-
مادر مخالف
با سلام.دختری هستم 25 ساله و بیماری پوستی دارم البته میشه گفت حساسیت فصلی .ک بدلیل این حساسیت بعضی از قسمتهای بدنم لک داره . خدا رو شکر خیلی کم هستن و اینکه توی صورتم و دستهام نیست ک کسی بخاد ببینه. خودم بیشتر حساسم و گرنه حساسیت خاصی نیست. دو سال پیش خاستگاری داشتم و این مسئله رو ب خاستگارم گفتم و گفتم به مادرشم بگه که اگر به توافق رسیدیم بعد مشکلی پیش نیاد که از سر سادگی این حرفو زدم .به مادرش گفت و اون قبول نکرد همه چی تموم شد. بعد دو ماه با من تماس گرفت و گفت از جون و دل شما رو میخام ولی یکم صبر کن تا مادرم راضی شه منم اول خیلی مخالفت کردم ولی با اصرار ایشون قبول کردم چون واقعا پسر خوبی بود. به خانوادم گفتم و بعد از اصرار خیلی زیاد قانعشون کردم. هر دفعه ای که میخاستن بیان ی مشکلی پیش میومد تا این که دو سال طول کشید تا بلخره اومدن..اینم بگم خیلی همدیگرو دوست داریم ارتباطمون کاملا سالم و فقط تلفنی و اینکه خانواده ایشون از این ارتباط بی خبرن چون هیچکدوم دوست نداشتیم که خانواده اون از این ارتباط مطلع باشن.بعد از دو سال فقط مادر و خواهرش اومدن و در مورد حساسیتم پرسیدن.حالا مشکل اینجاست که میگه مادرت چرا نگفت فقط حساسیت و اسم بیماریتو گفت.میگه من به مادرم گفتم حساسیت و الان بمن میگه تو دروغگویی..خیلی مادرشو دوست داره و حاضر نیست ک ناراحتیه مادرشو ببینه..میگه مادرم قبول نمیکنه...حالا من موندم چیکار کنم؟؟میگه باید صبر کنی تا دوباره راضیش کنم..بعد دو سال من باید دوباره صبر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با چه رویی به خانوادم بگم ؟ از کجا معلوم بعد دوباره بهونه نیاره؟ دارم داغون میشم خیلی دوسش دارم ولی واقعا تحمل این همه کوچیک شدنو ندارم؟ نمیتونم همه چی رو تموم کنم؟؟تو رو خدا راهنماییم کنید
-
سلام دوست عزیز
به نظر من یک مهلت چند روزه به ایشون بدین که تکلیفشو با شما مشخص کنه (به طور مثال یک هفته تا یک ماه)...طی این مدت هم ارتباطتتون رو به طور کامل با ایشون قطع کنید ...حتی از تماس تلفنی و پیامکی هم خودداری کنید..
از ایشونم خیلی صریح و قاطعانه در خواست کنید که تا نهایی شدن نظر مادرشون نسبت به شما از هر گونه تماس حضوری ،تلفنی ،پیامکی و ... امتناع کند..
در ضمن حتما به ایشون حالا مستقیم یا غیر مستقیم بفهمانید که حاضر نیستید از هیچ یک از خواسته های خودتون برای شروع زندگی مشترک کوتاه بیایید و تمام قول و قرارهای قبلی سرجاشون محکم و پا بر جا هستن...خودتون هم هرگز و تحت هیچ شرایطی از هیچ یک از خواسته هاتون کوتاه نیایین و امتیاز خاصی رو بابت این بیماری به ایشون و خانوادشون واگذار نکنید..
و یک نکته دیگه هم اینکه به ایشون با قاطعیت تمام گوشزد کنید که شما رو همانطور که هستید و میبیند و میشناسد بخواهد یا انتخاب کند...بگویید که اگر شما رو بپذیرد این بیماری رو به عنوان جزیی از شما نیز پذیرفته است ...در جلسه خواستگاری مجدد هم با خانواده ایشون حتما مطرح شود(به وسیله خانوادتون)..
موفق و خوشبخت باشید.
-
سلام
شما دختری هستی که سن بسیار عالی داری برای ازدواج.
نزار فرصت هات از دست بره.
یه دختر باید عزت نفسش حفظ بشه.
متاسفانه شما داری از همین الان کوچک میشی.
از احساسات فاصله بگیر.
دوست داشتنت رو برای همسر آینده و واقعی خودت نگه دار.
برای خودت ارزش قایل باش.
به پسر بگو من بیشتر از این نمیتونم ادامه بدهم. اگر قسمت بود در آینده درصورت وجود احترام، خانواده ما در خدمت شما خواهد بود. در غیر این صورت بیشتر از این راضی به ادامه رابطه نیستم.
حرفای سرشار عزیز رو منم قبول دارم
موفق باشید
-
سلام ممنون از شما بزرگواران
-
با سلام
عنوان تاپیک شما کلی و مبهم است و گویای مشکل شما نیست
لطفاً از طریق ارسال گزارش یک پست عناونی مناسب ارسال دارید تا جایگزین عنوان کنونی شود و تاپیک شما باز گردد .
با تشکر