چرا با شوهرت دوباره صحبت نمی کنی؟
بهش بگو دلیلت چیه؟
بنشین منطقی باهاش صحبت کن
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
سلام الينا جون
راستش اين كار رو كردم ولي نتيجه نداد
شديدا جبهه مي گيره
عملا اصلا در اين مورد منطق جواب نمي ده!
از هر راهي وارد مي شم يه مخالفتي مي كنه و وقتي دليل ميارم يه وقتايي حتي به علايق و نيازهام توهين مي كنه و اين مورد هم خيلي آزارم مي ده
الينا جون متشكر از لطفت
اگه بجاي من بودي چه جوري مي گفتي تا به نتيجه برسه
راستش من در بيشتر موارد اين جورم حتي ساده ترين موضوعات نمي تونم خواسته هام رو به شوهرم بگم و يا وقتي مي گم به نتيجه برسه
يه مثال خيلي جالب الان نزديك به يك سال و نيم هست كه دندون عقلم خرابه و بايد بكشم ولي هنوز نتونستم شوهرم رو راضي كنم كه بذاره برم!!!!!!!!!
مي گه چيزيش نيست يا صبر كن !چقدر ضعيفي و زود كوتاه مياي يه ذره تحمل كن خوب مي شه!!!!!
به نظرتون خنده دار نيست؟!
نمي دونم چي مي شه كه نمي تونم باهاش مخالفت كنم
وقتي مي بينم بعضي خانمها چطور خواسته هاشون رو به انجام مي رسونن حتي اگه شوهرشون صد در صد از اول مخالف باشه و بعدا با هاشون همراهي مي كنه تعجب مي كنم يعني نمي فهمم چطور اين كار رو مي كنن
مي شه راهنماييم كنين
اگه توضيح بيشتري لازمه بگين تا بگم!!!
ممنون دوستاي خوبم
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
به نظر من یه جای کار اشکال داره
روابطتتون خوبه ؟ (ببخشید دخالت میکنم)
به نظر من یه کم بی تفاوتی بد نیست
شاید زیاد دورشو میگیری
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
الينا جون متوجه نشدم
منظورت چي بود ؟
مي شه واضحتر بگي يعني چيكار كنم؟
باز هم ممنون عزيزم
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
سلام. میگم شاید بد نباشه اگه کمی از نظرخواهیت از او کم کنی و خودت تصمیم بگیری. اگه هم چیزی گفت بگو همون طور که تو می تونی تصمیم بگیری خوب منم می تونم. مثلاً در مورد دندون بگو این یه مشکل شخصیه و به شما مربوط نمیشه. دندون منه و الان درد می کنه. می خوام برم درستش کنم. ببین لازمه بعضی وقتا خواسته ات را به این صورت به گوش مرد برسونی: دارم میرم این کارو بکنم. یا می خوام این کارو بکنم. نه اینکه دائم بگی اجازه میدی این کارو بکنم. یا چیکار کنم؟ این کارو بکنم؟
آخه مردا بعضی هاشون جنبه ندارن و زود خیال می کنن خبریه و طاقچه بالا میذارن. همش میخوان نظر خودشون باشه. اما کمتر به این نکته پر و بال بدی فکر کنم درست بشه. البته دوستان ببخشیدا که من این طور نظری دادم. چون من از طرفداران شیوه مراعات با همسر هستم و نظرم اینه که همه چیز با محبت بهتر پیش میره اما بعضی وقتا کمی اقتدار و پافشاری در کار هم بد نیست.
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
مرسي آتنا جون
آره فكر كنم بايد همين كار رو بكنم
ببخشين حالم زياد خوب نيست بعدا بيشتر صحبت مي كنم
متشكر از توجهت
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
سلام دوست عزیزم
من احساس میکنم زیادی به شوهرت توجه میکنی شاید بهتر باشه یه کم از توجهت به شوهرت کم کنی بعضی وقتا توجه زیادی نتیجه عکس میده
ولی یه دفعه هم بی توجهی نکن که حساس بشه
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
خانم گلپر نوشته:
چه جوري مي تونم كمك كنم تا اين نسيم هاي آسموني زيباتر و راحت تر در زندگيم حركت كنن؟
دنیا برای هیچ کس یکسان نیست ، چرخ روزگار همواره بر اساس میل آدمی نمی چرخد ، زندگی هزاران فراز و نشیب دارد .
پس باید لزوم وفاداری در شما بیشتر نمایان شود .
بعد از ازدواج ، زندگی انفرادی به یک زندگانی مشترک اجتماعی تبدیل شده است.
به همدیگر عشق بورزید ، دو ساحل وجود خودتان را به هم بپیوندید ، نان خود را با معشوقتان تقسیم کنید ، دل خویش را به یکدیگر بدهید ، و در کنار هم بایستید.
RE: چه جوري شوهرم رو راضي كنم؟
سلام دوستاي خوبم
آتنا جون دلم مي خواد و يه وقتايي هم موفق مي شم ولي نمي دونم چرا نمي تونم هميشه اين شكلي باشم
امتحان كردم وقتي خيلي بهش توجه نمي كنم اوضاع بهتر مي شه و وقتي به قول الينا جون بهش ميدون مي دم كارهام به هم مي ريزه
ولي دلم نمياد كه بهش كم محلي كنم آخه ته دلم دوستش دارم و چون توي بچگي خيلي اذيت شده نمي خوام من هم براش ناراحتي ايجاد كنم ولي انگار دارم تبديل مي شم به اوني كه همسرم مي خواد خيلي از علايقم رو كنار گذاشتم به خاطر او و خيلي از كارهايي كه انجام مي دم به خاطر او هستش
در مورد خيلي چيزها تونستم گذشت كنم ولي اين درس خوندنم رو نمي تونم ازش بگذرم از طرفي همين كه حرفش رو پيش مي كشم سريع جبهه مي گيره نمي تونم هم همين جور شروع كنم تا هر وقتي خودش فهميد چون مي دونم بدتر مي شه
البته يه كارهايي هم بوده كه تونستم با مخالفت شديدي كه داشته انجام بدم
مثلا نمي ذاشت برم گواهينامه بگيرم تا 7-8 ماه پيش كه ديگه نمي دونم چي شد كه بالاخره راضي شد
مي شه يه مثالي بزنين كه مثلا يه خانم با وجود مخالفت شوهرش با يه كاري چطور تونسته اون كار رو انجام بده
ديگه خسته شدم از بس محور همه كارهام و ملاك انجام همه كارهام شوهرم باشه البته يه ذره بهتر شدم ولي هنوز كامل نه بهتره بگم بلد نيستم
مرسي از همتون