چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام:72:
من 29 سالمه و همسرم 31 سالشه. ما دو ساله ازدواج کردیم (عجب اشتباهی)
از اینکه همه اش ناراحت باشم خسته شدم و دیگه دنبال این نیستم که چیزی رو تغییر بدم و درست کنم فقط دنبال یه راهی هستم که خودم رو نجات بدم:310: و این ناراحتیم رو کاهش بدم ولی نمی دونم چجوری؟
ما زندگی خوبی رو شروع نکردیم. اوایل دعوا می کردیم ولی از اونجایی که حوصله کش مکش رو نداریم کم کم از هم فاصله گرفتیم. الان به ندرت با هم حرف می زنیم و کم تر همدیگه رو می بینیم. ولی همون یکی دو ساعتی هم که اجبارا شبها همدیگرو می بینیم و یا مهمونی های اجباری ای که با هم می ریم خیلی طاقت فرسا و غیر قابل تحمله. توی همین مدت کوتاه اوقات تلخی هایی که می شه بقیه روزمون رو خراب می کنه. دلم می خواد این افکار منفی رو از خودم دور کنم و ازاش فاصله بگیرم تا از نیش زبونش و از بی حوصلگی هاش و تنگ خلقی هاش دور باشم ولی نمی دونم چجوری، ببخشید اگه دارم غر غر می کنم ولی باور کنید جای دیگه ای رو به جز اینجا ندارم که بهش پناه بیارم و درد دل کنم و راهنمایی بخوام. اگه راهی می دونید بگید و کمک ام کنید
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مشکل اینجاست که با شرایط فعلی من واقعا ناراحت هستم و اگر اینطور ادامه پیدا کنه نمی دانم عاقبت من چی می شه. تا الان یه جورایی تحمل می کردم و تظاهر می کردم که همه چیز عادیه ولی الان دیگه نمی تونم به زندگی عادیم برسم. سر کار، توی خیابون، موقع خرید، توی تاکسی، توی مهمونی و... مرتب بی حوصله، عصبی و ناراحت هستم و به زور جلوی گریه ام رو می گیریم. نمی تونم تمرکز کنم، نمی تونم بخوابم و ...
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام.
تا به حال به مشاور مراجعه کردید؟
اصلاً خودتون دوتا میخواید زندگیتون درست بشه؟
دلایلی که ایشون رو بعنوان همسر انتخاب کردی چی بوده؟
من تاپیک های دیگه ی شما رو هم جسته و گریسته خوندم.
به نظرم الان شما یه ذهنیت داری که همسرت از اول هم برات مناسب نبوده. خب اگه خیلی به این موضوع اصرار کنید که ایشون مناسب نیست و به درد هم نمیخورید، که هیچ حرفی نمیتونه این زندگی رو درست کنه و ...
اما اگه دوست داری زندگی خوبی رو با همسرت بسازی، اولین قدم اینه که باور کنی میشه درستش کرد.
میدونم توی وضعیت خوبی نیستی. اما برای ما شرایط موجود رو کامل توضیح بده تا کارشناسای عزیز بیان و کمک کنن.:72:
میتونم یه سوال دیگه هم ازت بپرسم؟
چرا با اینکه میگی هر دفعه که دعوامون شده تصمیم به جدایی میگیریم، تا الان از هم جدا نشدید؟
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
[b]خیلی ممنون که درک می کنید.
بله، الان اصلا در وضعیت خوبی نیستم و راستش رو بخواید حتی نمی تونم درست تصمیم بگیرم و حتی نمی تونم منسجم بنویسم. شما که زحمت کشیدید و تاپیک های دیگه رو خوندید حتما متوجه شدید که چقدر به صورت پراکنده و بدون تعادل دست و پا زدم. و هیچ کدوم از تاپیک هام به نتیجه نرسیدن.
درمورد مشاور پرسیدید. من شخصا چندین بار به مشاور مراجعه کردم ولی همونطور که در پست اول دید "لیلا موفق" عزیز هم یک لحظه گیج شدن و نفهمیدن مشکل چیه.... مشاور هم نمی فهمید مشکل چیه و کلافه و سردرگم می شد و من هم که این رو احساس می کردم و می دیدیم نتیجه ای نمی گیرم دیگه ادامه نمی دادم.
زندگی من اینطور شروع شد که همسرم رو در برخورد اول با وجود تفاوت های زیادی که داشتیم خیلی پسندیدم. تمام چیزهایی که فکر می کردم برای خوشبختی لازمه اون داشت. کاری، علاقه مند به خونه زندگی و مسئولیت پذیری. (چقدر کوتاه فکر بودم)
بعد مشکلات شروع شد. خیلی سعی کردیم رابطمون خوب بشه. هم اون و هم من. ولی نتونستیم. بعد خواستم جدا بشیم اون موافق نبود. یه مدت رفتم خونه مامانم، دو سه روز خیلی خوشحال بودم و احساس راحتی، آزادی و سبکی می کردم ولی بعد کم کم دلم براش تنگ شد تا جایی که برگشتم خونه خودم و دوباره ناراحتی شروع شد. نمی دونم بهش وابسته شدم یا اینکه از مشکلات بعد از جدایی می ترسم یا اینکه دوستش دارم. نمی دونم! فقط می دونم که می خوام یک بار دیگه آرامش داشته باشم، اگه با جدا شدن آرامش پیدا می کردم حتما این کار رو می کردم ولی فکر می کنم که دل تنگی خونه زندگیم و شکستی که خوردم و مشکلات یک زن طلاق گرفته نذاره که به آرامش برسم.
نمی دونم کجا باید دنبال آرامش بگردم؟
توی خونه زندگیم که آرامش ندارم.
اگه جدا بشم که آرامش ندارم.
پیش خانواده ام و دوستای سالم که آرامش ندارم چون همه اش سراغ همسرم رو می گیرن و با زندگی های موفقشون خون به دلم می کنن.
پیش آدم هایی که شرایط من رو دارن هم آرامش ندارم چون این جور آدم ها معمولا به سمت کارهای ناسالم کشیده می شن.
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مي دوني چرا ما نمي فهميم شما دنبال چي هستي؟
چون خودت هم نمي دوني دنبال چي هستي.
اول بشين با خودت سنگ هات را وابكن و با خودت كنار بيا كه دنبال چي هستي. بعد بيا بنويس تا ما هم بفهميم و بتونيم كمكت كنيم.
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
لیلا جون ممنون که وقت می ذاری و این پست رو می خونی و ممنون از کمک تو و سایر دوستان. ولی ببخشید فکر می کنم حرفت رو اشتباه برداشت کردم. چون با این برداشتی که من از حرفت کردم کمی دلگیر شدم. البته حتما من خیلی بد توضیح دادم. مشکل من و چیزی که من می خوام مشخصه چیزی که مشخص نیست راه حل اونه.
من زندگی عادی و خوبی داشتم. ولی بعد از ازدواج ام آرامش و خوشحالیم از بین رفته و من می خوام که دوباره به آرامش و خوشحالی برسم. به نظر شما این توقع زیادیه؟
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
با سلام.میتونم بپرسم به چه علت آرامش و خوشحالیتون از بین رفته؟همسرتون رفتار به خصوصی داره؟کار خاصی انجام میده که شما رو ناراحت میکنه؟
زندگی که دوست دارید داشته باشید رو با جزییات این جا برای ما ترسیم کنید.
مثلا:من دوست دارم صبح که پا میشم همسرم منو برسونه سر کار.غروب بیاد دنبالم.از آشپزیم تعریف کنه.جلوی دیگران بهم احترام بزاره و غیره...
به این نحو متوجه میشید که چه کمبودهایی در زندگی دارید.لطفا این کارو انجام بدین:72:
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
سلام ابر بهاری عزیز
بهتره یه کم بیشتر وارد جزئیات بشید .از نارضایتهاتون بگید .....چه رفتارهایی تو شوهرتون میبینید که دوست ندارید؟
موضوع دعوا و جرو بحثتون چه چیزهایی بود؟
و....
ببخشید من پست دوست عزیزمون یک زن امیدوار عزیز رو ندیده بودم.
RE: چطور ناراحتیم رو کاهش بدم؟
مشکل من هم مثل مشکل خیلی از خانم های دیگه هستش. چیزهایی که از همسرم می خوام احترام، توجه، قدردانی، اعتماد، پذیرش، افتخار و ..... هست.
مثلا یه روز وقتی اومد خونه و ازام پرسید چیکار می کردی با خوشحالی جواب دادم جارو، گردگیری، شام پختم همین کارا دیگه. خونه رو مرتب کردم منتظر بودم تا تو بیای ...
اون هم یه نگاهی به دور و بر انداخت و یه آشغالی روی زمین رو نشون داد و گفت این آشغال که از دیروز اینجا بود هنوز هم که هست!!! شاید اول به نظر ناچیز بیاد ولی وقتی این رفتار در تمام کارها تکرار بشه آدم فرسوده می شه. من خیلی سعی کردم همسرم رو متوجه این چیزها بکنم ولی اون خیلی سخت متوجه می شه و دیگه خسته شدم.
وقتی با آدمی که مدام توی ذوق ات می زنه، تحقیرت می کنه، حالت رو می گیره، سر و کله بزنی دیگه روحیه ای برات نمی مونه. با این وجود نمی دونم چرا نمی تونم ازاش جدا بشم؟ و بعد از دو سه روز که ازاش دورام دلم براش تنگ می شه.
وقتی پیش اش ام عذاب می کشم و وقتی که ازاش دورام هم عذاب می کشم. نمی دونم باید چیکار کنم؟