RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم
خیلی تنهای عزیز
همینطور که نظر خودت برات مهمه ، سعی کن بتونی برا نظر دیگران هم اهمیت قائل بشی ، بدون اینکه بخوای دلیلش رو بفهمی. چرا که نحوه تفکرتون با هم متفاوته . اگه موضوع رو با اون دختر مطرح کردی و او نظرش اینه که الان جوابش منفیه حداقل چند ماهی صبر کن .
مساله بعدی اینه که شما باید با معیارهائی که تا حالا بدست آوردی ، رفتارت رو محک بزنی .... اگه رفتارت درسته و خودت می دونی که اهل دروغ و دغل و .... نیستی به حرف این و اون توجه نکن و وارد حاشیه ها نشو ، درست عمل کن و مصداق این بیت شعر نباش که :
خواهی نشوی رسوا
همرنگ جماعت شو
راستی چرا خیلی تنهائی ؟؟؟ تا حالا از خودت پرسیدی که چرا یه دوست نداری تا باهاش گفتگو کنی ، دردو دل کنی ، نه اینکه رازهات و بگی ، فقط در این حد که مشورت کنی و تبادل اطلاعات داشته باشی؟
RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم
سلام :
خیلی تنها ورودت رو به تالار همدردی خوش آمد می گویم
امیدوارم هرچه زودتر به طور صحیح و معقول از تنهایی در بیایی و حسابی دورت شلوغ بشه .هرچند الان هم دورت شلوغ هست ولی نیازت به یه همسر و یه همراه این احساس رو برات ایجا د کرده .
نقل قول:
مدیر همدردی:
حل این مشکل در مرحل اول خونسردی و صبوری هست.اگر صبوری و سعه صدر ، براتون مشکل است. بدانید که زندگی هم براتون مشکل خواهد شد.
نقل قول:
psy133نوشته:
از مهم ترين و مؤثرترين راه هاي شناخت يكديگر قبل ازدواج صحبت و گفت و گوي رو در روي دختر و پسر است. لازم و ضروري است كه دختر و پسر، " مذاكره ي مستقيم " داشته باشند و در فضايي آرام و بدون خوف و فشار از طرف ديگران، مسائل و نظرات خود را بررسي كننداين گفت و گو بايد خونسردانه و با آمادگي قبلي باشد.. بين تصميم گفت و گو و انجام آن ، بايد فاصله باشد تا طرفين بتوانند خود را آماده كنند و آنچه را مي خواهند مطرح كنند، يادداشت نمايند
مدیر همدردی نوشته:
نقل قول:
لذا عبارات زیر را می گوید که همه نشان دهنده عدم تعهد، عدم مسئولیت پذیری، نداشتن شرایط ازدواج و ... هست.
1 - به جای فاز منطقی شناخت برای ازدواج ، سراغ فاز احساسی می رود.
2 - با عبارت علاقه ، عشق و احساس شروع می کنه، اما هیچ وقت از آن خارج نمی شود تا به مسائل ازدواج برسه.
3 - از آشنایی با خانواده و والدین دختر طفره می رود و به زمان فردای نامعلوم حواله می کنه
4 - خواهان طول کشیدن آشنایی ، بدون مشخص کردن زمان پایان آشنایی و شروع ازدواج می باشد.
5 - مخفی کاری، مکانهای خاص و خلوت و ساکن را جهت لذتهای عاطفی یا احتمالا جنسی خواهان هست.
6 - معمولا این پسرها بیشتر از اینکه در عمل تعهدی به ازدواج یا مسائل زندگی داشته باشند، در کلام و حرف زدن در مسائل احساسی پیشقدم هستند.
7 - اگر دختران جهت آزمایش به اینها رابطه صمیمی ، لمس یا هم آغوشی در یک مکان خلوت بدهند، اینگونه پسرها به شدت استقبال کرده و این را نشانه عشق می دانند. در واقع این پسرها برای ازدواج و حریم خانواده حرمتی قائل نیستند. اینها کسانی هستند که برای لذت جویی مرزی را بنام عقد زناشویی قائل نیستند. این پسران در عمل می گویند که بدون تعهد همسری شما را لمس و هم آغوش می شوند. و این احتمال به شدت وجود دارد که در آینده هم ، با افراد دیگری بدون عقد و ازدواج همآغوشی کنند. و این یکی از نکات ظریفی هست که ممکن است دختران به آن توجه کافی نداشته باشند.
6 - معمولا این گونه پسرها همیشه در چنته خود خروارها دلیل برای به تاخیر انداخت بحث ازدواج دارند. مثلا
- درسم تمام شود
- سربازی بروم
- شغل پیدا کن
- پس انداز داشته باشم
- شرایط خانواده را آماده کنم
- مخالفت خانواده و فامیل را کم کنم
- مسئله مسکن حل شود
- کسی در خانواده جلو من هست، صبر کن او ازدواج کنه
- امتحان یا کنکورم را بدهم
-و هزاران دلیل دیگر که همگی در یک امر مشترک هستند:
من با تو ازدواج می کنم. و فقط تو را دوست دارم، اما زمانش در آینده هست و نا مشخص هست.
این یعنی تا اطلاع ثانونی و نا مشخص تو را وابسته می کنم. تو را درگیر احساسات می کنم. و در آینده هم هیچ تضمینی برای ازدواج با تو وجود ندارد.
اما اگر دختری می خواهد متوجه شود که چه پسری به ازدواج فکر می کند، باید این را بداند پسری که زمان درس به درس ، زمان کار به کار، زمان سربازی به سربازی فکر می کند یعنی مسئولیتها کارهایش را دارد پس زمان ازدواج هم به سراغ ازدواج می آید. آنهم نه با سر دوانیدن دختر و امروز و فردا کردن و گاهی ماهها و در گاهی اوقات سالها فرد را به دنبال خود کشیدن.
اگر بحث شناخت هست باید از همان اول زمان شروع و خاتمه آن مشخص باشد. چه معنا دارد زمان شروع رابطه مشخص شود ولی زمان خاتمه و نتیجه گیری نامشخص باشد.
پس دختران باید بدانند پسری قصد ازدواج با آنها دارد که ابتدا شرایط ازدواجش را فراهم کرده است.
متعهدانه و بدون مخفی کاری در ارتباط ظاهر می شود.
به جای تمرکز افراطی روی احساسات رابطه، به مسائل ازدواج و شناخت معیارها همت می گمارد.
از آشکار شدن رابطه و در جریان گرفتن خانواده ها بیمی ندارد.
آقا پسرها، احساسات و زمان ازدواج
اما آقا پسرها که شرایط ازدواج ندارند به جای بازی کردن با احساسات دختران و دوستی های دم دستی، چه کارهایی باید بکنند.
آیا به بازی گرفتن زندگی و احساس یک دختر برای پرکردن اوقات فراغت و تنوع بخشیدن به هیجانات شخصی کار صحیحی هست؟
آیا نباید به وقت درس و کار و ....، انرژی خود را به مسائل خود متمرکز کنند تا به وقت ازدواج دارای توانایی لازم اداره زندگی باشند؟
وقتی ما کوچیکتر بودیم از جلوی هر مغازه که عبور می کردیم و چیزی دلمون می خواست ، و یک لنگه پا می ایستادیم و پا به زمین می زدیم و گریه می کردیم که اونو می خواهیم. گریه می کردیم ، التماس می کردیم و خلاصه به هیچ چیزی و کسی هم کاری نداشتیم. نه به قیمتش، نه وقتش ، نه شرایطش.
البته این از خصوصیات کودکی هست. یعنی نسبت به امیال و خواسته ها صبور نیستیم. و نمی توانیم خواسته های خود را به تاخیر بیندازیم. و البته این کار را بزرگترها به اجبار برای ما می کردند. مثلا می گفتند الان وقتش نیست و دست ما رو می کشیدند و می بردند تا سر فرصت به خواسته ما رسیدگی کنند.
اما کم کم که بزرگتر می شویم یاد می گیریم که نیازهای خود را بسته به شرایط به تاخیر بیندازیم. ابتدا مسئله دفع ادرار است. قبلا در زمان نوزادی هر وقت نیاز به دفع داشتیم بدون توجه به موقعیت به نیازمان پاسخ می دادیم. بعدها یاد گرفتیم که صبر کنیم تا شرایط مهیا شود و به دستشویی برسیم.
کمی بزرگتر شدیم یاد گرفتیم که نیاز خوردن و خوابیدن خود را تحت کنترل قرار دهیم. لذا در زمان مدرسه ، یکساعت کلاس را تحمل می کردیم تا به زنگ تفریح برسیم و گرسنگی و تشنگی خود را جواب معقولانه بدهیم.
نقل قول:
با توجه به این مطالب توصیه مشاوران خانواده و ازدواج همواره اینست که قبل از فراهم آمدن شرایط انتخاب و ازدواج خود را درگیر روابط عاطفی ، هیجانی یا جنسی با جنس مخالف (متفاوت)، نکنید. و هر وقت نیز شرایط ازدواج فراهم آمد باز برای شناخت کامل بیشتر روی شناخت معیارها متمرکز شوید نه احساسات انفجاری و خام.
نقل قول:
برای نمونه :
من متوجه شدم برای من چنین اتفاقی افتاده! / حالا تقریباً همه از ارتباط ما دو نفر با خبرند / از اون بدتر اینکه اتفاقی که خانم "meral" قبلاً پیش بینی کرده بودند اتفاق افتاده ؛ یعنی همون خانم های دشمن با سوءاستفاده از این موضوع این خانم رو اذیت میکنند و خلاصه از همه نظر به شدت پرکار هستند ، نمیتونین تصور کنین که الآن چقدر خوشحالن ، روز خوششونه!
حالا تقریباً همه از ارتباط ما دو نفر با خبرند چه اشکالی داره مگر قصد شما ازدواج نبوده ؟؟؟؟
نقل قول:
نتیجه:
1- فراهم آوردن شرایط ازدواج
2 - بررسی شناختی دقیق معیارها در شخصی که به او علاقه مندیم از طریق رسمی و آشکار
و تا قبل از فراهم آمدن موقعیت ازدواج نیاز است که انرژی خود را روی سایر زمینه های لازم متمرکز کنیم
خیلی تنهانوشته :
نقل قول:
اما به نظر شما من برای معرفی ایشون به خانواده ام چی برای گفتن دارم؟ چی برای دفاع کردن دارم؟ ؛ بابا! اصلا بهم نمیگه نسبت به من چه احساسی داره؟
من از اول قصدم این بوده ، به شما هم قول میدم همین کار رو بکنم؛ اینکه اگه قدری شناخت برای معرفی به خانواده ام بدست بیارم حتماً خانواده ام رو در جریان میذارم ، مطمئن باشین
نقل قول:
مدیر همدردی نوشته :وقتی این ارتباط با نظارت خانواده ها برقرار شود، مسیرهای شناخت باز می شود ، مثلا هر دو به مشاور خانواده مراجعه کنید، با اعضای خانواده مشورت کنید، یا وقت کافی داشته باشید که در مورد مسائل با هم صحبت کنید.
به خانواده تون بگید این کیس را در نظر گرفتید و لازمه پا پیش بگذارن تا شناخت حاصل بشه !
خیلی تنهانوشته :
نقل قول:
خیلی فکر کردم ؛ به این نتیجه رسیدم جز تظاهر به بی تفاوتی و صبر کار دیگه ای نباید و نمیتونم بکنم ؛ من هر کاری که میتونستم انجام دادم ، اگه ایشون میخواد همچنان موضوع رو مسکوت نگه داره و به جای صحبت با من و پرس و جوی حقیقت و شناخت من ، تحت تأثیر حرف دیگران قرار بگیره دیــــگــــه از من کاری ساخته نیست!
به وجود آوردن اعتماد که زورکی نمیشه! اصلاً کار ایشون به نظرم کار درستی نیست ، در پروسه ی اعتماد نباید بدنبال ایراد بود که آیا اعتماد کرد یا خیر؟ بلکه باید ابتدا اعتماد کرد و اگه انحراف یا بدی دیده شد سلب اعتماد کرد.
پسر خوب!
هرچه زودتر این موضوع را فیصله بده !
یعنی یا
یا منچستریه منچستری یا رُمیه رُمی
یا جواب بله ! یا جواب منفی !
تمام شد رفت !بیش از این خودت رو آزار نده !
به خدا توکل کن و به طور رسمی ازش خواستگاری کن شناخت هم برای بعد مرحله به مرحله سر صبر :104::104::104:
RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم
با سلام
این تاپیک عاشقا ببین چه سرعتی داره! هرچی بیشتر این تاپیک ادامه پیدا کنه کمتر نتیجه می بینی! :160:
ببنید با اینکه داستان عشقی پسرها و دخترها تفاوت دارد ولی بعضی چیزها در اکثر اونها مشترک هست.
عچله
احساس
رویاپردازی
تجزیه و تحلیل
لذت بردن از حرف زدن در مورد آن
طفره رفتن از راههای وصل اساسی
لذت بردن از خود رابطه به نفع خویشتن
بی توجهی به شرایط فرد مقابل
اما من رک و صریح نظر شما را به نکات ذیل جلب می کنم
یکم:
اون دختر خانم منطقی عمل می کنه! چون می خواهد ببینه یه خواستگارقطعی نقد داره که می خواهد بیاید با او ازدواج کند، یا یه آقا پسری که می خواهد چند سالی او را بندازه تو یه احساس و وابستگی و آخرش هم معلوم نمیشه چی میشه؟! (نسیه بودن و چکی که معلوم نیست نقد بشه اگرچه قیمتش بالاباشه)
دوم:
شما خودت تاپیکتو بخون و دقت کن به اون.
هر کجا حرف از صحبت کردن و ارتباط و ... خیلی قوی هستی و دوست داری همین طوری چند سالی ادامه بدهی،
اما بحث ازدواج را فقط به عنوان حرفهای قشنگ در کلام شما دیدم. یعنی می خواهی دور دخترخانم یک حصار احساسی بکشی، تا یه روزی یه طوری با او ازدواج بکنی.
سوم:
اگر همین روزها قصد ازدواج داری، به جای هر حرفی و بحثی و ...، فقط از او آدرس بگیر و با خانواده هماهنگ کن و مراحل شناخت و ازدواج را عملا شروع کن(اینکه هی شعار شناخت را برای اون خانم تکرار می کنی خودت گفتی که خسته شدی، معلومه اون خانم هم از این حرفهای بی پشتوانه خسته میشه).
اما اگر شرایط ازدواج را در حال حاضر نداری بی خیال این دختر و عشق و از این حرفها بشو. چون اون دختر خانم کاملا برای ازدواج با یک شخص مناسب آماده است. او نمی تواند منتظر چند سال دیگر بشود، چون چند سال شما هیچی که از دست نداده ای، بلکه احساسات هم آبیاری شده، درست هم خوندی، وضعیت سربازی و شغلت هم مشخص شده و اگر معیارهایت تغییر کند و یک رابطه غیر رسمی را با یک تلفن به هم بزنی هیچی از دست نمی دهی. اما اون خانم در این مدت باید بهترین خواستگارهای نقد و مناسب را جواب کند، وابسته شود و در آن وقت هم از اینجا رونده و هم از آنجا مونده می شود.
یعنی هم گندم ری را از دست می دهد (بخوانید خواستگاران نقد و مناسب)، هم خرما بغداد را از دست می دهد(منظورم شما هستید.)
چهارم:
پس اگر اون دختر چنین درکی نداشته باشد و با شما وارد رابطه بشود در واقع ریسکی می کند که ریسکی بالایی هست که زندگیش را روی آن شرط بندی کرده است. اما او خوب می داند که الان خواستگار نقد و مناسب که البته عاشقش هم باشد بسیار عالی هست.
پس اگر شما خودتون را مناسب او می دانید، و اورا مناسب خود، و عاشقش هستید، اگر نقد اقدام کنید که همه مسائل صحیح پیش می رود. اما اگر بخواهید به جای اقدام عملی، تن دادن به مسئولیت ازدواج و سختی های آن و ....، فقط یک رابطه بی تعهد را برای چند سال ادامه بدهید ، پس فقط یک راه دارید و آن اینکه بیایید در تالار هم دردی یه نامی به نام «خیلی تنها»، انتخاب کنید ودلخوش باشی به همین حرفهای خودت و حرفهای دیگران در مورد معشوقت.
به حال وصف العیش نصف العیش.
اما با حلوا حلوا دهانتان شیرین نمی شود.
خلاصه:
- یا سریع شرایط و بسترهای ازدواج را فراهم کن و سختی ها را به تن قبول کن و مسئولیت ها را بپذیر و برو خواستگاری(حالا در این مرحله با شناخت بیشتر طرفین و خانواده ها یا جور میشه، یا نمیشه)
- یا به جای عاشقی و تنهایی و گریه کردن و ... خیاالپردازی ، سفت و سخت بچسب به درسها و فعالیت هایت.
در غیر اینصورت نه به معشوقت می رسی نه به درسهایت.(پزشکی با این بی مهارتی های احساسی نمی خوره و مشروط شدنت قطعی میشه.)
به قول setareh یا زنگی زنگ یا رومی روم.
این ره که این وسطه داری میروی زندگیتو فلج می کنه و آخرش هم :323: :316: :302:.
RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم
از خانم meral و سارا خانم متشکرم ؛ جواب های خوبی دادند که حس دلسوزی رو خیلی خوب میشد توی متن شون پیدا کرد ؛ ممنون:72:
خانم meral ، جواب شما به نوعی بیانگر حقیقت بود ، من جز چند راه محدود چاره ای ندارم و جز این ها کاری از من ساخته نیست ، به قول شما هر چی تلاش و تقلا کردم برای این رابطه ، برای اثبات خودم ، برای پاکی خودم و کارم و هدفم ؛ هیچچچچچییییی!
سارا خانم ؛ به نظر شما مسکوت گذاشتن موضوع ، در حال حاضر کار درستیه؟ فکر میکنم "مسکوت" مورد نظر شما با " مسکوت " مورد نظر این خانم متفاوت باشه! ایشون میخواد به هیچ وجه فعلاً به من فکر نکنه!! و از من هم میخواد که فکر نکنم!! خب نشدنیه! اونم بعد این همه داستان! ایشون میخواد هیچگونه صحبتی نداشته باشیم ، خب همین میشه بهترین فرصت برای افراد بی ارزشی که میخوان بین ما قرار بگیرن! هر حرفی و حدیثی که پیش میاد یا اتفاقی میفته ، وقتی با من صحبت نمیکنه پس لزوماً مجبوره حرفهای نادرست رو بپذیره!(این موضوع اتفاق افتاده ها!)
بله همیشه ، همه جا آدم های بدجنس پیدا میشن ، فقط یه سوال برام مونده که جوابش خیلی خیلی برام مهمه : به من بگین که من توی این بازی به کی باختم؟؟؟؟ به اشتباهات خودم؟؟؟؟؟ یا به همین آدم های بدجنس؟؟؟؟؟ یا به چیز دیگه؟؟؟؟
هرچند شرایط تا حدودی ناامیدکننده س ؛ اما من هنوز کاملاً ناامید نشدم ، امیدم به خداست نه به این آدم های بدجنس ، مگه امضای شما "الا بذکر الله تطمئن القلوب " نیست؟
دوستان نظرتون چیه؟ یه بار دیگه با ایشون صحبت کنم و هر چی حرف ناگفته دارم ، بگم؟
__________________________________________________ _____________________
راستی چرا من نمیتونم به بخش کنترل پنل کاربری دسترسی داشته باشم؟ آواتار و امضا داشته باشم؟ حتی نمیتونم مشکلم رو توی تاپیک مشکلات تالار بذارم؟
__________________________________________________ _____________________
منتظرم
RE: دوستان ؛ چشم انتظار کمکتون هستم
سلام
نقل قول:
دوستان نظرتون چیه؟ یه بار دیگه با ایشون صحبت کنم و هر چی حرف ناگفته دارم ، بگم؟
ما میگیم نر شما میگی بدوش!
چرا دست از آبیاری احساست برنمی داری؟
http://www.hamdardi.net/imgup/12/127...af2bb602da.jpg
نقل قول:
شاید براتون جالب باشه ، برای خودم که جالب بوده و صد البته نقطه ی ضعف منه و چیزی نیست که بخوام بهش افتخار کنم ؛ من تا به حال به ایشون حتی یک جمله با مفهوم "دوستت دارم" ، "عشق" یا "علاقه" نگفتم!!!!! فکر میکنم کارم اشتباه بوده باشه اما من فقط قصدم این بوده که منطق ام به احساساتم غلبه داشته باشه اما شاید افراطی رفتار کردم
:104:اتفاقا کارت بسیار درست بوده قبل از ازدواج http://www.hamdardi.net/imgup/12/127...17c2d23838.jpg