چطوری به خانومم بگم با مادرم آشتی کنه؟
:18:درود
میثم هستم تازه داماد،البته با داشتن ی بچه دوباره داماد شدم:18:به نوبه خودم به شما آقایون پیشنهاد میکنم دوباره داماد شید:58:خلاصه مریمم رو بدست اوردم دیدید چقدر با جربزه بودم بزنید به افتخارم:73:
خانومم دو سه روز اول خیلی سرسنگین بود اما کم کم با ترفندای من همون مریم سابق شد قرار شد که با مادرم ارتباط نداشته باشه البته به من گفت تو میتونی بری بهشون سر بزنی اما من نمیام.الان نزدیک یک ماهه عقد کردیم و من هفته ای یک بار با دخترم میرم منزل مادرم و مریم اصلا با این قضیه مشکلی نداره مادرم خیلی نوه شو دوست داره و کاملا بابت رفتار گذشتش پشیمونه و دلش میخواد مریمو ببینه.من احساس میکنم خانومم دلش میخواد با مادرم آشتی کنه اما غرورش اجازه نمیده آخه دیروز نرفتم منزل مادرم خانومم بهم گفته چرا نرفتی؟برو بهشون سر بزن.هر وقت هم میرم ازم میپرسه مادر حالش خوب بود؟یا راجب من چیزی نگفت؟ منم در جواب میگم مادر خیلی بهت سلام رسوند و ابراز دلتنگی کرد که خانومم اینجا میگه ولی من اصلا دلم براش تنگ نشد و وقتی ازش دورم آرامش دارم و من بحثو عوض میکنم.من مطمئنم ته دلش ی چیز دیگست.اما نگرانم از اینکه بگم با مادرم آشتی کنه و ناراحت بشه.زن ذلیلیم دیگه:227: