گاهی وقتها جملات یا تجربه ها یا راهناییهایی در این تالار میبینم که بسیار زیبا و خوب و اثر گذار هستند و در عمق جان آدمی مینشینند .این تاپیک را برای گردآوری این پستها ایجاد کرده ام .
تقدیم به کاربران گل همدردی :72: :72: :72:
نمایش نسخه قابل چاپ
گاهی وقتها جملات یا تجربه ها یا راهناییهایی در این تالار میبینم که بسیار زیبا و خوب و اثر گذار هستند و در عمق جان آدمی مینشینند .این تاپیک را برای گردآوری این پستها ایجاد کرده ام .
تقدیم به کاربران گل همدردی :72: :72: :72:
اولین پست از ارمغان :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4567نقل قول:
بهار عزیز
واقعیت اینه که گاهی ما آدما فکر می کنیم عشق ومحبتمون و تنها و تنها می تونیم نثار یک نفر کنیم......... بی اون که ببینیم آیا اون یک نفر شایسته این علاقه هست!
شاید چون فراموش می کنیم هزاران نفر لایق تر از اون وجود دارن که قدر این عشق رو می دونن و تعهدی رو که به همراه داره می پذیرن!
:72:
پست دوم از رویا :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3105&pid=40464#pid40464نقل قول:
از ما كه گذشت ولي شما بدونين
اصلا عشق هميشه مشكل دار بوده و هست
دختر پسرهايي كه دارين اين تاپيك رو ميخونين از من به شما نصيحت تا قبل از خواستگاري عاشق نشين چون تا قبل از اون هيچ چيز مشخص نيست ( نه موافقت خانواده هاتون و نه هيچ چيز ديگه )
وقتي طرف اومد خواستگاريتون و يا رفتين خواستگاريش اون موقع بر اساس شناختي كه به دست ميارين ( بعد از چندين ماه ) بعد عاشق بشين
شايد بگين عاشق شدن دست خود آدم نيست
چرا هست .... اگه يه خورده به آينده فكر كنين ... وقتي ميبينين كه طرف هنوز تكليفش معلوم نيست ... وقتي ميبينين دارين بهش وابسته ميشين از همون اول جلوي خودتون رو بگيرين كه خيلي هم ساده است ( به خدا خيلي ساده است اوايل كار و آشنايي جلوي خودتون رو بگيرين نه بعد از چند سال عاشقي كه زجري كه براتون مياره بد تر از بيماري هاي جسميه !!!!)
بيشتر طرف حرفم با دختر خانم هاست ... اگه ميبينين دارين وابسته ي پسره ميشين تكليفتون رو باهاش معلوم كنين ..... فكر نكينن كه هر دوستي اي به ازدواج ختم ميشه .... ببينين اون پسر شما رو واسه ازدواج ميخواد يا نه ؟ اگه ديدين نميخواد كه باهاش نمونين چون آخر سر خودتون ضرر ميكنين((( البته در صورتي كه قصد شما هم ازدواج باشه وگرنه اگه قصد دوستي دارين كه خوب من حرف خاصي در رابطه با دوستي ندارم و خودتون ميدونيد ))))) ولي اگر هم ميخواست باهاتون ازدواج كنه ازش بخواين با خانواده اش صحبت كنه و در صورت راضي بودن اونها و مطمئن شدن از همه چيز اون موقع واسش صبر كنين تا موقع ازدواج برسه .... نه اينكه از هيچي خبر ندارين و تازه بعد از 5 سال به پاي پسره حروم شدن ميفهمين كه خانواده اش راضي نيستن و راهتون از هم جدا ميشه !!!!!
اصلا دوستي چيه ؟ همش ضرره !!!!
چي بشه كه دو تا دوست به هم برسن .... احتمالش كمه و تازه بعد از رسيدن هم كه معلوم نيست رابطه تون به طلاق بك
شه يا نه !!! ( اگه شناخت واقع بينانه اي از طرفتون نداشته باشين و همش بر اساس احساسات عمل كرده باشين معلوم نيست كه آخر عاقبتتون خوب بشه يا نه و اكثر اين جور آشنايي ها به طلاق ميكشه )
خلاصه كلام اينه كه فكر نكينين همه چيز ( دوست داشتن ، ازدواج و .... ) به اين سادگي هاست .... اونقدر مشكل توي راهتون هست كه هر كسي توان مقابله با اون رو نداره ، تازه اگه طرفتون تو زرد از آب دربياد و شمارو گول زده باشه كه ديگه واويلا !!!!!! بايد يكه و تنها با همه ي دردهاي زندگيتون و عمر برباد رفته تون غصه بخورين و حسرت بخورين كه چرا ؟ چرا اون دفعه كه قصد جدايي رو داشتم و باهاش قهر كرده بودم ، كارم رو ادامه ندادم وجدا نشدم وچرا دلم براش سوخت ؟؟ با اون اشتباهم يك عمر بايد پشيموني بكشم و يك عمر بايد دلم براي خودم بسوزه !!!!!
اميدوارم هيچ كس به بلاي جانمان سوز عاشقي دچار نشه كه عمرش بر فناست
:72:
پست سوم از مینا :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4626&pid=43968#pid43968نقل قول:
اگه داره بهت خیانت میکنه بی درنگ ترکش کن عزیزم مطمئن باش یک خائن چه زن چه مرد باشه نمیشه بهش اعتماد کرد البته اول مطمئن شو که بهت خیانت کرده یو قت توهم ورت نداشته باشه
:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط digitalman
سلام ضمن تشكر و قدردانی به خاطر ایجاداین تاپیك خلاقانه و به جا
امیدوارم با مساعدت وگلچین كردن پست های آموزنده این تاپیك بتواند یك تاپیك پرمحتوا شود.
در مورد فرمایش مینا كه شما آن را آورده اید باید عرض كنم. تبصره ای كه ایشون زده اند ارزش مهمی داره ،اما خود توصیه اشون بسیار می تواند مشكل آفرین شود.
تبصره: اول مطمئن شو كه بهت خیانت كره ، یه وقت توهم ورت نداشته باشه
این جمله بسیار مهم هست. غالبا در مشكلاتی كه در این رابطه وجود دارد افراد به خاطر فشار مشكلات، مسائل شخصیتی مثل بدبینی و تحریف در تفسیر و تعبیر وقایع (مثل بد برداشت كردن و اشتباه كردن در ارتباطات همسرشون)،دچار توهم می شوند.
خیانت یه واژه ایست كه به نظرم استعمال آن نیاز به شناخت معنای دقیق آن دارد و باید صریح و روشن شود.
و نباید به این راحتی به كسی چنین برچسبی را بزنیم.
به هر حال در چنین مواردی حتما نیاز حضوری به یك روانشناس بالینی یا یك مشاور خانواده نیاز هست. تا مسئله دقیق و روشن ارزیابی شود.
لذا بنده با قسمت اول این توصیه مبنی بر «ترك بی درنگ فردی كه تصور می كنیم خیانت ورزیده »، موافق نیستم و می گویم به جای ترك بی درنگ ، بهتر است بگوییم« بررسی و مشاوره بی درنگ در مورد مشكلی كه تصور می كنیم خیانت هست»
یعنی اینگونه:
اگر تصور كردیم همسرمان ارتباطات مشكوكی داره و شك به خیانت كردیم بهتر است بی درنگ جهت روشن شدن مسئله اقدام كنیم،آن هم نه با كارهای كارآگاهی بلكه با مراجعه به روانشناس یا مشاور خانواده و بعد شفاف كردن موضوع
پست چهارم و پنجم از مدیر خوب همدردی :72:
اقای سنگ تراشان با تشکر از توضیحتان
-------------------------
دوستان اگر بخواهم از پستهای آقای سنگ تراشان هم در تاپیک استفاده کنم باید صفحات زیادی را به ایشان اختصاص دهم بنابراین منبعی از ایشان را معرفی میکنم ( شامل بیش از صد صفحه ) که مطمئن هستم با مراجعه با آن مطالب مفید بسیاری خواهید یافت .
http://www.hamdardi.net/search.php?action=results&sid=cebaf70c953ec4fb9448 0ea3c3ff588c
:72:
پست ششم از پارمیس :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4536&page=1نقل قول:
سلام
البته منم در این مورد دوست دارم نظر بچه ها رو بدونم ولی فعلاً فکر می کنم بهترین راه اینه که خواستگاری به صورت معمول خودش انجام شه چند ماه خانوادگی رفت و آمد داشته باشن تو این مدت دختر و پسر هم می تونن با هم صحبت کنن و بهتر همو بشناسن . حسنش اینه که که اگر خونواده ها با هم تناسب نداشته باشن تو چند جلسه خودش رو نشون می ده ، اگه همدیگه رو مناسب دیدن نامزد می کنن و به نظر من هیچ موردی نداره اگه در دوران نامزدی به این نتیجه رسیدن که مناسب هم نیستن جدا شن ، جدایی در دوران نامزدی دلیل بر اشکال یکی از دو طرف نیست ، ممکنه هر دو خیلی خوب باشن ولی عقاید یکسانی نداشته باشن فقط باید این نکته رو رعایت کنن که تو این دوران روابط بیشتر جنبه احترام داشته باشه تا صمیمیت که زیاد وابستگی عاطفی بینشون به وجود نیاد .
نظر بدین بچه هاااااااااااااا
:72:
پست هفتم از sssa :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4642&page=lastنقل قول:
سلام غزاله جان
عزیزم دوست داشتن مقدس اونو برای هر کسی خرج نکن ونذار این مقدسات برات کم رنگ بشه
:72:
سلام digitalman عزیز ممنون از تاپیک زیبایی که ایجاد کردی.
من گاهی که از این جمله های زیبا میبینم یه copy ازش تو سیستمم save میکنم حالا واست paste میکنم. میدونم که خودت تا حالا دیدیشون. بیشتر مربوط به امضاء دوستانه.
راستی پنج شنبه در سفر هم پنج شنبه است. جهنم را که بر دوش بکشی, دلتنگی را که در جامه دانت تا بکنی و اندوه را که در جیب بغلت جا بدهی, دیگر فرق زیادی نمی کند که کجا باشی. همه جا یک جاست و آن یک جا هیچ جا نیست.به گمانم نقشه را هم با تقویم ساخته اند.
خدایا اگر من به تو بد کردم ، تو را بنده ای دیگر بسیار است . اگر تو با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟؟؟
آنگاه كه دوست داري كسي همواره به يادت باشد، به ياد من باش كه همواره به ياد تو هستم. ( بقره – 152)
ای عیسی!به آنها بگو صورت هایتان را می شویید، اما دل های خود را چرکین می کنید. آیا مرا فریب می دهید یا بر من دلیری می ورزید؟ برای اهل دنیا به خود عطر می زنید، در حالی که درونتان، نزد من چون مردار، گندیده و بدبوست و گویا مردمی مرده اید.
دکتر علی شریعتی:دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تورا دوست نمی دارد.کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری.اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و ائین هرگز به هم نمی رسند و این رنج بزرگی است.
خطوط دلمان را اشغال نکنیم شاید خدا پشت خط باشد.
آنچه می گویم نه برای این است که حقیقت را می دانم بلکه آن را به یاری شما جست و جو می کنم "افلاطون"
روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...
هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...
كسي كه كاخ روياهاشو بر روي ويرانه روياها و آرزوهاي ديگري بنا ميكنه قطعا روزي زير آوار همين كاخ خواهد ماند .
سفری باید کرد .......
تا به عمق دل یک پیچک تنها
که چرا اینچنین سخت به خود می پیچد
شاید از راز درونش بشود کشفی کرد
شاید او هم به کسی دل بسته ست.
شکسپیر میگه: کسی رو که دوست داری ازش بگذر اگه قسمت تو باشه برمیگرده اگرم نباشه حتما از اول مال تو نبوده پس همون بهتر که رفت.
شکسپیر میگه: خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی ... خیانت میتواند دروغ دوست داشتن باشد !
چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟!
دوره ارزانیست...
چه شرافت ارزان،
تن عریان ارزان،
و دروغ از همه چیز ارزانتر ...!
آبرو قیمت یک تکه ی نان ...
و چه تخفیف بزرگی خورده است، قیمت هر انسان!!!
احساس تكيه كردن به كسي كه ميداني تمام زندگيش را برايت مي گذارد و حس اينكه دوست داري تا خود را وقف كني و دوست داشته باشي.( پاسخ یکی از دوستان در جواب این سوال : چرا ازدواج میکنیم؟)
متاسفانه چون این ها رو از قبل جمع کردم نام پست کننده ها رو ندارم.
(فکر کنم این یکی رو از همدردی نگرفتم اما چون به نظرم قشنگ بود آوردم)
اگر نمی توانم همیشه مال تو باشم
اجازه بده گاهی زمانی از ان تو باشم
اگر نمی توانم گاهی زمانی از ان تو باشم
بگذار هر وقت که تو می گویی کنار تو باشم
اگر نمی توانم دوست خوب و پاک تو باشم
اجازه بده دوست پست و پلید تو باشم
اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم
بگذار باعث سر گر می تو باشم
اما اینطوری مرا ترک نکن
بگذار در زندگی تو دست کم چیزی باشم.
(شل سیلور اشتاین )
مثل من عزیز ؛ ممنون که در تاپیک شرکت کردی .
امیدوارم این تاپیک بتونه مثل یک کتاب خوب بشه البته با همکاری همه دوستان .
دوستانی که میخواهند پستی را در این تاپیک نقل قول کنند لطفا نکات زیر را رعایت کنند:
لطفا تک پست های بسیار مفیدی که در تاپیک ها میبینید را فقط نقل قول کنید . تک پستهایی که به تنهایی و جدا از تاپیک مربوطه هم قابل استفاده باشند . از نقل قول هر پستی که کمی جالب است یا مثلا با نظر شما کمی موافق است خودداری کنید چون اینجا بایگانی نیست !
این تاپیک مربوط به نظرات دوستان در تالار است و تاپیک مطالب جالب و شعر و لطیفه و ... نیست .
لطفا نام کسی که پست او را نقل قول میکنید و آدرس صفحه مربوطه را هم بیاورید .
لطفا از نقل قول پستهای توهین آمیز و نا امید کننده و منفی خودداری کنید .
با تشکر
:72::72::72:
پست هشتم از مثل من :72:
پست نهم از رامتین :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3350نقل قول:
به نظر من رابطه جنسي قبل از ازدواج كار كاملا اشتباهي است ولي بايد مطالب زيادي رو در مورد مسائل جنسي مطالعه و تحقيق كرد بطوريكه اطلاعاتمون در اين زمينه قبل از ازدواج تكميل باشه
:72:
پست دهم از دلناز :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4696&pid=45226#pid45226نقل قول:
وقتي ازدواج نكرده اي فرصت براي انتخاب داري وقتي انتخاب كردي فرصت براي ايجاد مرز و شناسوندن خودت به خانواده جديد داري وقتي همه اينها رو ناديده گرفتي و ساده گذشتي تازه مشكلاتت شروع ميشه و اونوقت تا يه حدي بايد مبارزه كني اما بعد از اون وقتي ديدي نمي توني طرفت رو اصلاح كني كه اغلب هم همينطوره چون انسانها شخصيتشون درونيه و درون آدما تا خودشون نخوان تغيير نمي كنه بايد راهت رو جدا كني اما اگر بچه اي در بين باشه يا جدايي امكان پذير نباشه بايد مبارزه كني تا زندگي برات ساده بگذره
بايد در زندگي جدال كني يه گلادياتور واقعي مي تونه به پادشاهي دست پيدا كنه .
گاهي از خودمون مي پرسيم چرا اين زنه با اينكه سالها از عمر زندگي مشتركش مي گذره اما هنوز زندگي خوشي داره
چون 1- انتخاب درستي داشته 2- حد و مرزش رو شناخته و به ديگرون اون طور كه زندگي رو مي شناسه خودش رو معرفي كرده نه در مقابل بدي ها كوتاه اومده و نه بيش از حد محبت كرده بلكه تعادل رو رعايت كرده و دهانش رو به موقع باز كرده و از مغز و قلبش يكسان كار كشيده پس ديگه نيازي نداره يه عمر بجنگه و تمام وقتش رو به ايجاد تفاهم و صلح اختصاص مي ده.
ما اغلب گزينه 1 و2 رو اجرا نمي كنيم . مشكل من و ديگرون تنها همينه يه مشكل بسيار كوچك كه مشكلات عديده رو به همراه داره
:72:
پست یازدهم از دینا. ه :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=693&pid=45995#pid45995نقل قول:
سلام منهم خیلی خوشبختم. بی مشکل نیستم یعنی اول زندگی همه مشکلهست! ولی ارامش دارم هر وقت به شوهرم نگاه میکنم ( منهای مواقع طوفانی...!) قلبم باز میشه بعد از 3 سال هنوز هم وقتی میبینم اسمش رو گوشیم افتاده واسه برداشتن گوشی دستپاچه میشم!!!! هنوز روزی 10 بار بهش زنگ میزنم وبهش میگم چه قدر دوسش دارم و دلم براش پر میکشه( اگه دیر کنم اون زنگ میزنه ) و خلاصه پرپرشم!
:72:
پست دوازدهم از narges :
نقل قول:
نکته ای که خوبه بهش توجه کنیم اینه که برخورد هر انسانی با هر کسی چه خانم چه آقا معرف شخصیت وانسانیت اوست. اگر انسانی احترام انسانی را نگذارد چه زن و چه مرد نشاندهنده روح کوچک و احتمالا نا سالم اوست . بنابراین طرف صحبت همچین آدمی نباید عیب را از خودش ببیند. کاری که از دست ما بر می آید این است که لااقل به اطرافیان خود و فرزندان خود بیاموزیم به انسان ها به خاطر انسان بودنشان احترام بگذاریم. و یادآوری کنیم که اشرف انسان ها پیامبر مهربانمان دست دختر خردسالش را بوسید و تاکید کرد دخترانتان را در محبت برتری دهید نسبت به پسران تا به پیروان خود بیاموزد( برای خانم ها) شاءن و کرامتی را که در آن زمان وجود نداشت و امروز هم از جانب گروهی فراموش شده است.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4032&pid=36496#pid36496
:72:
پست سیزدهم از همدردی :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4650نقل قول:
به نام خدا شما مرا شوکه کردید یاد کسی انداختید که از روی افراد می خواست دین را بشناسد شما بین معاویه وعلی گیر کرده اید معاویه مگر چه کرد که علی علیه السلام با او سرجنگ داشت معاویه چه دینی را داشت عرضه می کرد شما نهج البلاغه را بخوانید تامعنی صداقت ها و درستی ها را بفهمید ایشان به نظرمن ادم بی غیرتی بوده است بله دارد خودش را اقناع می کند و به کارهایش هم می رسد ولی این ادم با غیرتی نبوده است رابطه هایش هم برایتان مهم نباشد مگر هر کسی پستی گرفت مهم است واقعا خدمت می کند از ته دل بعدش هم انسان باید از همه جنبه ها درست باشد ما درستی تک حنبه ای نداریم . ایشان مزه خیلی هار ا چشیده و خواسته شما را هم به کلکسیونش اضافه کند بگذاریدش برای زنانی از نوع خودش که این را به کلکسیون خودشان بیفزایند انها راحت وجدانشان خوابیده است هردوشان ولی شما از این نوع نیستید به شما می گویم رن و مرد مسلمان واقعا عاشق هم هستند ولی از نوع عشق علی وفاطمه سلام الله علیهما . نه با این توجیه های پست هوسشان را درست می پندارند و نه خشکه مقدسی دارند .زن با حجابش حافظ دل پر احساس و دامان پر عاطفه اش است و به دنبال غیرت و مردانگی و مروت می گردد و مرد به دنبال حیا و دلی که واقعا احساسات پاکش رابرای مرد نگه داشته است و برای مادری . احکام دین راباید به دست مردش و زنش سپرد وگرنه میشود چاقو درکف زنگی مست . خدا ته دل انسان را می خواند . خدا به کمیت نمی نگرد کیفیت را مد نظر دارد . عمل خالص را . شیطا ن درکمین است . اگر ملاک شما رسیدن به دنیا باشد که معاویه دنیا داشت و ظاهردین را . علی دین را داشت ولی عمق دنیا را سنجید و دیدشایسته شناوری او نیست . او مکارم اخلاقیش را نگه داشت . بعضی از دین استفاده هوسی کرده اند . ادم درست که اینطوری نیست که شما می گویید. اگر می خواهید چرا غ چشم شوید که هستند کسانی در امریکا که خیلی دنیا دارترند و خیلی چنین و چنان . چرا خدا می گوید در سوره طه لاتمدن عینیک الا ما متعنا .....چرا در سوره زخرف انطور صحبت می کند چرا می نالد از دست ابی لهب : ما اغنی ماله و ما کسب . ادم وقتی طرف دین امد جان و مالش را معامله می کند وهمه چیز را در صورت او می بیند احساساتش از نوع علی اکبر و حسین علیهما السلام از نوع علی و فاطمه و حسنین سلام الله علیهم اجمعین است . سرشار از نور وصداقت و درستی . بهترین وقوی ترین احساس .
:72:
كل تالار همدردي گنجينه گرانبهايي است از جملات آموزنده و تجربه هاي واقعي افراد اين جامعه كه بايد محفوظ بماند و مورد استفاده همگان واقع شود.
پست چهاردهم از رویا :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3765&page=1نقل قول:
سلام سيما جان
اگه بخواي شرعي جواب اين مسئله رو بدي بايد بگم كه اصلا نبايد تماس فيزيكي اي وجود داشته باشه ....تازه خود دوستي دختر و پسر هم از نظر شرعي مورد داره.....چه برسه به.... !!!!!! ولي اگه حالا با يكي هم دوست شدي نبايد باهاش رابطه ي فيزيكي داشته باشي
چون همش به ضرر دختر تموم ميشه.....همش پر از عذاب وجدانه ( بيشتر براي دختر ) ..... راستي اگه واقعا يك آقا پسري دختري رو بخواد واسه خاطر خودش هم كه شده دلش نميخواد كه قبل از محرم شدن ارتباط فيزيكي اي با اون خانم داشته باشه ( چون اگه به اين رابطه تن بدي ..... طرف فكر ميكنه كه با ديگرون هم اينقدر راحت اين كار رو ميكني و كلا اعتمادش به دختر كم ميشه ..... و در ضمن خيلي از پسرا هدف از دوستيشون ازدواج نيست بلكه ميخوان به اسم ازدواج از دختر سو استفاده كنند . يعني شما ميگين آغوش و بوس و .... سو استفاده نيست؟ حتما بايد يه چيز ديگه باشه كه اسمش رو سو استفاده بذارين ؟ تازه هميشه از اين چيزهاي به ظاهر كوچيك ( البته اينا چندان كوچيك هم نيستن ) شروع ميشه كه به كارهاي بزرگ كشيده ميشه)
البته اين حس ها ممكنه موقتي در آدم بوجود بياد ولي بايد حتما اين احساس رو در خودتون از بين ببرين و كنترل كنين تا به هم برسين و بعد معاشقه و .....
بنظرت درسته كه رابطه رو اينجوري خرابش كنين ؟
شما هيچ فكر كردين كه اگه همچين روابطي در كار باشه اگه يك زماني به هم نرسين چه جوري ميخواين با عذاب وجدانتون كنار بياين ؟ چه جوري ميخواين اينقدر گناه بكنين و سرپوش عشق رو روش بذارين ؟ چه جوري ميتونين با وجود اين روابط در گذشته تون ( در صورت نرسيدن با دوست فعليتون )و پنهان كردن اونها از همسر آينده تون ادعا كنين كه با ايشون صادقين؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سيما جان تورو خدا ..... اگه خدارو قبول داري ...... اينقدر مطمئن نباش كه رابطه ي دوستي حتما به ازدواج ختم ميشه ..... اينجوري خودت رو اذيت ميكني ....... فقط اين جمله رو بهت ميگم از جانب من داشته باش : درست همون زماني كه فكر ميكني همه ي كارا داره خوب پيش ميره و مطابق ميلته همه چيز خراب ميشه
راستي يك آمار بگير. ببين كدوم يك از اون آدمهايي كه قبل از ازدواجشون همچين روابطي رو داشتن حالا كارشون به ازدواج كشيده ؟ ( جوابتون اينه كه 90% كارشون به ازدواج نكشيده اون 10% هم يا كارشون از كار گذشته و مجبور به ازدواج شدن و يا اينكه كلي به هم اعتماد داشتن و اين روابط به صورت ناگهاني و اتفاقي بينشون بوجود اومده و خودشون فهميدن كه چه كار اشتباهي كردن و توبه كردن و ديگه اين كارا رو نكردن { كه اين مورد دوم احتمالش خيلي كمه })
من نميگم كه به اون آقا نميرسي ولي نگذار كه قبل از رسيدن به اون آقا همه ي حرمت ها بينتون شكسته بشه .... شايد فكر كنين كه اين چيزها از عشقتونه ولي اگه عشق واقعا عشق باشه صبر ميكنه .... صبر صبر صبر .....
عزيزم كلا خواستم بهت بگم كه اگه از نظر شرعي بخواي جواب سوالت رو پيدا بكني جوابش اينه كه به هيچ وجه مجاز نيست و تماما گناهه اونم گناه هاي بزرگ ( حالا هر اسمي كه ميخواي روش بگذار : عشق يا هرچيز ديگه )
ولي اگه حرف شرع و دين براتون مهم نيست و مهم آبروتونه كه خودتون بهتر ميدونين كه حد و مرز رابطه بايد چقدر باشه....
عزيزم نميخواستم ناراحتتون كنم يا نصيحت كنم ولي چون اين اتفاق براي 2-3 نفر از دوستام افتاده و عاقبتشون رو ديدم دارم برات ميگم ..... بازم تصميم با خودته
شايد بگي:اه دوباره اين نظر داد .....ولي نميتونم ساكت بمونم و ببينم كه يكي ميخواد اشتباهي رو كه دوستانم انجام دادن و نتيجه اش رو ديدن انجام بده
در ضمن به نظرتون با اين كارها ( حتي بوس كه شايد چيز خيلي بزرگي ندونينش) بازم پاك دامن ميمونين ؟اگه براي يك مرد يكي از شرطهاي ازدواج با دختري پاك دامني اش باشه .... پس شما اين شرط رو از دست ميدين
البته ممكنه كه خيلي از اين روابط به صورت اشتباه و ناگهاني پيش بياد كه طرف بعدش خيلي پشيمون بشه و شايد هم دختر و پسر همچين وقصدي رو نداشتن و به خاطر اينكه نفر سومي كه پيششونه (شيطان ) اونها رو تحريك به همچين كاري كرده كه خودشون صد البته بعدش پشيمون ميشن ....ولي وقتي آدم از قبل ميدونه كه نبايد همچين كاري رو بكنه و آخرش پشيمونيه ... پس فكر كردن به انجامش براي چيه ؟؟؟؟؟
:72:
خواهش میکنم و منم ممنونم پارمیس عزیز . امیدوارم تاپیک مفیدی بشه .
پست پانزدهم از آقای سنگتراشان گرامی :
نقل قول:
سلام بر همه شما
من هم باز اومدم كه به یك نكته كلیدی اشاره كنم. یادآوریش خیلی مهم هست.
مواظب باشیم خوشبختی ما وابسته به چیزی بیرون از وجود خودمون نباشه.
وابسته به پول، مدرك، موقعیت اجتماعی،همسر ، فرزند، سلامتی، پدر ومادر، دوست ،و .....
چون هر كدوم اینها زمان انقضاء دارند، یا دائمی نیستند، یا فراز و نشیب دارند و به هر حال در كنترل ما نیست كه آنها را همین طوری حفظ كنیم. پس با تغییر آنها ما هم خوشبختی امان دچار نوسان می شود.
در همین تالار افراد زیادی هستند كه می گویند «من تا همین چند وقت پیش خوشبخت بودم»، اینها بی مشكلی را با خوشبختی مساوی گرفته اند و خوشبختی خود را به چیز دیگری گره زده اند.
خوشبختی مراتب دارد و همیشه ما در این سلسله مراتب باید جلو برویم و رشد كنیم. اما در هیچ یك از این مراتب این اشیاء و اشخاص دیگر نیستند كه خوشبختی ما را تعیین كنند. آنها فقط ممكن است مشكلاتی ایجاد كنند، رنجهایی را به ما بدهند و ....، اما اینكه ما چقدر بتوانیم از ظرفیت خود برای بهره برداری كامل از توانایی خود استفاده كنیم دست خود ماست.
لذا باز هم به همه شما خوشبختان عزیز تبریك می گویم.
و به شما ؛[name] هم به خاطر اینكه حوصله به خرج دادید و این پست مرا خواندید خدا قوت می گویم و تشكر می كنم
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=693&pid=47346#pid47346
:72:
پست شانزدهم از تکه یخ :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=1069&page=lastنقل قول:
انقدر حرص میخورم وقتی یکی داره خودش رو تو چاه مندازه هرچی دست دراز میکنی کمکش کنی دستت رو گاز میگیره.
:72:
پست هفدهم از پارمیس :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4580&page=2نقل قول:
با درود و احترام فراوان
راستش واسه من قابل هضم نيست اين كه با يه نگاه به كسي علاقمند شد . ميشه طي يك جلسه جذب رفتار و اخلاق يك نفر شد ولي نگاه ...؟
به نظر من اين يك اتفاقه و فكر نمي كنم مصلحت خاصي درش وجود داشته باشه و نبايد بهش بها داد .
ممكنه اصلاً يك نفر چشاي خوشگلي داشته باشه يا نگاه گيرايي و با اون چشم تو چشم شيم اين دليل بر اتفاق خاصي نيست شايد هزاران نفر ديگه هم نگاه ايشون واسشون جذاب باشه .
به نظر من نگاه واسه كساني معنا پيدا مي كنه كه نسبت به هم شناخت دارن .
:72:
با اجازه تون پست هجدهم رو من از آرزو میذارم .
http://hamdardi.net/showthread.php?tid=1944نقل قول:
درست است که خدا ما را با دوحالت ازغم و شادی بوجود آورده است اما این نشان از توانایی و قدرت او در خلقت همه موجودات دارد زیرا او همه چیز...... را کامل میآفریند. ما را هم کامل و با تمام گونه های مختلف احساسات آفریده است ولی استفاده از هر گونه احساس به چه میزانی؟ بنابر این باید از غم درست استفاده شود این دلیل نمیشود همیشه از غمگینی به عنوان یک روش درست برای رسیدن به هدفهایمان استفاده کنیم، چون موقعیتها با هم متفاوت است باید از بیشتر غمها انتظار پرش داشت نه افتادگی و افسردگی .
طاهره جاهایی وجود دارد که ناله کردن به معنی فاصله گرفتن از غرور است و یا دوری از بی احساسی و بی درکی برای این است که اگر بخواهیم به مشکلاتمان فکر کنیم شاید اگر سر در گریبان خودمان داشته باشیم و البته غمگین باشیم بهتر بتوانیم فکر کنیم و جدی تر باشیم .
غم گاهی به معنی اندیشه است و گاهی به معنی نادانی .
زمانی صبر ایوب به اوج خودش رسیده بود هر چه خدا بلا بر او نازل میکرد او هیچ نمیگفت و تحمل میکرد...روزی جبرئیل آمد و به ایوب گفت ایوب ؟ ناله کن !!
یعنی اینکه بی غمی دیگربس است ، تو داری به معشوقه ات بی توجهی میکنی اینجاست که ایوب باید بنالد ( حتی زاری کند ) تا خدا بداند او به خالق خودش نیازمند است و غرور ندارد.
اما از طرفی غمی که در سراشیبی ناامیدی و سقوط است و هیچ آینده ای را متصور نیست به مثل گردابی است که فقط بی هدف و نتیجه چرخ میزند و عاقبت به قعر نیستی رسوب میکند بدون آنکه چیزی بدست بیاورد.
پس از غم باید طالب صعود و پرواز باشیم نه سقوط و رسیدن به پوچیها
:72:
پست پانزدهم از آقای سنگتراشان گرامی :
نقل قول:
سلام بر همه شما
من هم باز اومدم كه به یك نكته كلیدی اشاره كنم. یادآوریش خیلی مهم هست.
مواظب باشیم خوشبختی ما وابسته به چیزی بیرون از وجود خودمون نباشه.
وابسته به پول، مدرك، موقعیت اجتماعی،همسر ، فرزند، سلامتی، پدر ومادر، دوست ،و .....
چون هر كدوم اینها زمان انقضاء دارند، یا دائمی نیستند، یا فراز و نشیب دارند و به هر حال در كنترل ما نیست كه آنها را همین طوری حفظ كنیم. پس با تغییر آنها ما هم خوشبختی امان دچار نوسان می شود.
در همین تالار افراد زیادی هستند كه می گویند «من تا همین چند وقت پیش خوشبخت بودم»، اینها بی مشكلی را با خوشبختی مساوی گرفته اند و خوشبختی خود را به چیز دیگری گره زده اند.
خوشبختی مراتب دارد و همیشه ما در این سلسله مراتب باید جلو برویم و رشد كنیم. اما در هیچ یك از این مراتب این اشیاء و اشخاص دیگر نیستند كه خوشبختی ما را تعیین كنند. آنها فقط ممكن است مشكلاتی ایجاد كنند، رنجهایی را به ما بدهند و ....، اما اینكه ما چقدر بتوانیم از ظرفیت خود برای بهره برداری كامل از توانایی خود استفاده كنیم دست خود ماست.
لذا باز هم به همه شما خوشبختان عزیز تبریك می گویم.
و به شما ؛[name] هم به خاطر اینكه حوصله به خرج دادید و این پست مرا خواندید خدا قوت می گویم و تشكر می كنم
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=693&pid=47346#pid47346
:72:
[/quote]
digitalmanعزیز واقعا بابت این تاپیک از شما ممنونم گلچینه سخنان کاربردی که من خودم همش از اینجا مرورمیکنم....
سلام
موضوعی بنام حرفهای خودمانی در زیرشاخه تجربه های فردی توسط طاهره ایجاد شده است و این هم پست شماره 2 آن است كه طاهره خطاب به خودش نوشته:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط طاهره
سلام
این موضوع هم با عنوان «نامه ای به همسفرم» ، توسط طاهره ایجاد شده است، كه نكات قابل تاملی در آن هست:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط طاهره
نمی دونم این جملات از کدوم افراد تالاره ولی میگم چون برای من شده یه آویزه گوش!
غلط غلطه!
امروز همان فردایی است که دیروز نگرانش بودیم!
هر درونی که خیال اندیش شد چون دلیل آری، خیالش بیش شد.
ممنون از پارمیس و وهم و سارا و آقای سنگ تراشان . :72:
پست بیست و دوم از رامتین :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4650&pid=47829#pid47829نقل قول:
tak-bo'di عزيز واقعا نمیدونم چجوری بگم فقط این واقعیت رو بگم در مورد اینکه بعضی از مواقع نیاز به یک هم صحبت از جنس مخالف خودت رو احساس میکنی یک حس کاملا درسته چون اتفاقا من هم بعضی از مواقع چنین حسی دارم ولی برای روشن شدن مطلب می خوام خودم رو مثال بزنم که فکر نکنی کسی تو این شرایط نبوده خود من تا حالا با توجه به شرایطی که داشتم می تونستم چندین دوست دختر داشته باشم همانطور که خیلی از دوستام دارن ولی من معتقد به یک اصول و مبانی خاصی هستم که به دین هم ربطی نداره و اون وجدان انسانه من وجدانم قبول نمی کنه که با یک دختر به خاطر ارضاء نیاز عاطفیم برای یک مدت زمانی دوست بشم بعد از اون که نیازم رفع شد اون دختر رو تنها بگذارم،دختری که در این مدت آشنایی ممکنه به من وابسته شده باشه و بعد از این مسئله بخاطر من دچار یاس و ناامیدی بشه و ضربه روحی بخوره،شاید خیلیا براشون مهم نباشه ولی من نمی تونم اینرو قبول کنم،پس می خوام بگم من هم این احساس رو داشتم ولی جلوی خودم رو گرفتم و مطمئن باش هر پسري اين حالت رو داره ولي اگر بخواد قيد وجدانشو بزنه براحتي با يك دختر ارتباط بر قرار ميكنه و دختر هم ناخواسته وارد يك رابطه خيلي خطرناك ميشه كه عواقبشو نميدونه
مسئله بعدي درمورد نیاز عاطفي و اینکه گفتی میگن باید قبل از ازدواج رابطه با جنس مخالف داشته باشی تا تجربه کسب کنی باید بگم این حرف کاملا اشتباه است کافی یک سری به تاپیک دخترها در همین سایت بزني تا ببینی چه مشکلات عدیده ای براشون بخاطر همین دوستی ها پیش اومده بخاطر اینکه اینجور روابط هیچگونه پایداریی در اون دیده نمیشه و پسر هم چون عقد نامه ای وجود نداره خودش رو ملزم به هیچ قاعده و قانونی نمیبینه یعنی براحتی می تونه زیر همچی بزنه و در این حالت بیشترین ضربه رو دختر می خوره چون عاطفی تره
سوم در مورد رابطه جنسی هم باید بگم قبل از ازدواج کاملا غلطه من نمونه های زیادی رو سراغ دارم که این رابطه رو داشتن و بجای اینکه از اون خوشحال باشن احساس گناه و سرخوردگی و مورد سوء استفاده واقع شدن درشون پديد اومده،این رو بدون فقط یک عده خاص هستند که اون هم بعلت بیماری های جنسی نمی تونن بعد از ازدواج رابطه خوبی داشته باشند وگرنه در بسیاری از موارد دختر و پسر با منابع مختلفی که در اختیارشون هست ميتونن از نحوه ارضاء شدن این نیاز مطلع بشن بدون اینکه اون رو تجربه کرده باشن
الان خیلی از دوستای من که ازدواج کردن با توجه به همین منابع هیچ مشکلی در زندگی احساس نمی کنن و كاملا از سکس با همسر خودشون راضین و این یک تعامل بین طرفین است
ضمنا اگر مثال میارم بخاطر اینه که حداقل این شواهد رو به عینه دارم میبینم و در موردشون تحقیق می کنم پس این رو بدون که به خیلی از حرفهای بظاهر درست نباید اعتماد کرد باید تحقیق کرد تا اشتباهي جبران نشدني رو در زندگی نداشته باشيم
:72:
[/quote]نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara joon
اول از همه از digital man عزیز به خاطر این پست مفیدی که ایجاد کرین تشکر میکنم واینکه پست به جا و واجب و لازمی بود و امیدوارم باهمیاری بقیه مثل یه کتاب یادگاری باقی بمونه (کاری که خیلی وقت پیش باید انجام میشد!):73:
بعدشم از آقای مدیر همدردی برای اینکه بالخره التفات فرمودین و نگاهی به این عضوحقیر سراپاتقصیر :Dو بی حوصله تالار همدردی انداختین و جوابی را که من از شما تو تاپیک خودم انتظار داشتم رو جای دیگه ای گذاشتین و به خاطر این کشف هم به من خدا قوت و خسته نباشید گفتید!:104::303:
شما هم خسته نباشید از اینکه بالخره یه روزی یه جائی یه نگاهی به ما فقیر بیچاره های تالار همدردی میاندازید:300:و امیدوارم این الطاف و محبتهای پدرانه ای که دارین روز به روز بیشتر بشه و تبدیل به همان تالار موفق قبلی بشیم.:203:
از همه اعضای نکته بینی هم که نکات جالبی رو اینجا گذاشتین تشکر میکنم!:104:
موفق باشید:72:
سلام
از digitalman گرامی به خاطر ابتکار عملشون تشکر می کنم .
نقل قول:
طاهره نوشته :
نمی دونم قبلا با چه نام کاربری به تالار اومدی و مشکلت چی بوده اما همینقدر می دونم که مشکل رو می شه با تغییر معناش تبدیل به یه فرصت کرد ..
تغییر معنای اون هم بستگی تام و تمام به تعریفی داره که تو ازش ارائه می کنی . فکر می کنی اگه بخوای توی ذهنت معنای واژه ی مشکل رو تغییر بدی چی بهش می گی ؟ به نظر من "م" مشکل می تونه حرف اول "من" باشه ."ش" می تونه آغازگر واژه ی "شهامت" باشه . "ک" شروع کلمه ی "کشف" و "ل" سمبل "لطافت و تازگی" ... می بینی که اگه بخوای این معانی و واژه ها رو در کنار هم قرار بدی هزارتا مفهوم قشنگ و دوست داشتنی از توش در میاد که به معنای مصطلح " مشکل " می گن : برو گم شو .
نمی دونم چند سالته ؟ آقایی یا خانوم ؟ پیری یا جوون ؟ فقیری یا ثروتمند ؟ شاغلی یا بیکار ؟ درس خوندی یا نخوندی ؟ و ...
اما می دونم که خستگی و دلتنگی و غم و اندوه در عین حال که به هیچ کدوم این ویژگیها ربط نداره به همشون هم ربط مستقیم داره . یعنی چی ؟ ربط نداره یعنی وجود انسان اونقدر قویه و اونقدر پرتوان که می تونه از پس هر چیزی و هر شرایطی بریاد و به هر ناتوانی و محدودیتی غلبه کنه . و ربط داره از این جهت که تو دچار هر کدوم از اون شرایط بالا که باشی ناچاری با یکسری از چیزایی که دوست نداری و نمی خواهیشون روبرو بشی و این گاهی به اندازه ی یه کوه بزرگ روی وجود آدم سنگینی می کنه ...
حالا یه سوال : تو دوست داری کدوم ربطشو باور کنی ؟
قبل از اینکه به این سوال جواب بدی به جواب چندتا سوال دیگه هم لطفا فکر کن :
به نظر تو آدمها در مقابل مشکلات به چند دسته تقسیم می شن ؟
کدوم دسته از اونا رو بیشتر دوست داری ؟ و دلت می خواد خودت جزء کدوم دسته باشی ؟
به نظر تو برای اینکه جزء هر دسته باشی باید چه ویژگیهایی داشته باشی ؟
خودت الان جزء کدوم دسته ای ؟ ویژگیهای خودت رو خوب می شناسی ؟
...
لطفا هم به من نگو که نمی دونم و نمی تونم و نمی فهمم و نمی شه و نداریم و نمی ذارن و نذاشتن و ندارم و نمی خوام و ...
یه پیشنهاد هم دارم : بیا و جمله هایی که بالا در نوشته ات به کار بردی رو با افعال معکوس بازنویسی کن و معنای اونها رو در ارتباط با تواناییهای خودت دوباره و چند باره پر رنگ کن و بعد تاثیرش رو بگو ...
چی می بینی ؟
باز هم یاس و حرمان و غم و اندوه ... اونم طبیعیه ... پس لطفا دوباره مایوس نشو ... لطفا بگرد و دور و بر خودت چندتا آدم زنده نام ببر که حی و حاضر و بی غم و غصه و مشکل دارن نفس می کشن ؟ فکر می کنی واقعا وجود داره ؟ اگه اینطور فکر می کنی دلیلشو بنویس . و اینکه چرا اونا رو بی غم و درد می بینی ؟
اگه عضو قدیمی این سایتی حتما می تونی فهرست بلندبالایی از مشکلات سایر اعضاء که حتی بعضی هاشون اونقدر سختن و پیچیده که گاهی لاینحل به نظر می رسن تهیه کنی ... اما در هر کدوم از اونا چی می بینی؟ استقامت . امید به زندگی . تلاش برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت .و اعتماد به خودشون برای رسیدن به لحظاتی که از اون راضی باشن ...
مشکل خودت رو دوباره بخون و دوباره بررسی کن . آیا به نظرت تو واقعا نمی تونی حتی یه ذره شبیه اونا باشی ... من که باور نمی کنم ... یعنی هیچ ویژگی خاصی که به تو کمک بکنه در تو وجود نداره ؟ نه ... محال ممکنه ... یکمی بگرد ... یه کوچولو صبر ... یه خط مقاومت ... یه جرعه تلاش ... یه ذره مثبت اندیشی ... یه کف دست منطق ... یه کمی تفکر ... [color=#32CD32][color=#800000]یه مقداری ساده اندیشی ... یه هوا جسارت ... و .... احساسات هم که ایول . قربون خدا برم . کرور کرور نصیب تک تکمون کرده ....
هر کدومش هم که باشه کمک می کنه بقیه هم جون بگیرن ... اینو از من قبول کن ... کافیه امید رو تو دلت زنده کنی ...
برای امیدوار بودن هم یکمی باید زوایه دوربینت رو به سمت رنگهای طبیعی تر و واقعی تر تغییر بدی ...
بیا بشو یه مستند ساز ... مستند ساز طبیعت ...
یعنی واقعا ما از یه درخت کمتریم که زمستون ، خشک و عریون و بی جونش می کنه اما اون بازم برای زندگی کردن لجاجت می کنه و تحمل دوباره روییدن و سبز شدن رو با تمام مکافاتش به جون می خره ؟ نه . تو رو خدا تو بگو ما واقعا از یه مرغ مهاجر پلیکان کمتریم که هزارها هزار کیلومتر رو از سیبری پرواز می کنه تا خودش رو به جای خوش آب و هوا برسونه و از باد و بوران و گرما و سرما توی مسیر هم اصلا نمی ترسه ؟
تو فکر نمی کنی در دنیایی که حتی برای یک مورچه ضعیف تا این حد جا ، فضا ،زمان ، توان و امکان برای زندگی دیده شده حرف زدن من و تو (آدمای به این گندگی) از غم و غصه و ناتوانی و خودکشی و ... یه کمی عجیب و غریب به نظر می رسه ؟ ..
کاش به من می گفتی چه چیزی بزرگتر از خودت پیش روت قرار گرفته که باعث می شه طراوت و زیباییهای این زندگی رو نادیده بگیری ؟
پاینده باشی و سربلند .
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4322&pid=40627#pid40627
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3972نقل قول:
طاهره نوشته :
نحوه واکنش شما به شرایط و وضعیتهایى که در زندگى برایتان پیش مىآید، زندگى شما را تغییر خواهد داد.
١٠٪ از زندگى ما را اتفاقاتى که خودمان نقشى در پیش آمدنشان نداریم تشکیل مىدهد و ٩٠٪ بقیه بستگى به چگونگى واکنش ما به آن اتفاقات دارد. به عبارت دیگر، ما کنترلى بر روى ١٠٪ از اتفاقاتى که برایمان روى مىدهد نداریم. مثلاً هواپیما دیر مىرسد و برنامههاى پیشبینى شده ما به هم مىخورد و یا یک راننده بىاحتیاط ممکن است با ما تصادف کند. ما روى این ١٠٪ کنترلى نمىتوانیم داشته باشیم. امّا قضیه در مورد ٩٠٪ بقیه متفاوت است. آن ٩٠٪ را خودمان تعیین مىکنیم.
چگونه؟.... با واکنشهایمان.
مثال زیر موضوع را بهتر روشن مىسازد:
شما در کنارهمسر و دختر کوچکتان در حال صبحانه خوردن هستید. دخترتان دستش به فنجان چاى مىخورد و چاى بر روى پیراهن تمیزى که براى رفتن به اداره پوشیدهاید مىریزد.
شما کنترلى بر روى این اتفاقى که افتاده است نداشتید. امّا آنچه از این به بعد اتفاق مىافتد را واکنش شما به این حادثه تعیین مىکند.
سناریوى اول
شما بر سر دختر کوچکتان داد مىزنید و او را به خاطر کارى که کرده است دعوا مىکنید. او به گریه مىافتد. بعد رو به همسرتان مىکنید و از او به خاطر قرار دادن فنجان، نزدیک لبه میز انتقاد مىکنید. سپس بگومگوى کوتاهى با همسرتان در مىگیرد. بعد با عجله به اتاق خواب مىروید و پیراهنتان را عوض مىکنید. دوباره به آشپزخانه بر مىگردید و متوجه مىشوید دخترتان قهر کرده و صبحانهاش را تمام نکرده و براى مدرسه رفتن آماده نشده است. در نتیجه سرویس مدرسه را از دست داده است. همسرتان باید فوراً آماده رفتن به سر کارش شود. بنابراین باید خودتان دخترتان را به مدرسه برسانید. چون خودتان هم دیرتان شده است با سرعت غیرمجاز رانندگى مىکنید و سرانجام با ١٥ دقیقه تأخیر و دریافت یک برگ جریمه ١٤ هزار تومانى به مدرسه دخترتان مىرسید. دخترتان با عجله از ماشین پیاده مىشود و بدون خداحافظى به سوى ساختمان مدرسه مىدود. بعد شما به سوى اداره حرکت مىکنید و با ٢٠ دقیقه تأخیر به اداره مىرسید و متوجه مىشوید که یادتان رفته کیفتان را همراه بیاورید. روزتان با ناراحتى و عصبانیت شروع شده و در ادامه هم بد و بدتر مىشود. شما براى تمام شدن ساعت کار و بازگشت به خانه لحظهشمارى مىکنید. هنگامى که به خانه بازگشتید، همچنان رابطهتان با همسر و دخترتان سرد است. چرا؟ ......... به دلیل واکنشى که صبح نشان دادید.
سوال: چرا روز بدى داشتید؟
جواب:
الف) علتش چاى بود.
ب) علتش دخترتان بود.
پ) علتش جریمه شدن توسط پلیس بود.
ت) علتش خودتان بودید.
جواب درست گزینه «ت» است.
شما کنترلى بر ریختن چاى روى پیراهنتان نداشتید. امّا واکنشى که در آن ٥ ثانیه نشان دادید علّت خراب شدن روزتان بود.
بیائید با هم سناریوى دیگرى را هم در نظر بگیریم.
سناریوى دوم
چاى روى پیراهن شما مىریزد. دخترتان شروع به گریه کردن مىکند. شما به آرامى به او مىگویید: «اشکالى ندارد عزیزم. باید دفعه دیگه بیشتر مواظب باشى.» با سرعت به اتاق خواب مىروید پیراهنتان را عوض مىکنید و کیفتان را بر مىدارید به آشپزخانه بر مىگردید و از پنجره دخترتان را مىبینید که به سمت سرویس مدرسهاش مىرود. او بر مىگردد و برایتان دست تکان مىدهد و با شما خداحافظى مىکند. شما هم به سمت اداره حرکت مىکنید و ٥ دقیقه زودتر به سرکار مىرسید و با همکارانتان به احوالپرسى و شوخى مىپردازید.
تفاوت را متوجه شدید؟
دو سناریوى مختلف که هر دو یک جور شروع شدند ولى پایان متفاوتى داشتند.
چرا؟
به دلیل چگونگى واکنش شما.
شما واقعاً روى ١٠٪ از اتفاقاتى که برایتان مىافتد کنترلى ندارید. ولى ٩٠٪ بقیه را واکنش شما تعیین مىکند.
راههایى براى اجراى اصل ١٠-٩٠
اگر کسى نکتهاى منفى درباره شما گفت، مثل اسفنج نباشید! اجازه دهید این حمله مثل آبى که بر روى شیشه ریخته مىشود دفع گردد. نگذارید حرفهاى منفى بر روى شما تأثیر بگذارند.
به حوادثى که برایتان پیش مىآید، واکنش مناسب نشان دهید. یک واکنش غلط مىتواند به از دست دادن یک دوست، اخراج شدن از محل کار، تحت فشار استرس قرار گرفتن و ... بیانجامد. اگر ماشینى جلوى ماشین شما پیچید چگونه واکنش نشان مىدهید؟ آرامشتان را از دست مىدهید؟ فشار خونتان بالا مىرود؟ با او دعوا مىکنید؟ ناسزا مىگوئید؟ بوق مىزنید؟ .... آیا اگر چند ثانیه دیرتر به مقصد برسید آسمان به زمین مىآید؟ پس چرا اجازه مىدهید حرکت اشتباه یک راننده تمام روزتان را خراب کند. استرس تنها کارها را خرابتر مىکند.
اصل ١٠-٩٠ را همیشه به یاد داشته باشید و بیخود عصبانى نشوید. آن را به کار ببندید و نتایجش را ببینید.تنها عده کمى این اصل را به کار مىبندند. به کار بستن این اصل مىتواند زندگى شما را تغییر دهد!
منبع :
http://www.cloob.com/profile/blog/one/us...gid/463713
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2239&pid=40599#pid40599نقل قول:
طاهره نوشته:
هر روز که به تالار سر می زنم موضوع تو رو حتما می خونم .گاهی پیشرفت می بینم و گاهی نه .. گاهی آرامش و گاهی هیجانات عصبی ... گاهی نارضایتی و ....
هر چند فضای غالب زندگی همه ی ما همینه و همه به نوعی منحصرا درگیر با شادیها و غمها ، رنجها و لذت های هم فانی و هم مانای زندگی هستیم اما همه هم خوب می دونیم که :
" از دست و زبان که بنالیم که از ماست که برماست "
قطعا تفاوت نظرات دوستان و نگاههای بعضا متفاوتی که به مشکل تو دارند به خوبی نشون می ده که تنها کسی که می تونه و باید بهترین و درست ترین تصمیمها رو بگیره توئی ...
دوست گلم
به نظرم همه ی نگرانیهای تو و همه ی سوالات تو ، به جاست .
واقعا امروز چه رفتاری باید در پیش بگیری که فردا بهترین بهره رو از اون ببری ؟ آیا روش انتخابی تو در حال حاضر بهترین گزینه برای بهتر زندگی کردنه ؟
با تو موافقم که سوالات اصلی اینا هستن .اما خیلی دلم می خواد نظرت رو در مورد امروز هم بدونم ؟ واقعا چقدر برای زمان حال و برای زمانی که به سرعت در حال عبور از من و توئه ارزش قائلی ؟ و مهم تر از اون چقدر به اهمیت تاثیر لحظه هایی که به سرعت و پا به پای تجربیات ظریف و تلخ و شیرین تو حرکت می کنن ، بر آینده ای که لحظه به لحظه داره به گذشته تبدیل می شه ، واقفی ؟
واقعیتش اینه که به همون اندازه که به منطق تو و به روحیه ی حساس و امیدوار و ژرف بین تو اعتماد دارم نسبت به میزان اهمیتی که برای خودت و روح و روان خودت قائلی نامطمئنم .و این بیش از هر چیزی نگرانم می کنه .
اگر اشتباه نکنم در نوشته های تو بیش از هر چیزی تحمل می بینم .تحمل و تحمل و تحمل ....
به خوبی می دونی که گاهی چون ما امروز رو به امید تغییر شرایط در آینده تحمل می کنیم و در نتیجه گاهی امروژِ ما بیش از آمیختگی با خوشحالی و رضایت در رنج و نارضایتی نهفته سپری می شود قطعا در انتظارات ما از آینده تاثیر مستقیم به جا می گذاره و ما رو با هجمی از آرزو ها و توقعات و انتظارات برآورده نشده روبرو می کنه که به مرور زمان هر کدومشون می تونن به عنوان یک تخریب گر عمل بکنن ... درون ریزی احساسات و عدم بروزشون به شکل صحیح بدترین کاریه که یک فرد می تونه با خودش انجام بده ... البته نمی گم که تو این کارو نمی کنی و قصدم هم زیر سوال بردن مسیری که انتخاب کردی نیست چون می دونم که آدمها با هم فرق می کنن و ممکنه یک موضوع که در مورد صدها و هزارها نفر صدق نکنه در مورد یک نفر دیگه صدق بکنه اما با توجه به اینکه همه ی ما انسانیم و در نتیجه از آستانه ی تحمل مشخصی برخورداریم می خوام فقط توجهت رو به این نکته جلب کنم که تحمل ، اون هم به هر شکلی ممکنه بعدها خدای نکرده فرد رو به سمت ضعف اعصاب ، افسردگی و .. سوق بده ...و اونوقت .... عمری درگیر رنجی از نوعی دیگر با تمام تبعاتش ...
اگه خوب یادم مونده باشه مشاورت بهت توصیه کرده بود در صورتی قدمهای بعدی رو بردار که از طرف همسرت هم هماهنگ و موزون با قدمهای تو گام برداشته شده باشه ...
من اصلا کاری به همسرت ندارم و در مورد او قضاوت نمی کنم چرا که شناخت من از او صرفا محدوده به زوایه ی نگاه تو به او .. یعنی اون چیزی که می بینم برداشت تو از شخصیت ایشونه .و اگر همه ی شناخت تو ، احساسات تو ، افکار تو و دیدگاه تو نسبت به همسرت همینی باشه که اینجا منعکس می کنی بهتره خودت رو به جای من و بقیه بزاری و قضاوت منطقی خودت رو در مورد این ارتباط و نحوه ی شکل گیری و حتی شیوه ی ادامه ی اون دوباره و دوباره مورد کنکاش قرار بدی ...
نمی دونم چرا اما گاهی با خودم فکر می کنم داری شبیه همون مادری می شی که همسرت همواره در کنار پدرش دیده ...و جالبه که تو از همون ابتدا از داشتن شخصیتی تا این حد منعطف و پذیرا دوری می کردی ... اصلا قصد قضاوت ندارم و نمی خوام بگم داشتن یه چنین شخصیتی خوبه یا بد ... فقط دارم سعی می کنم تناقضات و نکاتی رو که در یادداشت های خودت می بینم بهت یادآوری کنم ..
دوست نازنین من ،
نگاه قشنگت رو به مشکلات بی نهایت دوست دارم ، خلاقیتت و قدرت عجیب تو در تغییر سریع درجه ی عدسی دوربین ذهنت به مسائل رو تحسین می کنم ، سعی تو در دوری از قضاوت و پیش داوری و خوش بینی تو به وجوه مختلف زندگی رو که ریشه در مهربونی تو و نگاه ایده آل گرا و کمال طلب تو به زندگی داره رو با تمام وجود محترم می دونم و آمیختگی منطقی اغلب برداشتهای تو از واقعیت های موجود و انعطاف پذیری بیش از انتظار تو رو می فهمم . اما نمی دونم چرا گاهی قاطعیت رو کمرنگ که نه حتی گاهی نمی بینم؟ و چرا(طبق اون چیزهایی که نوشتی)افکار و احساساتت رو در قالب روکش هایی از جنس واقعیت به همسرت منعکس نمی کنی تا عمق خواست تو رو درک کنه ؟ آیا این حق تو و او نیست که او به عنوان مرد زندگییت از تمنیات و نیازها و عمق خواسته های تو باخبر باشه؟ آیا به نظر تو او حق نداره از چیزهایی که به شدت تو رو رنج می ده آگاه بشه ؟ گاهی با خودم فکر می کنم چرا شادی این حق را یک طرفه برای خودش قائله ؟ چرا فکر می کنه این تنها وظیفه ی مهم اوست که رنج رو در زندگی کاهش بده و آرامش رو برقرار و چرا در این خصوص برای همسرش نقشی قائل نیست ؟ چرا با گذشت و انعطاف بی حد باعث میشه که او در حد یک مرد بی توجه و خودخواه و خودمحور پایین بیاد ؟ چرا فرصتهای واقعی ناشی از قبول واقعیتها رو در اختیار همسرش قرار نمی ده تا او هم وجود خودش رو و لیاقت خودش رو به شادی اثبات کنه ؟ و طعم شیرین یک انتخاب درست رو برای تمام عمر به دل هردوشون بنشونه ؟ چرا ؟ واقعا چرا ؟
شادی ، آیا واقعا اینقدر سخته که همسرت رو در لذت شاد کردن خودت شریک کنی ؟
از طرفی در دست نوشته هات گاهی رگه هایی از لجاجت و سرسختی دیده می شه که شاید و شاید و شاید نشونه ی وجود یه ترس بزرگ اما پنهان و نادیدنی در درونت باشه که باعث می شه در پذیرش واقعیت هایی که دوستشون نداری و انکار اونچه که وجود داره اما پذیرشش به معنی اشتباه در یک انتخاب مهمه نقش اصلی رو بازی کنه .احساس می کنم گاهی علیرغم دیدن واقعیتها نمی خوای بپذیری که شاید اشتباه کردی...
و بیش از همه ی اینها به شدت نگران عمق و میزان پذیرش این رفتارهای ظاهرا بالغانه از طرف کودک حساس و پر مهر درونت هستم که خیال می کنم اگر همین حالا درکش نکنی احتمالا و ناگزیر و دیر یا زود باید آماده ی رویارویی با تبعات این بی توجهی و ناسازگاریهاش و ... باشی ...
شادی عزیز من ،
نوشته ی من خیلی طولانی شد . شاید از اونچه که نوشتم خوشت نیاد .اما همه ی چیزهایی که نوشتم ذره ای ارزش ندارن مگر اینکه تو بخوای بهشون فکر کنی و همین کافیه .دوست دارم بازم بهت بگم که فارغ از هر نتیجه ای تلاش قشنگت برای ساختن دنیایی که دوستش داری و در طلبش هستی واقعا ستایش برانگیزه .اما احساس می کنم این ستایش و تحسین هر چند درخور وجود ارزشمند توست و حتی شاید برای داشتن احساس رضایت درونی و خرسندی از زندگی لازم باشه اما قطعا کافی نیست ...
پاینده و سربلند باشی دوست خوب من
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2239&pid=40599#pid40599نقل قول:
طاهره نوشته:
شادی عزیزم
چون جای تو نیستم نمی تونم بهت بگم چیکار بکن و چیکار نکن . اما عزیز دلم ازت می خوام که خودت رو جای من قرار بدی و به عنوان یک مخاطب بیرونی خودت فکر کنی ، به خودت کمک کنی و یه راه حل درست و منطقی ارائه کنی ..
عزیزم .
فقط بدون گاهی آثار باقی موندن در یک اشتباه و اقدام نکردن برای پیشگیری از ادامه ی اون ، هولناک تر ، سهمگین تر و وحشتناک تر از روبرو شدن با خود اشتباه ، کنار زدن اون و قبول تبعات ناشی از این کاره ...
نترس دوست خوبم
به خودت اعتماد کن . با ترسهات روبرو شو . تو قویتر و تواناتر از هر چیزی هستی که از اون می ترسی .
چه بسا یک اقدام قاطعانه ی تو خیلی چیزا رو عوض کنه ...
نقل قول:
دوست خوبم
شاید این خونسردی یک واکنش هیجانی از درون شما به مشکلات اخیر باشه .. درواقع یه سپر دفاعی و بازتاب درون ریزی احساسات و خودخوری دراز مدت و منعکس کننده ی یاس و ناامیدی شما از همه ی تلاشهایی که برای ترمیم رابطه با همسرتون انجام دادین و احساس می کنین بی نتیجه بوده ...
عزیزم ، گاهی در زندگی ، ما دچار خلاءهای عاطفی می شیم به گونه ای که حتی گاهی قدرت تفکر و تصمیم گیری از ما سلب می شه ... اما می دونی که باید به این وضعیت غلبه کرد ... و نباید اجازه داد تعلیق و ضعف و ناتوانی زندگی ما رو فلج کنه ... چرا که قطعا برد با کسی ست که از هر بحران زندگیش با صلابت و سلامت عبور می کنه ...
به نظر من تو فشار زیادی به خودت آوردی ... بیش از حد تحملت ... بعضی وقتا مشکل از هیشکی نیست ... نکته ی آزار دهنده تفاوتهاییه که نمی شه به راحتی اونا رو به سمت تفاهم برد و همین کار رو سخت می کنه ...و درکش رو سخت تر ...
پیشنهاد می کنم موضوع رو با پدر و مادرت در میون بزاری و خودت رو از تنها به بدوش کشیدن بار به این سنگینی خلاص کنی .. غمهات رو با نزدیکانت تقسیم کن و اجازه بده با تو همفکری و همراهی بشه ...از سرزنش نترس ... واهمه نداشته باش از اینکه باورت نکنن ... خجالت نکش از اینکه دیگران بفهمن که تو با همسرت فرق داری ... بپذیر که خودت به تنهایی از پس حل این مشکل بر نمی یای ... مطمئن باش این پذیرش به معنی قبول شکست نیست بلکه می تونه به منزله ی تغییر تاکتیک باشه ...
نمی دونم تا حالا نقش مشاورت چی بوده ؟ اما لطفا اگر خواستی از مشاوره استفاده کنی تمرین کن بیش از اونکه در پی در پیش گرفتن راههایی باشی که رضایت همسرت رو جلب کنی از خودت و خواستهای خودت هم حرف بزن و کمی هم به خودت بیندیش ..
دوستت دارم و برات آرزوی خوشبختی و آرامش می کنم
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2239&pid=40690#pid40690
پست ؟ از کیوان:
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4457&page=3نقل قول:
خدايا درست زندگي كردن را به من بياموز كه درست مردن را خودم خواهم آموخت"
"آري،باش و زندگي كن...كه دوست داشتن از عشق برتر است ومن هرگز خود را تا سطح بلندترين قله هاي عشق هاي بلند، پايين نخواهم آورد"
"عشق جنون است وجنون چيزي جز خرابي وپريشاني در فهميدن وانديشيدن نيست، اما دوست داشتن در اوج معراجش، از سرحد عقل فراتر مي رود وفهميدن وانديشيدن را نيز از زمين مي كند وبا خود به قله اي بلند اشراق مي برد"
"عشق زيباي هاي دلخواه را در معشوق مي آفريند ودوست داشتن زيباي هاي دلخواه را در دوست مي بيند ومي يابد"
"عشق يك فريب بزرگ وقوي است ودوست داشتن يك صداقت راستين وصميمي،بي انتها ومطلق است ."
"عشق در دريا غرق شدن است ودوست داشتن در دريا شنا كردن است ،عشق عشق بيناي را ميگيرد و دوست داشتن مي دهد "
"عشق خشن است وشديد ودر عين حال نا پايدار ونامطمئن ودوست داشتن لطيف است ونرم ودر عين حال پايدار وسر شار از اطمينان"
"عشق همواره با شك آلوده است ودوست داشتن سراپا يقين است وشك ناپذير"
"از عشق هرچه بيشتر مي نوشيم،سيراب تر مي شويم و از دوست داشتن هر چه بيشتر ، تشنه تر، عشق هر چه ديرترمي پايد كهنه تر مي شود ودوست داشتن نوتر،"
"دوست داشتن ايمان است وايمان يك روح مطلق است، يك ابديت بي مرز است از جنس اين عالم نيست،"
دکتر علی شریعتی
:72:
از tak-bo'di :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4642&pid=49300#pid49300نقل قول:
آخه من نمی فهمم این پسره هرزه چیه که به خاطرش خودت رو خرد و متلاشی کنی، کمی به لغت "عزت نفس" بیندیش! چرا دخترا همش فکر می کنن باید خودشون رو به یکی آویزون کنن؟ تو مگه چی کم داری که آویزون یه طناب پوسیده شدی؟ حتما باید قطع بشه، سقوط کنی و محکم مخت بخوره به زمین تا بیدار بشی؟!
بس کن تو رو خدا!
با این کارات هم خودت رو کوچیک می کنی، هم همه دخترا رو کوچیک و ضعیف نشون می دی.
من هم یه دخترم، هم سن و سال تو. موقعیت های این طوری داشته ام، اما به محض این که بوی خطر رو حس کردم، پام رو کشیدم بیرون. نه این که با دست پس بزنم، با پا پیش! تصمیم قاطعانه گرفتم و تکلیف خودم رو مشخص کردم که "بابا، مگه من چند بار می خوام زندگی کنم، این همون نیمه گمشده منه؟! بهتر از این نیست؟!"
خب، معلومه که هست! یه نمونه اش رو تو همین تالار مطرح کردم. http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4650
پس یک دفعه قطع رابطه کردم، کامل کامل. خودم رو گول نزدم.
حتی این بی محلی گاهی باعث عذاب وجدان و ترس از نفرین و دلسوزی می شه، اینا خواص زنانه ای هست که باید کنترل بشن.
تا خودت نخوای، نمی شه.
این قدر هم به اون نگو که من می خوام ترکت کنم! خب، چه انتظاری داری؟ معلومه که غیر مستقیم اذیتت می کنه، هیچ کس بدش نمیاد کسی بهش نیازمند باشه، این بهش قدرت می ده و قدرت اون با کاستن وجود و شأن و منزلت تو فراهم می شه. دوست داری بی ارزش بشی، بی هویت؟! تو اومدی تو این دنیا پی یه کار دیگه! مسئولیت سنگین خودت رو فراموش کردی!
بیدار شو!
بیدار شو!
بیدار شو!
:72:
سلام
این هم یك تجزیه و تحلیل قشنگ از خسته
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته
با تشکر از آقای مدیر
این هم لینک مربوط به پست نقل قول شده بالا :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=4539&pid=49433#pid49433
:72:
از عارف :
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=2098نقل قول:
سلام بچه ها
من نمی دونم تو این زمونه چه اتفاقی داره می افنه تو جامعه ما که واقعا داره منو زجر میده احتمالا چیزایی که میخوام بگم حتما شما هم به چشمتون خورده
نمی دونم از کجا شروع کنم راستش الان مردم دیگه همه عوض شدن هیچکی به هیچکس رحم نداره همه دنبال این هستن که همدیگه رو خراب کنن یا به قول خودمون زیر اب طرف رو بزنن که چی بتونن با این کارشون پیشرفت داشته باشن اخه تا کی؟
دیگه کوچکتر ها به بزرگتر ها احترام نمی زارن و برعکس بزرگتر ها با جوانتر ها طوری برخورد میکنن که انگار طلبی از اونا دارن انگار نه انگار که بابا بیچاره خوب جوونه اگه کاری هم میکنه رو خامیش بزارین
دیگه از چشم هم چشمی نگم که دلم خونه بابا مرد بیچاره 300 هزار تومن حقوق داره باید همه چیزشو قسطی بگیره ماشین لیزینگی- نمیدونم تلویزیون 40 اینچ قسطی ووووووووو
مردها به زناشون خیانت میکنن و زنها هم به مردها خیانت میکنن که اخرشم به قتل و .... زنا هم که ماشااله
تو خیابون راننده ها یه کم گذشت ندارن طرف می بینه که راننده روبرو حق تقدم با اونه اما پاشو همچین رو گاز فشار میده که.......
دیگه از صف وایستادنا و کمک نکردن به همنوع و توجه نکردن به همسایه و ...... نگم که خودتون میدونید
بابا مرگی هم هست قارون با اون ثروتش هم مرد باغ شداد و ارم هم از بین رفت امامان معصوم ما هم با اون همه بزرگیشون حالا بین ما نیستن
ما هم میریم دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره چرا ماها اینجوری شدیم یه کم به خودمون بیایم ایمانا ضعیف شده خلاصه اینو بگم ما وقتی به خودمون رحم نمیکنیم نباید از خدا هم بخواهیم به ما رحم کنه ( همین بلایا ی طبیعی هم نشونه همین چیز هاست زلزله چین -خشکسالی دنیا -یا بارون های سیل اسا ووووو
:72:
از wintersun77
نقل قول:
خوبه این آقا جواب خودش رو داده. خوب اونجا پوشش آزاده و هر کسی هر پوششی داره از روی انتخاب و آگاهی خودشه نه اجباری . از این گله داره که چرا تو ایران حجاب نصفه و نبمه است . خوب مشخصه، اگه آدم رو مجبور به کاری بکنند همینطوری میشه دیگه. اون خانمی که حجاب نصفه و نیمه داره معلومه که این یه ذره حجابو هم به زور حکومت داره. در کل حجاب چیز خوبیه برای خانمها و تاثیرات مثبتی داره اما حجابی که از روی انتخاب باشه . مهمترین تفاوت انسان با سایر مخلوقات اختیارشه. جای تاًسفه که خود انسانها انسانهای دیگر رو مجبور می کنند و اختیارشونو سلب می کنند.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5081&pid=50308#pid50308
:72:
از: مهاجر بینشان
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=3348&page=2نقل قول:
دوست عزیز اولا باید به فکر زیبایی خودت باشی و حتما و حتما اقدام کنی ، با رجوع به دکتر و ........... و به خدا قول بدی که ازاون در راه درست استفاده کنی ، حال اگر تلاش خودت را کردی ولی جوابی نگرفتی ، نیازی به خود خوردن نیست ، و هر روز خودت را سرکوفت بزنی ،
سعی کن در زندگی به اونایی نمره بده که خدا نمره میده نه مردم .ما فقط و فقط در این دنیا برای رسیدن به کمال اومده ایم و اینها همه ابزار رسیدن به کمال است ،
خدا به قد و هیکل و تیپ و مو و بینی نمره نمیده ، خدا به پاکی دل و نماز اول وقت و احترام به پدر و مادر و وووووووو نمره میده .
فرض کن قیامت شده ، خدا میخواد افراد رو به بهشت و جهنم بفرسته ، حال چقدر خنده دار هست که اگه خدا بگه : آدم هایی که موهاشون از 30 سانت به بالا هست والسابقون السابقون اولیک المقربون و در بهترین جای بهشت
اونایی که از 5 تا 30 سانت مو دارن وسط بهشت جاشون هست ، اونایی که1تا 5 سانت دارن دم در بهشت ، و اونایی که موندارن و کچل هستند فی سموم و حیمم : در آتش دوزخ بروند ،
چقدر افرادی بوده اند که خوشکل ترین روزگار خود بوده اند ، الان اثری از اونها نیست و همون چشم ها و هیکل های خوشکل را کرم ها خورده اند ، و چقدر افراد زشت رو بوده اند که تاریخ همیشه از گفتن کمالات و زیبایی های آنها خسته نخواهد شد ،
چقدر افرادی هستن که کورند اما بزرگترین کارها را میکنند که بیناها از انجام آنها عاجز هسنتد ،
بزرگترین شیمی دان جهان مغز متفکری است که از گردن به پایین فلج است ، و دایم او را با ویلچر او را جابه جا میکنند ، و ........
خلاصه حرف من به دوست عزیزم :
اولا حتما و حتما به زیبایی خودت اهمیت بده و راهکارهای مناسب برای به دست آوردن اون پیدا کن و در مرحله اول از خدا بخواه که زیبای اول را به تو برگردونه اما به هدف به کار گیری در راه صحیح
ثانیا : در زندگی به اموری نمره بده که خدا نمره میده ، یادت نره که ما برای این دنیا ساخته نشدیم ، برای ساختن اون دنیا اومدیم ، اون دنیا را با مو و بینی 3 سانتی و پرورش اندام و آرایش کردن و رز لب و زیر ابرو را برداشتن و ....... نمی سازن ، بلکه با عمل صالح میسازن ، البته اسلام با زیبایی کاملا موافق است ، اما با زیبایی که برای جلب رضایت خدا و همسر و پدر مادر و ... بدور ازگناه و نافرمانی خدا باشه .
همین حرفا را به دوست عزیزمون sa1191 پیشنهاد میکنم بخونن و رویشون تفکر کنن .
ببخشید که سرتون را درد آوردم
موفق باشید
در پناه حق
:72: