تو بزرگتر از آنی که تکاملت به وابستگی ات باشد
سلام ماهی
سئوال شما دو بخش داشت که اتفاقا بخش اول آن مهمتر بود و آن اینکه چگونه با اینکه شما همدیگر را دوست داشتید ، خود را وادر کردید که تسلیم دیگران بشوید. و چرا تصمیم گرفتید که حق انتخاب خود را به خواست دیگران واگذار کنید. ( از این مسئله با همه اهمیت به خاطر قسمت اصلی سئوالتون می گذرم)
اما اعتماد به نفس بحث بسیار مفصلی هست و فاکتورهای مختلفی روی آن اثر می گذراد. اما مهمترین آن سیستم ارزش گذاری شماست. یعنی اینکه چگونه روی خودتون قیمت می گذراید. و چگونه خود را ارزشمند می کنید مثلا:
- آیا شما به خاطر قد و قوار ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر کشیدگی بینی و چشمان خمارتون ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر تحصیلاتتون ارزشمندید.؟!
- آیا به خاطر مال و ثروتی که دارید ارزشمندید؟!
- آیا به لحاظ موقعیت خانوادگی شما ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر نحوه تعامل و ارتباطات اجتماعی و موقعیت شخصی خود ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر رنگ پوست، لحن صدا، ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر متاهل بودن، یا مجرد بودن ، یا طلاق گرفتن ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر نداشتن بیماری ارزشمندید؟!
- آیا به خاطر زیبایی و دلربایی ارزشمندید؟!
اینها بعضی از سئوالاتی هست که من اینجا آورده ام ولی دائما صدها از این نوع سئوالها به طور اتوماتیک در ذهن من و تو تکرار می شود و متاسفانه به صورت خودکار و بدون تعمق کافی جوابهای سرسری می گیرد. و امان از وقتی این جوابها تحریف شده و اشتباه باشد. بر اساس پاسخگویی به این سئوالهاست که به مرور ما احساس بی ارزشی یا ارزشمندی می کنیم( بگذریم که این ارزشمندی یا بی ارزشی ممکن است کاذب باشد، و ارزشمندی وقتی صادق است که در بستر زمان ثابت بوده یا افزایش یابد و منجر به ارزشمندی دیگران نیز بشود)
به نظر می رسد شما بسیاری از سئوالات بالا را به اشتباه جواب می دهید اما به طور خلاصه من فقط یکی از آنها را در اینجا باز می کنم و آن اینکه آیا متاهل بودن، مجرد بودن و طلاق گرفتن به هر نحوی برای هر کسی ارزش یا ضد ارزش است؟!
آیا ما مانند عنصر بی فایده ای هستیم که فقط باید در کنار یک عنصر بافایده ارزشمند شویم. مانند صفری که هیچ است و فقط در کنار اعداد ارزش پیدا می کند. آیا تو به تنهایی ضعیف و مفلوکی؟! ( با دقت به این سئوالها فقط فکر کن و در صدد جواب فوری نباش)
بسیاری از متاهل ها را که خود بهتر می شناسی و شاید دلت هم به حالشون و ذلت آنها سوخته باشد. و چه بسیار کسانی که خود می شناسم که علیرغم طلاق تازه شروع به رشد و بالندگی و فرزانگی کرده اند، به طوری که الان بسیاری از آقایان برای ارزشمند شدن دوست دارند که اسم وی را به شناسنامه خود اضافه کنند.
تو عزیز، بزرگ و منحصر به فردی، باید برگردی به درون خودت، و ارزشهایت را بیابی. احساسهای زیبایت، تفکرات قویت، و آرزوهای منطقی ات و تلاشهای مضاعفت همه و همه وجودت را تکامل می بخشند. اینکه از میان بی نهایت حادثه در جهان، شما صرفا روی یک نقطه منفی ( که البته جای خود باید بحث و علت یابی شود)، تمرکز کنید، کم کم این کرامتی را که خدا به خاطر آفریدنت خودش را تحسین کرده است که تبارک الله احسن الخالقین، فراموش می کنید.
خلاصه اینکه اولین قدم در ترمیم اعتماد به نفس، افزایش تفکر به داشته ها و مثبت های خود است، و البته قدم بعد کم کردن توقعات و خواسته هایت از زندگی است. هرچه قد ما کوتاه تر و خرما بر نخل بلندتری باشد این کمبود اعتماد به نفس بیشتر می شود. پس هم باید کم کم در تدارک نردبانی باشیم و هم نخل کوتاهتری را بیابیم . این دو با هم منجر به دست یابی ما به خرما یعنی همان خواسته هایمان بشود و هر چه بیشتر تلاش کنیم ، با دیدن تلاشهایمان و ارزش گذاشتن روی این تلاشها( نه ارزش گذاری روی صراف اهداف)، اعتماد به نفس ما افزایش می یابد.
یکی از کاربران عزیز در این تالار مطلبی را با «عنوان نامه مادر به فرزندش » نوشته اند و بنده نیز پاسخی داده ام که توصیه می کنم مطالعه فرمائید. همچنین مطالب زیر را نیز کلیک فرمائید و مطالعه فرمائید. پشیمان نمی شوید.
«بازدید کننده عزیز تو منحصر به فردی»
«من بدبختم، من بدشانسم»