-
سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
به نام خدا
من امیرهستم و تازه با وبسایت شما آشنا شدم . حقیقتش خواستم مطلب رو با شما در میان بگذارم .من 7 سال قبل با یک خانوم اشنا شدم و رابطه ما شروع شد. اون زمان من ایشون رو از طریق پسر دایی اش که دوست نزدیک من بود شناختم و تقریبا یکی دو سال طول کشید تا ما با هم دوست شدیم. من واقعا دوستش داشتم . با این که سن زیادی نداشتم وتازه دانشجو شده بودم ی کار نیمه وقت پیداکردم تا از پس هزینه ها به خوبی بر بیام .. توی سال های اول همیشه سعی کردم به بهترین شکل باهاش برخورد کنم .. هیچ وقت بد دهنی نکردم . هرگز دروغ نگفتم بهترین نوع از هرچیزی رو که دوست داشت براش تهیه میکردم . خیلی وقتها بود که توی کاراش مشکل پیدا میشد و از خودم کاری ساخته نبود از خونواده ام کمک میگرفتم تا بتونم توی هر اداره یا هرجا یک پارتی یا آشنا پیدا کنیم و مشکل رو حل کنم.خلاصه همه جوره تا اون جا که میتونستم پشتش بودم. تا این که درس من تمام شد . رابطه ما گرم و خوب دنبال میشد . من به سربازی رفتم و برگشتم و ازش خواستم که با خانواده ش صحبت کنه تا منم با خانوده ام پا پیش بذارم . قبول نکرد و گفت که اول باید فوق لیسانس بخونه. من موافقت کردم .همون سال من از یکی از دانشگاه های خوب آلمان بورس شدم و میتونسنم که واسه ادامه به اونجا برم.اولش خیلی خوشحال شد . اما چند ماه که به رفتن من مونده بود شروع کرد به بدخلقی و ناسازگاری ..همش میگفت ما از اول درد هم نمیخوردیم و ارتباط ما درست نبوده ..من که اینو قبول نداشتم نمیتونستم بپذیرم که
این کار اشتباه بوده . تصمیم گرفتم ایران بمونم و نرم. خیلی مخالفت کرد و گفت که حتما باید من برم . من به خاطر شرایط پیش اومده خیلی ناراحت بودم اما به آلمان اومدم. از اون موقع حتی تلفن اش رو با من خیلی کم کرد . همش پیام میداد که من به تو تعهدی ندارم و تمام. من خیلی به هم ریخته بودم . مجبور شدم به ایران برگردم و این موضوع رو حل کنم . مدتی که ایران بودم شرایط بهتر شد و من دوباره برگشتم آلمان.اما دوباره همه ی اون موارد با شدت بیشتری شروع شده . من واقعا ایشون رو دوست دارم و نمیتونم ازش جدا شم اما اون میگه نمیتونه با من باشه و حتی اگه با من ازدواج کنه ممکنه خیانت کنه چون هیچ حسی به من نداره.من فقط یک ترم تا پایان درسم فاصله دارم اما توی این شرایط واقعا دارم اذیت میشم. دانشگاه منو به واسطه ی معدلم تا پایان تحصیلاتم بورس کرده و هزینه های منو میده شرایط خوبی اینجا دارم اما احساس میکنم دارم خفه میشم.واقعا اذیت میشم... من به ایشون خیلی مطمئن بودم و هستم اما هرزمان که حرف از خیانت میزنه توی ذهنم این تداعی میشه که شاید کسی وارد زندگیش شده.. تصمیم دارم برگردم ایران و این مورد رو برای همیشه حل کنم..اما نمیدونم چطور...از خوانندگان خوب این سایت تقاضا میکنم منو با مشاوره های خودشون راهنمایی کنند.ممنونم.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام آقا امیررضا به تالار خوش آمدید
بزودی دوستان به کمک شما میان نگران نباشید
موفق باشید و شاد شاد شاااااااااااااااد
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام Amirreza.s عزیز
این نظر شخصیمه و میتونه صحیح نباشه:
احتمال خیلی قوی میدم که همین الانشم شخصی در زندگی این خانوم هست و فعلا در حال مقایسه ایشون با شما هستند و هنوز سر 2 راهی در انتخاب شما یا ایشون هستند.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
سلام Amirreza.s عزیز
این نظر شخصیمه و میتونه صحیح نباشه:
احتمال خیلی قوی میدم که همین الانشم شخصی در زندگی این خانوم هست و فعلا در حال مقایسه ایشون با شما هستند و هنوز سر 2 راهی در انتخاب شما یا ایشون هستند.
میشه لطفا دلیلتون رو برام توضیح بدید. ممنونم.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
بله امیررضای عزیز
نقل قول:
اون میگه نمیتونه با من باشه و حتی اگه با من ازدواج کنه ممکنه خیانت کنه چون هیچ حسی به من نداره
به نظرم بهتره باهاش روشن صحبت کنید (البته در آرامش) و بهش بگید که تمام هدف زندگی و آینده شما اون هست بخاطر همین میخواید به صورت واضح تکلیف خودتون رو بدونید.
اگر میتونید صبر کنید و اونم از شما خواست که صبر کنید، اینکارو بکنید(چون حتما میخواد بین گزینه ها تصمیم بگیره و انتخاب کنه - که البته حق دختر خانومها هست)
اگر هم هضم این قضیه براتون سخته که واضح ازشون بخواین که تصمیمشو روشن دربارتون بگه
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
به نظرم بهتره باهاش روشن صحبت کنید (البته در آرامش) و بهش بگید که تمام هدف زندگی و آینده شما اون هست بخاطر همین میخواید به صورت واضح تکلیف خودتون رو بدونید.
اگر میتونید صبر کنید و اونم از شما خواست که صبر کنید، اینکارو بکنید(چون حتما میخواد بین گزینه ها تصمیم بگیره و انتخاب کنه - که البته حق دختر خانومها هست)
اگر هم هضم این قضیه براتون سخته که واضح ازشون بخواین که تصمیمشو روشن دربارتون بگه[/b]
من ابتدا تشکر میکنم از شما بابت لطفی که کردید و وقتتی که گذاشتید.
اما حقیقتش اینه که هضم این موضوع واسه من سخت میشه که من اینجا خودم رو به ایشون متعهد میدونم و هیچ رابطه ای ندارم اما این فرمایش شما که گفتید "فکر میکنید ایشون الان رابطه دارند" واقعا منو اذیت میکنه... حقیقتش اینه که نمیتونم باور کنم..شاید از باورش میترسم.
واقعا ازتون به خاطر وقتی که میگذارید ممنونم.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
آقای امیر رضای عزیز
بذارید من از یک زاویه دیگه نگاه کنم،
تا اونجایی که به نظر میاد، خانم ها معمولا چیزی رو که عنوان می کنند واقعا اون چیزی نیست که دارند بهش فکر میکنند.
احتمالا اون خانم ازاینکه شما وارد یک جامعه ی آزاد شدید نگران هستند و می ترسند که شما رو از دست بدند یا شما اونجا بهش خیانت کنید.
این نگرانی ها رو دارند به این صورت بیان می کنند.
شاهد این مدعا هم اینه که ظاهرا وقتی شما اونجا هستید واکنش های منفی نشون می دند.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام به دوست عزيز به همدردي خوش اومدي. دوست عزيز ايا اين دختر خانوم از قبل باهاتون رابطه سردي داشتن ؟دليل اينكه شما به در هم نميخوريد نگفتن ازش نبرسيديد كه ايا واقعا كسي تو زنگيش هست انگيزه دوستي اين دختر خانوم فقط دوستي بي هدف؟؟؟؟؟؟؟؟لطفا به اين چندتا سوال باسخ بذيد
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
Amirreza.s عزیز دقیقا درکتون میکنم که چی میخواین بگین.
این ماجرا برای یکی از اقوام خود من اتفاق افتاد با این تفاوت که جای دختر و پسر این ماجرا رو عوض کنید.
اون خانم به خاطرش ،خودش رو متعهد کرده بود در حالیکه اون آقاتعهدی نداشت و همیشه راه فرار رو برای خودش باز گذاشته بود.و در حرفاش میگفت که من ممکنه خیانت کنمو، علاقه خیلی عمیقی ندارمو.....
البته گفتم که ممکنه نظر من درست نباشه.
برای همین میگم که زودتر تکلیف خودتونو روشن کنید ...طوری نباشه که چندسال دیگه به همین منوال برین جلو و آخرش ببینید اشتباه کردین.
اونموقع هضمش براتون خیلی سنگینتره چون تمام این مدت خودتونو شوهرش میدونستید.
بازم میگم : این مساله فقط با صحبت جدی شما روشن میشه چون من تو ذهن اون دختر خانوم نیستم که بدونم چی میگذره..فقط تجربه دوستم و نظر شخصیمو گفتم
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
با سلام
بنظر بنده کسی وارد زندگی ایشون شده و سره دو راهی هست تا حدی تجربه این رفتارو داشتم و با نادیا کاملا موافقم.ضمنا به درست فکر کن و سعی کن عقب نیفتی تا بعد این مسله خودتو سرزنش نکنی.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام به تالار خوش اومدین
از نظر من(البته عنوان کنم که کارشناس نیستم و این نظر کاملا شخصیه)اگه رفتار ایشون وقتی اینجا هستین خوبه پس تمام مشکل میتونه خارج درس خوندن شما باشه.بنا به گفته خودتون تا فارغ التحصیلی فاصله چندانی ندارین پس بهتره اوضاع رو بعد از اینکه درستون تموم شد و برگشتین ایران بررسی کنین.
ایشون از لحاظ علمی و تحصیلی در چه حدی هستن؟
اگه پایینتر از شما باشه شاید این میترسوندش که در اینده نتونه لایق شما باشه.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام
اولش نظر بنده در مورد دوستی دختر و پسر : :160:
نظر کارشناسی با دوستان و اساتید ولی شاید از علاقه زیاد این کارو می کنن . یعنی فکر می کنن نمی تونن شما رو خوشبخت کنن و با کنار کشیدن و ترک شما می خوان کمک تون کنن .البته حدسه و شاید طور دیگری باشه
پیشنهاد می کنم در ادامه راه به فکر یک رابطه رسمی و تعهدآور باشید تا درگیر این مشکلات و دلواپسی ها نشین
موفقیت
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sarina534
سلام به دوست عزيز به همدردي خوش اومدي. دوست عزيز ايا اين دختر خانوم از قبل باهاتون رابطه سردي داشتن ؟دليل اينكه شما به در هم نميخوريد نگفتن ازش نبرسيديد كه ايا واقعا كسي تو زنگيش هست انگيزه دوستي اين دختر خانوم فقط دوستي بي هدف؟؟؟؟؟؟؟؟لطفا به اين چندتا سوال باسخ بذيد
سلام به شما دوست عزیز
راسش درجواب بایدبگم که نه رابطه ما سر نبود .دلیل اینکه عقیده داره ما به درد هم نمبخوریم اینه که از نظر ایشون من در زمینه فکری باهاش متفاوتم ولی راستش من نمیتونم تفاوتی پیدا کنم .. در مورد حضور نفر سوم باید بگم که من مرتبه قبل که برگشتم ازش پرسیدم اما ایشون گفتند که همچین فردی وجود نداره . راستش با شریط روحی که ایشون داشتند و کلا ناراحت بودند من اصلا پاپیچ نشدم و قضیه رو کش ندادم. و در مورد سوال آخر انگیزه هر دوی ما از ابتدا ازدواج و زندگی در کنارهم بود.
یک دنیا ممنونم از شما
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
به نظرم بهتره سریعا بحث رو بکشونید به خواستگاری و ازدواج.(البته اگه واقعا میخواین و شرایطش رو دارین)
اگر بازم این پا و اون پا کردند حتما باید رو این مساله دقیق شین.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
به نظرم بهتره سریعا بحث رو بکشونید به خواستگاری و ازدواج.(البته اگه واقعا میخواین و شرایطش رو دارین)
اگر بازم این پا و اون پا کردند حتما باید رو این مساله دقیق شین.
نادیا خانوم
راستش ایشون در شرایط فعلی حتی پشت تلفن رفتار محبت آمیزی نداره و من فکر نمیکنم که حتی بشه بحث ازدواج رو باهاش مطرح کرد.. بیشتر اصرار داره که من حتی تماس نگیرم و پیام هم ندم تا اذیت نشه .. اما حقیقتا این منو اذیت میکنه.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
Amirreza.s عزیز..دوست خوبم..ببخشید رک میگم ولی با توجه به شواهد زیادی که دیدم و تجربه های زیادی هم داشتم باید بگم:
احتمال خیلی خیلی قوی سرکار هستید و امیدوارم زودتر به این نتیجه برسید قبل از اینکه سالیان دیگه وقت تلف کنید.
ولی اگر بازهم اصرار دارید به ایشون برسید بهتره همونطور که از اول گفتم، باهاش جدی صحبت کنید و یا حتی بگید که قصد ازدواج دارید و میخواید تکلیفتون روشن بشه.
مطمئن باشید اگر واقعا شمارو بخواد عکس العمل نشون میده و حساسیت نشون میده ولی اگر بیخیال بود یعنی اونقدرام براش مهم نیست .
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام دوست گرامي :72::72::72:
من با خيلي از دوستام و آشناهام در مورد رابطه هاشون صحبت كردم... بر اساس خرده تجربه اي كه در اين زمينه دارم، ميتونم با اطمينان بالايي بگم ايشون سرشون جاي ديگه گرمه.... البته اميدوارم اشتباه كرده باشم
(اكثر مواقع) يه خانم تا وقتي پشتيوانه عاطفي ديگه اي پيدا نكرده خودش رو راحت از رابطه قبليش بيرون نميكشه (( مگر اينكه آقا جونه خانم رو به لبش رسونده باشه)) ... اما بنا به صحبت هاتون اين خانم قبلا با شما رابطه خوبي داشتن...
همچنين اكثر خانمها دلشون جاي كافي واسه 2 نفر نداره... يعني در هر دوره زماني ميتونن علاقه و عشقشون رو نثار يه فرد كنن!!! ((بر عكس آقاييون) ....شايد براي همين فعلا از شما ميخوان باهاش در تماس نباشين... چون ذهنش جاي ديگه درگيره!
البته به قول دوستان، هنوز تصميم قطعيشم نگرفته كه شما رو واسه ازدواج ميخواد يا اون فرد رو!!!!!!!
ميدونم فكر كردن بهش واستون سخته... اما به نظرم خودتون رو درگير يه رابطه يه طرفه نكنين ...
البته 50 درصد اين اشتباهات گردن خود شماست... چرا وقتي تصميم به ازدواج داشتين رسما اقدامي نكردين؟؟؟ .... و اگه دختر خانم مخالفت كردن با ازدواجتون چرا رابطه بي تعهد رو با ايشون ادامه دادين و زمينه وابستگي بيشتر خودتون رو فراهم كردين؟؟؟؟
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
من با نظر ناديا جان موافقم نميتوني نامحسوس توسط يكي ديگه (يك خانم)تو ايران كنترلش كني؟ خواهري،خاله اي...
بهرحال فكر نميكنم اگه كسي هم تو زندگيش باشه راحت بشما بگه
البته راه درستش اينه كه براي رسمي كردن رابطتون باهاش جدي صحبت كني و ازش بخواي فكراشو بكنه و جواب قطعي رو بهت بده كه در هر دو صورت شما از بلاتكليفي در مياي
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
اصرار شما بی مورد است
کنترل نامحسوس و جاسوس گذاشتن و تحقیق و ... واسه چی؟
شما خواستگار دختری هستی که جوابش "نه" است.
از این فاصله مکانی و دوری و تفاوت فضا استفاده کن واسه فراموش کردنش.
منظورم این است که اگر به هم نزدیک بودید یا در همون فضا بودی و ... این کار سخت تر بود. البته الان هم سخت است اما همین که سرگرم کار و درسی و ... بهتر است.
قبل از اینکه برگردی ایران فراموشش کن
شاید هم تصمیم جدیدی گرفتی و ادامه تحصیل دادی یا موندی واسه کار ...
به هر حال من فکر میکنم باید بپذیرید که نمیخواد. حالا چه با کس دیگه ارتباط داره یا نداره . چه چیز دیگه ای فرقی نمیکنه.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
من متونم یه سوال از شما بپرسم؟
رابطه ی شما به چه شکل بوده منظورم اینه که کی بیشتر واسه این رابطه مایه گذاشته و خودش مشتاق نشون داده؟
کی بیشتر زنگ زده و ابراز علاقه کرده؟(از اوایل رابطه تا به حال)
اگه چند وقت از هم خبری نداشتین یا بحثی میشد کی پیش قدم میشد واسه ادامه ی رابطه؟
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام آقای امیررضای عزیز، به انجمن همدردی خوش آمدید.
نظر دوستان رو مطالعه کردم، هر کدوم از جهتی موجه و منطقی بودند. شرایط رابطه سابق من و رابطه فعلی شما تا حدودی (30 تا 40 درصد) مشابه هست و با استناد به تجربیاتم، سعی میکنم بخشهایی رو که احتمال میدم تاثیر بسزایی در نتیجه سرد و بی تفاوت شدن فرد مورد علاقه شما داشته رو ذکر کنم.
علت اول: لطف مداوم --> حق مسلم.
آقای امیررضای عزیز. صرفنظر از اینکه طرف مقابل شما چه کسی هست، هر وقت به حد افراط به او لطف و محبت کنید، نه تنها زحمات شما به رسمیت شناخته نمیشود بلکه خدماتی که ارائه میدهید به مرور زمان حالت یک وظیفه را به خود میگیرد. به عبارتی خیلی ساده تر، با محبت بیش از اندازه ای که در حق آن دختر خانم انجام دادید (آن هم بدون تعهدی رسمی بین شما دونفر)، آن دختر خانم بعد از گذشت سالها نقش شما را بیشتر بعنوان یک ناجی یا خدمت کننده و کمتر بعنوان یک شریک عاطفی میبیند. در واقع آدمهايي كه به اين بلا دچار شدهاند به اميد آنكه خدمتي ارائه كنند تا دلدار بيشتر دوستشان بدارد، در واقع كاري ميكنند تا توجه طرفشان از خودشان به خدمتي كه ارائه ميكنند جلب شود. با اين حساب تصور زماني كه ديگر امكان ارائه آن خدمت نيست واضح است.
علت دوم: دوری از معشوقه تان.
رابطه شما و آن دختر خانم بیشتر برمبنای احساسات و کمتر برمبنای منطق بوده. دقت داشته باشید که رابطه عاطفی شما بر چارچوب تخیلات و هیجانات احساسی بردوام بود و با حضور و غیاب طرفین این احساسات هر بار شعله ور میشد. با رفتن شما به آلمان حضور شما در تخیلات آن دختر خانم کمتر و کمرنگتر شده. پروست در رمان "در جستجوی زمان از دست رفته" بر تاثیر این مسئله در فراموشی عشق تاکید می کند. در این رمان Odette (معشوقه ی Swann) به مسافرتی میرود که یک سال به طول می انجامد، زمانی که دیگر حضور و غیاب متناوب اودت تخیل سوان را تحریک نمی کند به تدریج و در پایان یکسال متوجه می شود که دیگر عاشق سوان نیست.
علت سوم: بیش از حد دلپسند بودن.
برادر بزرگوارم، لازمه پذیرفته شدن در هر محفلی بیش از حد دلپسند بودن نیست. شما با چشم پوشی کردن از حقوق اولیه خودتان عملاً تصویر یک فرد وابسته که فردیت مشخصی ندارد را در ذهن او ساختید. بعنوان مثال جریان به آلمان رفتن را میتوانستید در حد یک مشورت جدی با او مطرح کنید و بعد از مشورت تصمیمی قطعی میگرفتید. اما شما مسئله را تا حد زیادی به دراما تبدیل کردید، آن هم با تحمیل احساس "من بدون رضایت شما از اینجا تکان نمیخورم" به او.
علت چهارم: ابتذال.
این مورد تنها در حد احتمالات است و بس. شاید این دختر خانم واقعاً شما را دوست دارد و به زبان بی زبانی میخواهد از شما بخواهد بصورتی جدی در ازدواج پیش قدم شوید. اما راهی که ایشان طی میکنند بجای اینکه سالم و منطقی باشد (مثل گفتگوی دو بزرگسال)، بیشتر حالتی مبتذلانه دارد. منظور از رفتار مبتذلانه، فساد اخلاقی نیست - منظور رفتاری است که به واسطه آن فرد به قیمت عذاب روحی و روانی دیگران سعی در کسب امتیازی مثبت دارد.
پیشنهاد من: یا بصورتی جدی در راستای ازدواج اقدام کنید، یا برای همیشه و بصورتی رسمی رابطه را با او قطع کنید.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
دوست عزیز
می دونم قبولش سخته ولی بنظر رد پای شخص سومی در این ماجرا هست وقتی با شناخت خوبی که میگید از شما داره و با فداکاریهایی که کردید و با اصرار شما برای ازدواج و موقعیت تحصیلی (که همه ی اینها ارزوی یک دختر بالغه)این نوع رفتارها از یک دختر بالغ بعیده که قصد ازدواج با شما رو داشته باشه!
دلیلم برای حرفام دلایل ایشون برای تعهد و خیانته!بنظرتون اگر گوشه ی ذهنش هم بودید هیچ وقت چنین حرفهایی رو می زد؟!؟!
اما برای محکم کاری رسما برای خواستگاری اقدام کنید(اگر مطمئنید می خوایدش که توصیه میکنم بازنگری بکنید) و با هم پیش یک روانشناس برید.اگر راضی نشد که بدون درنگ به فکر فراموش کردنش باشید به جای اصرار!
با تجربه ی اندکم فکر میکنم با روایتی که شما کردید اگر همه ی ابعاد ماجرا رو ییان کرده باشید بهتره کم کم برای فراموش کردنش اقدام کنید.
بنظر من لطفها مکرر شما علت اصلی سرد شدن ایشون به شماست چون من تجربه ایی مشابه رو دارم به فکر اصلاح این قضیه نباشید چون اب رفته به جوی بر نمی گرده (این رو تجربم به من میگه با توجه به روایتی که کردید)
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
اصرار نکنید بهشون! مطمئن باشید این وضعیت ایشون رو بیشتر ازتون دور می کنه. باعث سردرگرمیشون نشید. بهشون فرصت بدید که فکر کنن و مجبورشون نکنیدکه اون چیزی که شما می خواید رو انجام بدن. بهشون بگید که بعد از یه مدت تماس می گیرید تا نظرشون رو در مورد ازدواج بدونید. مطمئن باشید اگه واقعا دوستون داشته باشن، بعد از یه مدت دوری بهتر می توننتصمیم بگیرن. فقط یادتون باشه اگه نمی خواید راحت از دستشون بدید، بهشون اصرار نکنید و اذیتشون نکنید. بذارید تنها بشن. موفق باشید
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
به نظر من زن و مرد و رابطه ی عاشقانه و ازدواج برای ایجاد آرامش و تکامله.الان تو رابطه ی شما دوتا آرامشی وجود نداره درضمن شما دارین درس میخونین و خیلی بده که ذهنتون درگیر این مسائل باشه.
اینا اهمیت زیادی داره حتما برای مشکلتون وقت بذارین و یکبار برای همیشه حلش کنین و سعی کنین بهترین روزهای زندگی یعنی جوونی رو تلف این اختلافات نکنین
مهمترین چیز اینه که بفهمین واقعا دوستتون داره یا نه و کمی هم قاطع باشین تهدید به خیانت اصلا حرف جالبی نیست حتما موضوع رو حل کنین و سعی کنین تو نظرش یه مرد واقعی باشین مستقل و محکم نه گدای عشق اون. و این اصلا مانع از عشق واقعی نمیتونه باشه.بهش ثابت کنین که شما بهش خیانت نکردین و نمیکنین و اگه اونم حرف بی ربط بزنه به شدت ناراحت میشین
به نظرم دیگه وقتش رسیده که تکلیف رابطه ی شما معلوم بشه یا عقد کنین یا.....
به اینم توجه داشته باشین که دخترا در عین اینکه نمیخوان مانع پیشرفت همسرشون بشن و اصرار میکنن که شوهرشون به خارج از کشور بره خیلی هم حساسن و یه بدبینی ذاتی تو همه ی ما زنها هست که فکر میکنیم اگه الان شوهرمون ایران نیست ممکنه با کس دیگه ای آزادانه رابطه داشته باشه و این انقدر آزارمون میده که دوست داریم به همسرمون ثابت کنیم هر لحظه ممکنه از دستت برم و به قول نامزد شما بهت خیانت کنم!
منم از این تهدیدا کردم درست وقتی که داشتم از عشق همسرم میمردم:43:
پس شایدم دوستتون داره.یه بار دیگه ازش بخواین اجازه بده برین خواستگاریش. درس خوندن و عقد کردن هیچ تداخلی نداره من و همسرم دقیقا تو همین شرایط شما ازدواج کردیم.اگه قبول نکرد بهتره عاقلانه فکر کنین.
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
سلام دوست عزیز
البته من کارشناس نیستم مثل دوستای خوب همدردی اما نظر شخصی من به عنوان یک خانوم اینه که انسان وقتی چیزی رو به زبون میاره ینی به احتمال زیاد راجبش فکر کرده پس وقتی به شما گفته که من خیانت میکنم شک نکن که یه جوری این اتفاق خواهد افتاد .
-
RE: سرد شدن از رابطه ای عاشقانه
درستون خیلی مهمتره حالا که یک ترم مونده زودتر تمومش کنید بعد بیاید ایران و حلش کنید تا اون موقعی که درستون تموم بشه ازش بخواین واستون صبر کنه.
براتون دعا می کنم
-
سلااااااام
من نگینم - مشکلم ی جورایی مثل مشکل شماست . یکی رو دوست دارم ونمیدونم رفتاراشو به چه حسابی بذارم
اما احساسم میگه کارای اونم از روی دوست داشتنه
اصلا آدم افراطی و تفریطی نیست
اما 1 بار که بخاطر بی نتیجه بدون دوستیمون ( مادرش مخالف ازدواج ماست بخاطر بعضی شرایط ... ) میخواستم ازش جدا بشم ... گریه می کرد :(
کلا از نظر درک و فهم و خیلی چیزا آدم مقبول و مناسبیه
منم مثل اونم شرایط ایده آل کاری و تحصیلات . زندگی و ...
ی جورایی هم سطح و همطرازیم
اما من بخاطر ی مشکلی که قبلا پیش اومده برام خونوادش مخالف ازدواج ما هستن :( البته منم هیچ وقت بهش نمیگم چرا اونا مخالفن ؟ یا نمیگم خب راضیشون کن یا اینکه بگم برو از مشاوره کمک بگیر
ی جورایی غرورم اجازه نمیده :|
حالا نمیدونم چیکار کنم
نه میتونم دل بکنم نه میشه رو نتیجه این دوستی حساب کرد
قبلا می گفتم عیب نداره بالاخره خدایی هست و به موقع خودش کمک می کنه
اما الان نمیدونم چی کنم؟
بمونم و تلاش کنم تا بالاخره خونوادش تسلیم بشه یا با ی دنیا سرخوردگی برم دنبال کار خودم ؟ :((
ببخشید که اینجا مشکلم رو مطرح کردم
گرفتار شدم با این وضعیت ...