RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام نیاز جون
من فقط می خوام بهت بگم منم مثل شما هستم و درست
مثل شما از مشکل خشم و بدبینی و قضاوت و عکس العمل زودهنگام و هیجان مدارانه بسیار بسیار رنج می برم
من دربدر دنبال راه حل و کمک می گردم
هرچی یافتی به منم بگو
یعنی ممکنه بیاد روزی که منم مثل یک ادم نرمال هنگام رنجش و خشم و بدبینی عمل کنم
من از خودم خسته م
خیلیییییییییییییییییییییی ی
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام
اگه شوهرت پاپیش گذاشت واسه آشتی
خیلی خودت رو مشتاق نشون نده ولی از اون طرف خیلی هم عصبی و بداخلاق نباش--------خودتن باش و عادی رفتار کن یه مقدار تومانینه اینجور موقع ها کارسازه
سکوت کن تا اون حرف بزنه بذار اون متکلم وحده باشه
وقتی مردها پا پیش می گذارند یعنی یک قدم خیلی بزرگ رو برداشتند
همون طور که باهم نتیجه گرفتیم مشکل شما عدم قاطعیت هست
باید از همین الان به تونی به طور قاطع تصمیم بگیری و قاطعانه نیز رفتار کنی
اما رفتار قاطع به معنای لجبازی و یک دندگی نیست
قاطعیت داشتن مهرتی است اکتسابی و می تونی بدستش بیاری:72:
می تونی بهش بگی
خوشحالم از اینکه اومدی تا مشکلاتمون رو حل کنیم
یه مقدار حرف ها هست که می خواهم در مورد اونها با تو صحبت کنم
هر موقع فرصت مناسب دیدی بهم اطلاع بده که با هم صحبت کنیم ... یه موقعی که از نظر فکری ، ذهنت درگیر نیست و آرامش داری
----صبر کن تا خودش در این خصوص اعلام آمادگی کنه چون در اون صورت پذیرش رو داره که شما حرف های اساسی ات رو بهش بزنی
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام
ممنون بالهاي صداقت عزيز
اينم خلاصه عملكرد من در اين چند روز :303:
روز جمعه همونطور كه گفته بودي ظهر كه اومد خونه رفت خوابيد منم واسه خودم و پسرم نهار كشيدم و خورديم بعد هم كمي تلويزيون ديديديم و خوابيدم اونم ساعتاي 6 بيدار شد خودش نهارش رو گرم كرد و خورد
وقتي هم خواست بره سركار من خودم رو سرگرم كارا كردم اونم با پسرمون خداحافظي كرد و رفت
وقتي اون سركاره من حتما يك پيامي ميدم و حال و احوالي ميكنم . اما ايندفعه اس ام اس ندادم اونم ساعتاي 10 شب گذشته بود پيام داد پسرمون چيكار ميكنه منم فقط جواب دادم بازي ميكنه
صبح از سركار اومد دنبالم من رسوند اداره در حد و سلام و خداحافظ بين روز اصلا زنگ نزدم بهش( چيزي كه قبلا امكان نداشته) ظهر اومد دنبالم . سلام كردم نشستم پسرمون تو ماشين بود باهاش خوش و بش ميكردم . ديدم دستش رو دارز كرده دست بده خيلي سرد دست دادم . بين راه فقط با پسرم صحبت ميكردم . ديدم يه شاخه گل رز گرفت جلو و گفت تقديم به شما . منم گرفتم يه لبخند مصنوعي زدم و گفت بابت چيه ؟
سكوت كردم .
گفت باور كن قضيه طوري كه تو ميگي نيست و يه سري توجيه آورد ( فهميدم دوباره دروغ ميگه نميخواست غرورش رو بشكنه و بگه حدس من درست بوده)به هر حال منم بهش گفتم . من احتياج به زمان دارم تا فكر كنم هنوز تصميمي نگرفتم . ايندفعه با سري هاي پيش فرق داره نميخوام عجولانه تصميم بگيرم
اونم گفت : ميدونم ديروز حس كردم چقدر فرق كردي :311: باور كن الانم نيومدم كه قضيه رو الكي تمومش كنم . چيزي نبوده و بهت ثابت ميكنم !!!! فقط تمومش كن و ديگه بحث رو ادامه نده
منم گفتم بايد فكرامو بكنم
از اون به بعد در حد نرمالم . يعني يه كم بيشتر به سمت بي توجهي
حالا چيكار كنم ؟ همينطوري ادامه بدم ؟ چي بگم بهش ؟ لازمه دوباره بشينم و در مورد اين قضيه صحبت كنيم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط هلینا
سلام نیاز جون
من فقط می خوام بهت بگم منم مثل شما هستم و درست
مثل شما از مشکل خشم و بدبینی و قضاوت و عکس العمل زودهنگام و هیجان مدارانه بسیار بسیار رنج می برم
من دربدر دنبال راه حل و کمک می گردم
هرچی یافتی به منم بگو
یعنی ممکنه بیاد روزی که منم مثل یک ادم نرمال هنگام رنجش و خشم و بدبینی عمل کنم
من از خودم خسته م
خیلیییییییییییییییییییییی ی
سلام هلينا خانوم :72:
من خودمم هنوز درگير اين مشكلات هستم ولي صفحه اول همين تاپيك رو بخون و تاپيك هاي ديگه سايت تو قسمت مهارتهاي ارتباطي فكر ميكنم موثر باشه
اميدوارم هر چه زودتر از اين مسائل خلاص بشيم
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام
نیاز اونقدر خوشحالم واست :72: :46:
شوهر خوبی داری
مردی مهربون و با عاطفه ای هست
رفتارت خوب بوده
ببین وقتی درست مدیریت کنی خیلی قشنگ می تونی بهره برداری کنی :43:
الان ریش و قیچی دست خودت هست
تو باید تصمیم بگیری
می دونم سخته
می دونم تحمل و صبر زیادی می خواهد
اما اگه تصمیم به ساختن بگیری نباید وسط راه کم بیاری و خسته بشی
اون موقع ها که وسوسه میاد سراغت ...اون موقع ها که دلتنگی می شی .... اون موقع ها که شک مثل خوره میفته توی وجودت
باید تصمیمت رو مرور کنی و راسخ و قاطعانه ادامه دهی
الان توپ توی زمین تو هست
با خودت خلوت کن و ببین واقعا چه چیزی می خواهی ؟
خواست واقعی تو از همسرت چیست
می دونم بیماریش داره رنجت میده
اما همسرت هم باید به این نقطه برسه که باید بیماری اش رو درمان کنه
تاحالا توی انجمن NA رفتی؟
اونجا مشاوره گرفتی؟
این قسمت رو اگه نرفتی برو و مشاوره بگیر که تو به عنوان همسر یه بیمار چه نقشی می تونی داشته باشی که همسرت سریع تر به این باور برسه که باید بیماری اش رو دوا کنه
وقتی جوانب رو بررسی کردی
از همسرت بخواه که با هم گفتگو داشته باشید
خیلی خیلی محترمانه ولی قاطع
ببینم چی کار می کنی ؟بازم خوشحالم می کنی یا نه؟
وقتی نوشتی که شوهرت گفته : " ميدونم ديروز حس كردم چقدر فرق كردي"
میدونی چه نتیجه ای میشه گرفت؟
اینکه شوهرت برای اینکه اراده کنه ، نیاز به این قاطعیت تو داره
این لینک ها رو بخون و تمرین کن تا عملی بشن :72:
رفتار قاطعانه
رفتار قاطعانه و پرخاشگرانه
قاطعیت ورزی
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
تاحالا توی انجمن NA رفتی؟
اونجا مشاوره گرفتی؟
این قسمت رو اگه نرفتی برو و مشاوره بگیر که تو به عنوان همسر یه بیمار چه نقشی می تونی داشته باشی که همسرت سریع تر به این باور برسه که باید بیماری اش رو دوا کنه
سلام بازم ممنون
باور كن صحبتهاي انروز خيلي روم تاثير گذاشت و منو به فكر وادار كرد . ايندفعه خودمم حس ميكنم رفتارم با دفعه هاي قبل خيلي فرق كرده
عزيزم من رفتم تو سايت NA , ولي متاسفانه قسمتي رو واسه تبادل نظر و مشاوره پيدا نكردم .
منم دلم ميخواد ايندفعه با اطلاعات كافي و دليل و مدرك به علي بفهمونم كه اعتياد واسه خودش ضرر داره اون بايد باور كنه اعتياد خطرناكه چه تفريحي و چه غير اون
دلم نميخواد فكر كنه من به خاطر خودم و دل خودم ميخوام اون درمان بشه ديگه از صحبتهاي تكراري خسته ام ميخوام حرف نو بزنم :310:
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
این لینک رو ببین
سایتی در این خصوصی:
http://forum.behboodi.org/
از 118 هم می تونی تلفن بگیری یاتلفن 33333333
(تهران هستی دیگه؟)
در ضمن ببین نیاز عزیز
خیلی خوبه که شما می خواهی همسرت به این باور برسه
خیلی خوبه که داری برای سلامت شدنش تلاش می کنی
این نهایت عشق بین یک زن و شهر رو میرسونه که در کنار هم هستند و برای بهبود زندگیشون تلاش می کنند
منتها این مهمه که ابتدا خودت به باورهای زیر برسی :305:
1- نیاز تلاشش رو می کنه و همسرش به این باور میرسه و برای درمان اقدام می کنه ... درمان میشه برای همیشه ... و خدا را شکر
2- نیاز تلاشش رو می کنه و همسرش به این باور میرسه و برای درمان اقدام می کنه ... درمان میشه ولی هر از چندگاهی این بیماری عود می کنه ... نیاز همواره در کنار همسرش خواهد بود ... بهش امیدواری میده که بالاخره همسرش از این بیماری خلاص میشه
3- نیاز تلاشش رو می کنه و همسرش به این باور نمیرسه .... بهت قول میده ... اما زیر قولش میزنه .... و مرتب دور یه دایره می چرخه
اون وقت نیاز چی کار می کنه؟
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نقل قول:
- نیاز تلاشش رو می کنه و همسرش به این باور نمیرسه .... بهت قول میده ... اما زیر قولش میزنه .... و مرتب دور یه دایره می چرخه
اون وقت نیاز چی کار می کنه؟
خيلي فكر كردم . تصميم گيري سخته نه ميتونم بمونم نه دل بكنم (وابستگي شديد)
دو حالت برام تداعي شد
1- خوبي هاي شوهرم رو مي بينم و با خودم ميگم شوهرم كنار همه خوبي هايي كه داره يه بدي هم داره و اون اعتيادشه . پس من بهتره اين حقيقت رو بپذيرم كه هيچ انساني كامل مطلق نيست و شوهر منم از اين قضيه استثنا نيست . بنابراين با همين شرايط به زندگيم ادامه ميدم
2- حالت ديگه اينه كه من نميتونم با وجود تمام خوبي هاي شوهرم با قضيه اعتيادش كنار بيام . پس شروع ميكنم از وابستگي شديد رها شدن و به يه نقطه اي ميرسم كه ديگه طلاق واسه من كابوس نيست
نميدونم بالهاي صداقت عزيز اين جواب من همون جواب كه مدنظر شما بود هست يا نه
خوشحالم ميشم اگه متفاوت بود نظر شما رو هم در حالت سوم بدونم
در ضمن من شهرستان هستم
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نیاز دقیقا درسته
چون خودم به این جایگاه رسیدم
روی خودم کار کردم و باز هم دارم کار می کنم
از وابستگی به همسرم رها شده ام
لیکن این وایستگی نیز به مانند اعتیاد هراز گاهی عود می کنه
و می بایست مراقب باشم
پیشنهاد این هست که وارستگی رو در کنار کمک به همسرت تمرین کنی
همه اینها برای این هست که در آخر وقتی زحمت کشیدی و نتیجه ای حاصل شد ، سرخورده نشوی
همیشه گفته و می گویم
من در راه درست گام برمی دارم و سعی می کنم قدم هایم نیز به جا و صحیح باشه مابقی رو می سپارم دست خدا
-------
نمی دونم شماره های شهرستانتون چند رقمی هست
هرچند رقم هست بههمون تعداد 3 بگیری اطلاعات اون شهرستان رو میده که می تونی بپرسی
اون سایت هم مفیده
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
سلام
ممنونم بالهاي صداقت از راهنمايي هاي خوبت:72::72:
واقعا من تو زندگيم قاطعيت رو كم داشتم و شوهرم هم از همين نقطه ضعفم استفاده ميكرد . اين دفعه كه به كمك راهنمايي هاي شما محكم و قاطع پاي حرفم وايستادم واقعا تغيير رو تو رفتارم شوهرم ديدم .
من همونطور به زندگيم ادامه دادم و كنار پسرم خوشحال بودم شام و نهار حاضر بود خونه مرتب بود ولي از اون صميميت و محبتهاي من خبري نبود . واقعا ايندفعه اصلا بهم سخت نگذشت اما نقطه مقابل
شوهرم اومدم به سمتم. نشست كنارم و اروم باهام حرف زد . گفت هيچوقت به اندازه اين يك هفته احساس تنهايي نكرده بودم. دلم براي محبتهات تنگ شده . تقصير من بود اذيتت كردم اما باور كن ديگه تموم شده . باهام حرف بزن نوازشم كن خيلي تنهام . هر وقت گوشيم زنگ ميخورد ميگفتم حتما تويي ولي ازت خبري نبود خيلي سخت بود ( حرفايي كه تا حالا سابقه نداشته موقع قهر بهم بگه هميشه من ميرفته منت كشي و آشتي)
من هيچوقت نذاشته بود تو اين چند سال زندگي شوهرم دلتنگم بشه هميشه كنارش بودم و دوروبرش اما حالا فهميدم گاهي بايد از دسترس خارج شد
الان روابط حسنه شده اما خيلي مراقبم . مراقب اينكه دوباره مثل قبل براش تكراري نشم . ميخوام در كنار همسرم باشم اما استقلال خودم رو حفظ كنم . ميخوام روي خودم كار كنم و الان بيشتر از هر وقت ديگه اي به راهنمايي شما دوستان همدردي نياز دارم
RE: من و مشكلات اخلاقيم ( عصبانيت، شك و بدبيني _ منفي بافي)
نیاز عزیزم
میدونی چقدر این پست منو خوشحال کرد
خدایا شکرت شکرت شکرت
تو میتونی تو میتونی
نیاز قدم هایت رو درست بردار .. به خدا توکل کن ....
روی احساساتت کار کن و اونها رو به حد تعادل برگردون
نیاز شوهرت دلتنگی رو لمس کرده و الان اومده به سمتت
ببین وقتی قفل عوض شد کلید هم عوض شده
الان با تدبیر باید زندگی ات رو پیش ببری
خیلی روی کنترل احساساتت کار کن
همون طور که توی پست قبلی هم گفتم وابستگی مثله یه بیماری هر از گاهی عود می کنه مواظب باش که دوباره وابسته نشی
نیاز عزیز خوب ِ خوب گوش کن
بار اولی که زن و شوهر از هم دلخور میشن و با هم قهر می کنن این قهر شاید به یکساعت هم نرسه
بار دوم شاید بشه سه روز
بار سوم شاید بشه یک هفته
و همین طور این مدت طولانی میشه
پس آگاه باش که مردها خیلی سریع تر از ما زنها به شرایط تنهایی خو می گیرند و اگر درست عمل نکنیم عادت می کنند که خلا هاشون رو جای دیگه ای پر کنند
این تلنگر زیر گوشت باشه منتها منظورم این نیست که بترسی و بیش از بهش محبت کنی که از اون ور بوم بیفتی ها منظورم اینه که الان با یک هفته تو پاسخ گرفتی پس فکر نکن کار تموم شده و خیالت راحت باشه و دیگه بی خیال بشی