سلام خانم ماساماسا.راستش با این توصیفی که شما کردین ادم بیشتریاد ویشکا اسایش تو فیلم ورود اقایان ممنوع میوفته.نمیدونم چرا اینجوری منو تصور کردین.ولی من واقعا اصلا این مدلی نیستم.اتفاقا تو سفر خیلی سعی میکنم هوای همسفرمو داشته باشم وخودخواهی وتک روی نکنم.اما باقسمت اخر حرفاتون موافقم که گفتید راحت بگیر.ینی من اگه بخوام توسن ۳۰سالگی از دست حرص خوردنام سرطانی چیزی نگیرم،مجبورم که راحت بگیرم.ولی باور کنید تو خیلی مواقع نمیشه.ینی من اگه بگم تو سفر آخرمون چطورخودمونو رسوندیم شایدکمی بهم حق بدید.ینی خداشاهده من فقط تو راهرو میدویدم وسرمیخوردم به مردم طعنه میزدم اصلا یه وضعی تا رسیدم به گیت.اون خانوم مسئول کنترلم همش میگفت زوده که حالا چرا از الان تشریف اوردید،تیکه های همینو کم داشتم.حالا شماتصور کنید همسرم با یه بچه تو بغلش چطوری خودشو رسونده.حالا چرا اینطوری شد؟چون همسرم درلحظهءاخرکه داشتیم اتاق رو تحویل میدادیم گفت من ۱مین برم بیرون کار دارم.۱مینش شد ۴۰دقیقه.بعداکاشف به عمل اومد آقا رفته برای من انگشتری بخره.بعد که نشستیم سر جامون بهش میگم اقا عزیزم قوربونت برم حتما باید نگه داری برای دقیقهءاخر؟ماکه۴روزه اینجاییم.چرااخه چرا؟میگه خوب بابا حالا.انقد سخت نگیر .حالا که رسیدیم!من دیگه به این چی بگم؟یا مثلا میبینی ساعت ۷غروب با یکی قرارگذاشتیم.من خودمو پاستیلمو اماده میکنم یهو میبینم صدای اقا از تو حموم میاد!اونم کی؟۵دقیقه به۷!منم چون گرماییم مانتومو در میارم که حداقل وقتی اقا حاضر شد بپوشم.خلاصه از حموم میاد تا برسه اتاقمون کلی با دخترم مسخره بازی وادا اطوار درمیاره.منم دارم حرص میخورم.بعد ۲ساعت باموهاش ور میره در تمام این مدتم میگه: آنی قوربون دستت ۱دست لباس برام اماده کن.من: همهءلباسات آمادست.اون: نه فدات شم تو سلیقه ت خوبه یه پیرهن با شلوار ست کن بیار.آ قوربونت.خانومه خانوم.من: غر غر غرررررررررررر.....بیا...اخ م...غررررر.بعد جالب اینجاست میاد میگه خوب دیدی من زودتر از تو حاضر شدم!یکی نیست بهش بگه آخه کم خردِ نادان من چون گرممه لباسمو در اوردم وگرنه۲ساعته حاضربودم.تازه وقتیم که به طرف قرارمون میرسه میگه ببخشید که دیر شد خانوما رو که میشناسین چقد طولش میدن.من چی بگم به این دیگه؟باور کنید این مکالمهءما در ۸۰_۹۰ درصد بیرون رفتنامونه.
خانوممهندس عزیز باور کن من اتفاقا خیلی از همسرم تعریف میکنم.ازش خیلی قدر دانی میکنم.خودش خیلی وقتا اصلا بابت این ویژگیم ازم تشکر میکنه.میگه خیلی خوبه که اینجوریی.بعدشم والا من میخوام از نیازام نگذرم ولی وقتی نمیکنه چیکار کنم.میگه نمیتوتم.من به اندازهءکافی سر کارم تحت فشارم.خونه میخوام استراحت کنم.مشکل تیروئیدم نداره.احتمالا یه بیماریه ناشناختهء زن دق بده داره.نمیدونم.در کل دوسش دارم.بیشتر از جونم.ولی خوب این اخلاقای گندشم باید تحمل کنم.