-
RE: شوهر قلدر و زورگو
سلام
منم این مشکل رو دارم البته بیشتر یا کمترشو نمی دونم . همسر من هم همیشه رو حرفش پا فشاری می کنه . کاری که از نظر عقل من کاملا اشتباه رو درست جلوه می ده و اینقدر به انجامش پافشاری می کنه تا من کوتاه بیام و بزارم کارو انجام بده . اما بعد که دقیقا به حرف من می رسه و می بینه اشتباه کرده اگه من سرزنشش کنم قاطی می کنه و می گه من خودم می دونم این کار درست از آب درنیومد دیگه لزومی نداره تو سرزنش کنی و هی به روم بیاری و از این جور حرفها تازه گاهی هم می ندازه گردن من می گه تو منفی آوردی این کار نشد. و بعدش می گه باید به من اعتماد داشته باشی و هر کاری می کنم پشتم باشی . چند باری باهاش سر این موضوعات خیلی بحث کردم اما به نتیجه ای نرسیدم الانم دیگه زیاد محل نمی زارم این جور مواقع به حال خودش رهاش می کنم هیچ مسئولیتی هم در مورد کارهاش به گردن نمی گیرم . اگر هم عواقبی داشته باشه همه رو می ندازم گردن خودش از همون اول هم باهاش طی می کنم که اگه این کارو بکنی من کاری ندارم و از این جر فها . ولی الان اینقد سرش به سنگ خورده که بهتر شده و زیاد یه دنده بازی در نمی یاره . زندگی همین شکلیه دیگه همیشه همه چی اون
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
سلام رها جون
شوهر منم اینجور مشکلاتی داره منم همین روشو در پیش گرفتم و میگم من کاری ندارم و عواقبشم با خودشه ولی الان مشکل من اینه که سر مسایل کوچک با من لج میکنه و همش میخواد کار خودشو بکنه مثلا اگه من بگم بریم خرید کنیم یخچال خالیه میگه من وقت ندارم در حالیکه وقتشم داره و الکی میگه چون من مطرح کردم اینو میگه، باید خودش هر وقت میگه من برم این یه مثال بود میخوام بگم تو همه موارد باید حرف، حرف ایشون باشه خوب خسته شدم دیگه اعتماد به نفسمو از دست دادم گاهی با مهربونی راضیش کردم مثلا بریم بیرون خرید اونم اومده ولی با رفتارش کاری کرده که ببخشید مثل سگ پشیمون شدم و به غلط کردن افتادم اگه زندگی مشترکه باید همه چیش مشترک باشه نمیشه که غصه هاش و گرفتاریهاش مشترک باشه ولی تصمیم گیریهاش یکطرفه باشه
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
سلام
منم مشکل تو رو داشتم تا حدودی تونستم حلش کنم
میشه توضیح این برخوردهای فیزیکی که شوهرت باهات میکنه چطوریه و در چه حدیه ؟
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
دوست عزیز متاسفم که از پست قبلی من ناراحت شدی ...من خودم هم با مردی که سابقه ی ازدواج قبلی داشته ازدواج کردم...منظور من زیر سوال بردن شعور کسی یا تجویز جدایی نبود...
دوست عزیز مردی که سابقه ی طلاق داشته با زنی که سابقه ی طلاق داشته فرسنگها تفاوت داره...معمولا زنها در ایران به خاطر مسائل ساده ای مثل عدم تفاوت از همسرانشون جدا نمی شن و معمولا وقتی پا روی همه ی وابستگی ها شون می گذارن و راه دادگاه رو پیش می گیرند که آزار بسیار دیدند و شرایط به قدری غیر قابل تحمل بوده که حاضرن مردم بهشون بگن مطلقه اما در اون زندگی نمونند...شما یک بار تجربه ی جدایی داشتی و می دونی بسیار سخته...مردی که از همسرش جدا شده بعنی : من سازگار با شرایط نمی شوم...دیگران باید با شرایط من سازگار بشوند! یا می شود یا نمی شود ...اما من تغییر نخواهم کرد! شخصیت هیچ کس تغییر پذیر نیست...
ایشون موفع بحث شروع می کنه به کتک کاری...خوب این عادت رو با شما که شروع نکرده ...قبلا هم داشته...همسر سابقشون و این آقا هم درسته شاید نقطه ی مقابل هم بوده باشند اما آیا همه ی اونهایی که نقطه ی مقابل همسرشون عادت به کتک کاری هم دارند؟ پس مشکل فقط اختلافات فرهنگی فکری نبوده...
و در واقع وقتی فردی با یک مرد یا زن مطلقه ازدواج می کنه باید از قبل خودش رو آماده کنه برای یک زندگی پر چالش...شما گفتی ایشون اصرار می ورزه روی حرفای اشتباهش...شما از کجا می دونی حرفای ایشون اشتباهه؟ پس شما هم از این دریچه به موضوع نگاه می کنی که ایشون اشتباه می گه طبق تشخیص شما...یعنی ملاک تشخیص شما از درست یا غلطه...در واقع هر دوی شما اصرار دارید که درست می گید ...از واکنشتون به پست من هم پیداست در مقابل انتقاد سریع موضع می گیرید که البته اکثر ما آدمها همین طوریم و انتقاد رو دوست نداریم...شاید اگر یک خانوم تحصیل کرده نبودی من به شما نمی گفتم در شان شما نیست کتک کاری ایشون رو تحمل کنید...در واقع هیچ زنی رو نباید کنک زد چه تحصیل کرده یا نکرده اما واکنش یک آدمی که تحصیلات عالیه داره انتظار می ره متفاوت باشه...کسی اینجا به کسی جدایی رو تجویز نمی کنه و برای شما در ازدواج دوم هم به هیچ عنوان همچین چیزی صلاح نیست...اما بهتره دانش خودتون رو راجع به مهارتهای زندگی بیشتر کنید...حتی با خوندن کتاب...من مشاوره رو توصیه نمی کنم چون خیلی وقتها نتیجه ی عکس می ده و مردان رو به این فکر فرو می بره که ما به تنهایی از پس مشکلاتون بر نمی آیم و شاید این زندگی هم تاریخ مصرفش گذشته...چون آمار طلاق در ازدواج های دوم چیزی حدود 70 درصد هست ...ایشون نشون می ده افراد و به ویژه مردان در ازدواج دوم زودتر تصمیم می گیرند به جای تلاش تصمیم به جدایی بگیرند و چون ترس از آینده بعد از طلاق و آینده ای نا معلوم دیگه مثل ازدواج اول وجود نداره خبلی زودتر دیر خواهد شد...پس بهترین راه اینه تنش ها رو کم کنید...نه اینکه منفعل باشید ...نه مقتدر باشید اما سعی کنید صبر مقتدرانه نه منفعلانه در پیش بگیرید...کتاب تنها راه برای خوشبختی ...از سهیل رضایی رو توصیه می کنم...شما و همسرتون مهارتهای ایجاد ارتباط رو ندارید...هنر مکالمه ی موثر و بی تنش رو یاد نگرفتید...به قول اریک فروم عشق موهبتی ست شبیه نبوغ که هر کسی از آن برخوردار نیست...عشق ورزیدن رو هم مثل یک هنر باید آموخت...ایراد در هر دو شماست ...روانشناسی می گفت اگر در ازدواج دومت هم باز به جایی رسیدی که یک لحظه شک کردی که نکنه باز هم جدایی اونوقت یقین بدون اونجا بحث فقط اشتباهات تو نیست که اگر اشتباهی بود باید از ازدواج اولت یاد می گرفتی و اصلاح می شد...دیگه اونجا یقین بدون که there is a character flaw! یعنی اونجا حتما تو هم یک مشکل شخصیتی داری و این اشتباهه که فکر کنیم در هر دو زندگی طرف ما تصادفا دارای ایراداتی هست...هر دوی شما به کمک نیاز دارید...
امیدوارم زندگی به کامت بشه دوست عزیزم ...
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
مریم عزیز متشکرم از راهنماییهات
خط قرمز من در زندگی اعتیاد و خیانت هست در این 2 مورد هرگز حاضر به ادامه زندگی نخواهم بود، در زندگی اولم هم بدلیل اعتیاد جدا شدم و اما در مورد همسر فعلیم وقتی نقاط مثبت و منفیشو رو کاغذ مینویسم، +ها خیلی بیشتره و مهمترینش وفاداریشه و مطمئنا با یاد گرفتن مهارتها و فنون حرف زدن میتونم مشکلات فعلیمو حل کنم و در مورد زندگی قبلی همسرم به نظرم مردی که سالمه تحصیلکردس اهل زندگی و خونوادس کار خوب داره و وفاداره اگه زنش جدا شه میشه گفت مشکل عمده از زن بوده چون یه آدم عاقل این همه حسنو نادیده نمیگیره و بخاطر جرو بحثی که منجر به دعوا و کتک کاری میشه بره طلاق بگیره با کمی درایت میتونه این مشکلو حل کنه .
تاپیکهای شمارو هم خوندم امیدوارم مشکلاتت همانطور که به صلاحته حل شه و آینده قشنگی برات رقم بخوره دوست عزیز
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
ممنون عزیزم ...بله شوهر شما خصوصیتهای مثبت زیادی داره ...در مقابل امثال شوهر من که هر چقدر تلاش می کردم نکته ی مثبتی درش ببینم که به حفظ زندگیم راغب باشم نبود که نبود...و یک چیزی که من بهش معتقدم اینکه کسایی که مثل خودم یک زبان خارجی خوندن و مدام در کتابها و دروسشون با فرهنگی سر و کار دارن که فرسنگها از فرهنگ کشور خودمون جلوتره خیلی سختتر با زندگی هایی کنار می آن که مرد زورگو و قلدر باشه...من راجع به خودم خیلی به این موضوع فکر کردم که باورها و دانسته های من با فرهنگ خانواده های سنتی و مردسالار جور در نمی آد و حتی با واقعیت زندگی 90 درصد خانواده های ایرانی...فرهنگی گه هنوز اگر مردی خیانت کرد در مقابلش شما رو به صبوری و خانمی کردن و جبران مافات و کم کاری هات تشویق می کنند و هنوز هیچ مردی بعد از خبانت همسرش او رو نگه نمی داره...فرهنگی که علنا زنهای فامیل شوهرم می گفتند مرد ذاتش تنوع طلبیه و اینکه بره با زتای دیگه و زنه که براش خیانت زشته و عملا می دیدم مردها بدون مشورت زنها هر کاری می کردند و فقط زنهاشون ی جمله می گفتند: کسی نمی تونه جلوی ی مرد رو بگیره! مرد مال کوچه خبایونه و زن مال تو خونه...و این با یاد گرفته ها و باورهای من فرسنگ ها فاصله داره...اما خوب مسلم هست که شما با کمی مطالعه و یادگیری مهارتهای زندگی ی زندگی نرمال خوب خواهی داشت و مشاور من می گفت مردهایی که سابفه ازدواج ناموفق دارند عصبی و زود خشم می شند و من اینو راجع به شوهرم می دیدم...امیدوارم اون کتابه خیلی به دردت بخوره چون کتاب خیلی متفاوتیه و به نظر من مفید...من هم شاید اگر شوهرم خیانت کار و تنوع طلب نبود زورگویی هاش درد قابل تحملی می شد ...به هر حال الخیر فی ما وقع:43: موفق باشی
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
کاملا باهات موافقم مریم عزیز
اونایی که زبان خارجی خوندن با بقیه متفاوتند من لیسانسم زبان انگلیسی بوده و فوقم ادبیات فرانسه تو دانشگاه استادام همیشه میگفتند بچه های گروه زبان تو دانشگاه نسبت به سایرین خیلی مودب ترند و اینو من به واقع لمس کردم مطمئنم شما هم مثل من فکر میکنی و در مورد زندگیتم عزیزم از اولم لیاقتت بیشتر از اینا بوده و در حد شما نبوده که با عوام بخوای نسلتو گره بزنی و چه بهتر که زود به اشتباهت پی بردی و این اشتباه یه تجربه خوب میشه برات که امیدوارم انتخاب بعدیت کسی باشه که در حد شان و شخصیت شما باشه و طعم آرامشو عشقو تو زندگی زناشویی بچشی:43::72:
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
مسئله
اینجاست که ارزش زندگی مشترک بیشتر ازاینه که بخاطر مسائل جزئی دیگه با هم
جرو بحث کنید.
شما همسر همین یعنی مایه ارامش هم باید باشین با هم مسابقه نذاشتین که
بخوای با دلایل منطقی بزنی تو پوزش.حالا فرض کن زدی تو پوزش حالشو اساسی
گرفتی بدجوری زدی تو برجکش ...خوب بعدش چی؟چی بهت رسیده؟جز یه احساس رضایت
موقت.چی از دست دادی؟ارامش زندگی مشترک
رابطه زناشویی مثل رابطه با یه همکار نیست که قویا بخوای سر حرفها و نظراتت
وایسی.
من حدس میزنم همسرت فهمیده می خوای بزنی تو پوزش واسه همین اونم(شاید
برخلاف میلش) فقط واسه اینکه کم نیاره کوتاه نمیومده.یعنی حرفت رو قبول
داره اما ....
تو رابطه زناشویی سازگاری خیلی مهمه.
زیاد باش بحث نکن.این رفتارت باعث میشه اصلا گوش نده حرف تو چیه؟درست هست
یا نیست؟فقط میخواد مقابلت جبهه بگیره.
ناراحتیت رو هم تو خودت نریز و نازک نارنجی هم نباش.بالفرض ازشوهرت جدا
بشی.اونم بفهمه چه گوهری از دست داده.بهش ثابت بشه تو چقد خوب
بودی...خوب......حالا چی گیر تو اومده؟از دست دادن یک زندگی مشترک که
میتونستی واقعا بسازیش.پس این فکرا رو بذار کنار.
واسه تصمیم گیری فقط همین الان رو نبین.اینده ای هم هست.شاید فکر کنی کمی
سازگاری باعث میشه از حقوق فردیت کوتاه بیای ولی فوای زیادی برات داره.بعد
مدتی شاید طولانی حساسیتش کم میشه و کم کم حرفات رو قبول میکنه و شاید اصلا
خودش ازت نظر بخواد
موفق باشی
-
RE: شوهر قلدر و زورگو
سلام بهار جون
با حرفهات موافقم ولی متاسفانه وقتی ناراحت میشم دیگه این حرفها هیچ کدوم یادم نمیاد و منطقم تعطیل میشه اون لحظه از روی عصبانیت هر کاری ممکنه بکنم و هر چیزی بگم خیلی دلم میخواد بتونم خودمو و خشممو کنترل کنم
متشکرم از راهنماییهات