ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
باسلام خدمت مشاورين و اعضاء محترم
خانمي هستم 29 سال که حدود 4 سال است ازدواج کرده ام فرزندي هم ندارم، همسرم براي ادامه زندگي برايم شروطي گذاشته که از جمله آن استعفا از شغلم ، فروش ملکي که به نام هر دويمان است و محل سکونتمان مي باشد و بخشيدن مهريه ام،من خيلي دارم تلاش مي کنم تا زندگي ام را حفظ کنم ولي نمي فهمم که منظور اون از اين حرکتها چيه آيا نقشه اي داره يا من دارم بدبينانه نگاه مي کنم ؟! يه آپارتمان کوچيک با سعي و تلاش هردومون خريديم ، هزينه ها و اقساطي رو که دارم با هم دقيقاً نصف کرديم و هر کدوممون بايد اول ماه سهم خودشو بده ، من براي اين زندگي مادي و معنوي خيلي زحمت کشيدم خيلي ولي الا مي گه اگه مي خواي با من زندگي کني بايد همه اينها رو ازدست بدي،الان هم مي خوايم تصميم بگيريم که از هم جدا بشيم ولي من دارم آخرين تلاشم رو مي کنم جالبه که مدعي است که من رو خيلي دوست داره و مطمئنه که يک دهم اون اندازه اي که من رو دوست داره من اونو دوست ندارم ، خانواده اش هم خيلي تو زندگي ما مداخله مي کنن يعني خودش اجازه مي ده برادر و خواهر کوچيکترش به راحتي راط ما تصميم بگيرن و جلوي اونها به من هم خودش بي احترامی مي کنه هم اجازه مي ده اونا توهين کنن جالب اينجاست اين شخص وقتي به خواستگاري اومد گفت من هيچي ندارم و الان که با همراهي و پشتکارو از خود گذشتگيهاي من حالا درحد خودش به جايي رسيده براي زندگي با من شرط مي ذاره نمي دونم از کجا معلوم همه اينها رو از من بگيره و بعد هم براي جدا شدن اون اقدام کنه ، ازش خواستم که بياد بريم پيش مشاور نمياد، هميشه احساس خستگي داره هميشه سردرد داره هميشه خوابش مياد تقريباً هيچ کدوم از وظايفشو نمي دونه هميشه طلب کاره هميشه مدعيه که بهش ظلم شده و اون تحت فشار قرار گرفته در صورتيکه هميشه زور گفته ...
کتک مي زنه ، ظرفاي خونه رو مي شکنه ، حرفهاي ناسزا مي زنه،به همه چيز و همه کس بدبينه
انگار نه انگار که يه آدمه تحصيل کرده است يعني هر دومون مهندسيم ، خانواده اش هم انگار نه انگار الان نزديک 2 ماه که اون خونه پدرشه و من هم خونه پدرم ....
خواهش مي کنم زودتر منو راهنمايي کنيد، بگيد با اين شخص ادامه زندگي ممکنه و
يا اگه جدا بشيم از اين وضعيت نجات پيدا مي کنم ، من هرچي کوتاه ميام بيشتر زور مي گه نمي دونم چه کنم؟
يک بار ديگه هم مشکلم رو مطرح کردم اما جوابي نيومده خواهش مي کنم جوابمو زودتر بديد
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
sougand-nouعزيز دلم سلام
ورودت رو به كلبه گرم و صميمي همدردي خوش امد ميگم. گفتي 4 ساله ازدواج كردي . مشكلاتي كه عنوان كردي از اول توي زندگيت بود يا اخيرا بوجود اومده ؟ و همينطور رفتارهاي همسرت ؟ مطمئنا رشد و پيشرفتي كه توي زندگيتون داشتيد توي بستر تفاهم و ارامش بوجود اومده حدسم اينه كه مشكلاتي كه ذكر كردي تازه بوجود اومده اگر اينطوره حتما دليل خاصي داره كه همسرت بعد از 4 سال تلاش و زندگي مشترك چنين شرايط عجيبي رو گذاشته .
منظورت رو از (هر کدوممون بايد اول ماه سهم خودشو بده ،)نفهميدم يعني توي زندگيتون سهم هر كدوم جدا و متمايزه ؟
با اين ترتيب فكر ميكنم كه همسرت احساس عدم امنيت ميكنه معمولا اين حس براي خانومها توي زندگي مشترك پيش مياد اما در مورد تو به دليلي كه برام روشن نيست به نظر مياد كه همسرت ميخواد توي زندگيتون سهم بيشتري داشته باشه و از حقوق و امكاناتي كه شما براي خودت كسب كردي به نوعي ميترسه به نظرم بايد ازش بخواي كه منظورش رو از مطرح كردن اين شروط شفاف كنه .
مسلما وقتي هدفش رو بدوني ميتوني تصميم صحيح تري بگيري . ازش بخواه كه دلايل درخواست هاش رو مطرح كنه تا تو بتوني دربارشون فكر كني.
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
sougand-nouخانم سلام
ببینید اولا چند وقته که این مشکل برا شما پیش امده
ثانیا شاید رفتاری از شما ناخواسته سر زده که باعث دلخوری همسرتان شده بنظرم بهترین مشاور خود همسرتان است بنشینید و صادقانه با او صحبت کنید به امید خدا حل میشه
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
سلام
عزیزم مراقب باش که کاری نکنی که رو دست بخوری....
بهش بگو اگه تورا دوست داره اون همه چی را بنام تو بکنه....
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
سوگند خانم بنظر من مسئله شما خیلی مهم است حتما اگر احیاناً آقای سنگ تراشان مدیر سایت همدردی فراموش کردند اینجا پاسخ شمارا بدهند این مسئله را حتما با فرستادن پیام خصوصی با ایشان مطرح کنید .
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sogand_nou
هميشه احساس خستگي داره هميشه سردرد داره هميشه خوابش مياد تقريباً هيچ کدوم از وظايفشو نمي دونه هميشه طلب کاره هميشه مدعيه که بهش ظلم شده و اون تحت فشار قرار گرفته در صورتيکه هميشه زور گفته ...
کتک مي زنه ، ظرفاي خونه رو مي شکنه ، حرفهاي ناسزا مي زنه،به همه چيز و همه کس بدبينه
با سلام
شما از کی این مشکلات را دارید . منظورتان از همیشه چیه ؟
مردها وقتی تحت فشار عصبی موضوعی هستند و یا برای مدت های طولانی چیزی آنها را آزار می دهد و آرامش روحی و روانی ندارند اینقدر بی منطق می شوند.
و زن ها وقتی لبریز از خشم و غصه می شوند فقط نقاط منفی را می بینند .
شاید بگی شما تجربه 4 ساله مرا ندارید و جای من نیستید ولی حتما مشکل شما هم راه حلی دارد .
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
دوست خوبم سلام. موضوع را شفاف توضيح ندادي. اينكه اين مشكل از كي برات پيش اومده؟
بهترين راه ايجاد يك فضاو شرايطي مناسب براي صحبت كردنه. تو بايد بتوني دليل مواضع عجيب همسرت را بفهمي .شايد ازت دلخوره . شايد احساس امنيت مالي نداره . شايد مشاور بدي داشته و خط فكري غلطي گرفته و ...
تو نبايد بي دليل منطقي تمام شروط او را قبول كني . شما هر دو براي ساختن اين زندگي تلاش كرديد
پس سهم تو از اين همه سال زندگي چيه؟ چرا علل تغييرات رفتاري او را نمي پرسي . نوشتي كه همسرت ميگه دوست داره پس چرا كتك و حرفهاي ناسزا ميزنه ؟ بدبين بوده يا شما باعث بدبيني او
شده ايد؟اين مورد را حتما" ريشه يابي كن چون يكي از مواردي است كه شما در بوجود آوردن آن نقش مهمي داريد.
RE: ديگه راه حلي به نظرم نمي رسه،لطفاً راهنماييم کنيد
از همه دوستاني که در مشکل من سهيم شدن و به نوعي با حس همدرديشون من رو آرامش دادن خيلي ممنون و متشکرم
بايد بگم که متأسفانه اون از اول آدم بدبيني بوده به مادر ، خواهر و همه دور و بريهاش ، ما با هم همکار بوديم و مي ديدم که توي محيط کار هم به همه چيز و همه کس بدبينه،اين مشکلات هم با شدت کمتري از دوران نامزدي من در زندگيم وجود داشت،قبول دارم که اشتباه کردم و دربرابر خواسته هاي نامعقولش تسليم شدم،مثلاً الان هم که من خونه پدرم هستم دائم من رو کنترل مي کنه کي از اداره رفتي بيرون،کي رسيدي، چرا منزل پدرت خاله دايي عمو و... مي يان يعني محارم من، جالبه من خونه پدرمم نمياد دنبالم و من رو هم کنترل مي کنه جالب تر اينکه پدرمن خودش آدم خيلي سخت گيريه...
يعني اگه من 5 دقيقه جايي براي خريد معطل شوم فرياد مي زنه اگه تا چند دقيقه ديگه خونه نباشي فلان مي کنم چنان مي کنم و....سهم منظورم اينه که ما خونه رو با استفاده از وام خريديم که اقساط سنگيني داره تقريبا ماهي 900و000 تومان که بين هردومون تقسيم مي شه ، ماشين هم قسطي داريم که اون هم اقساطش نصف مي شه ، به اضافه وامهاي خورده ريز ديگري که براي خريد اينها گرفته ايم ، اين آقاي محترم از روز اول هيچي نداشته حتي یه جورايي مخارج عروسي رو هم از ما گرفتن ...ولي من هيچ وقت اين مسائل رو به روش نياوردم،وقتي ما اين منزل رو خريديم مادرش اومد به درب منزل ما لگد زد و گفت چه وقت خونه خريدن بود... برادرش گفت من 6 سال مستأجرم چرا شما مي خوايد خونه بخريد حالا به اندازه من سختي بکشيد و هيچ گونه کمکي نکردن نه براي اسباب کشي اومدن و نه الان که مايک سال و اندي است که اين منزل رو خريديم پا گذاشتن ما هردومون مهندسيم و موقعيتهاي شغلي خوبي داريم، نمي خوام رو سرش منت بذارم و هيچ وقت هم نگفتم ولي شغل الانش رو هم که خيلي از لحاظ اجتماعي خوبه خانواده من براش درست کردن ولي افسوس چشمش رو روي همه چيز بسته،روز اولي که من رو نمي شناخت و مي خواست براي ازدواج صحبت کنه گفت ببين من کسايي رو مي شناسم که اومدن يه مدت زندگي کردن بعد مهريه شون رو گرفتن و رفتن يعني هميشه با اين بدبينيها زندگي کرده ... تنها مشاورانش هم پدر مادر و برادرش هستن چون وقتي وکيل من ازش خواست که بره باهاش صحبت کنه تا شايد به نتيجه بهتري برسن و مي خواست باهاش در مورد مسائل خصوصي زندگي ما صحبت کنه در کمال ناباوري متوجه شدم که با برادرش که از خودش هم کوچيکتره رفته و تازه داد و بيداد و بي ادبي راه انداخته ...نمي دونم شايد بگيد پس براي چي دارم تلاش مي کنم وشايد هم حق با همه باشه همه به من مي گن ببخشيد :ديوانه اي ... نمي دونم نمي گم من هيچ تقصيري نداشتم نه ولي درصد تقصيرم خيلي پايين بوده ، نمي دونم ارزش داره همه اينا رو از دست بدم و شايد به قول يه نفر اون مي خواد تو رو خلع سلاح کنه و بعد هم ... خيلي هم دروغ مي گه دروغ به اين صورت که براي دفاع از خودش مجبور به دروغ مي شه يعني وقتي متوجه مي شه که حرفاش بي منطقه شروع به دروغ گفتن مي کنه و همه چيز رو برعکس جلوه مي ده
باز هم از همگي ممنونم اگه راه حلي به نظرتون مي رسه راهنماييم کنيد