نوشته اصلی توسط
*مونا*
این بند از صحبتاتون در من صدق میکنه و من بیشتر هوای مادرمو دارم.. چون محل کارم نزدیک خونه مادرمه واسه این بیشتر کارهارو به من میگن و من بیشتر به مادرم رسیدگی میکنم..
و خانمم میگه برادرهای دیگه ات هم باید مثله تو وظیفه شونو انجام بدن.. من هم میگم اونا باید خودشون احساس وظیفه کنن و بیان , من نمیتونم که زورکی بگم ..هم سنشون از من بیشتره و هم من نمیتونم بخاطر اونها بشینمو ببینم مادرم زجر میکشه
آقای جوادیان من به شما حق میدم که به فکر والدینتون هستین و خانمتون هم حق میدم که اعتراض داشته باشن به نظر من شما هم در کدورت به وجود اومده بیشتر از خانمت و خواهراتون نقش دارین.
برادران و خواهراتون خیالشون راحته که شما به کارهای مادر می رسین برا همینم خیالشون راحته.
درسته شما کوچک تری ولی دلیل نمیشه همه مسئولیت ها رو شما به عهده بگیری.
خب خانمتون هم ناراحته و حق داره چون نبود شما در خونه مسئولیتهای ایشون رو با وجور یه بچه سخت تر می کنه و از همه مهم تر دلتنگی برای شماست.
به نظر من رودربایستی رو کنار بذارین و با خواهر و برادراتون صحبت کنید و بگین که شما هم مثله اونها در زندگی و کارتون مشکلاتی دارین و نمی تونید همیشه این مسئولیت رو انجام بدین و بگین که وظیفه همه ما هست که همونطور که مادر برامون زحمت کشیدن الانم ماها عصای دستشون باشیم.