-
با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
امیدوارم عنوان تاپیکم با عنوان "با یه همسر بی تفاوت 2 " به " با یه همسرم بی تفاوت 10 " نرسه و به همین 2 ختم به خیر شه.
اینم تاپیک قبلم هست : http://www.hamdardi.net/thread-16478.html تو این مدت تمام پست های قبل دوباره خوندم سعی کردم عملیش کنم .
تو این مدت فهمیدم زیادی همه زندگیم وابسته به همسرم بوده نمی دونم درسته یا غلط ولی دیگه چندباری خیلی شاد خندون تنهایی میرم مهمونی برنامه های شخصیم رو دوباره دارم سعی میکنم خیلی مقابل همسرم خودم قوی و شاد نشون بدم الان دارم می فهمم تو این 2 سال اخیر خودم کا ملا" حذف کرده بودم همه چیز اونی بود که همسرم میخواست حالا با اینکه برام خیلی سخته ولی وقتی همراهیم نمی کنه با اینکه خیلی بهم فشار میاد ولی به ظاهر خیلی قوی خودم نشون میدم تنها کاریو که میخوام میکنم (مثلا" شب قدر هرچی با هر روشی خواستم که بیاد بریم مسجد نیامد که نیامد منم گفتم میخوای بیا می خوای نیا 12 شب تنهایی رفتم اونم عکس العملی نشون نداد و اعتراضی هم نمی کنه حالا نمی دونم بکل دارم اشتباه میکنم یا نه ؟ ؟ ؟ ولی خودم فکر میکنم باید خیلی ظاهرم قوی باشه باید بفهمه دیگه بهش تو هیچی نیاز ندارم لطفا" بگید کارم درسته ؟ اگر نه چی کار کنم چون اصلا"به نیاز های من توجهی نداره و خیلی لجبازه تا جایی که هنوز مشکل ارتباطمون با خانواده ها هست و یکمم بعد 10 ماه کوتاه نیامده
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جان
خوبی؟
از اینکه نبودی هم خوشحال بودم هم ناراحت خوشحال چون گفتم شاید مشکلاتت کمتر شده ناراحت چون ازت بی خبر بودیم
راستش به نظر من باید بهش نشون بدی نیاز داری که گاهی همراهیت کنه چون این روش هم اگه عادت اون بشه شاید برات خیلی آزار دهنده بشه
این خوبه که قوی هستی و محکم ولی باید همون طوری که نشون میدی واقعا هم قوی و محکم باشی نه اینکه تو تنهایی خودت رو اذیت کنی
و چه قدر خوب که دوباره داری کارایی که بهش علاقه داشتی رو انجام می دی:72:
منتظر بمون ببین جناب sci چی میگم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما خواهر گلم سلام
ممنون که پیگیره اوضاع احوالم هستی
خیلی نیاز به همراهی و حمایتش دارم ولی وقتی با من مثل یه مرد برخورد میکنه و نمی فهمه و نیاز من به همراهیش به پای ضعفم میذاره مجبورم بهش نشون بدم من از پس همه کارام تنهایی بر میام نمی دونم شاید من خیلی لوسم و دردونه ولی تو خونه پدرم هیچوقت تنها دکتر نرفته بودم هیچوقت 12 شب تنها بیرون نبودم حتی الانم اگه از جایی دیر برگردم حتما" برادرم پدرم خلاصه یکی پشت ماشینم میان . میدونم چی میگی خودمم نگرانم ازین که عادتش بشه ولی هرچی بیشتر پا رو خواسته هام میذارم به امید یکم همراهیش فایده نداره
تو بگو یعنی یه مسجد اومدن اینقدر سخته اونایی که به هیچی معتقد نیستن حداقل این یه شب میرن بعد شوهرمن که مثلا" نماز خونه .... . راستش اقلیما ناراحتم نه با یه پسری ازدواج کردم که به هیچی معتقد نباشه و حداقل پارتی و ... ردیف باشه نه یکی که معتقد باشه و اونجاها نمیریم یه دعا من ببره قبلا" هم مهمونیام داشتم هم دعاهام ولی حالا ... واقعا" خودخواه و خود محور و اولویت زندگیش اول خودش.
خیلی فکر کنم غر زدم جبران همه مدت نبودم کردم . البته میومدم سر میزدم و تاپیکتم دنبال میکنم ...
اگه تو فهمیدی بلاخره راه مساله من چیه لطفا" بهم بگو
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جان می فهمم چی میگی و می دونم چقدر سخته
همسرت از اول هم همینطوری بوده؟یعنی بی تفاوت بوده؟
صحرا من هر موقع همسر منم ازم دلخور و ناراحته این مدلی میشه اون از چیزی ناراحت نیست؟یا تو زیاد غر نمی زنی بداخلاقی نمی کنی تو خونه؟بهش محبت می کنی ؟
شیوه درخواست تو چه جوریه؟
تاحالا با شیوه درست گفتگو باهاش حرف زدی ؟
خودت بهونه گیری نمی کنی؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام اقلیما جان
والا نمیدونم ایراد کارم کجاست ولی خودم تصور میکنم اون خیلی زود ازدواج کرده و اصلا" معنی روابط زن و شوهری رو درک نمی کنه یه جورایی بیشتر فکر میکنه من دوست دخترشم که هروقت دوستم داره در قبالم کمی مسول و در غیر اینصورت هیچ وظیفه ای غیر پول خرج کردن نداره
اولا که خیلی بدتر از این بود حتی خرید خونرو انجام نمیداد میگفت به من چه حالا بعد 4 سال تازه یکم بزرگ شده دیگه این کارارو انجام میده
راجع به شیوه درخواستمم والا اکثرا" با محبت و ... است ولی جدیدا" یعنی چندماه دیگه حتی نمی تونم ازش درخواستی داشته اشم
انگار فقط باهم هم زیستی مسالمت امیز داریم !!!!!!
اقای دانشمند سلام
اینقدر از ما ناامید شدید که دیگه یه سری به تاپیک من نمیزنید
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا جان اگه اشتباه نکنم تو هم شدی آیینه اون یعنی داری همون کاری رو میکنی که اون میکنه یعنی بی تفاوتی
یه سوال همسرت از اول هم همین طوری بود؟
صحرا یه مدت دل بده بهش
بهش محبت کن برای علایقش ارزش قائلشو
ازش تعریف کن
بهش تو روز سر یه ساعت مشخص زنگ بزن
تو خونتون تغییر دکور بده
اگه چیزی از گذشته هست که محبت های گذشتتون زنده می کنه یاداوری کن
بهش برس و غذای مورد علاقه اش رو درست کن
مردا در مقابل محبت خاع صلاح میشن
روح به زندگی
زود ناامید نشو به خدا جواب میگیری
راستی یه کم از کارایی این مدت کردی بگو...........
صحرا یه مدت دل بده بهش
بهش محبت کن برای علایقش ارزش قائلشو
ازش تعریف کن
بهش تو روز سر یه ساعت مشخص زنگ بزن
تو خونتون تغییر دکور بده
اگه چیزی از گذشته هست که محبت های گذشتتون زنده می کنه یاداوری کن
بهش برس و غذای مورد علاقه اش رو درست کن
مردا در مقابل محبت خلع صلاح میشن
روح به زندگی
زود ناامید نشو به خدا جواب میگیری
راستی یه کم از کارایی این مدت کردی بگو...........
خداکنه جناب sci هم بیان نظر بدن
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما خواهر گلم ممنون از اینکه به تاپیکم سر میزنی
نمیخوام باهاش لجبازی کنم یا ازارش بدم بی تفاوت شدم فقط دیگه خیلی نمی خوام انرژیمو بی نتیجه هدر بدم تا زمانی که یه یه راه حل کاربردی برسم و یاد بگیرم چون هرچی من انرژی میذارم تهش میبینم فقط تو حرف ما زن شوهریم وگرنه مثل دوتا غریبه ایم که حتی دیگه روابط جنسیم نداریم اون کاملا" منو نادیده میگیره البته تو عمل وگرنه تو حرف که عشقشم منم حس میکنم اگه یه جایگزینی بیاد تو زندگیم به سادگی عوض کردن یه لباس حذفش میکنم . از اول غد بود ولی نه به این شدت اینقدر بینمون بحث شد بدتر شد قبلا" که اون فقط میگه همینه که هست عادت کن به این شرایط من همینم یه جورایی من به مرگ میگیره به تب راضی شم منم حالا دیگه بهش میگم همینه که هست ناراحتی برو من اخلاقم همینه اون تو خانواده ای بوده که پدرش فقط کار می کرده من تصور نمی کنم اصلا" اینا باهم وقت گذاشته باشن مادرشم که اصلا" راهنماییش نمیکنه اون موقعی که ما نامزد کردیم بهم گفت خواهرم دوبار میخواسته خودکشی کنه !!! من خیلی گیج بودم که همون موقعی خیلی چیزا دستگیرم نشد ... نمی دونم یا تهش اون یه دوست دختر پیدا میکنه و ... یا من میزنم به سیم اخر و این زندگیو اتیش میزنم میرم
چندروز پیش با دوستاش بیرون بودیم خانوم دوستش بهم یه جمله ای گفت که مرتب دارم بهش فکر میکنم بهم گفت : تو دلت نمیخواد یه شوهری داشته باشی که دوست داشته باشه !!!! یا قبول کن و خیلی تلاش کن تا بزرگ شه یا رهاش کن و برو با یه موقعیت جدید چون همسرت هنوز خیلی بچس شوهرمم که باهاش حرف زده به من گفته اگه صحرا ازین جدا شه این محاله دیگه بتونه با کسی خوشبخت شه و صحرا واقعا" داره این رفتارهارو تحمل میکنه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا تو این مدت برای بهبود رابطتون چی کارا کردی
چیزایی که جناب sci تو تایپ قبلیت گفت چهقدر به کار گرفتی؟
صحرا الان برای اینکه ناامید شی خیلی خیلی زوده
کمکش کن یاد بگیره ماها می تونیم با درست رفتار کردن خیلی چیزا رو یاد بدیم بحث سر این نیست که اون بچه است بحث سر اینکه اون بلد نیست چون بهش یاد ندادند
من مثل تو چهار سال از زندگیم می گذره همسر من اوایل عادت داشت هر چیزی میشد می ذاشت کف دست مادرش تمام دعواهامونو اونا می دونستن این رو هم خودش بهم گفت همین مسئله هم باعث شد این همه بدبختی بکشم الان دیگه وقتی بهش میگم مثلا به خانواده ات نگو که دعوا کردیم عصبانی میشه و میگه گفتن من تف سر بالاست و میگه چرا بهم اینطوری میگی چون یاد گرفت هر چند با بدبختی
بهش یاد بده با درست رفتار کردن وقتی می بینی یه چیزی یا حرفی داره تورو آذار میده پس تو هم تکرارش نکن تو درستشو بهش نشون بده
وقتی بهت گفته رفتار من همینه وقتی تو هم مثل اون رفتار کردی گفتی همینیه که هست یعنی این مسئله رو تو زندگیت تثبیت کردی
صحرا جان روابط زناشیوتونو جدی بگیر
خیلی مهمه باهاش حرف بزن بقول sci از موضوعات عادی شروع کن
پر انرژی دوباره شروع کن
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
چند تا پست زدی... همه رو خوندم! خودتم یه بار بخون... بهم بگو اینا کدوماش حرفای تو هست؟ کدوماش حرفای ذهن سطحی غرغرو!؟! واقعا من و ذهن سطحی تو دشمن خونی هستیم! می دونستی؟؟؟ من اگر جوابی ننوشتم چون این پستها رو شما نزدی!!! من قراره جواب صحرا رو بدم نه جواب ذهن سطحیش رو! پس بی زحمت این ذهن رو خاموش کن و اون صحرا، یعنی خانوم مهندس عاقل و بالغ، صورت مسئله رو برام روشن و صریح بنویسه!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
برادر خوبم سلام
فکر کنم همه پست هام حرفهای ذهن سطحیه کاملا" درسته میدونم دارم ناله میکنم ولی کم اوردم این ادم انتخاب من نبود!!!! اشتباه کردم . بخدا من اصلا" تو زندگیش نیستم اون با خودش و دنیای خودش حال می کنه اون می فهمه داره زجرکشم می کنه ولی واسش مهم نیست چرا من که می تونم شرایط براحتی تو کار کنترل کنم از پس همسر خودم بر نمیام حتی براحتی جلوم میزنه رو کانالای .... میشینه می بینه .... منم خیلی نیازها دارم ولی... .
خلاصه کاملا" میفهمم زندگیمون داره ازبین میره ولی واقعا" نمیدونم باید چیکار کنم فقط تو رو خدا دیگه بهم نگو این بایگانی کن اینو بگذر درخواست موثر کن ... فقط یراهی بگو بفهمه منم هستم بفهمه من زنشم نه دوست دخترش بفهمه دارم له میشم تو این شرایط من هیچی نمیخوام نه بپولش احتیاج دارم نه ... من فقط یکم توجه می خوام اقای دانشمند واقعا" می ترسم که کاری کنم که پشیمون بشم هی دارم تحمل می کنم مرزم با ادم ها نگه میدارم ولی مبترسم حالم خوب نیست
اقلیما عزیزم سلام
شما میگی یاد بده همه این 4 سال شده کلاس درس باید یاد بدم تهشم یاد نمی گیره فکر میکنه صحرا باید این جوری باشه وظیفشه انگار اون عبد منم معبودم اون شده یه دختر تمام عیار همیشه قهر اون وقتیم که میدونه دیگه کاری قرار نیست انجام بده میاد بغلم میکنه بوسم میکنه دوباره فرداش همین داستان . من حتی حق ندارم تو خونه فن روشن کنم هروقت گرمش روشن کنه سردش خاموش شبها تا صبح از گرما خفه میشم یه پنکه کوچکم خریدم روشن میکنم عصبانی پا میشه از رو تخت میره یه اتاق دیگه اخه این برخورد یه مرد 28 سالس؟ یعنی هروقت چیزی مطابق میلش نباشه یا داد و بیداد میکنه و کل وجود و هستی ادم میبره زیر سوال انگار خلقت این دنیا فقط واسه اون بوده یا قهر میکنه سعی میکنه تو قهرش کارایی کنه که روان ادم له کنه. حالا تو باشی چیکار میکنی اون واسه یه پنکه اینجوری بمن اعتراض میکنه بعد من 10 ماه ناراحتیو باید کاملا" بپذیرم اعتراضی هم نکنم شادم باشم .
فقط خدارو شکر میکنم شماهارو دارم
وگرنه واقعا" دق میکردم . الان یکم امید دارم با وجود شماها بتونم این مسایل حل کنم
برادر خوبم سلام فکر کنم یه کم غر زدم اروم شدم:163:
الان از شبهای قدر که باهام نیو مد باهم قهریم البته بینش یکی دوبار اومد طرفم ولی دوباره قهر بود تا اینکه خالم چندروز پیش زنگ زد دعوت کردمون اونم گفت من نمیام منم تنها رفتم ( حالا کاری ندارم از نگاه ادما چقدر اذیت میشم ) خلاصه فردای اونروز دوستاش زنگ زدن منم چیزی نگفتم با اونا رفتیم بیرون بعد بدون هماهنگی بامن انگار من هویجم یهو برگشته میگه همه مهمون منید حالا اونجا دوستاش چقدر هوای زناشون داشتن بعد اقای شوهر همه حواسش به خودش بود حتی نگاهم نمیکرد خلاصه اخر شب رفتیم خونه دوستش 3 شب بازم میخواست بمونه
(حالا اگه مهمونی ما شب دیر میشد کلی غر میزد که شماها نرمال نیستید بدن نیاز به استراحت داره و .....) خلاصه بعد مهمونی همچنان قهر بودیم تا دیشب که خیلی شیک رفته پای tv کانال ... زده نگاه می کرد مثلا" روزه میگیره نماز میخونه .... بعدم ساعت 3 شب اومد تو تخت واسه سحر صداش کردم خودم رفتم خوابیدم حتی واسه نماز صبحمم صدام نکرد بعد دیدم دوباره همهچیش از رو تخت جمع کرده نصفه شب رفته یه اتاق دیگه شما بگو باید چی کار کنم؟؟ تو این 3 4 ماه چند بار ازش خواستم که باهم حرف بزنیم ولی همش میپیچونه نمیاد . از سرکارشم که میگه همش فلان همکار زنش اومده این مشکل براش گفته اون مشکل گفته انگار همسر من بتمن که حق همرو باید براشون بگیره اگر بگم ازین مساله بدم میاد میگه گیر نده والا همه پرسنل ما مردن من تنها زنم ولی نمیرم مسایلم به کسی بگم و درد و دل کنم !!!!! حالا الان باید چیکار کنم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جان
می دونم خیلی سخته و درکت می کنم ولی اگه تو جواب هر رفتار اشتباهشو با رفتار درست بدی هم به اون نشون دادی رفتار درستو همم این رفتار اشتباه تو زندگیتون باب نمیشه همم اونو از رفتار اشتباهش پشیمون کردی
صحرا یه چیزی که من از نوشته هات فهمیدم اگه اشتباه نکنم همسر از نظر محبتی دچار خلا شده و خیلی از رفتاراشم به خاطر همین مسئله است
مشکل همسر تو پنکه و فن نیست مشکل اون کم محلی های توهه
صحرا توهم یه مدتی همه چیزو رها کردی به حال خودش و نشستی فقط داری منفی می بافی و میری جلو
یعنی همسر تو هیچ نکته مثبتی نداره
حرفای اینو واونو بیخیال شو کسی تو زندگی تو نیست
ببین صحرا این زندگی توئه و باید درستش کنی شده تنهایی
اگه تو روالتو عوض کنی مطمئن باش همسرتم روالشو عوض میکنه
صحرا به زندگیت به همسرت که برات خیلی عزیزه دل بده
اون خیلی بیشتر از تو به محبت تو نیاز داره
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما خواهرم سلام
اخه من 4 سال بی محلی کردم؟؟!!!! قبول دارم دوره نامزدی خیلی اذیت شد ولی بعد ازدواج همه دنیام سعی کردم اون باشه و الانم یه مدت که رهاش کردم
چه جوری بگم ولی وقتی بهش توجه دارم و .... احساس میکنه همه چی گل و بلبل شده نمی فهمه بابت رفتارهاش دارم ازار میبینم یعنی اصلا" عذاب کشیدن من مهم نیست واسش . من 10 ماه با تمام احساس منفی بازم فقط محبت کردم مقابله نکردم ولی دقیقا" شدم براش مثل یه دوست وقتی دوستم داره شاید شاید کاری برام انجام بده غیر این صورت هیچ مسیولیتی در قبالم احساس نمی کنه .
همه نکاتش نه منفی نیست از دور خیلی هم مثبت به نظر میاد ولی ادم سختیه واقعا" نرمال نیست بالغ نیست اولویت های من نداره ...
اقلیما میخوام درست کنم مگه از زندگی با عشق بدم میاد مگه از جنگ اعصاب لذت میبرم ولی یا من مهارت کافی ندارم یا اون همکاری نمی کنه بهم راه کاربردی بدید بگید این کارو بکن اون کارو نکن موردی برام بگید چون واقعا" گیر کردم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
دیگه رهاش نکن صحرا این اوضاع رو بدتر میکنه و اصلا راهش نیست
وقتی اوضاع گل و بلبله ازش خواسته هاتو بخواه و همون موقع هم منتظر نتیجه نباش و منتظر اینکه بگه باشه
همسر منم وقتی دوستم داره براش مهممم در غیر اینصورت احساس میکنم مسئولیتی در قبالم نداره در صورتی که اینطوری نیست فقط داره با بی تفاوتی انتقام میگیره
چرا خودتو این مدت عذاب دادی رفتار جرات مندانه که sci همین الانم تو تایپ لیلا موفق گذاشته رو امتحان میکردی تاحالا انجامش دادی؟؟؟؟؟
مشکل من و تو اینه که فکر می کنیم با سکوت و ناز کشیدن همسرامون مشکل حل میشه در صورتی که باید درست و اصولی خواسته هامونو مطرح کنیم
به نظرم امروز که رفتی خونه به خودت و خونه زندگی برس یه افطاری خوبم آماده کن و قهرم بذار کنار یعنی دیگه ادامه اش اول این دعوارو تمومش کن بعدم که یه کم اوضاع روبراه شد باهاش حرف بزن و خواسته هاتو بگو
هرچی فکر منفی هست بیخیال شو یه کوچلو هم که دیدی تغییر کرد و واکنش به رفتارات نشون داد تشویقش کن تشویق یعنی مشتاق نشون دادن خودت یعنی ذوق و شوق نشون دادن
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
همه پست های تاپیک اول خوندم
sci تو اون پست ها به مسایلی اشاره کرد ولی راه حلش بهم نداد اگه میشه لطفا" راه حلش بدید بهم :
صورت مساله اینایی که شما گفتی
سلام سحر
من معذرت می خوام که خیلی دیر می نویسم... می خواستم فرصتی داشته باشی و مباحث قبلی رو بخونی
سپاس که مثبتها و منفی ها رو نوشتی
تا اونجا که متوجه شدم چند تا مشکل اساسی شما رو می رنجونه
۱. احساس می کنی نادیده گرفته شدی و اظهار لطف و عشق به اندازه کافی بهت نمی رسه و شاید منظرت اینه که اهمیت لازم رو بهت نمی ده
۲. به دنبال ویترینه... یعنی دوست داره بقیه راجع به او خوب قضاوت کنند
۳. کنترل احساساتش رو نداره
۴. نتونسته حس خوبی بهت منتقل کنه تا احساست و امنیتت از زندگی مشترک تامین بشه
۵. حاضر نیست یا بهتر بگم بلد نیست اشتباهاتش رو بپذیره
می فهمم احساس خوبی نیست و واقعا می تونه روابط شما رو خراب کنه
و اخریشم ارتباط با خانواده هاس که زیر بار نمیره
و نشستنش پای کانالایی که نباید بشینه یعنی حاضره هر جوری تامین بشه ولی ازمن درخواست نکنه با اینکه من هیچوقت با این مساله بازیش ندادم
حالا جواب این مسایل چیه؟؟؟
اقلیما شما درست میگی نحوه طرح درخواستم اشتباه بوده این نحوه رو عوض کردم ولی اون اصلا" نمیذاره باهم حرف بزنیم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اخه چرا جواب نميديد
امشب سعي كردم خيلي عادي باشم رفتم غذا سرراهم گرفتم تو ظرفي كه دوست داره غذارو كشيدم بعد سر افطار من هميشه تا اخر اذان صبر ميكنم ديدم اصلا" محل نذاشت غذاش تموم كرد بلند شد ميز جمع كرد رفت خونه مامانش طبق معمول تا ساعت 10 بعد اومد رفت پاي pc بعدم در اتاق بست خوابيد يه جوري رفتار مي كنه انگار من رفتم خواستگاريش و لطف كرده من گرفته
جديدا" ميره خونه مامانش خيلي عصبي ميشم همش حس مي كنم دارن نسبت به من بدبينش مي كنن حالا شايدم اشتباه فكر كنم ولي وقتي واسه اونا خصوصا" خواهرش كاري ميكنه انگار بهم فحش دادن وقتي ميبينم بهش sms ميدن يا زنگ ميزنن اينقدر عصبي ميشم خيلي ازين حالتام بدم مياد قبلا" خودمم تشويقش مي كردم ولي الان شدم يه ادم كينه اي عقده اي . همشم بهش شك دارم امشب زده بود به سرم برم ببينم تو گاوصندوقش چيه ولي جلو خودم خيلي نگه داشتم فكر ميكنم داره كاري ميكنه با كسيه به خدا من اصلا" اينجوريي نبودم چم شده نمي دونم بچه ها چرا يروز كاملا" بهش بيتفاوت ميشم يروز شكاك صبح ازش متنفر ميشم شب دوستش دارم يه لحظه ميخوام جدا شم يه لحظه مي خوام بمونم نكنه مريض شدم ديوونه شدم ؟؟؟ ميترسم همش مطمينم اگه از كس ديگه اي خوشم بياد جايگزينش ميكنم همش مراقبم يه وقت سر كار با كسي صميمي نشم همش خودم دارم كنترل ميكنم هر پسريو ميبينم حس ميكنم چه قدر ميتون بهم احساس خوبي بده ميترسم واقعا" ميترسم تورو خدا كمكم كنيد اينا يعني چي ؟؟؟؟؟ بخدا من ادمي نيستم كه بخوام اهل اين كارا باشم همشم سعي ميكنم معتقد تر از قبل باشم ولي امسال ماه رمضان هيچ حالي نكردم انگار نه انگار روزم بزور قران گوش ميدم يعني خودم مجبور ميكنم من چم شده چي كار كنم
واي ي ي ي ي ي ي ي ي اوضاع پيچيده اي شده كاش يكي بود راه همه مسايلم مي گفت عجب انتخاب اشتباهي كردم
تورو خدا اينقدر دير جواب نديد
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا،
نمی دونم چرا نمی خوای به خودت کمک کنی...
چند بار دیدم شکوه کردی از انتخابی که کردی... چرا به انتخاب خودت احترام نمی ذاری؟
چرا به خودت احترام نمی ذاری؟ منتظری کی بیاد تو رو بذاره تو اولویت زندگیت؟
خیلی راهکارها رو تو تاپیک قبلیت مرور کردیم... نباید با اون راهکارها این حالت باشه!
پس گفتم... نمی خوام با منتقد درونی صحرا که با ذهن سطحیش همدست شده صحبتی کنم..
می شه خانوم مهندس صحرا رو صدا کنید؟
ببین اون اقا پسری که تو خونه اسمش رو گذاشتی شوهر خود شیفته... و داری باهاش زندگی می کنی ربات نیست! آدمه.. مثل تو احساساتیه.. مثل تو نفس می کشه.. مثل تو تجربه اولشه که زن گرفته... و الان شده یه بچه پر روو که داره باهات لج بازی می کنه
چون کارهایی که بهت گفتم رو انجام ندادی... چون بهش حق اصلا نمی دی! بابا زندگی این نیست که همه بشن اونیکه من می خوام...همه اون طوری رفتار کنن که من دوست دارم... همه اون جوری حرف بزنن که من خوشم میاد... خواهرم بقیه هم ادم هستند و احساس دارند... اونها هم اشتباه می کنند...حرف می زنند.. غصه می خورند... قصه تعریف می کنند...خودشون داستان دارند.. باید به تک تک حرفاشون احترام گذاشت و پذیرفتشون
فکر می کنی اگر با اون دوستت ازدواج کرده بودی الان وضعت بهتر بود... من حاضرم سر هر چی بخوای باهات شرط ببندم که نه ! نبود... چون تو اون رو هم تبدیل به همین ادمی می کردی که داری می بینی... چون تو به خودت احترام نمی ذاری! به شوهرت که اصلا...
راستش نمی خوام بترسی.. بعضی علائم افسردگی رو توی تو می بینم.. خیلی خفیف هستند..فعلا با روان درمانی برطرف می شن
اگر توصیه های قبلی رو واقعا جدی نگیری.. باید کم کم دارو مصرف کنی! پس لطفا توصیه های قبلی رو عملی کن بی چون وچرا
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
sci سلام
اگه نمی خواستم به خودم کمک کنم قطعا" اینجا نبودم.
شک دارم که انتخابم درست بوده باشه
اره یه عالم راه کار دادید ولی همه این راه ها در جهت اروم کردن خودم بوده ولی صورت مساله به پررنگی قبل مونده میتونی باور کنی یا نه ولی من راه کارها رو انجام میدم ولی این مسایل بایگانی شده ازارم میده هیچ کدومم مسایلی نبود که بگم باشه اتفاق افتاد بعدم تموم شد اثر همش تو زندگیمون هست
من نمی خوام هیچ کسی بشه اونی که من می خوام فقط میخوام به حقوقم نیازهام و وظایفش واقف باشه شما شده همسرت یه جوری باهات برخورد کنه که حتی نتونی احساست بهش بگی شده حاضر باشی با یه ادم خیلی بمراتب ساده تر باشی ولی حداقل حس کنی میذاره حرف بزنی .!!! شده بارها جمله همینه که هست بشنوی ؟؟شده طرف مقابلت بخواد تبدیلت کنه به اونی که میخواددددددد ؟ شده هرشب با خواب دعوا و داد از خواب بپری شده اینقدر حرص بخوری که یهو قفل کنی ؟ شده حس کنی طرفت به علاقه مندیات هیچ علاقه ای نداره ؟اگه همسرت تا مطابق میلشی بگه عاشقت فقط کافی باشه کمترین تغییری کنی بعد بگه ازت متنفرم تو چی کار میکنی ؟بعد اگه ادم هایی ببینی که خیلی دورتر از همسرتن ولی بهت توجه دارن حداقل احساست میفهمن اونموقع چه جوری همسرت تحمل میکنی ؟ شده حس کنی طرفت هروقت بخواد میتونه قیدت بزنه شده احساس نا امنی کنی ؟شده حس کنی به خاطر رفتار همسرت توام رفتی زیر سوال ؟ شده تو جایی زن و شوهرای دیگر باهم ببینی بعد یه عالمه فکر کنی مگه تو چه انتظار زیادی داشتی ؟ من واقعا" عقده یکم توجه محبت از همسرم دارم خلاء یه عشق احساس میکنم چرا پدرمن باید سعی کنه این خلاء هارو پر کنه
اگه چی کار کنم یعنی به خودم احترام گذاشتم ؟؟؟ شما از رو چه اتفاقی نتیجه میگیری که به خودم احترام نمیذارم؟؟؟اگه با دوستم بودم حداقل می گفتم حقم حالش بردم اینجام زجرش باید بکشم ولی الان چی هم زجر بیخیال شدن اونو کشیدم هم زجر بی تفاوتی اینو میکشم . میگی هرکی بود به این نقطه میرسید !!!!!!!!! تو تصور میکنی یه زن باید چه جوری باشه که شوهرش به این نقطه نرسه؟ همه چی ایده ال باشه؟ من تو کجا کدوم نقطه کم گذاشتم چه خواسته غیر منتطقی داشتم ؟
همش بمن میگی غر نزن شکوه نکن خوب بهم راه بدید فقط یراه اقا خودم دارم میگم باشه من مهارت ندارم اصلا" زن بودن بلد نیستم خوب یادم بدید اگه یه شاگرد یه درس نفهمه هر لحظه بهش میگی خنگی یا یراه پیدا می کنی که یادش بدی حالا من خنگ نیستم میخوامم یاد بگیرم ولی خواهشا" نگو مسایل بایگانی کن کمکم کن حلش کنم کلی بهم نگو موردی لطفا" بگو بخدا منم یه زندگی پر تنش دوست ندارم خود ازاریم ندارم اصلا" دلم نمی خواد بشم یه ادم افسرده هرکاریم بگید واسه کمک به خودم این زندگی میکنم
میدونم شما و بقیه از سر لطف که پاسخم میدید و ازین بابت ازتون ممنونم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا
می فهمم چی میگی یه دوره بود تو زندگی من قبل از اینکه بیام تو این سایت که من بدتر از تو بودم مسائلی رو هم که در باره رابطه همسرت با خانواده اش نوشته بودی رو هم کاملا درک کردم چون دقیقا منم مثل تو بودم نمی دونم تو عکس العملم جلوی شوهرت نشون میدی یا نه ولی من به قدری عصبی می شدم که با هر زنگ تلفن می لرزیدم و گریه می کردم الان شکر خدا گوش شیطون کر خیلی بهتر شدم
(جديدا" ميره خونه مامانش خيلي عصبي ميشم همش حس مي كنم دارن نسبت به من بدبينش مي كنن حالا شايدم اشتباه فكر كنم ولي وقتي واسه اونا خصوصا" خواهرش كاري ميكنه انگار بهم فحش دادن وقتي ميبينم بهش sms ميدن يا زنگ ميزنن اينقدر عصبي ميشم خيلي ازين حالتام بدم مياد)
راه حلی هم که برای این مسئله برای خودم پیدا کردم 1. این جور وقتا تمرین تنفس می کنم 2.همون موقع عکس العمل نشون نمی دم سعی می کنم فکر کنم و خودمو بذار جای همسرم و بعد اینطوری یه کم آروم میشم 3. قران می خونم همسرم هم دیگه می بینه حساسم جلوی من زیاد زنگ نمی زنه اونا هم خدا رو شکر دیگه به خونمون زنگ نمی زنند و فقط با همسرم تماس می گیرند حسی هم که داشتم دقیقا مثل تو بود
صحرا اگه بهت گفته میشه ذهن سطحی خاموش اینقدر گلایه نکن به خاطر اینکه تا زمانی که تو اینقدر منفی باشی و فقط گلایه کنی هیچی درست نمی شه
تا زمانیکه تو مدام میگی ازدواج من اشتباه بوده چه طور می خوای درستش کنی
ببین انگاری تو و همسرت تو چاله افتادید به جای اینکه راه حلی برای بیرون اومدن بگید هی اون میگه تو باعث شدی تو چاله بیافتیم هی تو میگی......
پس اولین قدمت اینکه تو اینقدر این زندگی و همسرتو بد نبینی مثبتاشم ببینی و تقویت کنی
صحرا همه چیزو از سرت بیرون کن نمی دونم اگه اینطوری بود اینطوری میشد اگه اونطوری بود.....
خواهش می کنم فقط بشین به مثبتای همین زندیگی که با همسرت داری فکر کن اینقدرم زود ناامید نشو زمان بذار
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sahra100
sci سلام
اگه نمی خواستم به خودم کمک کنم قطعا" اینجا نبودم.
شک دارم که انتخابم درست بوده باشه
اره یه عالم راه کار دادید ولی همه این راه ها در جهت اروم کردن خودم بوده ولی صورت مساله به پررنگی قبل مونده
...
....
بعد اگه ادم هایی ببینی که خیلی دورتر از همسرتن ولی بهت توجه دارن حداقل احساست میفهمن اونموقع چه جوری همسرت تحمل میکنی ؟
....
..
.
اگه چی کار کنم یعنی به خودم احترام گذاشتم ؟؟؟ شما از رو چه اتفاقی نتیجه میگیری که به خودم احترام نمیذارم؟؟؟اگه با دوستم بودم حداقل می گفتم حقم حالش بردم اینجام زجرش باید بکشم ولی الان چی هم زجر بیخیال شدن اونو کشیدم هم زجر بی تفاوتی اینو میکشم . میگی هرکی بود به این نقطه میرسید !!!!!!!!! تو تصور میکنی یه زن باید چه جوری باشه که شوهرش به این نقطه نرسه؟ همه چی ایده ال باشه؟ من تو کجا کدوم نقطه کم گذاشتم چه خواسته غیر منتطقی داشتم ؟
همش بمن میگی غر نزن شکوه نکن خوب بهم راه بدید فقط یراه اقا خودم دارم میگم باشه من مهارت ندارم اصلا" زن بودن بلد نیستم خوب یادم بدید اگه یه شاگرد یه درس نفهمه هر لحظه بهش میگی خنگی یا یراه پیدا می کنی که یادش بدی حالا من خنگ نیستم میخوامم یاد بگیرم ولی خواهشا" نگو مسایل بایگانی کن کمکم کن حلش کنم کلی بهم نگو موردی لطفا" بگو بخدا منم یه زندگی پر تنش دوست ندارم خود ازاریم ندارم اصلا" دلم نمی خواد بشم یه ادم افسرده هرکاریم بگید واسه کمک به خودم این زندگی میکنم
میدونم شما و بقیه از سر لطف که پاسخم میدید و ازین بابت ازتون ممنونم
خواهرم صحرا...
آدم قبل از ازدواج چشماش رو باز می کنه... اما بعدش باید چشماش رو، روی خیلی چیزا ببنده!! چه خوشمون بیاد... چه خوشمون نیاد!
آدمهای دیگه تا زمانی جذابند... تا زمانی به چشم تو می آیند که همسرت دارای چنین ویژگیهایی هست!!! وگرنه وقتی همسرت رو حذف کنی! اونها به درد تو نخواهند خورد و می بینی خیلی با ایده آلهای تو فاصله دارند!
من هرگز نگفتم شکوه نکن... اتفاقا بیا و یه دل سیر شکوه کن! اگر می دیدمت و یا دفتر من می آمدی می گفتم فقط چند جلسه بیا و بشین و حرف بزن!!! تو خیلی حرف نگفته داری... می دونم خیلی چیزها رو تحمل کردی! می دونم...
الان هم با توجه به مشکلاتی که همسرت داره، باید یه مشاور حضوری ایشون رو ببینه! من احساس می کنم ایشون افسرده هستند... و این افسردگی و عدم مهارتهای شناختی موجب افسردگی و غمگینی شما هم شده! البته افسردگی ایشون با آنچه که فکر می کنی فرق می کنی و با حالتی از سرخوشی و خودشیفتگی و گاهی پرخاشگری همراهه... باید بهش کمک کنی تا خوب بشه... یا ولش کنی و بری به زندگیت برسی!
اما راهی نیست جز اینکه به یک مشاور مراجعه کنید... حتی به این بهانه که حال شما اصلا خوب نیست/ احساس افسردگی می کنید و ایشون باید شما رو به یک مشاور ببرند!!! می تونید این موضوع رو با مشاور، از قبل در میون بگذارید
اگر راهکارهایی به شما دادم که شما آروم باشید و گفتم مسائلی رو مسکوت می گذاریم و بایگانی نمی کنیم... برای این بود که وارد فاز افسردگی نشید! اگر گفتم پیاده روی کنید چون سرتونین خون شما پائینه! هر توصیه ای به شما شده اتفاقی نبوده.. یک راهکاری بوده برای مراحل بعدی... کسی نگفت که شما باهوش نیستید! شما از آی کیو بسیار بالایی بر خوردارید اما IQ چقدر داستانه؟ 100 درصد؟ نه خواهرم چیزی حدود 10 درصد کل زندگی زناشویی شما!!! هوش معنوی و هوش هیجانی شما سهم عمده ای در زندگی شما دارند که متاسفانه اونها رو اصلا تقویت نمی کنید! یعنی SQ و EQ
در مجموع می خوام که توصیه های قبلی رو بخونید... بگید چه کارهایی انجام دادید و نتیجه نگرفتید؟ چه کارهایی انجام دادید و نتیجه گرفتید؟؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
SCI برادر خوبم سلام
حرفاتون چندین بار خوندم
باید اعتراف کنم کاملا" درست میگی میکنم جدیدا" خیلی ادما جذبم میکنن ولی وقتی تصور میکنم همسرم حذف شه می بینم اصلا" ازونا خوشم نمیاد کاملا" درست انگار کنار اون دلم میخواد کسی باشه !!
ما قبلا" مشاوره حضوری رفتیم مشاور خیلی معروفیم بود همسرمم پیداش کرده بود 2 جلسه اول همسرم تنها رفته بود بهش گفته بود پسرم باید چشمات باز میکردی و ....
بعد که منم رفتم بعد 3 جلسه بهش گفت داری بهانه میگیری . به منم گفت اگه نمی خوای 20 سال دیگه با کلی مشکلات عاطفی بیای رو این صندلی دوباره بشینی همین الان ازش جدا شو ....
مشاوره تنها زیاد رفتم ولی ببخشید میشینن بیشتر انگار ادم درد و دل کنی هیچ کدوم هیچ راه کاری واسه حل مساله بهم ندادن . حالا لطفا" اگه مشاور خوب میشناسید بهم معرفی کنید
البته به همسرم راجع به این سایت توضیح دادم و گفت خوب برام متنارو بفرست حالا نمیدونم خوبه اگر ازش بخوام خودش اینجا یه تاپیک باز کنه؟؟ البته یه مشکل وحشتناکی که این وسط هست خودش میدونه خیلی رفتاراش اشتباه بوده با اینکه ادم دروغ گویی در کل نیست ولی دروغ میگه قضایارو یجور دیگه جلوه میده حتی تو اون مشاوریم که باهم رفتیم اینکارو میکرد که نهایتا" مشاور متوجه شد البته یه جوری حرف میزنه انگار واقعا" به همه این حرفا باور داره حالا نمیدونم خوب اگه اینجا بیاد و صادق نباشه و ... دوباره چی میشه ؟؟
دیشب باز بروی خودم نیاوردم اومد سمتم منم ادامه ندادم بعد میخواست رابطه داشته باشم منم OKAY دادم یهو بعد 10 MIN گفت بیخیال بخوابیم ... منم گفتم ازین رفتار خیلی ناراحت میشم (احساس میکردم می خواد پیشنهاد از سمت من باشه ) خلاصه رابطه خوبی ایجاد شد بعدش گفت برام چایی نبات درست می کنی گفتم حتما" رفتم درست کردم تا دادم پریده به من که تئ که میدونی من چایی نمی خورم ابجوش می خواستم ( همچین حرف میزد انگار حالا چی شده منم فقط تمرین تنفس کردم و سکوت کردم ) خلاصه بدون شب بخیر رفت خوابید منم یه عالمه به حال خودم گریه کردم ... . سحر بیدارش کردم خودم غذا نخوردم هی اومد التماس بزور غذا میذاشت دهنم که تورو خدا فدات شم غذا بخور خودش 2 لقمم نخورد خلاصه بعدشم هی من بغل کرد و خوابید صبحم قرار بود ماشین اون ببره دیدم گفت نه خودم میبرم میرسونمت
حسابی ازین تناقض هاش گیج میشم
اقلیما جان سلام
اینم از داستان دیشب !!!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا جون زمانی که تاپیک شما میخوندم احساس میکردم خودم نوشتم باورت میشه؟شوهر من هم خیلی خودشیفتس و اصلا روابط عمومی خوبی با بقیه نداره به خصوص با خانواده و فامیل من.
رفت و آمدت با خانواده شوهرت چه شکلیه؟رفتار شوهرت با خانواده شما چطور؟
من هم قبلا حسابی گریه میکردم اما یک خورده بی خیال باش.اصلا لازم نیست به خاطر هر برخورد بد بشینیم و گریه کنیم و شوهرمون راحت بخوابه.
میدونی چرا دیشب بهانه میگرفته که چایی و آب جوش و این حرفا چون توقع داشته شما ادامه بدی بعد که نیاز خودش سرکوب کرده اعصابش به هم ریخته بوده.
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
تنها جان سلام
امیدوارم مشکلتون بزودی حل بشه و راهنمایی خوب دوستان تو تاپیک واسه شما هم کاربرد داشته باشه
رفتار شوهرم وقتی برخورد داره خیلی محترمانس و اصلا" بد برخورد نمی کنه و پدر و مادرمم دوست داره ولی از 9 ماه پیش ما باهم دعوامون شد پای خانواده ها اومد وسط الته خانواده من هیچ برخوردی با همسرم نداشتن و هیچ بی احترامی نشد ولی یهو همسرم با کل خانوادم قطع ارتباط کرد
منم خانوادش و خیلی دوست داشتم خیلی بهشون با محبت بودم ولی تو دعوامون خیلی برخوردها و رفتارهای غیرقابل انتظار دیدم منم ارتباطم با اونا قطع کردم و مشکل پیچیده الان اینکه همسرم حاضر به شروع ارتباط نیست
خوب دیشب من ادامه دادم با اینکه خیلی از برخوردش ناراحت شدم ولی بهرحال ادامه دادم رابطه خیلی خوبی هم بود بعد 1 ماه ولی بعدش اون کارارو کرد
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا یه برنامه مسافرت دو نفره چرا نمی ذارید تا یه کم بهم نزدیک شید
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
چون 10 روز دیگه امتحان داره قرنطینه کاملیم
ولی غیر اونم بود از بس تو یه مسافرت خرج میکنه نمیتونیم تند تند بریم مسافرت وقتیم که میخوایم بریم همش میگه جمعی و با دوستاش میریم و نهایتا" در بیشتر مواقع وقت نداره تو تعطیلاتم میگه همه جا شلوغه نمیام بعدشم که سرکاریم و ... نمیشه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقای sci کجایید پس
میشه بیان بگید چیکار کنم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
خواهرم صحرا،
متاسفانه گفتم،شوهرت دچار افسردگي شده به نظرم و بايد بهش كمك كني!
مشاوره حضوري كه رفتيد به نظرم خوب نبوده و چشم حتما به شما خواهم گفت.. آدرس ايميلتون براي من بگذاريد
مي خوام يه پست متفاوت بگذاريد
اين پست رو از طرف همسرتون بنويسيد! اگر ايشون بخواد اينجا چيزي بنويسه چي مي گه؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
فکر کنم بگه من همه جا با صحرا رفتم حالا شاید چندجارو نرفته باشم میگه مهمونیاشون زیاده شب تا دیر وقت من خسته میشم میگه کافیه یه جا نرم تا این دعواها راه بی افته ولی به خدا قسم دروغ میگه . میگه چرا خانوادش اینقدر ازم پذیرایی میکنن ( حالا انگار کار بدیه ؟)
میگه صحرا من دوست نداره . شرایط من درک نکرده من تو پرواز برده مهمونی ... ( حالا باور کن الکی میگه)
میگفت تو رابط جنسی چرا همیشه فلان تیپ خاص نمی زنه ( اینو راست میگه) البته این کارو انجام میدم خیلی وقته
میگه من پیشرفت کردم ولی صحرا نه ( البته دیگه اون دوره تموم شد فکر نمی کنم بتونه بگه)
میگه بگم بالا چشمت ابرو با من قهر می کنه ( که خیلی خیلی اغراق من فقط تو شرایط حاد اینکارو میکردم که الانم دیگه نمی کنم اون همیشه قهر)
میگه چرا دقیق نیست ( یعنی چرا دستش یهو کبود شده ولی علتش نمیدونه یاچرا در یخچال کار میکنه باز چرا خلاصه مثل من روی وسایل حساس نیست )
نهایتا" میگه تو زندگیم اول خودم مهمم بعد صحرا بعد مادرم میگه واسه صحرا اول بقیه مهمن
میگه باید یاد بگیره که چیزی که میگم قبول کنه انجام بده
میگه اونی که میگم چه غلط چه درست همینم اونم باید به شیوه من زندگی کنه الان قرن 21 فقط پیشرفت
و نهایتا" میگه من مشکل خاصی با صحرا ندارم
( البته نمیدونم الان اگه بیاد چی بگه ولی این حرف های قدیمش )
parisa191@hotmail.com
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
مي شه فكر كني و ببيني اگر الان بياد چي مي گه؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
فكر كنم بگه
صحرا خيلي بداخلاق و عصبي شده در عين حال خيلي عوض شده بحث نمي كنه سريع اشتي مي كنه و ...
چرا گير ميده
احتمالا" ميگه : من صحرارو دوست ندارم اون به من فكر نمي كنه
ميگه چرا خانوادش حمايتش كردن ( حالا نمي دونم والا مادر ايشون اين كارو كرد يا خانواده من )
ميگه ارتباط با خانواده ها كلا" كات همينه كه هست
اين اون چيزايي كه فكر كنم بگه ولي اگه يه عالم باور غلط داشته باشه و توهم بزنه واسه محكوم نشدن يه عالمه دروغ بگه نميدونم ديگه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقای دانشمند سلام
قرار بود زحمت بکشید بهم مشاور معرفی کنید
!!
ممنون میشم زودتر پاسخم بدید
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جان
خیلی دوست داشتم این چند روز بپرسم اوضاع چه طوره ولی می ترسم تایپک تو راهم ببندند مثل مال شمیم بگن چت گونه است
اوضاع چه طوره با همسرت آشتی کردی چی کارا کردی؟
اوضاع بهتر شده؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان سلام
والا اولش تعطیلات داشت خوب پیش میرفت یعنی حداقل دعوا مرافه نبود . ولی جمعه قرار بود باهم بریم واسه من و خودش خرید کنیم بعد از اینکه اولش غر زد که باید از درسم بزنم با این و اون برو یهو مامان خانومش زنگ زده اقا بدو بدو رفته اونجا حالا درس نداره که !!!!!!!!!! خلاصه گفتم خوب درست بخون بتونیم بریم الان میری اونجا از درستم میمونی یهو جنگ زرگری راه انداخت و قهر کرد ( همیشه عادتش اگه قرار باشه واسه من کاری کنه قهر میکنه تا از موعد اون کار که گگذشت میاد منت کشی خلاصه برام عادی شده )منم نمیخوام اشتی کنم دیگه ازین قهر و اشتیا خسته شدم خانوادشم که دست از سرمون بر نمیدارن من روزی اگه 10 مین با مامانم حرف بزنم ولی مامان جونش از 7 صبح یه بند تل میزنه تا 11 شب واقعا" ادم روانی می کنن . این اقا و خانوادش که معتقد بودن عروسی مهمونی یعنی چی نمیدونم چرا واسه خودشون با کله میرن امشبم عروسی پسر دوست باباش اقا با مامان خانومش میخوان باهم برن حالا ما عروسی پسر داییمون معنی نداشت بریم پاتختی داداشم با گریه گذشت ... .
الان دنبال یه مشاور خوبم که حالم روبراه کنه واقعا" دارم مریض میشم
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام
امروز 6 تا جا برای وقت مشاوره زنگ زدم زودترینشون 7 مهر حالا چیکار کنم ؟
اقای sci با ما قهرید ؟ دیگه سری به اینجا نمیزنید!!!
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سلام صحرا جان
راستش یه زمانی ما هم همین طوری بودیم همش سر همه چیز باهم دعوا داشتیم مخصوصا سر خانواده اون اسم خانواده اش که می اومد تو خونمون دعوا و مرافه میشد
کاری که ما کردیم قطع رابطه با خانواده های دو طرف بود هم خوب بود هم بد
کاش میشد خونتونو یه کم از مادرش دور می کردید
خیلی خوب کردی برای مشاوره وقت گرفتی
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
اقلیما جان سلام
ما خونه هامون دور بود ولی یهو مادرش با اینکه جای دیگه خونه داشتن از همه شرایطم بهتر هست ولی اونجارو اجاره دادن اومدن بالای ما منم مخالفتی نداشتم خوب گفتم چه خوب کنار یکی هستیم ولی اینا زندگیمون بهم ریختن با نادونی هاشون . باورت نمیشه دیشب ا مامانش دوتایی رفتن عروسی انگار اونا زن و شوهرن همش با همن من همیشه یا تنهام یا بابا مامانم میان میبرنم که غصه نخورم اونم همش مامانش تل میزنه اینور اونورن باهم مثلا" اسم خودشو گذاشته مومن ... . دیشب که ساعت 12 1 اومد خونه نشست جلوی من کانال ... نگاه میکرد
دیشب تا صبح تو خوابم فکر کنم گریه می کردم چشام میسوزه . الانم سرکار همش اشکم میریزه همش چندروزه الکی اشکم میرزه دلم میخواد برم یه جا یه عالمه شیشه باشه همش خورد کنم تمرین تنفس میکنم مراقبه میکنم اون موسیقی که sci داد گوش میکنم ولی 15 min خوب میشم دوباره حالم بد میشه
واقعا" نمیدونم چیکار کنم کم اوردم فکر کنم زندگی هیچکس به بدیه مال من نیست از خونمون متنفرم عصرا با گریه میرم خونه ازاونم متنفرم همه زندگیو با بچه بازیو خودخواهیش خراب کرده حتی یه قدمم واسه بهبودش بر نمیداره
مشاور که 7 مهر وقت داده هرچیم میگردم واسه یکی زودتر پیدا نمیشه
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
سحر جان اگه مثله من از یه روانپزشک وقت بگیری بهتر نیست؟
این گریه های همیشگی و این اضطرابها باید قبل از هرچیزی رفع بشه.
راستی چند وقته خونه خودتونین؟:46:
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
صحرا باهاش حرف بزن
اون تو رو کم داره و می خواد این کمبود رو یه جوری جبران کنه میره سراغ مادرش
کاش دیروز تو هم رفته بودی عروسی
چرا نرفتی و گذاشتی مادرش جای تورو بگیره؟؟!!!
مگه دوتایی دعوت بودند؟
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
مینا جان
اخه نمی خوام دارو مصرف کنم من میدونم مشکلم از کجاست اگه شوهرم نباشه یا درست رفتار کنه مسایلم حل .
من مرتب پیگیر تاپیکت هستم و دارم سعی میکنم هم پای شما تغییر کنم امیدوارم مسایلت بزودی حل شه
ما تقریبا" 4 سال ازدواج کردیم
اقلیما جان
جفتمون دعوت بودیم ولی اون 9 ماهه با خانوادم رابطه نداره منم با خانوادش رابطه ندارم اخه اینا همونایی بودن که اعتراض می کردن من چرا عروسی فامیلم برم پاتختی داداشم همش گریه کردم خودشون بی کس کارن این حرفارو زدن دعوای ما سر اینا شد بعد خودشون حالا عروسی پسر دوست باباش که که تازه پدر همسرم 5 سال پیشم فوت شده با کله میرن !!!!!!!!! عروسی فامیلم برا من بده ه ه ه بعد واسه اینا خوبه . شوهر من که میگفت وقت ندارم از ساعت 5 امدش خونه که بدون برن عروسی
اون منو کم نداره اون یه دوست میخواد که هروقت خواست حالش ببره نخواست ولش کنه اون زن و زندگی حالیش نمیشه خانوادشم ...
که استغفرالله
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
مشاوره براي مشكل شما كفايت مي كنه. فقط دنبال يك مشاور خوب باش. گاهي مشاور بد اوضاع را بدتر مي كنه.
حتما شوهرت را هم در جلسات مشاوره ببر چون به نظر مي رسه بيشتر از اين كه شما مشكلات رفتاري داشته باشي، اون داره.
اگه نيومد اول چند جلسه تنها برو. بعد به هر قيمتي شده راضي اش كن و با خودت ببرش.
-
RE: با یه همسر بی تفاوت چکار کنم؟ 2
لیلا جان ممنون
مشاور خوب والا نمیشناسم دکتر میثاقم چند بار تل زدم برنداشت الانم همینجوری از یه مشاور وقت گرفتم که 7 مهر . اگه مشاور خوبی میشناسید لطفا" بهم معرفی کنید
واقعا" درمونده شدم دلم میخواد شده حتی برم با دیوار حرف بزنم ولی بگم خیلی خستم انگار بند بند بدنم حسابی زدن