آیا همسرم دو قطبی است یا من مقصرم؟
با سلام
من حدود یک سال هست که ازدواج کرده ام و در این یکسال آب خوشی نبوده که از گلوی من پایین برود... بدون هیچ اغراقی
اول ازدواجمون که شوهرم مشکل اعصاب و روان داشت و درمانش را ادامه نداد بعد از مدتی که قرص مصرف میکرد تو خودش بود و مشکل جنسی داشت بخاطر قرص ها و بعد با مشورت مادرش نه دکتر قرص ها را کم و قطع کرد!!!
از همون اول هم سر کوجکترین موارد یک دعوای حسابی راه می انداخت
حتی در طول دوره مصرف قرص ها به عمد دو بار از یک قرص به قصد خودکشی زیاد خورد ولی نمرد!! با کلی بدبختی بردمش دکتر و دکتر سرم زد تا قرص ها از بدنش دفع بشه البته خیلی زیاد نخورده بود
تا به الان که یکسال و یک ماه از زندگی نکبت بارم گذشته هر هفته سر هر ماجرایی دعوا داریم!!!
و می تونم بگم مادر محترمشون هم در این دعواها اصلا بی تقصیر نیستند و با وضع پسرشون حتی وقتی قرص هم مصرف میکرد یکی از دلایل دعواهای ما بودن!!
مثلا شوهرم یک مدت خوبه ولی نه میشه در رابطه با مشکلات و حرف هایی که توی دعوا زده باهاش به آرامش حرف زد و نه میشه پرسید اصلا چرا دعوا!!! چرا قهر و فلان
حتی وقتی دعوا درست میکنه ، غذا که نمیخوره و قهر هم هست
من اوایل غذا درست میکردم اما الان دو باری میشه که دعوا راه انداخته و چون میدونم نمیخوره درست نمیکنم، بعد میاد میگه چرا درست نکردی
اون وقتام که درست میکردم تو دعوا میگفت تو لجبازی می کنی میبینی من غذا نمیخورم مخصوصا غذا درست میکنی
توی دعواها هم مدام به خانواده من فحش میده
جدیدا هم دوز روانی بودنش زده بالا و چیز میشکونه روی من دست بلند میکنه ولی تا حالا که نزده
البته اینجور که پیش میره مطمینم کار به زد و خورد هم میرسه
اما باور کنید مثلا یک مدت که بگذره مثلا یک هفته یا سه روز، میشه پروانه عاشق .... برام ظرف میشوره ، منو رستوران میبره هر کار بگم میکنه
دیگه اینکه که کلا خیلی بدبختی کشیدم .... میخوام با خانواده ام برم بیرون یک بدبختی ، میخوام با خودش برم بیرون یک بدبختی دیگه .. میرم خونه مادرش باز یک حرف دیگه درمیارن و مدام هم من مقصر میشم
منم که بلد نیستم از حقم دفاع کنم راستش بلد هستم ولی اینقدر زبون باز و کولی هستن و خداییش ذره ای منطق ندارن، فقط منتظرن از حرفای من بهانه بیارن تا پسر دیوونه اشون را بفرستن سر من
(بخدا همه موارد بالا را راست میگم و هیچ اغراقی نمیکنم)
حتی سر حرفایی که من بی منظور زدم از خودش منظور تراشی میکنه ... هر چی قسم و آیه که بابا منظورم این حرفی نبوده که میزنی ... بازم دعواشو به پا میکنه
خواهر و مادرش هم که اوایل منتظر آتو گرفتن از من بودن مزید بر علت دعواها و مدامم پشت سر من و خانواده ام بیشتر تحریکش میکنند
یک مدت زنگ زدم مشاوره، گفت خودت افسرده شدی قرص بخور تا بهتر بشی
خدا رو شکر الان خوبم ولی شوهرم نمیاد بریم مشاوره
توی اینترنت سرچ کردم اول اینکه به نظرتون همسرم دو قطبی داره؟؟ (میشه کسی سر هر حرف بیخودی یک دعوای گنده راه بندازه و بعد یک هفته خوبه خوب بشه و اصلا در موردش صحبت نکنه)
و باز سر مسئله دیگه دعوای دیگه .... میتونه اینا از علایم دو قطبی باشه؟
البته در تعاریف دوقطبی نوشته بود کسی که یک مدت طولانی مثلا یک ماهه سرخوشه و یک مدت طولانی افسردگی داره ... در حالیکه برای زندگی ما این مدت ها طولانی نشده!!!
اگر دو قطبی نیست میتونید راهنمایی کنید چه مریضی دیگه ای میتونه باشه؟
و مورد آخر اینکه به نظرتون من زن خیلی بی عرضه ای هستم؟ آخه موقع دعواها و هتاکی ها هیچی نمیگم و اون به نظرتون گستاخ تر میشه؟ اوایل قهر هم نمیکردم الان قهر نمیکنم ولی سرسنگین میشم
خسته شدم میترسم برم به خانواده ام بگم آخه اونا از اینکه من طلاق بگیرم میترسن و مدام به من میگن تو مقصری ... تو زندگی داری بلد نیستی ولی نمیدونن من دارم با کی میسازم
شوهرمم چون میدونه اونا طرف منو از ترس طلاق نمیگیرن مدام منو تهدید میکنه میرم به بابات میگم
طلاقت میدم
بعدش که خوب میشه یادش میره این حرفا رو
ضمنا خودشم میترسه از اینکه خانواده ام خبردار بشن .... تو دعوا میگه برو خونه بابات ولی بعدش خودش کاری میکنه که نرم
راستی یک مسئله دیگه اینکه مدام در دعواها میگه من میخوام خودمو بکشم
یک بار هم چاقو برداشت خودشو بکشه.... البته کمی در این زمینه ترسو هست و نمیدونم آخرش خودشو میکشه یا نه :54:
و اینکه میتونم بگم با اینکه خانواده م منو در دوران مجردی به شدت حمایت میکردن و تمکن مالی در حد بنز داشتم از ترس طلاق هست که طرف منو نمیگیرن و پدر شوهرم هم کلا مشکل روانی داره و اینکه چه مشکلی داره نمیدونم چون مدام مادر شوهرم از پدر شوهرم بد میگه و کلا زندگی جدا از هم دارن و در دو طبقه مجزا زندگی میکنند
خواهر شوهرم هم به شدت عصبی.ه و حتی به گفته بچه هاش هر جا بره یک دعوایی راه میندازه!!بامن با مادرشوهرش با نانوا با بقال (اینا رو بچه هاش گفتن)
خانواده شوهرم میگفتن یک عمو دارن که پنج و شش میزنه البته ماخیلی باهاش رابطه نداشتیم ولی میگفتن اونم با زنش مشکل داره و حتی خانمش بعد یک بار طلاق باز رجوع کرده