بی احترامی شوهرم به خانواده ام
نمی دونم چرا شوهرم به خونوادم بی احترامی می کنه بارها این موضوع رو بهش گفتم ولی هر دفعه بهانه میاره که مثلا سرم درد میکنه، تو فکر بودم و ... مثلا وقتی پدرم یا برادرام باهاش صحبت میکنه اصلا نگاه نمیکنه یا سرش پایینه یا با بچه مشغوله البته همیشه اینجوری نیست اما خیلی پیش میاد مثلا همین امشب پدر و مادر و خواهرم شب نشینی اومده بودند خونمون فقط موقع سلام کردن برخوردش خوب بود بقیش روی مبل به حالت لم دادن نشسته بود و خیلی تحویل نمی گرفت منم تا می خواستم صحبت کنم بچه های شیطونم بازیگوشی می کردن و باید همش حواسم پیش اونا می بود خیلی شرمنده خونوادم بخصوص پدرم شدم دیگه بابام ناراحت شد و به مامانم گفت که دیگه زحمت رو کم کنیم و رفتن و شوهرم بدون تعارف باهاشون خداحافظی کرد البته موقع بدرقه و خداحافظی خوب بود!!!
این مساله بارها تکرار شده و من از این بابت واقعا رنج می کشم و به خاطر همین رفتارش توی خونواده من خیلی قبولش ندارن و تحویلش نمی گیرند(که به نظر من طبیعیه)
البته ناگفته نماند چون منم از این رفتاراش دلخورم توی خونواده خودم خیلی تحویلش نمی گیرم (برعکس خواهرم که وقتی شوهرش میاد خونه مامانم یکسره تحویلش می گیره که البته شوهرش رفتارش خوبه) و شوهرم همش بهم می گیه تو باید از خواهرت یاد بگیری چقدر شوهرش رو تحویل می گیره چقدر حمایت می کنه از شوهرش ولی من چون از ته دل ازش دلگیرم اصلا نمی تونم نقش بازی کنم و ازش طرفداری کنم توی خونواده خودم
البته تا بحال بگی نگی ازش حمایت می کردم ولی نه تا اون حدی که اون دوست داره
به نظرم شوهرم یکم توقعش زیاده
به نظرتون چطور می تونم با این اخلاقش کنار بیام یا چطور می تونم اونو متوجه اشتباهش کنم (با توجه به اینکه همسرم روی خونوادم حساس شده و دیگه نمی تونم حداقل بصورت مستقیم در این رابطه باهاش حرف بزنم)
ببخشید اگه طولانی شد
RE: بی احترامی شوهرم به خانواده ام
سلام دوست عزیزم
واقعا رسم دنیا رسم عجیبیه چون مشکل من دقیقا عکس مشکل شماست!کاش مال منم اینطوری بود چون حداقلش اینه که فقط با همسرم طرف بودم نه خونوادم.
همسر شما همیشه توی جمع همینطوری هستن؟اینو به این خاطر میرسم تا ببینم اگه با همه و تو هر جمعی اینطورین شاید ادم اجتماعیی نباشن.
RE: بی احترامی شوهرم به خانواده ام
نه همیشه و همه جا اینجوری نیست حتی خونه مامانم که میریم بعضی وقتها خیلی خوب ارتباط برقرار میکنه اما خیلی کم پیش میاد
می دونید اخلاق خاصی داره مثلا اینطور نیست که ادم کم رویی باشه یا کم حرف بالعکس هم خوب حرف می زنه هم خیلی قشنگ بلده ارتباط برقرار کنه ولی چیزی که هست مثلا خیلی وقتا حوصله نداره اعصابش خورده یا هر دلیل دیگه حسابی میره تو خودش و هرکس که باهاش حرف میزنه بی توجهی می کنه و گاهی اوقات واقعا بد برخورد می کنه و همه رو دلخور می کنه که اینکارا دیگه داره براش میشه یه عادت
یه چیز دیگه ای که هست اینه که ما یه خونواده پرجمعیت هستیم و البته خیلی صمیمی و خیلی بهم احترام می ذاریم حتی به کوچکترها ولی همسرم نمی تونه مثل ما باشه و هر وقت میاد با ما صیمیمی بشه یه جورایی زیادی پسر خاله می شه و تیکه می ندازه و شوخی های غیر معمول میکنه (که البته خیلی بد نیست ولی تو جو خونواده ما زیاد خوشایند نیست )
هر وقت خودم بهش تذکر می دم و بهش میگم فلان کارت درست نبوده قبول نمیکنه و ممکنه بهش بربخوره و دوباره سرسنگین میشه
و اگه کسی بهش تذکر بده بهش برمی خوره و به دل میگیره تا مدتها تو رفتارش معلومه که دلگیر شده
و تازه با همه این کاراش دلش می خواد از حمایت هم بکنم!!!!!!!!!
الانم که تازگیها روی بچمون حساس شده و کسی حق نداره به بچمون بگه بالای چشمت ابروست درجا شوهرم جوابشو می ده یا ناراحت میشه و میره توهم یا اگه خیلی برخوردشون از نظر ایشون بد باشه خونه رو ترک می کنه
RE: بی احترامی شوهرم به خانواده ام
پس با این اوصاف ایشون کار خودشو بد نمیدونه و اخلاقش اینطوره.فکر میکنم اگه این رفتار توام با توهین به اقوامتون نباشه زیاد مشکل ساز نشه.به هرصورت از مشاورین مجرب تالار میخوام که بیان و شما رو راهنمایی کنن.
RE: بی احترامی شوهرم به خانواده ام
درسته اصلا فکر نمیکنه که کارش اشتباهه دیشب در مورد رفتار دوشب پیش باهاش صحبت کردم و گفتم کاش بیشتر احترام می گرفتی ولی اصلا قبول نکرد که بی احترامی کرده باشه بهش گفتم وقتی بابا باهاتون صحبت می کنه به یه تایید سرسری بسنده نکن یه جمله ای یه حرفی بزن که سرصحبت باز بشه ولی میگه خب چی بگم (اینو بهش گفتم چون می دونم می تونه قشنگ سرصحبت رو باز کنه و حرف بزنه ولی نمی خواست و بابام تا اخر ساکت نشسته بود)
باز دیشب خونه مامان رفتیم باز یه مشکل دیگه در همین راستا پیش اومد
البته اشکال کار من اینکه زیاد اونجا می رم و طبیعیه که این مسایل تکرار بشه نمی دونم صلاح هست رفت و آمدمون رو کم کنیم یا نه
RE: بی احترامی شوهرم به خانواده ام
وقتی رو یه مشکل تمرکز کنی همین طور می شه واست بزرگ می شه.الان هم تو رو این موضوع حساس شدی و تمام حرکات همسرت رو بردی زیر ذره بین.از حساسیتت کم کن.همسرتو تایید کن.اگه دلخوری پیش می یاد با سیاست به خانوادت توضیح بده که اشتباه فکر می کنن.ناراحتی های خانوادتو به همسرت منتقل نکن.برو خدا رو شکر کن با این رفت و آمد زیادت همسرت همراهیت می کنه من خودم دیدم مردائی که همسراشونو همراهی نمی کنن و خانوم تنها می ره و می یاد.
راجع به مسافرت هم شما بیشتر احتیاج دارید تنها برید مسافرت و البته اینکه تو راحت قبول می کنی با خانوادش همسفر بشی چون زنی و زودتر راحت شدی باهاشون و البته از اخلاق و رفتار خانوادگیتونم جز این انتظار نمی ره.