از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
سلام...
من مشاوره می خوام ازتون...
من 6ماهه عقد کردم...
مادر شوهرم اصا بهم احترام نمیذاره...دختراش رو خیلی دوس داره..من رو اصا دوس نداره...دنبال بهانه است تا شوهرم ازم بدش بیاد...اما خدارو شکر من هم زیبایی دارم هم آرومم....
اما شوهرم از مادرش خیلی حرف شنوی داره...
همش از اون طرفداری میکنه....
موندم............کمکم کیند...:302:
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gooli jon
سلام...
من مشاوره می خوام ازتون...
من 6ماهه عقد کردم...
مادر شوهرم اصا بهم احترام نمیذاره...دختراش رو خیلی دوس داره..من رو اصا دوس نداره...دنبال بهانه است تا شوهرم ازم بدش بیاد...اما خدارو شکر من هم زیبایی دارم هم آرومم....
اما شوهرم از مادرش خیلی حرف شنوی داره...
همش از اون طرفداری میکنه....
موندم............کمکم کیند...:302:
دوست عزیز:72:
در این تالار تاپیکهای زیادی در مورد طرز برخورد با خانواده همسر هست لطفا اونا رو خوب بخون و سعی کن نظر کارشناسا رو بکار ببندی.
اگه فکر می کنی مشکلت با بقیه فرق داره:
لطفا کمی در مورد خودت- سنت و سن همسرت توضیح بده؟
آیا ازدواج شما و همسرتون سنتی بود و یا دوستی؟؟
آیا مادرشوهرتون رضایت به این ازدواج داشتند؟؟
بیشترین موضوعی که باعث اختلاف شما میشه چیه؟
موفق باشی.:72:
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gooli jon
سلام...
من مشاوره می خوام ازتون...
من 6ماهه عقد کردم...
مادر شوهرم اصا بهم احترام نمیذاره...دختراش رو خیلی دوس داره..من رو اصا دوس نداره...دنبال بهانه است تا شوهرم ازم بدش بیاد...اما خدارو شکر من هم زیبایی دارم هم آرومم....
اما شوهرم از مادرش خیلی حرف شنوی داره...
همش از اون طرفداری میکنه....
موندم............کمکم کیند...:302:
دوست عزیز:72:
در این تالار تاپیکهای زیادی در مورد طرز برخورد با خانواده همسر هست لطفا اونا رو خوب بخون و سعی کن نظر کارشناسا رو بکار ببندی.
اگه فکر می کنی مشکلت با بقیه فرق داره:
لطفا کمی در مورد خودت- سنت و سن همسرت توضیح بده؟
آیا ازدواج شما و همسرتون سنتی بود و یا دوستی؟؟
آیا مادرشوهرتون رضایت به این ازدواج داشتند؟؟
بیشترین موضوعی که باعث اختلاف شما میشه چیه؟
موفق باشی.:72:
نمیدونم مشکل بقیه در چه حدیه....
اما مشکل من برا خودم تا حدی مهمه...
من 21 سالمه..شوهرم 27...
ازدواجمون سنتی بود...بله...ایشون راضی بودن...البته بایدم راضی میبودن چون من مشکلی نداشتم..خانواده ما متدینه و من هم از همه لحاظ در موقیعت بالایی بودم...
اینکه دنبال بهانه است و از اینکه پسرش همش به من محبت میکنه حسادت میکنه..!!
هیچ وقت حالم رو نمیپرسه..بهم احترام نمیذاره...ومتاسفانه پسرشون هم از ایشون دفاع میکنن واین باعث شده من باهمسرم سرد شم........:302:
کمممممممممممممممممممممممم ممک
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
تو یه خونواده معمولا رابطه مادر و پسر یه جور دیگست.وقتی پسر زن میگیره ممکنه مادرش (درست یا غلط) فکر کنه پسرش یا محبت و توجهش رو داره ازدست میده..پس یه واکنش تدافعی نشون میده برای اینکه خودشو اروم کنه.
مثه اینکه تو خیال کنی یه چیز خیلی مهم رو میخوان ازت بگیرن.
تو باید بهش این اطمینان رو بدی که قرار نیست تو پسرش رو ازش بگیری.
قهر و دعوا چیزی رو حل نمیکنه بدتر هم میکنه.
باید بهش محبت کنی.تا اروم بشه.
هیچ وقت خودت رو یه طرف و خونواده شوهرت رو طرف دیگه نبین.
جلوی مادر شوهرت هم خیلی با هم عشقولانه نباشین.تو خلوت بهم محبت کنید.
کلا مشکل لاینحلی نیست وقتی حساسیتش رو کم کنی اونم باهات مهربون میشه.
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gooli jon
نمیدونم مشکل بقیه در چه حدیه....
اما مشکل من برا خودم تا حدی مهمه...
من 21 سالمه..شوهرم 27...
ازدواجمون سنتی بود...بله...ایشون راضی بودن...البته بایدم راضی میبودن چون من مشکلی نداشتم..خانواده ما متدینه و من هم از همه لحاظ در موقیعت بالایی بودم...
اینکه دنبال بهانه است و از اینکه پسرش همش به من محبت میکنه حسادت میکنه..!!
هیچ وقت حالم رو نمیپرسه..بهم احترام نمیذاره...ومتاسفانه پسرشون هم از ایشون دفاع میکنن واین باعث شده من باهمسرم سرد شم........:302:
کمممممممممممممممممممممممم ممک
گلی جون
لطفا چند مثال در باره اون قسمت هایی که با قرمز علامت زدم بزنید تا موضوع روشنتر بشه.چند سوال :
شوهرتون تک پسره خانواده است؟
پدر شوهرتون در قید حیات هستند؟
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
سلام گلی جون
فکر میکنم یه مقداری غرور تو حرفات به چشم میخوره.البته غرور خوبه ولی نه زیادش.شاید همین غرور توقعاتت رو بالا برده.چون معمولا این چیزایی که میگی فکر میکنم اخلاقیات 99 درصد مادر شوهرا باشه.
توقع داری زنگ بزنه یا سراغتو بگیره؟حالتو بپرسه؟تو چقدر حال اونارو میپرسی؟
یه چیزی رو هم خواهرانه بهت میگم...یادت باشه از همین الان که اول راهی هیچ یک از مسائل بین مادر شوهر و خواهر شوهرو و....به همسرت انتقال نده تا اونم مجبور شه ازشون دفاع کنه و زندگیتون بریزه بهم
هیچ وقت به همسرت نگو.خودت یاد بگیر رفع و رجوع کنی
RE: از دس خانواده شوهرم چیکار کنم...؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پاییزان2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gooli jon
نمیدونم مشکل بقیه در چه حدیه....
اما مشکل من برا خودم تا حدی مهمه...
من 21 سالمه..شوهرم 27...
ازدواجمون سنتی بود...بله...ایشون راضی بودن...البته بایدم راضی میبودن چون من مشکلی نداشتم..خانواده ما متدینه و من هم از همه لحاظ در موقیعت بالایی بودم...
اینکه دنبال بهانه است و از اینکه پسرش همش به من محبت میکنه حسادت میکنه..!!
هیچ وقت حالم رو نمیپرسه..بهم احترام نمیذاره...ومتاسفانه پسرشون هم از ایشون دفاع میکنن واین باعث شده من باهمسرم سرد شم........:302:
کمممممممممممممممممممممممم ممک
گلی جون
لطفا چند مثال در باره اون قسمت هایی که با قرمز علامت زدم بزنید تا موضوع روشنتر بشه.چند سوال :
شوهرتون تک پسره خانواده است؟
پدر شوهرتون در قید حیات هستند؟
نه...اما پسره اوله...یکی کوچیکترازاونم هست...اما چون باباش همش درگیر کاراشه توقع داره همیشه ما کنارش باشیم...
مثلا همسرم جلوی مادرش دستام رو بوس میکنه و اون یه جوری میشه...اون دفعه دستم خون اومده بود وشوهرم خیلی ناراحت شد و هی انگشتمو بوس میکرد ...مادرش ساکت موند وهی بهم نیگا میکرد و متوجه شدم خیلی تغییر کرده...
اصلا بهم توجه نمیکنه...من عروس اولم از اونا انتظاراتی دارم...تازه عروسم...:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryam123
سلام گلی جون
فکر میکنم یه مقداری غرور تو حرفات به چشم میخوره.البته غرور خوبه ولی نه زیادش.شاید همین غرور توقعاتت رو بالا برده.چون معمولا این چیزایی که میگی فکر میکنم اخلاقیات 99 درصد مادر شوهرا باشه.
توقع داری زنگ بزنه یا سراغتو بگیره؟حالتو بپرسه؟تو چقدر حال اونارو میپرسی؟
یه چیزی رو هم خواهرانه بهت میگم...یادت باشه از همین الان که اول راهی هیچ یک از مسائل بین مادر شوهر و خواهر شوهرو و....به همسرت انتقال نده تا اونم مجبور شه ازشون دفاع کنه و زندگیتون بریزه بهم
هیچ وقت به همسرت نگو.خودت یاد بگیر رفع و رجوع کنی
من بهش گفتم که هرجور خانواده ات باهام رفتار کنن ،نشاندهنده ارزشی که برای تو قائل میشن...
نه غروری ندارم اما توقع دارم تازه عروسم بیشتر بهم احترام بذارن...آخه من عیبی ندارم که باهام اینطور کنن....ساکت وآرومم...و...
نمیدونم مشکل کجاست...
من دوس دارم همونطور که شوهرم به شوهر خواهراش احترام میذاره اوناهم با من اونطور باشن.اما اونا انگار از دماغ فیل افتادن...
همش دنبال بهانه ان که ازمن به شوهرم بد بگن...منوشوهرم وقتی پیش همیم واقعا باهم خوبیم...چون من واقعا آدم شوخ ومهربون ودلسوزی هستم براش...سعی میکنم براش کم نذارم...اما این طرفداری هاش منو نسبت به اون سرد میکنه...