** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
سلام دوستان عزیز
گاه ما تجربه هایی در زندگی داریم که منشاء اندیشه بر حقیقت آن تجربه ها می شود که بعضی اوقات می توان نتیجه حاصله را در جمله یا جملاتی خلاصه کرد ، در این صورت آن جمله یک باب می شود که در آن حقیقتی نهفته که می تواند ذهنها را در پی خود دارد تا آن حقیقت نهفته را کشف کند .
برای من هم چنین بوده ، لذا جمله ای که در پی خواهد آمد نیز حاصل اندیشه بر تجربه هایی است که مرا به حقیقت نهفته در این جمله رساند .
در تاپیکی با عنوان " تو چی فکر می کنی " قصد داشتم دیگران را هم دعوت کنم که از این دست جملات ماحصل تجربه و اندیشه را قرار دهند و دیگر دوستان را هم به توجه و تفکر دعوت کنند
اما ظاهراً قرار دادن خود جمله در عنوان یک تاپیک مستقل بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و چون دوستانی پیشنهاد دادند که این جمله امضا را طی تاپیکی به بحث بگذارم ، این تاپیک را باز کردم ، در ادامه پس از ذکر جمله عنوان تاپیک ، نظرات دوستانی که در تاپیک تو چی فکر می کنی پست ارسال کردند را نقل قول می کنم . و بعد منتظر خواهم بود تا شما عزیزان هم نظراتتان را بیان دارید و نهایتاً بنده یافته هایی که این جمله بیانگر آن است را خواهم آورد .
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
سلام:72:
"همه چیز" اول در این جمله "او" ست، و "همه چیز" دوم، "دنیا".
پس معنای جمله اینه:
>>>برای رسیدن به "او" راهی نیست جز آزاد و رها شدن از غیر او.<<<
"رسیدن" هم یعنی صفات "او" در ما جلوه و ظهور پیدا کنه (یعنی او شدن). و منظورم از "دنیا"، در واقع هرچیزیه که ما رو از "او" منحرف می کنه (یعنی "او" نیست). نه زندگی مادی انسان که خودش عرصه رسیدن به اوست. (در واقع دنیا رو به جای کلمه "عدم" استفاده کردم چون می دونم معنای "عدم" فقط برای خودم کاملا ملموسه، و شما در این موارد از کلمه "دنیا" استفاده می کنید.)
:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نقاب
با سلام...
برداشت بنده::
>>همه چیز.....تنها یک چیز است.<<
بنابراین برداشتی که می توان از جمله بالا داشت این است که:::(نظر شخصی)
انسان نمی تواند از همه چیز بگذرد.زیرا گذشتن ازهمه چیز....یعنی فدا کردن یک چیز در قبال همه چیز.
برداشت و جمله نهایی::
""همه چیز در وجود تو خلاصه می شود....زیرا همه چیز تنها یک چیز است!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
سلام,
معمولا" تفسیر یک جمله نغز ,کار آسانی نیست ؛و دست یافتن به مفهوم واقعی آن, هم سهل نیست.
philosaraگرامی برداشت خوبی داشته اند و در اولین نگاه نیز بنده فکرم متوجه آن شد؛و همچنین برداشت برادر گرامی نقاب ,هم زیباست.
برداشت فعلی بنده:
تجربه شخصی بنده این را میگوید؛که برای رسیدن به یک هدف؛یک هدف بزرگ؛(توجه بیشتر بنده به هدف ؛درونی است؛)
باید از خیلی چیزها گذشت؛حتی از روابط ساده دوستانه, این هدف میتواند روزنه ای باشد به یک دنیای بزرگ ؛و به تعبیری دست یافتن به همه چیز؛و این همه چیز در نگر هر فرد تفاوت دارد ؛همه چیز من شاید در نگر یک فرد کم چیزی باشد
برای من نوعی در این لحظات ؛همه چیز من مثلا" این.......... است,حال شما هر چه را میخواهید در این نقطه چین قرار دهید؛
وقتی به هدفم رسیدم(رسیدن به همه چیز) ,آنگاه همه چیز من زیرو رو میشود؛ و چیزهای دیگری جای آن همه چیز را میگیرند.....
چی نوشتم ,همش که شد چیز؛چیز..:82:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
:311::311::311::311:
من فکر می کنم منظور از این جمله اینه که وقتی چیزی رو برای خودت هدف می کنی و خیلی برات مهم می شه اونو دست نیافتنی تر می بینی و صبر و تحملت برای رسیدن به اون کمتر میشه . حالا اگر از خواسته ات بگذری دیگه اون کم تحملی و بی صبری رو نداری و نسبت به اون بی تفاوت میشی اونوقت اگر بعد از مدتی طولانی هم به اون خواسته قدیمی برسی خیلی برات شیرین و لذت بخشه و بیشتر قدرش رو میدونی .
فرشته عزیز
به نظر من این جمله خودش به تنهایی نیاز به ایجاد یک تاپیک داره . بهتر نیست که تاپیکی با همین عنوان ایجاد کنید ؟
ممنون از این دوستان
یاد آور می شوم که حدنصابی برای در پی آمدن نظر و تفسیر صاحب تاپیک مد نظر است ، آن هم ارسال حداقل 5 و حد اکثر 10 پست از سوی دوستان است
Re: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
این جمله در ارتباط با سایر پدیده ها (بقول دوستمون ...چیزا) مفاهیم متعددی خواهد داشت:
در ارتباط با خالقمون
برای رسیدن به مقام بندگی خدا باید از غرورخودمون (که همه چیزمونه) بگذریم دراینصورته که سرتعظیم فرود میاریم و اظهار عجز وناتوانی می کنیم (خدا هم همینو از بنده ش خواسته)
در ارتباط با جهان هستی:
برای رسیدن به آخرت باید از دنیا چشم پوشی کرد ( در حدی که شرع تعیین کرده ، نه اینکه تارک دنیا شد بلکه نباید به دنیا دلبست.)
در ارتباط با سایرین / بخصوص همسر
برای رسیدن به همه چیز (*) باید از همه چیز (از خود گذشتگی) کرد. وقتی نیازهای دیگری رو بر خودت مقدم داشتی و در زندگی به این مرحله رسیدی که آسایش و آرامش خانواده ات بر نیازهای خودت مقدم شد اونوقت منتظر احترام ، عزت و انواع فداکاریها و.... (که همه چیزه) باش.
در ارتباط با خود
برای رسیدن به خود واقعی باید از خواسته ها، تمایلات و هواهای نفسانی گذشت.
..
.
.وقص علی هذا
کوتاه سخن : "برای رسیدن به همه چیز (خیر دنیا و آخرت) باید همه منیتها رو کنار گذاشت".
Re: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
فرشته مهربان عزیز
بسیار متن زیبا و پر محتوائی است. این جمله رو لطفا باز کن.
"... و در عین حال همه آفریده هایش همه اویند ."
Re: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
رها کن و به خدا بسپار...
در زندگی مواردی پیش می آید که لجاجت٬یکدندگی و سر سختی ما باعث رنج و بدبختی بیشتری میشود. در حالیکه می توانستیم از بروز آنها جلو گیری کنیم. بعضی اوقات هر چه بیشتر تقلا میکنیم ٬ اوضاع بدتر می شود.یکی از راههای ما رها کردن است.میتوانیم مشکلات را رها کنیم و آنها را به نیروی برتر بسپاریم. آری٬نیروی برتر من٬ توانائی حل مشکلاتی را دارد که من قادر به حل آنها نیستم.
***یا رهاکن ٬ یا درد بکش وتحمل کن... ***
مثل روز روشن است که وقتی رها می کنیم و به خدا می سپاریم٬ به صلح و آرامش می رسیم.وقتی کنترل امور را به خدا می سپاریم در اکثر موارد نتیجه بهتری به دست می آوریم.
*بعضی افراد فکر میکنند اگر چیز سنگینی را از زمین بردارند نشان میدهد که قوی هستند ٬ اما گاهی اوقات برای قوی بودن بایستی چیزهای سنگین را زمین بگذارند و رها کنند... ( سیلویا رابینسون))
اگر میخواهی چیزی را برای همیشه نگه داری ٬ باید آن را رها کنی.
تنها راه به دست آوردن رها کردن است...
ما باید انتظارات خود را از اشخاص کاهش دهیم .اگر به اطرافیانمان ،خانواده٬ دوستان و... محبت می کنیم و عشق می ورزیم بایستی عشق و محبتمان بلاعوض باشد
همانگونه که خداوند مهربان همه مخلوقاتش را دوست دارد و عاشقانه و بدون هیچ انتظاری این همه نعمت به آنها ارزانی داشته است ،
آن موقع است که تمام کائنات برای تامین نیازها وخواسته ها ی ما تلاش میکنند.
پس جا دارد که خالصانه و عاشقانه بگوئیم:
پروردگارا٬ راههای تازه ای برای زندگی شاکرانه به ما نشان بده....
تو را شکر میگویم به خاطر لحظه لحظه زندگیم... تو را سپاس میگویم به خاطر تمام داشته هایم که نعمت است و به خاطر تمام نداشته هایم که مطمئنا خیر و صلاح من در آن نهفته است...
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
:104::104::104::104::104::104:
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
سلام فرشته مهربان عزيز:72:
خيلي بحث پيشرفته و عاليه ، نظرات دوستان و تكميل آن از طرف شما و بالهاي صداقت عزيز:46:
من هم توي اين مدتي كه از خدا عمر گرفتم:305:از روي تلقين ديگران يا ترسهاي شخصي خودم تا مدتها فكر ميكردم چيزي را كه خيلي مهمه بايد محكم نگه داري تا از دست تو نپره .ولي تجربه و حقيقت ثابت كرد پرنده اي را كه دوستش ميداري رها كن ،اگر خواست خدا اين باشد به تو بر ميگردد:310: ويا درباره خيلي از پديده هاي ديگر يه جمله خيلي ساده:خذفش كن تا بدستش بياري:310:و البته به قول دوستان كه اين خذف معني رهاسازي از طرف خدا رو هم نميده .يعني من كاري رو كه از دستم و وسعم برميادو انجام ميدم و بعد نتيجه را هر چه كه باشه واگذار ميكنم به خدا:توكل:323:
اينطوريه كه به مقام تسليم و رضا از اونچه از دستم خارجه ميرسم تا اوني رو كه خدا ميخواهد بدست بيارم!
بازم از بحث عالي كه ايجاد كرديد تشكر ميكنم:104:
:72:
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
نقل قول:
نوشته اصلی توسط BABY
فرشته مهربان عزیز
بسیار متن زیبا و پر محتوائی است. این جمله رو لطفا باز کن.
"... و در عین حال همه آفریده هایش همه اویند ."
هستی مطلق خداست ، و هیچ چیزی مستقل از وجود خدا نداریم . همه موجودات جلوه ای از هستی مطلق هستند . و از این حیث همه آفریده ها جلوه خود اویند به تکثر در آمده . و آدمی برای رهایی از این تکثر و رسیدن به اصل خویش یعنی رسیدن به خود او ( فعلیت اسماء در وجودش ) نیاز است که به وحدت برسد ، یعنی به جایی برسد که هستی مطلق را در ورای تعینات متکثر ببیند و این از کثرت به وحدت آمدن است .
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
ببین که تا به چه حد است طیران آدمیت
به عبارتی ، بحث گذشتن از آن همه چیز ( وابستگیها و تعلقات ) و رسیدن به این همه چیز ( فقط خدا ) است ، آن همه چیز که کثرت است و این همه چیز که وحدت است .
از این رو " همه آفریده هایش همگی ( جملگی ) اویند "
جناب baby امیدوارم تونسته باشم پاسخ درخور بدهم
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
فرشته مهربان
مشخصا پاسخ سوال من هم این بود که شما فرمودید: از کثرت به وحدت رسیدن. هستی همه خداست. که در نهایت برخی از عرفا می فرمایند " من خدایم من خدایم من خدا " ویا کوس "انا الحقی" زدن.
دقیقا من منتقد این نگرش هستم.
معتقدم " هیچ سنخیت ، تشابه و.... بین خالق و مخلوق وجود ندارد" ، "خدا و خلق کاملا از هم جدا هستند"
نعمت وجود لحظه به لحظه از سوی خدا به خلقش داده میشه. (نه اینکه ما بخشی از اون وجود خدا باشیم)
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
جناب بی بی
خوشحال میشم ادله شما را برای نگرشتان بشنوم .
من هیچ منافاتی بین فیض رسانی خدا به بندگانش و تجلی بودن اونها نمی بینم . و غیراز خدا هستی دیگری نمی بینم که ما مخلوقات از اون منشعب شده باشیم و خدا در مقام سلطانی بر آنها احاطه یافته باشه و..... به نظرم قائل شدن به وجو مستقل از هستی مطلق ، هستی مطلق را نفی می کند و می شود هستی های هم عرض در این صورت وحدانیت خدا هم جای شائبه دارد و... قص علی هذا
منتظر ادله شما و البته استناداتش هستم .
در ضمن نظر من هم کاملاً شخصیه و برداشت کور کورانه از حرفهای فلاسفه یا عرفا نیست اگر چه الفاظ ممکنه وام گرفته شده باشه . اما من در پی حدیث قدسی ، کنت کنزاً مخفیا و مهاجه فرشتگاه با خدا در مورد خلقت آدم و.... ، یافته های خودم را دارم که این نظرم از آنجا آمده .
ممنون از توجه به این تاپیک و ایجاد بحث در آن .
و خوشحالم که از نظراتت بهرمند میشم .
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
مباحث مربوط به " هیچ سنخیت ، تشابه و.... بین خالق و مخلوق وجود ندارد" ، "خدا و خلق کاملا از هم جدا هستند"
رو از "توحید صدوق" ، اگه بعد از مراجعه و مطالعه نیاز به دسته بندی و دادن آدرس دقیقتر بود اعلام کنید در خدمت هستم .
به این قسمت نقدی ندارم "من هیچ منافاتی بین فیض رسانی خدا به بندگانش و تجلی بودن اونها نمی بینم" ... اما به جهت اینکه انشعاب از هستی مطلق رو تحلیل کنید پیشنهادم اینه که تفسیرهای روائی رو ذیل کلمه "الصمد" ببینید.
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
[color=#0000CDو غیراز خدا هستی دیگری نمی بینم که ما مخلوقات از اون منشعب شده باشیم و خدا در مقام سلطانی بر آنها احاطه یافته باشه و..... به نظرم قائل شدن به وجو مستقل از هستی مطلق ، هستی مطلق را نفی می کند و می شود هستی های هم عرض در این صورت وحدانیت خدا هم جای شائبه دارد و... قص علی هذا
جناب بی بی
به نظرم نظر بنده را اشتباه متوجه شده اید ، و شاید کلمه اتحاد که بیشتر ناظر بر نظرات فلسفی است شما را به این اشتباه انداخته ، این کلمه از باب اضطرار مورد استفاده قرار گرفته و به معنای فلسفی آن نیست که منظور شهودی و بیانی از منظرحکمت در کار است و شاید کلمه فنا بتواند جایگزین بهتری باشد .
بله انشعاب خود بیانگر استقلاله ، و من استقلال مخلوقات از خدا را نمی پذیرم ، همه مخلوقات فانی در هستی مطلق ( خدایند ) ، که خداوند اراده اش بر این تعلق گرفته که در مقام تجلی تکثر یابند .
مخلوقات منشعب از او نیستند بلکه از او هستند و بحث از سنخیت و مشابهت نیست چون سنخیت و مشابهت در جایی مطرح است که دوئیتی باشد یعنی بین یک چیز و چیز دیگری بحث از سنخیت و مشابهت باشد در حالیکه بنده وجودی مستقل از خدا نمی بینم که بخواهد بحث از شباهت و سنخیتشان مطرح باشد و اینهم غلط باشد .
از نگاه عرفا نیز ، وجود یکی است (خدا ) ، و مخلوقات همه تعینات هستند و جلوه ها ی اویند . و این توحید خاص الخواص است در مقابل توحید خاص . مثل دریا و موج ( موج جلوه ای از دریاست )
کلام مولا علی را دریابید که می فرماید که :
« من هیچ شی ای را نمی بینم مگر قبل و بعد و همراه آن خدا را » و یا در جایی دیگر می فرمایند : « من خدایی را که نبینم نمی پرستم ». اگر ظاهر کلام را بگیری و معنای ظاهری از آن استنباط کنی که می شود کفر اما به حقیقت درون کلام اگر توجه کنی ، همان وحدت ( به معنای حکیمانه آن نه فلسفی اش ) را بیان می دارد .
نظری بر « اتحاد عاقل و معقول » امام خمینی رحمت الله علیه داشته باشید تاییدی بر این حقیقت است . و یا « شرح دعای سحر » ایشان که سراسر همین بحث است و نیز « تفسیر سوره حمد » ایشان و البته که بحث ظریفی است و به بیان ساده نمیشود عمق آن را اظهار کرد و از سویی بخشی از این بحث ها نظر به شهود دارد و شهودیها را کلام عاجز از شرح و بیان است . و هرچه به بیان درآید نزول حقیقت آن است و درک آن مشکل .
شما در مورد حدیث قدسی « کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف » که خداوند در خصوص هدفش از خلقت ( و اختصاصاً خلقت انسان ) بیان می دارد چه تعبیر ، تفسیر یا تأویلی دارید ؟
( ادامه بحث من با نظر بر این حقیقت شاید روشنگر تر شود ) اگر چه در نقطه ای از شکافتن حقیقت این حدیث من به سکوت رسیده ام و مطمئنم درک آن نیاز به شهود دارد ( که بعداً بعد از شنیدن نظرات شما خواهم گفت )
علي بن ابيطالب«عليه السلام» ميفرمايد:
خدا داخل در اشياء است نه مثل دخول چيزي در چيز ديگر و خارج از وجود اشياء است امّا نه مثل خروج جسمي از جسم ديگر(توحيد صدوق، ص 306).
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
فرشته عزیز
در صورت تمایل به ادامه این بحث شاید ذکر این نکته لازم باشد که بر پایه استدلال و مراجعه به کتب معتبر بحث رو دنبال کنیم ( ناظر به اشاره شما به کشف وشهود چه اینکه در این حالت من حرفی برای گفتن نخواهم داشت )
اما درخصوص "کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف" این عبارت منبع روائی ندارد (تا آنجا که من تحقیق کرده ام و خوشحال میشم اگه سند اون رو بیان کنید ) و پیشتر در کتب عرفا آمده ، پس منبعش عرفانی است.
اما معصومین هدف خلقت رو که خداوند در قران بیان داشته " وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون" - بندگی خداوند - باز تر کرده و فرموده اند یعنی هدف از خلقت عبادت و بندگی خداست و پیش نیاز عبادت شناخت خداست.
»، از امام جعفر صادق ع نقل ميكند كه «خرج الحسينبن علي ع اصحابه فقال: ايهاالناس ان الله جل ذكره ما خلق خلقالله الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه … »
خدواند هم می فرماید : بندگان را برفطرت خداشناسی آفریدیم. و یا در جای دیگر "فطرهم علی التوحید" یعنی "خلقهم علی التوحید"
یعنی انسانها خداشناس آفریده شده اند. حالا این فطرت زنگار گرفته میشه و....
برگردیم به بحث اصلی :
تفاوت ما با صوفیه و عرفا در بحث خداشناسی اینه که :
ما بعد از معرفت ، به عبادت می رسیم . یعنی با همون شناخت اولیه (درک فقر خود و غنای خالق) عبادت می کنیم. با عبادت، خداوند هم درجات معرفتی ما رو بالاتر می برد. خود معرفت هم ساخته خداست. "المعرفه صنع الله" ... اگه لازم بود بفرمائید منبعش رو ذکر میکنم.
اما صوفیه و عرفا ارتباط خالق و مخلوق رو به سمت عشق و فنا و... برده ، درجات بالای معرفت رو عشق به جمال خداوند می دانند و در درجات بالای فنای در خدا ، به معرفت بها داده و عبادت و بندگی (انجام فرائض) رو مراحل پائینی می پندارند:
با يزيد بسطامي "....و گرچه خدا در كتاب فرمود: الاليعبدون، ليكن عارفان را عبادت جز معرفت نيست كه همان مقصود حضرت ربوبي از خلقت است. " [شرح شطحيات روزبهان بقلي شيرازي، به كوشش ه.كربن انجمن ايران شناسي فرانسه، تهران، 1360 ص 4-93 ]
بزرگان دین انسان رو به سمت کرنش در برابر ذات خدا فرا می خونن ، خود در تمام مدت عمرشون نماز می خوندن و در برابر خدا سجده می کردن ، در اعمال و رفتارشون بندگی خدا رو داشتند . بزرگترین افتخارشون "عبد صالح" خدا بودنه. پیامبر می فرمایند : "انی عبد الله ....."
اما بزرگان عارف و صوفی ما رو به سمت عاشقی با خدا و مجذوب شدن در ذات فرا می خونن. و در مراحل بالای عرفان خود رو بی نیاز از عبادت میدونن.
این بود تفاوت مکتب ائمه با مسیر عرفا و صوفیه.
Re: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
در ابتدای امر خواهش دارم نسبتی بین من و صوفیه و عرفای صوفی مسلک قائل نباشید که باعث شده
فرض را در صحبتهای بنده بر این سیاق بگیرید و رو به آن ان قلت داشته باشید در حالی که چنین نیست
و بنده این نوع عرفان ( صوفیه مدارانه را ، نه تنها به شکل کلاسیک آن ) قبول ندارم ، بلکه معنا گرایی و
عرفان امروزی بر روند بودیسم و یا آنچه از آموزه های روانشناسی ویترینی امروزه غربی ( انرژی کیهانی ،
ان ال پی ، قانون جذب و .... بر می آید را نیز صوفی گری مدرن می دانم و پر از اشکال ، (از جمله آنکه
سری در اباحه گرایی دارد ).
در خصوص این که هدف خلقت ، بندگی است ، من هم همین نظر را دارم و البته بندگی و این عبادت هم صرفاً
عبادت ظاهری نیست ، چنانکه امام کاظم عیله السلام می فرمایند عبادت به طول رکوع و سجود نیست و به موازات
آن دعوت به تفکر می کند .
تضمین کننده این عبادت هم پذیرش تعقلی اصول است که دائر مدار آن توحید است و از نظر من معرفت
بر آن (توحید)، معرفت بر چهار اصل دیگر نیز هست ، چیزی که اغلب ما از آن غفلت داریم و از این است
که چه بسا پیشانی از نماز شب پینه بسته ره به جهنم بریم .
و اتفاقاً عبادت به معنای عبودیت ( بندگی ) ره به عشق و فنا می برد نه آن را از آدمی ساقط کند .
بنده نه تنها قائل به عرفان تصوفی نیستم بلکه آنرا به شدت رد می کنم چون معتقدم هیچ توجیهی برای گذر از
شریعت پذیرفته نیست و شریعت و طریقت و حقیقت ملازمند ، بلکه شریعت مقدم و راه ورود به طریقت و حقیقت ، اگر همراه معرفت باشد است یعنی شریعت نه به معنای صرفاً عادت که من نامش را گذاشته ام « حرکات دینی »، بلکه عبادت ظاهر ، توأم با عمل با معرفت ، که آنرا « رفتاردینی » می نامم ، ( رفتاری که مطابق شریعت است ) . از این است که سخن آنان که برای عبور و بی توجهی به شعائر ( فروع دین ) دم از دل پاک و.... می زنند را قبول ندارم و نیز حرف آنان که عابد را جز به مستحبات عریض و طویل ملحق به واجبات نمی شناسند نمی پذیرم و اساس اولیه سلوک در طریق الی الله را هم ترک محرمات و ادای واجبات می دانم . و روزگار را از این کلاس درس به آن کلاس درس گذراندن و طوق افتخار استاد دیدن را به گردن داشتن ، طریقت نمی دانم که معتقدم عمل به آنچه می دانیم کار همه اینها را می کند ، و چنانچه بعد از آن که به همه آموخته های معطل مانده عامل شدیم قطعاً چون طلب کرده ایم به نگاه امام راحل ( عارف و عامل به حقیقت طریقت مبتنی بر حکمت ) اراده نیز در پی آن خواهد آمد و آنچه باید بدانی را نصیب می کند ، حال وسیله اش چه کلاس درسی باشد و چه راهنمایی استادی و چه اشارت آیه هایی آفاقی و انفسی و الهاماتی ملکوتی و.... البته به بیان امام جعفز صادق علیهم السلام ، این اراده ، که در پی طلب می آید ، الهی است که می فرمایند : شما به دانسته هایتان عمل کنید خدا نادانسته ها را بر شما آشکار خواهد ساخت .
و چه بسا از ما بندگان مدعی که خیلی از آموزه های دین را می دانیم اما از کنار آن به راحتی می گذریم ، مثلاً محرم بودن غیبت و تهمت و دروغ و امثالهم را ، اما بی آنکه در پی آن باشیم که عامل به این دانسته ها گردیم راه کلاس فلان استاد و بهمان ملّا را در پیش گرفته و ژست سلوکی بودن می یابیم اما در عمل به دانسته های روشن و واضح شریعت ،کاسه همان کاسه و آش همان آش ، یعنی می لنگیم .
و البته اینها نظر به نگاه حکمت آمیز دارد ، همان که معصوم علیه السلام می فرماید ، گم شده مؤمن است (
الحکمة ضالة المؤمن ) و قرآن نیز اعتبار را اول به حکیم بودن داده ، نه به فیلسوف یا عارف به معنای روز بودن آن، و فلسفه و عرفان تابع حکمت باید باشند تا وسیله ای باشند برای فهم و گر نه بی حکمت ره به جایی نمی برند چه بسا سر از کفر در آرند ، ( همان اشکالات را پدید می آورد که شما اشاره داشتید ). و گم شدن همین حکمت است که عبادت ما را بی عشق و شوق می سازد و به راه فانی شدن در حق به آن معنا که جز او نبینی و جز برای او نباشی نمی رساند و می شود همان عادات که یا به طریق نام مسلمانی ( عبادت جاهلانه ) به آن پایبندیم ، یا معامله بهشت و جهنم بینی و برای رسیدن به یکی و فرار از دیگری ( عبادت سودا گرانه ) ، و یا ژست عارف بالله بودن به برخورداری از کراماتی چند که آنهم ره به خود بینی و ساقط شدن این عبادات می برد ( عبادت زاهدانه ) و بی حکمت عبادت احراری ( عبادت از روی آزادگی ) نیز غریب و مغفول است .
این قصه سر دراز دارد
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
جناب baby
اینم 'گفتارهایی برای حدیث ، کنت کنزامخفیا ، البته در پی سندیت آن هستم که از دارالحدیث قم هم استعلام بگیرم که نتیجه را خواهم گفت .
براى آشنايى با حديث «كنز مخفى»، حديثى قدسى كه درباره ى سنديت آن نيز اما و اگرهايى وجود دارد،
1 - امام خمينى، سيدروح الله، مصباح الهدايه الى الخلافه و الولايه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، 1372، ص 5 ـ 13.
2 - ابن عربى، محى الدين، رسائل ابن عربى، انتشارات مولى (چاپ دوم)، 1375، ص 236.
3 - شبسترى، محمود، گلشن راز، سلسله نشريات ما، 1371، ص 143.
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
فرشته عزیز
با تشکر از کنکاش علمی تون برا این موضوع. همانطور که در پست 13 عرض کردم:
"اما درخصوص "کنت کنزاً مخفیا فاحببت ان اعرف" این عبارت منبع روائی ندارد (تا آنجا که من تحقیق کرده ام و خوشحال میشم اگه سند اون رو بیان کنید ) و پیشتر در کتب عرفا آمده ، پس منبعش عرفانی است."
سه ماخذ اشاره شده در پست قبل نیز منابع عرفانی این حدیث رو بیان داشته.
RE: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
مهم اینه که
"چه چیزائی رو فدای دریافت چه چیزائی می کنیم " - چه چیزائی رو از دست میدیم که چه چیزهائی رو بدست بیاریم.
منیت رو فدا می کنیم تا به خدا برسیم
دنیا رو برا آخرت فدا می کنیم یا بالعکس
آبرومون رو فدا می کنیم تا از خوبیها دفاع کنیم
مقام و منصبمون رو فدای حق وحقیقت می کنیم یا حقانیت رو فدای مقاممون می کنیم ؟؟!!
و
و
و
Re: ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
من به یک اصل یقینی و تجربه شده معتقدم ...... اونم اینه که " اگر ما در مسیر صحیح باشیم ، تمام موجودات و هرچه در عالم خلقت است و ..... موظفند ما
را ساپورت کنند ، یعنی ما را سرویس دهند " من به تجربه دیده ام که وقتی در مسیر باشی ، معجزه وار گره ها باز می شود چون وظیفه همه آنچه خلق
شده اینه که در خدمت انسان باشد . به اعتبار این حدیث قدسی :
"( بنده من ) همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم ، از من مگریز "
همه چیز >>>> یعنی همه مخلوقات دیگر
برای تو خلق کردم >>>> یعنی برای اینکه به تو سرویس بدهند ( یک سیر گذرا به زندگی روزمره کنید ببینید که آیا همین نیست )
تو را برای خودم >>>> برای او بودن یعنی در مسیر سلامت بودن ، یعنی راه رو درست رفتن ، یعنی صحت عمل داشتن ، ....
از من مگریز >>>> یعنی به بیراهه نرو ، یعنی از سلامت جسم و روح فاصله نگیر ، یعنی از اشتباهات فاصله بگیر ..... .
بی مهارتی یعنی بیراهه ، وابستگی یعنی بیراهه ، ضعف عزت نفس یعنی بیراهه ، عدم قاطعیت یعنی بیراهه ، ساپورتهای غلط یعنی بیراهه ، کنترل گری یعنی بیراهه ،
تجسس یعنی بیراهه ، حسادت ، بخل،تکبر ، خود برزگ بینی ، بلند پروازی ، یاس و نا امیدی ، کمال گرایی ، وسواس فکری ، ذهن خوانی ، بد بینی،
و ...... و ..... یعنی بیراهه .
در بیراهه خبری از سرویس دهی نیست ، ساپورت نیست و ..... لنگی هست ، دور شدن از مقصد هست ،سردرگمی هست و ........
وقتی در مسیر درست باشی ، یعنی در راه باشی نه بیراهه ، ساپورت می شوی ، یعنی همه چیز آنطور که صلاحه و درسته پیش میاد و تو آرام و راضی
خواهی بود و میزبان یک نشاط درونی پیوسته که افزون اگر نشود کم نمی شود .
کسی که این را باور داشته باشد و بداند که اصل وظیفه اش فقط این است که به بیراهه ها نرود ، در مسیر درست قرار می گیرد و نتیجه را می سپارد ، مقصد را می سپارد به
صاحب راه ، کار ندارد به کجا می رسد ،چون می داند مهم این است که این راه بیراهه نیست و مقصد خوب و مطمئن است ، همون جاییست که خیر و صلاح است . پس جزع و
فزع نخواهد داشت . آرام و متین فقط مواظب عملکرد خودش است که به بیراهه نبردش چون میداند تنها وظیفه اش همین است .
.
.