فکرکردن ودلتنگی برای کسیکه منونمیخواد
سلام در صورت امکان تاپیک من رو خلاصه کنید به شکل پایین:
من دخترخانمی 27ساله م. من زمان دانشجویم با یکی از همکلسیام رابطه داشتم که نیت بچهگانه من ازدواج بود.اونم گاهی بود وگاهی نبود تو بطن ازدواج. یکی دوبار هم که اونزمان حرفش شد به خانودش بگه نگفت حالا نخواست یا روش نشد یکم بچه بودیم
من هنوز بعد از دو سه سال قطع رابطه از فکرم نبردمش
تنها شکلی که شاید بتونم اونو کامل از دل ببرم این باشه که از نزدیک ببینمش و باتمام وجود مطمعن بشم اون منو نمیخواد و بازگشتی وجود نداره چون یک مورد دیگه هم داشتم که فقط اینجوری از یاد بردمش. من چندین سال به یکی از اشناهای دور که فکرمیکردم منو میخواد و البته باهاش دوست نبودم و فقط یکی دوبار دیده بودمش و از رفتاراش فکر کرده بودم منو میخواذ.تااینکه بعد از 4 ،5 سال دوبار دیدمش و دوچیز اونو از فکر ودلم بیرون کرد.کارهاش و اخلاقاش حالم رو ازش بهم زد و دوم اینکه فهمیدم نیت ازدواجی به من نداره اصلا و گزینه زیاد داره..
شاید این هم همینطور باشه .الان فکر کنم داره دکترا میخونه درحالیکه من بعد لیسانش ادامه ندادم و این چیزی هست که اون خوشش نمیاد.و وقتی که دکتراش رو بگیره هزارتا گزینه خوب کار و ازدواج داره و من فقط میتونم بهش یاد بدم اون زمان چطوری دخترای خوب رو عاشق خودش کنه!
من به فکرشم ومیخوامش همه این چیزا رو هم میدونم و میدونم کسی باید با من باشه که من رو باتمام وجود و برای خودم بخواد ولی نمیدونم چطوری از فکرش دربیام
اون شهر دیگه ایست . اگه باهاش اشتی هم بکنم و بخوام از نزدیک ببینمش احتمالا من باید برم که اصلا اینکار رو نمیکنم چه اشتی چه رفتن. برم مطمئن میشم منو نمیخواد و ازش متنفر میشم . ولی رفتن یعنی شکست غرورم و خودم
من مهرطلب و وابسته هستم .چیزی که اون %�h�Cا هیچ پسری دوس نداره .خ.دم هم تازگیا دوس ندارم.کم هم افسرده ام
چیکار باید بکنم من؟