یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
سلام
31 سالمه و 2 فرزند دارم
دختر 3 ساله و پسر 1.5 ساله
با شوهرم متاسفانه سال 77 آشنا شدم در یک کلاس کنکور لعنتی.......
با هم دوست شدیم.........در حین این دوستی باز هم متاسفانه اتفاقی افتاد که باعث بدبختی این 10سال زندگی من شد.........و من مجبور شدم به خاطر عقاید مزخرف خانوادگی تن به این ازدواج بدم..
شوهر من یه آدم منفوره ........ازش متنفرم..........
در دوران دوستیمون که دانشگاه هم می رفتیم برای انجام پروژه های درسی با بچه های دانشگاه من از یکی از پسرای همکلاسی کمک گرفتم ولی به شوهرم چیزی نگفته بودم چون اون موقع ما هم با هم دوست بودیم و دلیلی برای این کار نمی دیدم ولی شوهرم فهمید و روزگار من سیاه کرد......
هنوز با هم دوست بودیم به من می گفت من خوشم نمیاد تو درس بخونی ........من همون موقع برای کارشناسی ثبت نام کرده بودم و امتحان دادم و قبول شدم و وقتی فهمید می خواست منو بکشه ولی خوب من هنوز خونه بابام بودم و به اون ربطی نداشت که بخواد دخالت کنه .......به هر حال سال 80 من کنکور کاردانی به کارشناسی رو قبول شدم و سال 81 عقد کردیم ..........من تا مدرک لیسانسمو گرفتم پوستمو کند..........یه روز می گفت امروز حق نداری بری......یه روز می گفت چرا نگات می کنن.............خلاصه با لاخره ما مدرک لیسانسمونو سال 84 با بدبختی گرفتیم........ولی از اون به بعد دیگه اجازه امتحان دادنو هم از من گرفت.......من لیسانس کامپیوتر دارم و خودش لیسانس برق قدرت
سال 82 با هم ازدواج کردیم........فوق العاده آدم شکاک و گندی شده بود به همه چی گیر می داد و از اون جایی که من خودم باعث این ازدواج بودم جرات گله و شکایت به پدر و مادر و کسی دیگه رو نداشتم......
تمام این 10 سال با احساس ترس زندگی کردم ..........همه گفتن اگه بچه دار شین خوب میشه...سال 88 خدا یه دختر و سال 89 یه پسر بهم داد ولی الان دیگه دارم می ترکم از دستش..............
بارها آرزوی مرگشو کردم......... یا آرزوی مرگ خودمو........
تا امروز هیچ کاری که باعث خوشحالی من بشه نکرده .......نه روز تولدم ..نه سالگرد ازدواج...نه وقتی بچه هام به دنیا اومدن..نه روز زن ..هیچچچچچچچچچچچچچچچچ
اگه بخوام چیزی بخرم می گه برای چی می خوای بخری نمی خواد.........
اگه بخوام جایی برم ....می گه برای چی بری نمی خواد
همیشه وقتی نظر بخوای جوابش نه!!!!!!!!!
مثلا فلان چیزخوبه؟نه!!!!! پس کدومش خوبه؟ نمی خواد هیچکدوم..........
اگه خونه تمیز و عالی باشه براش فرقی نمی کنه............اگه کثیف و بهم ریخته باز هم فرقی نمی کنه.......
تشکر اصلا بلد نیست.........
من قسم می خورم توی این 10 سال یه لیوان کوچیک آب نکشیده..........قسم می خورم...........
خدای من اینقده توی این 12 سال خودمو مقصر دونستم تموم اعتماد به نفسمو از دست دادم
آقا هر سال کنکور می ده برای ارشد و نظام مهندسی قبول نمیشه .......
به کلی احساس نمیکنم که پشتوانه من و بچه هامه....
اصلا به عنوان یه آدم بی عرضه روش حساب می کنم.....
من 3 سالی هست که به زور موفق شدم بیام سرکار.....از اون موقع مجبور شدم پرستار بگیرم برای بچه هام
پول اونو خودم می دم و نصف خونه ای که ساخته و توش می شینیم رو به نامم کرده و ماهی 350 هم قسط خونه رو باید من بدم
و کلا برای خریدهای من پولی نمی ده........
همش می گه تو خودت پول داری .........تو می خواستی مثل مردها کار کنی...........
در صورتیکه به خدا به جون بچه هام از روز اول دوستی می دونست من عاشق کارم .....من عاشق درسم........
الان آرزو دارم بزاره من یه بار برای ارشد امتحان بدم...........
پستم خیلی طولانی شد نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
10 دقیقه این بچه ها رو نگه نمی داره من برای خودم باشم.......
به خدا تمام مسئولیت این بچه ها به عهده منه.........
تاز گیها به اخماش و بد خلقی هاش تو دعواها و بگو مگوها دست آقا هرز شده و تا الان 2 بار این حرکتو تکرار کرده...
به من به چشم یه ابزار نگاه می کنه........ازش متنفرم........
کتاسفانه من خواهر ندارم...........اجازه دوستی با هیچ خانومی رو به من نمی ده.......
با همکارت حق نداری دوست باشی........با همسایه حق نداری دوست باشی.......
از تنهایی دارم می ترکم...........
چند وقت پیش بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور .................انگار بهش فحش دادم........
یه بارم تنهایی رفتم .........خانومه گفت باید دوتایی بیاین.......
حالا با حس نفرت دارم باهاش زندگی می کنم...........
توی این زندگی فقط نگران دو تا بچه ای هستم که نا خواسته و به زور وارد زندگیمون کردیم و حالا اینا شاهد رفتارهای ما هستن...........اصلا دوست ندارم بچه هام توی این شرایط بزرگ شن...............
از شما دوستای عزیزم می خوام به من کمک کنین که بچه هام توی این محیط آلوده و بدون عشق بزرگ نشن......
احساسم اینه الان اگه شوهرم نباشه بچه ها شاهد دعوایی نیستن دیگه...........و حداقل می دونن پدر ندارن.......
جالبه توی این سایت داشتم می چرخیدم دیدم هستن آدمهایی که بهم عزیزم می گن ............یا به هم می گن دوستت دارم...........
من دقیقا 12 ساله که این حرفو دیگه نشنیدم..................نمی گم نزدم ها.......ولی از بس گفتم و نشنیدم دیگه تصمیم گرفتم نگم.........
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
سلام خانومی
امیدوارم کمی سبک شده باشی از اینکه درد و دل کردی
حالا میخوای زندگیت رو بسازی دیگه درسته؟ وگرنه برای خراب کردنش که کاری نداره!!
بنظر شوهر شما سنتی فکر میکنه : مرد برای کار کردن و امر و نهی کردن و زن برای خونه داری و اطاعت کردن
دوست نداره شما مستقل باشی، سر کاری بری و ادامه تحصیل بدی بلکه میخواد شما رو از هر نظر به خودش وابسته کنه چون میترسه شما رو از دست بده!!
شکل محبت کردن و نحوه برخوردت رو تغییر بده و از یکنواختی در بیار
برای خواسته هات موقعی که زمان مناسب هست و شما و شوهرت نزدیک هم هستید مطرح کن
برای خونه که قسط میدی آیا برای همون قسمت از سهم شما هست و یا برای کل خونه هست؟
بنظر شوهرت میخواد شما تحت فشار مالی باشی تا دست از کار کشیدن برداری و همه مسائل رو بسپاری به ایشان ! بخاطر همون حس ترس که گفتم
در قدم اول سعی کن اعتماد شوهرت رو به خودت بیشتر کنی
بهش بگو شما نه فقط در مقام یک همسر بلکه بعنوان یک دوست هم میخوای در کنار شوهرت باشی
اگه گیر و ایراد بیخودی میده و یا براش سوءتفاهم ها زیاد پیش میاد مسئله رو کاملا براش روشن کن تا از اشتباه دربیاد البته نه با ناراحتی بلکه با مهربونی و در عین حال قاطع.
نذار چیز مبهمی در مورد شما در ذهنش بمونه
شوهر شما برخلاف ظاهر سختگیر و مستبدش از درون ضعیف هست و مدام استرس اینو داره که یه وقتی تنها نمونه! شما میتونی اخلاق و رفتار شوهرت رو بهتر کنی منتها نه با جنگ و دعوا و نه با ساکت و مظلوم ماندن خودت.
:72:
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
با سلام و احترام
توضیحاتی که دادید معلوم میشود به مدت زیاد فشارهای زیادی را تحمل کرده اید.
عنوان تاپیک شما دو راه را گفته اید، به نظرم هر دو راه شما هم مثل همین راهی که هم اکنون در آن هستید پرهزینه هست. همانطور که انتخاب چنین همسری برایتان پرهزینه بوده است.
اکنون باید روشت را عوض کنی.
انتخاب هایی داشته باش که هزینه اش کم و سود زیاد داشته باشد.
حالا کمی تامل کن و راههای مختلف را برایمان لیست کن که بهتر باشد
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
پس چرا هیچکس منو دوست نداره اینجا هم >>>:323::323::323:
سارا جون مرسی که جوابم و دادی................
معلوم میشه که خیلی واردی........
خیلی دلم می خواد بازهم باهاتون حرف بزنم........
خجالت می کشم بگم من لیسانس کامپیوترم ولی نه کامپیوتر دادرم نه گوشی موبایل و نه لپ تاب
البته خط دارم هااااا ولی از بس به همه گیر می داد ترجیح دادم بندازمش دووووووووور
الانم خدا رو شکر می کنم که از اداره می تونم بیام اینجا و از شما ها راهنمایی بگیرم.........
اگه اجازه بدین فردا میام و بقیه نظرات رو می خونم.......
تا فردا بای
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
سلام عزیز دلم
به جمع یاران همدردی خوش آمدی گل بانو :72:
چقدر پر از خشمی. چقدر نفرت ، برامون بنویس تا آروم بشی. سبک بشی.
ما سعی می کنیم دوستان و شنونده های خوبی برات باشیم :46:
خودت رو چرا نابود کردی؟ تو چرا خودت رو دوست نداشتی؟
همسرت نذاشت درس بخونی ، نذاشت کار کنی قبوا! اما تو چرا خودت رو فراموش کردی؟
تو الان مادر 2 تا فرشته کوچولو که خیلی ها حسرت داشتنش رو دارن هستی. باید خودت رو از کینه خالی کنی تا
بتونی بهشون درس عشق و محبت رو بدی.
الان مهمترین وظیفت اول از همه دوست داشتن خودته و بعد آموزش عشق و محبت به فرزندانت.
درس خوندن و کار کردن خوبه اما نه درس و نه کار ارزش اینکه آرامش از تو و بالطبع اون از فرزندانت گرفته بشه رو
نداره.
میدونی با روح و روانت چه کردی؟
گیرم همسرت رو به اشتباه انتخاب کردی!
گیرم به اشتباه بچه دار شدی!
گیرم به اشتباه رفتی سر کار و رفتی زیر بار قسط!
بازم میخوای به اشتباهات خودت ادامه بدی؟
به نظرت دیگه وقت تغییر مسیر و رویه اشتباه رو عوض کردن نرسیده؟
دیگه وقتش نشده که به زندگیت یک توقف بدی و ببینی چطور میشه این وضع رو درست کنی؟
اگر تو بخوای میشه اوضاع رو مساعد کرد.
تو اینو میخوای یا میخوای همش از خشم و نفرت و راه حل های بد برامون بگی؟
منتظر پاسخت هستم گلم
:72:
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
آترین عزیز من خودم مجردم و تجربه زندگی زناشویی رو ندارم ولی از نوشته های شما اینطور برداشت کردم که همسر شما به چه شخصیتی بیشتر شبیه هست و شما میتونی با درایت زندگیتون رو به کام تون شیرین کنی
پست مدیر همدردی و بهار شادی عزیز رو با دقت بخون و جواب ها رو بده
همه ما و دیگر دوستان منتظر شما هستیم خانومی :cool:
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
سلام آنژین عزیز
امیدوارم کمی آرومتر شده باشی
هر انسانی هر دو خصلت خوب و نه چندان خوب را داره
از خوبی های همسرت هم برای ما بگو تا بهتر بشناسیم
اینجا دوستان و مشاور ها های خیلی خوبی داره که مطمئنم اگه به حرفشون عمل کنی به نتیجه میرسی
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
سلام دوستای گلم............
خوشحالم که اینجا رو پیدا کردم.........
بهار شادی عزیز من کاملا آماده هر تغییری هستم.........ولی دیگه بلد نیستم......هر بار که شروع می کنم با کوچکترین بی احترامی بهم می ریزم.....و دوباره همون میشم.......
مسلمه که می خوام تغییرات رو شروع کنم...........کاش به من بگین چجوری..........
آویسای عزیزتنها خوبی که فکر می کنم داره و تقریبا مطمئنم اینه که چشم پاکه.......و من تا به حال موردی ندیدم
قبلا اصلا خسیس نبود ولی جدیدا رفتارهایی داره که نمی دونم رو حساب حساس شدنش بزارم یا نه.......
ولی کلا نسبت به همه با دید منفی نگاه می کنه و این دقیقا چیزیه که من ازش متنفرم......
بیرون از خونه اینقدر خوش برخورد و خندانه که نگووووو ولی توی خونه اخمو و ساکت میشه.........
اصلا موقعی که دارم باهاش حرف می زنم منو نگاه نمی کنه از همون قدیم اینجوری بود انگار نمی خواست تاییدی تو کار باشه یا مثلا توجهی بکنه.....فکر کن انگار داری برای دیوار حرف می زنی .......به خدا خیلی آدم پر حرارتی بودم ولی الان دیگه گاهی جنون می گیرم از دست این حرکات به خصوص از وقتی این فیلهای کانال جم کلاسیک رو می بینم و می بینم حرفهای محبت آمیز بهم می زنن و مثل کارآگاه دنبال هم نمی کنن و چقدر اعتماد بهم دارن حسودیم می شه.......من 12 سال با سایه ترس زندگی کردم........... همش فکر می کنم مقصر منم.........آره مقصر من بودم که اشتباه کردم و آینده خودمو تباه کردم......چقدر بهم گفتن هنوز برات زوده ولی خوب اونا نمی دونستن برام چه اتفاقی افتاده ............بعدشم که با اخلاق این دیگه احساس تباهیم کامل شده.........
الان که فکر می کنم می بینم چقدر احمق بودم مگه من چکار کردم که 10 سال از بهترین روزها و سالهای عمرمو از یه آدم نفهم که اصلا اجازه هیچ پیشرفتی رو به من نداده پیروی کردم......شاید اون موقع فکر می کردم خوب میشه ..درست میشه..........ولی افسوس..............
آیا به نظر شما داشتن گوشی و لب تاپ و اینترنت و ایمیل و رفتن کلاسهای ورزشی و مهمونی دوستانه و داشتن یه دوست خوب که بتونم باهاش درددل کنم و یا حتی سرکار رفتن و درس خوندن و پیشرفت کردن حق من نبوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا من با خودم یا بهتر بگم با من این کارو کرده؟؟؟؟؟؟؟؟
چجوری درست کنم؟چجوری این اوضاع درست میشه؟
من که دارم می بینم پدر و مادر با چه سختی این بچه ها رو بزرگ می کنن اونوقت عشق من دختر من بره زیر دست یه آدمی که بخواد جلوی تمام خواسته های به حقشو بگیره؟چرااااااااااا
خدای من احساس تباهی می کنم......اگه درست نشه اوضاع چجوری من از بچه هام دل بکنم و بمیرم.........
بهتر نیست اون بمیره تا ما راحت شیم؟؟؟؟؟خدای من خیلی داغونم.........مثل یه مرغ پر کنده شدم ......آروم و قرار ندارم .......
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
اینطور که پیداست همسر شما یه مشکل روانی نه چندان حاد داره که تا حل نشه مشکل زندگیتون حل نمیشه شوهرتون همونطور که دوستان گفتن شدیدا احساس ترس و استرس داره شخصیتش ضعیفه
گمونم غیر از شما آزارش به کس دیگه ای نمیرسه همینطوره؟
به دیگران غیر از شما چقدر اعتماد داره؟بد بین نیست؟
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
دوست عزیز سینان دقیقا درست گفتید چون سر کار هم همه اونایی که باهاشون کار کردن و زیردستش بودن ازش خیلی راضین......همین موضوع باعث میشه که من همیشه خودمومقصر می دونم......
بستگی داره چه کسی رو پیشنهاد بدین...........مادرشو قبول داره ولی متاسفانه حتی در مواردی که هم مادرش یا پدرش بهش پیشنهاد مشاوره می دن قبول نمی کنه.........
من حتی حاضر شدم مشکلاتم رو به مادرش گفتم و بهشون گفتم شما با هم برین پیش مشاور قبول نکرد.......
درباره هر کاری اولش با دید کاملا منفی نگاه می کنه .....کاملا منفی........
به طور مثال:2 سال پیش یه زمین گرفتیم و شروع به ساخت یه خونه 2 طبقه کرد......با شرایطی که حدود 25 میلیون از پدرش و 5 میلیون از پدر من در کل خرجهای ساختمان قرض کرده بود
هنوز خونه تازه تموم شده بود و نرفته بودیم تو خونه که بدون این که به ما بگه رفته بود طبقه بالا رو فروخته بود....که من بدهی دارم و الان خونه رو خوب می خرن........همه از شنیدن حرکتش شوکه شدیم ..........به فاصله 6 ماه که مشخص بود خونه گران خواهد شد در هر متر 400 هزار تومن ضرر کرد....... به خاطر 40 هزار تومن متری بیشتر فروختن.........که همون موقع هم با رهن دادن طبقه بالا30 میلیون دستشو می گرفت و بدهی ها رو می داد......................پارسال هر بار که کسی سوال می کرد چرا فروختی؟عصبانی می شد و قبول نمی کرد کارش اشتباه بوده و می گفت شماها نمی فهمین.......ولی دیگه امسال وقتی داشت برای یکی از دوستانمون تعریف می کرد خودش گفت :فلانی هیچ آدم عاقلی کاری که من کردمو نمی کرد..............
مثلا کلی پول کلاس پارسه برای کنکور ارشد رو داده و کلی پول برای قبول شدن آزمون نظام مهندسی ولی هیچکدومو قبول نشده.........................به طور کلی دیگه نمی تونم به عنوان مرد زندگی بهش به عنوان پشتوانه خودمو و بچه هام نگاه کنم.............بیشتر مثل یه نگهبان می مونه که ساعت ورود و خروج می زنه برامون.........
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
جالبه بدونی عین شخصیت شما رو من تو خانوادمون دیدم چندین ساله تو شخصیتش کنکاش کردم و خیلی چیزای جالبی کشف کردم
راست میگی زندگی کردن با چنین شخصیتی واقعا سخت و غیر قابل تحمله شخصیتی که با همه چیز و همه کار مخالفه به شدت منفی بافه و نمیتونه به این راحتیا به کسی اعتماد کنه از نظر اقتصادی با درایت عمل نمیکنه و انقدر دست خودشو خالی میکنه که آرزوی همه چیز به دل خانوادش میمونه آرزوی هدیه مسافرت خوب و....همیشه میگه سال دیگه اوضاع خوب میشه اما هیچوقت این سال دیگه نمیاد آدم احساس میکنه خانوادشو دوست نداره و همیشه لجبازی میکنه درسته؟
اما جالبه بدونی درون این ادم یه دنیای کاملا متفاوته که درکش واقعا سخته
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
خوب من باید به نظرت چکار کنم؟
چطور درون این آدم رو ببینم؟
دلم می خواد بره توقعاتشو از من و زندگی به کسی بگه و من برم از دهن یه شخص ثالث بشنوم که اصلا این چر می خواد از زندگیش؟
اینکه من از هیچی خوشحال نباشم .مثل دیگران به روز نباشم چه سودی به اون می ده؟
من واقعا باید چه بکنم؟؟؟؟؟؟
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
آترین جان به گذشته فکر کردن دردی رو دوا نمیکنه که هیچ بدتر اوقات حال رو خراب میکنه
همه ما آدم ها در هیچ چیزی کامل نیستیم و متاسفانه شوهر شما شم اقتصادی قوی نداره ولی شکر خدا تا اینجا زندگیتون رو اداره کرده و حتی باز هم از خیلی از افراد جامعه بالاتر هستی
میگی چرا کامپیوتر و لب تاپ و موبایل و ........ که حقته داشته باشی محروم بودی ولی عزیزم منم دنبالش بودم اما وقتی بدست آوردم برام ارزشش رو از دست داد!! کامپیوترم 2 سالی هست تو خونه داره خاک میخوره
از چند سال پیش که در آرزوی ماشین خریدن بودم وقتی به هر حال بدستش آوردم بعد از مدت کمی دیگه مثل سابق خوشحال نبودم و بعدش برام عادی شد از این مثال ها زیاد هست مهم روابط با اطرافیان هست که خیلی تاثیر گذاره در زندگی
یه جاهایی در زندگی وقتی اشتباه میکنیم و در باطن از همه توقع داریم تا سرزنش بشیم وقتی برعکس کسی بر خلاف دیگران نه تها سرزنش نمیکنه بلکه دلداری هم میده اونوقت ناخوداگاه برای اون شخص احترام بیشتری قائل میشیم و بیشتر دوستش داریم چون به این دلگرمی احتیاج داشتیم و به موقع دریافت کردیم
وقتی فهمیدی برای فروش آپارتمان ضرر کردین عکس العمل شما چی بود؟ چرا شوهرت تا مدت ها مقابل همه جبهه میگرفت و قبول نمیگرد؟! چون شریک زندگیش رو حامی خودش ندید تنها بود و میخواست از خودش دفاع کنه
در زندگی خیلی از این اتفاق های ریز و درشت مشابه میافته
یکی اشتباه میکنه و اون یکی به رخ میکشه و دوباره بد و بدتر میشه ................
میخوای روابط عاشقانه با همسرت داشته باشی؟ معلومه که میتونی
فقط باید اعتمادش رو به خودت جلب کنی روی باورهای غلطش از شما خط بطلان بکشی
برای شروع : تا امروز چه رفتاری داشتی؟ کاری به این نداریم که حق با شما بوده یا نبوده، آیا میتونی رفتارت رو تغییر بدی و بدون در نظر گرفتن اشتباه ها و خطاهای همسرت و احیانا" خودت یک مسیر دیگری رو طی کنی؟
میتونی بدون سرزنش و گله و شکایت کردن و یا رفتار معمولی و عادی برعکس امشب خیلی رمانتیک باشی؟
از قدیم گفتن غم بدون هیچ زحمتی همیشه با آدم هست ولی برای شادی باید تلاش کرد و بدستش آورد
خانومی افکار سرزنش آمیز و قهر آلود خودت رو برای یک مدتی بریز دور، میدونم آزرده هستی و غمگین ولی اینکارو بکن نترس غم همیشه سر جاش نشسته و بعدا" هر وقت دوست داشتی دوباره میتونی بری سراغش و زانوی غم رو بغل بگیری ولی حالا برای یک مدت هم که شده بدون هیچ پیش داوری و مرور خاطرات تلخ جور متفاوتی باش برای شوهرت.
قدم اول سخته ولی بردار
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
آترین عزیز
من میخوام به خودت کمک کنم که اول روحیه خودت رو بازسازی کنی بعد به درمان زندگی مشترکت بپردازیم.
چون تا تو سالم نباشی این زندگی معیوبه. برای خالی شدن از خشم و کینه و نفرت همه افکار منفیت رو روی کاغذ
بنویس. بنویس تا تخلیه شی. بنویس تا سبک بشی. بعد میتونی به توصیه برخی دوستان همدردی ، این نوشته ها
رو بشوری یا بسوزونی. اول باید سبک بشی و تخلیه بشی.
بعدش باید بری جلوی آینه و به خودت بگی دوستت دارم. این رو هر روز باید به خودت بگی. باید به خودت بگی زندگی
من سختی هایی داره اما من میسازمش. باید از موضع انفعال دربیای و جراتمندانه با مسائل زندگیت برخورد کنی.
شما میگی من از همسرم متنفرم. از خودت چی؟ خودت رو دوست داری؟
میدونی تنفر نقطه مقابل عشقه؟ پس معلومه روزی دوستش داشتی. پس برای اون هم جای امیدواری هست.
اما الان روی سخن من تنها در تغییر روی شخص خودشماست.
شما باید یاد بگیری به خودت عشق بورزی. خودت رو دوست داشته باشی. اعتماد به نفست رو زیاد کنی.
باید آرامش رو به خودت برگردونی.
با القائات مثبت به خودت ، با عبادت ، با ورزش هایی نظیر یوگا.
روی اعتماد به نفست باید کار کنی.
باید این احساس شکست و تنفر رو از خودت دور کنی و خودت رو به خاطر اشتباهاتت ببخشی.
باید همسرت رو به خاطر آرامش خودت ببخشی.
حفظ آرامشت از همه چیز مهمتره.
تمریناتی که گفتم رو از امروز شروع کن.
برای افزایش اعتماد به نفس هم لینک زیر رو دنبال کن تمریناتش رو. هر روز یک درس.
اعتماد به نفس
انقدر تمرین کن تا بهتر بشی.
هر روز خودت به خودت محبت کن. خودت به خودت بگو عزیزم عاشقتم.
بذار فرزندانت در خونه یک مادر شاد و آرام ببینن. بعد برای شادی درونیت هم میریم سراغ اصل های بعد.
:72:
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
عزیزم این شخصیت به شدت ترس ونگرانی داره از اینکه مورد سرزنش قرار بگیره
شدیدا نیاز به تاییدشدن و مورد اعتماد قرارگرفتن از طرف شما داره
حتی اگه کارش اشتباه باشه دست از سرزنش بردار و نشون بده بهش اعتماد داری به عنوان یه مرد
درمرحله بعدی محبتت رو بیشتر کن
بعد یه مدت میبینی همین دو کار تغییرات جالبی تو زندگیت ایجاد میکنه
شک نکن دوستت داره و تو و بچه هات همه زندگیش هستین
خودت بهتر میشناسیش فکر کنم آدمی باشه که اگه بهش اعتماد کنی از جونش واستون مایه میذاره
خصوصا وقتی بچه هات بزرگ بشن حاضره جونشو بده تا اونا خوشبخت بشن و راحت زندگی کنن
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
مرسی دوستای عزیزم..........خیلی آروم شدم......
باشه من شروع می کنم تا اول خودمو دوست داشته باشم....امیدوارم بتونم..........برام دعا کنید..........
از همین امروز شروع می کنم و براتون روز شنبه پست می زارم.
فقط خواهش می کنم منو تنها نزارین و به من تکنیکهایی رو یاد بدین تا راحتتر بتونم از این سرابی که توش هستم بیرون بیام......
RE: یا خودمو می کشم یا شوهرمو..........
آترین عزیزم
خیلی خوبه که میخوای از نو شروع کنی. زود دلسرد نشو. تغییرات در بلند مدت اتفاق میافته. پس صبور باش در این راه!
ما کنارت هستیم و برای موفقیتت دعا می کنیم عزیزم.
منتظر خبرهای خوشت حتی خیلی کوچولو هستیم :46:
:72: