+همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
با سلام
من سه ماهه ازدواج كردم تقريبا يكسال نامزد بودم ولي چي كشيدم
ماجراي من اين بود من با دختري ازدواج كردهام كه با 50 فاميل مستقيم خواهرزادهها
برادرزادهها و تهتقاري دختر آخر خانواده اين خانواده تودار ولي با ايمان هستن بيشتر خانمند و زنها با رياست مادرزن بنده بسيار كارهايي را انجام ميدهند بيشتر دخترها با خانم من همسن هستند بيشتر زن برادرها با او رفيقند در ضمن خانم من روابط عمومي خوبي دارد و بسيار رفيق دارد او حتي با خواهرها و مادرهاي رفيقهاي من دوست است.
خانم من بسيار آزاد بوده هر كاري خواسته انجام داده و هر چه خواسته بهش دادند حتي خانوادهاش هم ميگويند و ميگويند او لوس است. من از نظام خانواده آنها خوشم نميآيد خيلي خونسرد هستند و خودسر خانم من هم آنقدر بهش آزادي دادند كه او بسيار خودسر بوده است او بسيار با خانواده اش گرم بوده و هست
آنها بسيار مذهبي هستند اگر همه آنها يك مجمع داشته باشند هيچ مردي غير محرمها را راه نميدهند
بسيار به هم احترام ميگذارند
شايد خانم من به من گفته كه بايد بروي به پدرم سلام كني و ...
اگر آنها كارهاي انجام دادهاند به نظر من درست نبوده از آنها طرفداري كرده
مشكل من اينهاست
1ـ اگر مهماني باشد بين خودشان است
2ـ كارهاي هم را تاييد ميكنند
3ـخيلي تودار هستند
4- طوري رفتار كرده اگر من در خانه بودم و از فاميل آنها آمده مرا در دوران نامزدي بيرون ميكرده است.
5- من او را بعد از ازدواج به ماشين به خانهاشان ميبرم ولي تلفن ميزنم كه ميخواهم بيايم دنبالت ميگويد نيم ساعت ديگر يك ساعت ديگر
6- اگر كسي از خانوادهاش با او قرار بگذارد تمام قرارهايش را با من لغو ميكند
7- كليد خانهاشان را دارد
8- مادر ميخواست يك روز به درخواست من (يواشكي) بيايند خانه ما
خواهرم كه زنگ زده بود دليل آورده بود كه درس دارد ولي خواهرم گفته بود مياييم
ولي قبل از آمدن مادرم ، مادرش زنگ زد گفت بيا روضه هي به من ميگفت چرا اينا نميآيند من ميرم . هزار تا غر زد . من گفتم اصلا زنگ ميزنم نياند ، ولي وقتي آنها آمدند او مهمان نوازي كرد
9- فاميل آنها بيايند من بسيار خوشرفتاري ميكنم سنگ تمام ميگذارم و حتي با ماشينم آنها را به خانهاشان ميبرم ولي او در برابر خانوادهام اينگونه نيست
10- خانههاي پدرمان همسايه ما است وقتي او آنجا ميرود تنهايي به خانه ما نميرود
در دوران نامزدي هم بسيار اندك به خانه ما آمد بسيار ميرنجم
من بسيار از اين موضوع ميرنجم
همه دوست دارند شوهرشان با انها دوست باشد ولي او مرا به همه ترجيح ميدهد حتي به باجناقش
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
مله آخری شما نادرست نیست؟یعنی شما را به همه ترجیح می دهد یا دیگران را به شما؟؟!بعدشم مگر می شود ایشان باجناق داشته باشند؟؟چون ایشان زن هستند!!!!
امکان دارد که واضح تر و بهتر شرح دهید.
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
سلام چقدر دست پاچه اید... بابا ما که به زحمت تونستیم بفهمیم مشکل عیالتون چیه.. فکر کنم فقط کمی خودمحور باشه و اصلاً جمله «هرچه برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند» رو اجرا نمی کنه ... چند وقتی شما هم رویه اونو پیش بگیرید.. مثل خودش بشید... البته طوری که دامنه اختلاف بالا نگیره... ببینید چی میگه .اگه ناراحت شد بگید این آینه کارای خودته... آینه آینه..
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
گرد آفريد و آتنا سلام
گردآفريد باجناق يعني شوهر خواهر زن من اشتباه نوشتم
آتنا جان از اظهار شما متشكرم چون من او را بسيار دوست دارم و نميتوانم اينكار را بكنم
باور كنيد من زنم را دوست دارم و بسيار دل رحم ميباشم نميتوان ميتوانم با او كم محلي كنم ولي عذاب ميكشم
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
سلام
من پیشنهاد آتنا رو قبول ندارم غلط غلطه اگر همسرتون کارش اشتباه شما تکرار نکنید سعی کنید خواسته هاتون رو بهش بگید و از او هم بخواهید که به خواسته هاتون پاسخ بده
بیشتر خانم ها تودار هستن خواستار احترام محض به خانواده خودشون و مذهبی بودن هم ایرادی نداره این طرز فکر و رویه زندگیشونه شما اینها رو باید روز اول می دید و یا دیدید و قبول هم کردید که الان دارید با هم زندگی می کنید
سوال من اینه که در مقابل این حرکات(مثلا نیامدن به خونه پدریتون)آیا عکس العملی نشون می دید؟این جور مواقع چیکار می کنید؟آیا شده همسرتون بگه که از فلان اخلاق و یا حرکتتون اصلا خوش نیومد؟
فکر کنم مشکل شما این باشه که هنوز به قول معروف لم همسرتون دستتون نیومده باشه نه شما و نه همسرتون یاد نگرفتید که با هم چی جوری برخورد کنید
فراموش هم نکنید بیعضی مسائل نیاز به گذر زمان داره
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
سلام مركا
واقعا درست گفتهايد
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
سلام wem
سلام دوست عزیز.... این حرف را نفرمائین ، موافقت بفرمائید من عنوان موضوع شما را عوض کنم.... چی بذارم ...
بهتره بگویی.... همه را برق می گیره ،َ منو خورشید عالمتاب.... :228:
جواب merka مورد تائید است...
شما فردی حساس هستید.... و خانمتون هم به نظر کم تجربه است.... این دوتا روی هم موجب ناراحتی شماست.... :302:
باید با هم شفاف صحبت کنید.... به او نگو چکار بکن یا چه کار نکن....، انتقاد نکن، راهنمایی نکن، برچسب به او نزن، کنایه نزن، مقایسه نکن....
پس چکار کنی....؟!
الان میگم...
سعی کن با نوازش و با احساس با او صحبت کنی.... از احساساتت به صورت ظریف و بدون کنایه صحبت کن...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدری
(از ادبیات زن و شوهری برای حل مشکلاتمون استفاده کنیم)
عزیزم بعضی وقتها خیلی دوست دارم پیشم باشی.... :228:
با اینکه خوشحال میشم که کنار خانواده ات و....، خوش باشی....، ولی همون موقع هم احساس تنهایی می کنم.... میگم ای کاش الان سرت رو آغوشم بود.... :203:
میدونی چی.... ، ما مردها هم آنقدر که میگند سفت و سخت نیستیم ، حتی خیلی قوی هم نیستیم.... ممکنه تظاهر به قوی بودن بکنیم ولی بعضی وقتها دوست داریم ازمون تعریف بشه... ازمون تشکر بشه.... مثلا همین چند روز پیش که برای فلان کار ....، جلوی بقیه از من تعریف کردی، .... تشکر کردی... حس کردم خوشبخت ترین مرد دنیام.... :123:
من به پشتیبانی تو احساس نیاز می کنم.... خواهش می کنم بازم بیشتر منو داشته باش.... دوست دارم زنم حامیم باشه.... :228:
همیشه از آرزوام بوده که عاشق زنم باشم... و حالا هستم... دوست دارم از ضعفام پیشت اعتراف کنم... ، دوست دارم رازهام توی گوش تو زمزمه کنم....، احساس محبت رو توی چشات ببینم... و از اینکه تو واقعا همه سعیت رو داری می کنی قدردانم.... :72:
دوست دارم بیشتر از خودمون با هم صحبت کنیم....
انتظاراتتو برام بگو
واقعا اگر من چطور مردی باشم احساس خوشبختی می کنی و ... پر می کشی...
دوست دارم به من کمک کنی.... ، من نقطه ضعفهایی هم دارم... ، مثلا اینکه زودرنجم ، خیلی احساساتی هستم.... آنقدر دوست دارم که گاهی حسودیم میشه پهلوی من نباشی یا منو رد کنی و با دوستت باشی... :47:
باید کمک کنی کم کم بهتر بشم... راستی تو چطوری ... تو این احساسو به من نداری.....
عزیزم.... من فکر می کنم که خانواده خوبی داری، که اینقدر تو را عالی پرورش دادند و از همه مهمتر که می بینم چقدر قدرشناس هستی، و به اونها احترام می گذاری.... این ارزش تو رو در چشم من بالا می بره.... فهمیدم که آدم قدرشناس با دقت هم هست.... و اینطوری مطمئن میشم که عشق من به تو هم ...، منجر به همین ارتباط از طرف تو میشه....
دوست دارم به من کمک کنی... من هم بتونم محبت های خانواده ام را جبران کنم....
از وقتی با تو آشنا شدم ... متوجه شدم اونطور که باید نتونستم قدردانی زحمات خانواده ام باشم....
به من کمک می کنی؟ دوست دارم از تجارب و لحن گفتار و روش تو استفاده کنم..... :303:
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان شمار که زینسانم آرزوست....
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
عالیه آقای مدیر فقط یه نکته رو از قلم انداختید اونم اینکه کی از این الفاظ استفاده کنن مثلا خانم خوابش میاد آقا بهش بگه عزیزم من دوست دارم بیشتر از خودمون با هم صحبت کنیم مطمئناً جواب می دن بخواب ساعت خوابت گذشته!!!
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
سلام
به نظر من شما می تونید با هم برای اوقات زندگیتون برنامه ریزی کنید. البته توجه کنید که خیلی آروم پیش برید و سریع به اصل مطلب نپردازید چون در اون صورت همسرتون احساس می کنه که شما قصد محدود کردن اونو دارید و در مقابل شما جبهه میگیره.
چه اشکالی داره که بهش پیشنهاد بدین مثلا پنج شنبه ها خونه ی مادر همسرتون باشید، جمعه ها خونه ی مادر خودتون، مثلا توی هفته یک روز بعد از کار رو به پیاده روی اختصاص بدین، چه روزهایی در ماه مهمون دعوت کنید، هر چند وقت یه بار با دوستان معاشرت کنید و ...
RE: همه را برق ميگيرد منو چراغ نفتي
با سلام
از همه شما متشكرم
كه دلسوزانه مرا راهنمايي ميكنيد