RE: نامزدمو دارم از دست میدم کمکم کنید
چرا هیچکس کمکم نمیکنه...شوهرم هر روز بدتر میشه...دیشب میگفت میخام یه خونه واسه خودم بگیرمو برم تو هم بمون تو خونه بابات...میخام اونجوری ک دوست دارم زندگی کنمو ب هیچکس هم مربوط نیست. اون دختره اخرش شوهرمو باز ازم میگیره. کمکم کنید تا ازین وضع نجات پیدا کنم. من خیلی تنهام هیچکسو ندارم راهنماییم کنه.این همه زجر و استرس حق من نیست بخدا
خواهش میکنم کمک کنید.بعده 3هفته از عقد زندگیم سیاه شده
با نامزدم 2سال دوست بودم اما اون با یه دختره دیگه دوست شود و صیغه اش کرد من باهاش قطع رابطه کردم.اونا بدلیل مشکلات زیاد و مخالفت خانواده ها از هم جدا شدن اما دختره هنوز دنبال نامزدمه.بعد از جداییشون نامزدم 1بار اومد خاستگاری و من گفتم نه...بعده چندوقت باز اومد خاستگاری و من بخاطر علاقه ی شدیدی ک بهش داشتم بله گفتم الان 3هفته میشه ک عقد کردیم اما چندروزه شوهرم حال و حوصله نداره میگه ب نامزد قبلیش خیلی بدی کرده و خانوادش نذاشتن زندگی کنه.بخدا اعصابم داغون شده کارم شده گریه چیکار باید بکنم؟اون دختره خیلی دختره بد و بدذاتی هست ازش هرکاری برمیاد.نامزدمم عصبیه میگه میذارمو میرم یا خودمو میکشم. روزگارم سیاه شده ما همدیگه رو دوست داریم اما من تحمل این مسایل ندارم.الان 4سال از اشناییمون میگذره من واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم. مشاوره و دکترم نمیاد من الان چی کار کنم؟خیلی نگرانم و استرس دارم...من21 و نامزدم23...من بهش برگشتم چون واقعا دوسش داشتم بعده 4سال نمتونم فراموشش کنم اونم منو واقعا میخاست وقتی باهاش دوست بودم بهم دست هم نمیزد. اون اگه عصبی نباشه یه مرده ایده ال و واقعیه اما وقتی عصبیه هرکاری ازش برمیاد اما وقتی اروم میشه سریع میاد و بغلم میکنه و ارومم میکنه. اون عذاب وجدان داره ک چرا نامزد قبلیش اذیت کرده...بهم میگه دوست دارم میخوامت اما هنوز وابسته ب تو نیستم. میگه من زندگی مشترک رو قبلا یه بار تجربه کردمو دارم مسیر زندگیمو به عقب برمیگردم واسه همین عصبی ام.من بجز اون هیچکس رو ندارم چون بخاطرش خانوادمو پس زدم. بعضی وقتا هم میگه به حرفای من توجه نکن من حرف الکی زیاد میزنم و من هیچوقت تو رو ول نمیکنم چون بهتر از تو زن گیرم نمیاد. من عاشقشم چون تا وقتی خوبه بهترین شوهره دنیاست دارم...چرا کمکم نمیکنید...نامزدم داره دیووونم میکنه همش زخم زبون میزنه منو با نامزدقبلیش مقایسه میکنه. میگه من تورو دوست ندارم دلم برات میسوزه و تحملت میکنم میخام زجرت بدم. بعد میگه نه من دوست دارم اما گذشته و خاطراتم داره زجرم میده. میگه میرم ازینجا همش میگه بهت خیانت میکنم خیلی اذیتم میکنه اخرشم شب میاد خونمون و بغلم میکنه و میخابه. میخاد از خانوادش انتقام بگیره اونم بهوسیله من. چیکار کنم حالا؟دائم ازون دختره میگه خیلی داغونم. میخام خودمو بکشم اما نمیدونم چجوری... همش میگه برو
RE: خواهش میکنم کمک کنید.بعده 3هفته از عقد زندگیم سیاه شده
چرا کسی صدامو نمیشنوه...من دارم ب اخر خط میرسم دارم خودمو میکشم...خواهرم 3سال پیش طلاق گرفت من نمتونم طلاق بگیرم جلو همه آبرومون میره بابام سکته میکنه پس بهتره بمیرم شوهرمم منو نمیخاد و با اون دختره دوباره رابطه داره منم هیچ کس و هیچ جا رو ندارم راهی بجز مرگ برام نمونده...خدایا کمکم کن