سلام به دوستان همدردی
چندروزپیش یه جایی خوندم که خیانت انسان درحق خودش اینه که دردشوناراحتیش وغصه شوبریزه توی خودش وبه کسی نگه!
دوست داشتم به نویسنده اون کتاب بگم شاید اونی که این کارومیکنه کسی رواطرافش نداره که درکش کنه...
به هرحال من یاداینجاافتادم...
اینجادوستانی هستن که بدون چشم داشت وتوقع توی ناراحتی هاکمکت میکنن. ومنم وستانی دارم اینجاکه ازاین بابت خداروشاکرم.
اما حالم:
بدنیست اماخوب هم نیست!توی تاپیک آخرم داشتم خوب پیش میرفتم.قول داده بودم باهراتفاقی نبازم.نباختم اماخب خسته ام!
کارهایی روکه درجهت حفظ روحیه ام بودروهنوزانجام میدم.دقیق ومنظم اما به یه چیزدیگه احتیاج دارم.یه مرهمی که نمیدونم ازکجابایددنبالش باشم.خودش میادبه مرورزمان یاخودم بایدپیداش کنم.
دلم روزه سکوت گرفته.
دارم دنیای جدیدی روتجربه میکنم.دنیایی که ازخیرخیلی ازایده آل هام گذشتم.دارم تلاش میکنم فقط خودمودوست داشته باشم.بیشترازمحبت هرکسی به محبت خودم احتیاج دارم.
دیروزتوآینه خودموبوسیدم.خیلی کیف داد.
میشه بابوسه ای پروازکرد!اگراون بوسه برای خودت باشه اگراون بوسه
بدون توقع باشه.اگراون بوسه ازطرف خالقت باشه.
خدای مهربون من به نوازشهای توفقط محتاجم.