* رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام خدمت دوستان عزير من به تازگي عضو تالار شده ام و بسيار خوشحالم از اينكه ميتوانم تجربيات خود را در اختيارتان قراردهم و بالعكس از تجربيات شما بهره مند گردم از ابتداي زندگيم برايتان مي گويم :
من مدت 9 ماه است كه از همسرم جدا شده ام و يك دختر 4 ساله دوست داشتني دارم سئوال من اين است آيا من ميتوانم دخترم را بدون مسائل و مشكلات روحي بزرگ كنم و فردي مفيد و سازنده تربيت كنم ؟ خيلي نگرانم كه اين جدائي باعث شود كه دخترم كمبود عاطفي داشته باشد چون در ابتداي جدائي دچار اضطراب گرديده بود ومرتب جيغ مي زد ضمناً من پيغام دادم كه همسرم حداقل دخترم را ملاقات كند ولي او گفت هيچ علاقه اي به ديدن دخترمان ندارد . لازم بذكر است او بدون دادن كوچكترين حق و حقوقي و خيلي راحت مرا طلاق داد من الان در شهري غريب بدون كمك خانواده با حقوق اندك زندگي مي كنم لطفاً مرا راهنمائي كنيد
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام دوست عزيز
مادر مهربون خوش اومدي... http://www.postsmile.com/img/emotions/222.gif
خانمي به نظر من شما براي اينكه بتوني به بهترين نحو دختر نازنينت رو تربيت كني بايد اول خودت با مسائل و مشكلات بعد از طلاق كنار اومده باشي...
تعادل روحيه خود شما در دخترت هم تاثير ميذاره...و همين طور آشفتگي شما باعث بهم ريختن دخترت ميشه...
در همين راستا بهت پيشنهاد ميكنم اول اين مقاله رو بخون بعد ببينيم دوستان و اساتيد سايت چه پيشنهاداتي ميدن؟
راه رسیدن به آرامش بعد از طلاق
http://www.hamdardi.net/thread-11229.html
بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یك زندگی پر تنش؟
http://www.hamdardi.net/thread-7464-post-80239.html#pid80239
پست من و نقاب همزمان شد http://www.postsmile.com/img/emotions/217.gif
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام عزیزم
به جمع دوستان تالار همدردی خوش آمدی .
بله که می توانی دختر نازنین ات را خوب و معقول به دور از فشارهای غیر استاندارد بزرگ کنی .
تو مامان خوب و بی نظیری هستی . نگران نباش . فرزند تو اولین و آخرین فرزند طلاق دنیا نیست . بچه های طلاق هم خدا دارند مثل همه ی بچه های پا ک و معصوم دنیا که فرشته ی نگهبان دارند او هم فرشته ی نگهبانی مهربان دارد . نگران نباش مامان مهربان .
بهترین ها در انتظا ر تو و دختر نازنین ات است و خواهی دید که دنیا با تمام زیبایی های موجود در آن به تو و دخترت لبخند خواهد زد اگر خودت بخواهی که می خواهی .
موفق باشی نازنین
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام
به تالار خوش اومدین
جمله های آنی عزیز رو چند بار بخون سرشار از امیدواریه دیدت رو مثبت کنی زندگی برات مثبت میآد
باید واقعیت رو بپذیری و فکر نکنی بدترین اتفاق دنیا فقط برای تو افتاده پس به خودت ایمان داشته باش
کاش میشد این انی یه دوره کلاس مثبت اندیشی و امید دهی تو تالار بزاره
اگه من جاش بودم اسم کاربریمو میزاشتم انرژی مثبت
من که همیشه با حرفاش شارژ میشم امیدوارم در مورد تو هم همین طور باشه عزیزم
فقط سعی کن تو گذشته زندگی نکنی برای آینده زندگی کن گذشته تموم شده رفته
:72::72::72::72:
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
من سال 76 زمانيكه دختري 20 ساله بودم با همسرم كه فرزند طلاق بود و 27 سال داشت ازدواج كردم همسرم فردي بسيار خوش زبان و زيبا بود كه اين خصوصيات او مرا جذب نمود من هم دختري بودم با چهره معمولي ولي با هوش بالا كه هميشه نمونه و شاگرد اول بودم ما در تهران زندگي مي كرديم ولي همسرم همكار شوهر خواهرم در يك شهر ديگر بودند شوهر خواهرم او را فردي منضبط و دقيق معرفي كرد زمانيكه ما با هم ازدواج كرديم به شهر محل سكونت و كار ايشان نقل مكان نموديم همسرم به قول معروف گربه را دم حجله كشت چرا كه از روز اول سختگيري هايش شروع شد منهم چون دختر آرام و ماخوذ به حيا بودم و نمي خواستم از مشكلات زندگيم كسي حتي خواهرم خبردار شود حفظ ظاهر مي كردم و به كسي چيزي نمي گفتم او به من حتي يك ريال نمي داد و اگر چيزي براي خورد و خوارك درخواست مي كردم تا حدودي مي خريد ولي براي پوشاك و ... هيچ زحمتي به خود نمي داد او مرا كاملاً ترسانده بود آدمي عصبي مزاج ولي در بيرون بسيار خوش مشرب و خوش زبان بود من چون آخرين فرزند خانواده بودم و هميشه نياز داشتم كه تكيه گاهي داشته باشم بسيار وابسته عاطفي شده بودم ولي همسرم هيچ گونه محبتي نشان نمي داد حتي يكبار هم نشد كه با هم بيرون برويم من از صبح تا شب تنها در خانه منتظر مي ماندم تا از سركار بيايد او وقتي خانه مي آمد يا برنامه تلويزيون تماشا مي كرد يا مي گفت خسته است و مي خوابيد من تنهائي را با تمام وجود حس مي كردم من ازدواج كرده بودم كه تنها نباشم و ما شويم غافل از اينكه موجديت خود را به عنوان يك انسان و يك زن هم از دست داده بودم همسرم مرتب مرا تحقير مي كرد و به خانواده ام كه از لحاظ مالي در وضعيت متوسطي بودند توهين مي كرد همه را به جان مي خريدم و سكوت مي كردم چون توانائي جدائي از او را نداشتم پيش خود مي گفتم اگر به او كه محبت نديده محبت كنم حتماً روزي متوجه رفتار زشت خود مي شود وسر به راه مي شود زهي خيال باطل او نزد ديگران مرا جانم و... صدا مي كرد و كلي از نجابت - مهرباني و ... من تعريف مي كرد اما وقتي تنها مي شديم جز تحقير و توهين چيزي نمي گفت حتي عارش مي آمد با من بيرون برود من متعجب از اينكه او اگر مرا نمي خواست چرا با من ازدواج كرده است اما سئوالم همچنان بي جواب مي ماند تا اينكه دانشگاه قبول شدم او به خاطر اينكه پيش ديگران وانمود كند كه فردي است بسيار روشنفكر و مخالف تحصيل همسرش نيست موافقت كرد كه من ادامه تحصيل دهم ناچاراً به شهر ديگري كه قبول شده بودم رفتم و سه سال آنجا ماندم و همسرم در شهر محل كارش اين جدائي براي من بسيار سخت بود شديداً وابسته همسرم بودم و فكر مي كردم بدون او نمي توانم زندگي كنم با پول اندكي به من مي داد براي هزينه تحصيل برايش كادو مي گرفتم و با جملات زيبا برايش پست مي كردم هرچه من بيشتر محبت مي كردم او كمتر به من نزديك مي شد و از من دورتر و دورتر مي شد من سعي مي كردم در دانشگاه هم شاگرد اول شوم تا ذره اي محبت او را جذب كنم باوجوديكه او نزد ديگران از هوش و نبوغ من تعريف زياد مي كرد اما خود مرا قبول نداشت و رفتار بسيار زننده اي داشت همسر من دچار خودشيفتگي شخصيتي بود او مرا براي رسيدن به اهداف خود ميخواست من درس بخوانم تا بعدها سركار بروم و تمام حقوقم را در اختيار او بگذارم
دوستان ببخشيد مابقي را فردا برايتان مي نويسم چون الان بايد كارهاي اداره را انجام دهم منتظرم باشيد و از تجارب خود مرا بهره مند سازيد
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی
به جمع دوستان در تالار همدردی خوش آمدی
نقل قول:
سئوال من اين است آيا من ميتوانم دخترم را بدون مسائل و مشكلات روحي بزرگ كنم و فردي مفيد و سازنده تربيت كنم ؟
ضمن تشکر از آنی بابت ایجاد تایپیک بازنگری تأثیرات طلاق بر فرزندان طلاق یا یك زندگی پر تنش؟
سارا مك لین، پژوهشگر آمریكایی در این مورد میگوید: علت مشكلات روحی فرزندان طلاق، جدایی والدین یا زندگی كردن آنها با یكی از والدین نیست، بلكه تشنجها و درگیریهای خانوادگی و اختلافات والدین پیش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهنی آنها میشود و به دنبال خود معضلات رفتاری را به همراه میآورد
مگی گالاگر در كتاب "یك جدایی مسالمتآمیز" آورده است: معمولاً طلاق به عنوان راه حلی برای پایان بخشیدن به درگیریها و تنشها پیشنهاد میشود اما آیا واقعا طلاق موجب خاتمه یافتن درگیری بین زوجین میشود؟
آمارها نشان میدهد تنها 12 درصد از زوجها پس از طلاق رابطهای مسالمتآمیز و بدون درگیری با یكدیگر دارند و میتوانند برای تأمین خواسته فرزندشان یا ایجاد آرامش برای وی رابطهای نسبتاً آرام و دوستانه داشته باشند، اما 50 درصد از زوجها پس از طلاق با یكدیگر رفتاری تندتر دارند و مشاجرات و درگیریهای آنها با شدت بیشتر و اغلب در حضور فرزندان صورت میگیرد .
حال این سؤال پیش میآید كه آیا طلاق باعث كاهش درگیریها و تنشها در خانواده میشود و آرامش را به كودكان آن خانوادهها باز میگرداند؟
روشن است كه برای پایان بخشیدن به درگیریها و تنشهای موجود بین زوجین، جدایی و طلاق آخرین راه است، اما بدون تردید این درگیری و مشاجره دو زوج نیست كه باعث بر هم خوردن آرامش كودك میشود بلكه درگیری و اختلاف والدین كودك است كه امنیت را در محیط خانه از بین میبرد و او را موجودی ضعیف و افسرده میكند و طلاق نیز باعث كاهش این مشاجرات نخواهد شد پس تأثیر مثبتی روی فرزندان ندارد مگر اینكه والدین با آگاهی از موقعیت خود و فرزندانشان عملكرد خود را تغییر دهند و كاری كنند كه هم به نفع آنها باشد و هم باعث حفظ سلامت فرزندشان شود .
به گزارش ایونا ، در این شرایط، اغلب به منافع و مصالح فرزندشان یا نظریات كارشناسان توجهی ندارند و تنها با پرخاشگری و خشونت موجب سبك شدن بار مشكلات خود میشوند، اما این سبك شدن باعث تشدید اختلالات روحی و روانی فرزندان میشود كه شاهد این رفتارهای پرتشنج در محیط خانواده هستند .
یك طلاق خوب و مسالمتآمیز از دوام یك ازدواج پرتنش بهتر است
روزالیند بارنت، پژوهشگر استرالیایی میگوید: فرزندان خانوادههای پرتنش، مشكلات رفتاری بیشتری نسبت به فرزندان طلاق دارند، بنابراین اگر والدین به جای تلاش برای تداوم یك رابطه پر از درگیری و مشاجره اقدام به جدایی كنند و پس از جدایی یك رابطه سالم و مسالمتآمیز با همسر سابق خود كه پدر یا مادر فرزندشان است برقرار سازند، خواهند توانست به سلامت روان فرزندشان كمك كنند و باعث ارتقای شخصیت او شوند .
وی افزود : در بسیاری از موارد، طلاق باعث رها شدن زنان از تنش و افسردگی میشود. مادران سالمتر و شادابتر میتوانند فرزندانی آرامتر و فعالتر تربیت كنند و موجب تقویت اعتماد به نفس آنها شوند .
شادابتر شدن مادر و بازگشت وی به زندگی عادی باعث ایجاد انگیزه در فرزندان میشود و به آنها اطمینان میدهد كه در هر مرحله از زندگی میتوان با مشكلات مبارزه كرد و سربلند بیرون آمد .
اغلب والدین پس از جدایی، مقاومت بیشتری در برابر مشكلات پیدا میكنند و فرزندانشان را برای پذیرش شرایط سخت زندگی آماده میكنند. به همین دلیل اكثر فرزندان طلاق استقلال بیشتری دارند و در تصمیمگیریهای خود با اقتدار بیشتری حركت میكنند.
اندرسون، پژوهشگر آمریكایی در مورد دلیل این مسأله میگوید: زمانی كه یك زن خود را از زندگی پرتشنج رها میكند، از نظر ذهنی و روحی با مشكلات زیادی مواجه است كه برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فكری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی میپردازد و برای اینكه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب كمتری ببینند، سعی میكند این نیروها را در آنها ایجاد كند .
بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گامهای محكمتری در زندگی خود برمیدارند و موفقیتهایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی كه والدین پس از جدایی، رفتاری خشونتبار و كینهجویانه با یكدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندانشان فراهم كنند .
پژوهشها نشان میدهد فرزندانی كه پس از جدایی والدین بتوانند با هر دو والد خود ارتباط نزدیك داشته باشند و در هر دو محیط احساس امنیت و آرامش كنند كمترین آسیب را میبینند
نقل قول:
اندرسون، پژوهشگر آمریكایی در مورد دلیل این مسأله میگوید: زمانی كه یك زن خود را از زندگی پرتشنج رها میكند، از نظر ذهنی و روحی با مشكلات زیادی مواجه است كه برای از میان بردن آنها احتیاج به استقلال فكری و اقتدار شخصیتی دارد و به تدریج به تقویت این نیروهای درونی میپردازد و برای اینكه فرزندانش در شرایط مشابه آسیب كمتری ببینند، سعی میكند این نیروها را در آنها ایجاد كند
بنابراین فرزندان این مادران مقتدر و توانمند، گامهای محكمتری در زندگی خود برمیدارند و موفقیتهایی مشابه با دیگر افراد جامعه خواهند داشت البته تنها در صورتی كه والدین پس از جدایی، رفتاری خشونتبار و كینهجویانه با یكدیگر نداشته باشند و محیطی نسبتاً آرام را برای فرزندانشان فراهم كنند .
البته باید مراقب باشد که صفحه سفید و پاک ذهنی فرزندان را با این ذهنیت که در اثر این نوع تجارب شخصی که برایش به وجود آمده خط خطی نکند .ناگفته نماند که مادر به علت دست و پنجه نرم کردن با مسائل مختلف به صورت عینی و عملیاتی بر خورد می کند و فرزندان به علت دور بودن از گود ومیدان ممکن است فقط سرو صدا و هیاهو را حس کنند .از این رو آرامش مادر بهتر ین تاثیر را بر روند مسیر طلاق وتاثیرات آن خواهد داشت زیرا به مرور زمان و بکار گیری تدابیر وراهکار ها از شدت مسائل و نا بسامانی ها و فشارها کاسته خواهد شد اما تاثیر و بار روانی موضوعات به جا خواهد ماند پس مادری که با حفظ آرامش خود و فرزندان این مسیر را می پیماید پس از گذشت چند سال اوضاع را بسامان خواهد کرد با کمترین فشار روانی .
رهایی عزیز گفته ای
نقل قول:
من مدت 9 ماه است كه از همسرم جدا شده ام
تو در دوره ای هستی که باید خودت رو باز سازی کنی !ترمیم و التیام شکست عاطفی
نقل قول:
دوستان ببخشيد مابقي را فردا برايتان مي نويسم
تو در دوره ی پس از طلاق قرار داری پس بهتر فعلا از پرداختن به دوره ی قبل از طلاق و اتفاقات آن خوداری کنیو به موضوعات و راهکار های پس از طلاق بپردازی !.عضویتت در این تالار و تحقیق و بررسی در این زمینه قدم خوبی ست . به مرور در این انجمن ها جستجو کن, اطلاعات و سپس باتمرین مهارت های خودت رو بالا ببر .
آگاهی ها و مهارت ها
آرامش
وبه مرور بقیه انجمن ها
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
با سلام و تشكر از همه دوستان بويژه آني عزيز و ستاره جان
دوستان عزيز من نميتوانم گذشته را رها كنم تا حدودي اين كار را كرده ام اما كلاً برايم سخت است كه به گذشته فكر نكنم چون همسرم يك روز به منزل آمد و گفت نمي خواهد به هيچ عنوان با من زندگي كند جداي از تمام مسائل و مشكلات طلاق پنهان ماندن علت طلاق مرا خرد كرده هنوز نمي دانم چرا همسرم مرا طلاق داد ؟ من در زندگي هميشه بهترينها را براي او مي خواستم اما او به من گفت هميشه به من فقط به چشم يك كلفت نگاه ميكرد نه يك زن و همسر . حرفهايش خيلي برايم سنگين بود چراكه من بخاطر او 13 سال از خانواده ام دور شدم و با حداقل امكانات با او زندگي كردم هيچگاه گله و شكايتي نداشتم همه به من مي گويند صبر من فوق العاده است ولي من فكر ميكنم صبر و گذشت زياد همسرم را وقيح كرد خيلي دلم مي خواهد بدانم چه چيزي پشت پرده بود و همسرم چرا مرا طلاق داد و حتي حاضر نشد حق و حقوقي به من و دخترم بدهد و يا دخترم را پس از طلاق ملاقات كند . دخترم خيلي حساس است وقتي بيرون مي رويم به مردان همسن پدرش اظهارعلاقه ميكند و دوست دارد با آنها حرف بزند بدون مقدمه ارتباط برقرار مي كند من اين حالات او را دوست ندارم ميترسم كمبود عاطفي باعث شود در آينده جذب محبت مرد يا پسري شود و مثل گذشته من بدون شناخت عاشق شود و نتيجه بدي عايدش گردد . دكتر روانشناس گفته بود كه بهتر است دخترم در كنار دائي و پدربزرگش باشد و محبت آنها را جايگزين محبت پدر ش نمايد ولي اين امر امكانپذير نيست چون اگر من به تهران بروم شغلم را از دست مي دهم نمي دانم چه كنم ؟ من تقريباً تمام مقالات و كتابهاي بچه هاي طلاق را خوانده ام اما هنوز هم نگرانم . چون تمام بار تربيت دخترم به دوش من است نمي خواهم اشتباه كنم نمي خواهم شخصيت وابسته داشته باشد اما دخترم خيي راحت جذب غريبه ها مي شود و اين امر مرا نگران مي سازد خواهش مي كنم كمكم كنيد ومرا از اين نگراني رها سازيد .
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام bloom مهربان
من و همسرم با هم مشكل داشتيم او بارها در شهر غريب مرا از خانه بيرون كرده بود ومن چون كسي را نداشتم كه به او پناه ببرم لاجرم به ناچار به خانه برميگشتم او چون فردي زيبا بود خود را از من بالاتر مي ديد هيچوقت با من بيرون نمي رفت به من پول نمي داد حتي حقوقم را هم بايد به او مي دادم در غير اينصورت او با من قهر مي كرد چون من خيلي عاشقش بودم هر كار مي كرد سكوت مي كردم يك بار حتي تمام كتابهاي مرا آتش زد چون من اهل مطالعه هستم يا اينكه يكماه قبل از جدائي به عمد در را قفل كرد و من و دخترم را در خانه حبس نمود من بارها مي خواستم از او جدا شوم ولي توانائي اين كا رنداشتم چون شديداً به او وابسته بودم دوستش داشتم و او هم مي ديد كه عاشق و واله دارد هر بلائي دوست داشت به سرم مي آورد و از من فقط سكوت و صبر و تحمل مي ديد بطوريكه روز آخر به من گفت هر بلائي به سرت آوردم تا بگذاري و بروي نرفتي خيلي سمج هستي من به تو علاقه اي ندارم اين ازدواج تحميلي بوده در حاليكه اصلاً اينطور نبود او خودش از طريق شوهر خواهرم به خواستگاري من آمد و من هيچ اصراري به ازدواج با او نداشتم اوهم برايم حكم يك خواستگار معمولي را داشت اما پس از ازدواج و فوت مادرم و غربتم در آن شهر نهايتاً به او وابسته شدم و او نيز چون شخصيت خودشيفته داشت بينهايت آزارم مي داد من سكوت مي كردم و به كسي از زندگيم نمي گفتم حتي او نمي خواست بچه دار شويم ده سال مانع بچه دار شدنمان شد و اخر سر پس از 10 سال به اصرار من تسليم شد اما از همان ابتدا هيچ مسئوليتي به عهده نگرفت همه امور بچه داري و خانه داري و خريد و... به عهده من بود من خيلي صبور بودم همه مي گفتند اگر ما جاي تو بوديم يك لحطه هم چنين مردي را تحمل نمي كرديم وقتي او به من گفت ميخواهد مرا طلاق دهد به اين نتيجه رسيدم كه بايد اين رابطه تمام شود چون دخترم در چنين محيطي بيشتر آسيب مي ديد و مادرش را مطيع بي چون و چراي پدرش مي ديد او قدرت مطلق خانواده ما بود و من يك حرف گوش كن تمام عيار كه حاضر بودم هر كاري بكنمتا او از من راضي باشد ولي هر كاري مي كردم او راضي كه نمي شد هيچ ؛ پرتوقع تر مي شد نهايت امر با حرفهائي كه روز آخر در منزلمان به من زد خيلي فكر كردم و خواستم كه من هم از او جدا شوم طلاق ما توافقي بود او حضانت دخترمان را پيش كشيد تا من هيچ حق و حقوقي نگيرم من هم براي اينكه دخترم هميشه از حمايت واحساس مسئوليت من برخوردار شود و طاقت جدائي از دخترم را نداشتم حاضر شدم طلاق توافقي بگيرم چون در اين شهر غريب توانائي مبارزه براي گرفتن حق و حقوق را نداشتم من زن آرامي هستم دوست نداشتم مرتب به دادگاه بروم ضمناً توانائي مالي براي گرفتن وكيل و .. را هم نداشتم اوحتي كمترين نفقه را به حساب دخترم واريز مي كند دوران خيلي سختي را گذراندم كسي حتي خانواده ام به من كمكي نكردند چون در توانشان نبود تنهائي بار مسئوليت را با افسردگي و دلمردگي به دوش كشيدم خانه اي اجاره كردم ؛ دخترم را به مهد سپردم و خودم به سركار برگشتم دوران خيلي سختي بود شبها تا صبح دخترم جيغ مي زد بارها با وجود مشكل مالي او را نزد روانشناس بردم تا بتوانم بهتر او را درك كنم و كمكش كنم اين دوران را به راحتي طي كند حتي يكبار به دستور روانشناس به پدرش پيغام دادم او را ببيند اما گفت حاضر نيست او را ببيند الان تاحدودي دخترم آرام شده خودم هم به آرامش رسيده ام و خوشحالم كه اين دوران سخت را پشت سر گذاشته ام اما هنوز نگران دخترم هستم بر سردوراهي قرار گرفته ام كه آيا تهران بروم يا نه ؟ اگر تهران بروم از اين نظر كه دخترم كمبود پدرش را با حضور پدر و برادرهايم كمتر احساس مي كند خوب است اما شغلم را از دست مي دهم من براي ثبات شغلي ام خيلي زحمت كشيدم در اداره هم همه من به عنوان رني صبور و سختكوش نگاه مي كنند زني كه مورد بي مهري همسرش قرار گرفت و روي پاي خود ايستاد و بسيار مسئوليت پذير بود . من مي دانم اكه اشتباه زندگيم اين بود كه خيلي به همسرم محبت مي كردم بي آنكه محبتي دريافت كنم . ترس از طلاق داشتم و تمام شرايط سخت را بدون اعتراضي با صبر زياد تحمل مي كردم اوهميشه با من قهر مي كرد يكماه - دو ماه و يا سه ماه بي آنكه من مرتكب اشتباهي شده باشم مثلاً سر اينكه چرا من آرام سلام كرده ام سه ماه با من قهر مي كرد و من هم چون غريب بودم و نيازمند محبت او ناچاراً معذرت خواهي مي كردم تا با من آشتي كند و براي خانه خريد كند چون قبل از اشتغال بارها مرا در خانه گرسنه نگه مي داشت و چيزي براي خانه نمي خريد من خيلي عذابها كشيدم به همين دليل من هم ميخواستم كه جداشوم اما علت اصلي جدائي ام را نمي دانم يعني نمي دانم او چرا مرا طلاق داد هرچند به من مي گفت من چهره زيبائي ندارم و حيف است كه در كنار انسان زيباروئي مثل اوباشم اما من فرد نازيبايي نيستم بلكه همه مي گويند من از او سرترم
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
سلام رهایی گرامی:72::72:
ورودت رو به خانواده گرم همدردی خوش امد می گویم
خانومی خیلی سختی ها و رنج ها تحمل کرده ای
خیلی با مشکلات دست و پنجه نرم کرده ای
کاملا می فهممت
احساس زیبا و قشنگ دخترت رو هم درک می کنم و حتی رفتارهایی که در جلب محبت مردها نشان می دهد را نیز لمس می کنم
...
نگران نباش با توکل به خدا و تلاش و سعی خودت می توانی از پس این مشکل نیز بربیایی
شما زنی صبور و سختکوش بوده و هستی
مطمئن باش خداوند در پس هر سختی ..اسایش و راحتی نیز برایت قرار می دهد
..
رهایی گرامی
عمق نیازت را به درد و دل کردن و گفتن درک می کنم ...چون سیزده سال با صبوری حرف هایت را در کنج خانه ی دلت نگه داشتی
..
خانوم رهایی
بگو
حرف بزن
از ناگفته هایی که با گفتنشون تسکین میابی سخن بگو و اونهایی رو که بیانشون باعث میشه دچار رنج و عذاب بشی را نگه دار ... راه مبارزه با این خاطرات بد را هم خواهی آموخت
..
گفتی تا حدودی ارام شده ای :104:
بسیار خوب هست بسیار عالی است
باز هم در بدست اوردن ارامش بیشتر بکوش
برای رفتن به تهران دیر نمی شود
شما که این همه مدت صبر کرده ای
پس حالا که با این تالار اشنا شده ای
با کمک و مشاوره و راهنمایی های دیگر اعضا می تونی بهترین تصمیم را بگیری
امیدوارم بتوانم به عنوان عضو کوچکی از همدردی با تو خوب همدلی و همدردی کنم:43:
RE: رهائي از يك زندگي مشقت بار
واقعا به وجود مادرانی مثل تو باید افتخار کرد:104::104::104:
مطمئن باش اون یه روزی سرش به سنگ میخوره ،ولی این مهم نیست
مهم اینه که تو حداقل به خودت ثابت کرده ای که می تونی روی پای خودت بایستی و روی مشکلات روکم کنی
این خودش عالی هست
تا حالا فکر کردی صبور بودن ،همت بالا ،اراده ،و خواستن نعمت هایی هستند که خدا در وجدت قرار داده؟
مطمئن باش خدا تا حالا کمکت کرده و بعد این هم کمکت خواهد کرد ،شک نکن
و انالله مع الصابرین