جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
سلام دوستان خوب
به خاطر خیانت 2 باره همسرم که به صورت تلفنی با یه نفر دیگه در تماس بود و مطمئن شدنم به اینکه دیگه همسرم از نظر عاطفی به من تعلق خاطر نداره رفتیم و توافقی از هم جدا شدیم . الان روحیه مناسبی ندارم و کمتر از یه هفته است که از این اتفاق شوم می گذره . تصادفی با این سایت اشنا شدم و از اونجایی که دلم به شدت گرفته هست و میخواستم یه جایی خودم رو خالی کنم اومدم اینجا و گفتم این چند جمله رو بنویسم . راستش فکر میکنم هنوز هم به عمق فاجعه بوجود اومده و گرفتاری های احتمالی اینده درک درستی ندارم فقط میتونم اینو اقرار کنم که طلاق واقعه ای نیست که بشه بهش به شکل مطلق و مجرد نگاه کرد و مثلا بگیم خانومها بیشتر متضرر میشن و از این حرفا ... من که از طرف خودم نگاه می کنم می بینم که به نظرم بیشتر ضرر کردم . همه چیزم رو از دست داده می دونم . تنها پسرم و امید به اینده ای که با خوش باوری به یاس و نیستی مبدل شد :302:. شخصیت کاری و موقعیت و ابروی شغلیم خدشه دار شد دوستانم اگه از این ماجرا خبردار بشن نمیدونم چه جوری بهم نگاه میکنن . و احتمالا باید از اونا هم طلاق بگیرم . مطمئنم خونواده همسرم با اون ضعف جایگاه اجتماعی که دارن کمتر از من ناراحتند اخه اونا با طلاق کاملا مانوسند و سابقه دارن ولی تو خونواده ما تا حالا نبوده . از اونایی که درد مشترک دارن یا داشتن و همینطور مشاورین خوب سایت می خوام چطور با این واقعیت کنار بیام ....:316:
ممنون میشم راهنمایی کنید .
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
با سلام واحترام
به تالار همدردی خوش آمدید.
متاسف شدیم از اینکه در چنین شرایط سختی با شما آشنا می شویم.
به هر حال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش.
طبیعی هست که هر حادثه سنگین این چنینی فشارآور و دردزا باشد و گریزی نیست.
اما امیدوارم بتوانید به مرور این مسئله زندگیتان را هم از سر بگذارنید و از این شرایط بیرون بیایید.
ما اصول حاکم بر چنین جراحت های عاطفی را به صورت کلی و خلاصه در مقاله ذیل ارائه داده ایم.
التیام شکست عاطفی
با مطالعه دقیق این مقاله و تامل در آن کم کم آماده می شوی تا این دوره را بگذرانی.
مانند یک جراحت جسمی ، زمان عنصر مهمی هست که در کنار تسکین ها می تواند کمک کند.
طی این مدت برای اینکه فشار را کاهش دهید نباید از جمع دوری کنید. و اینطور که گفتید از دیگران هم طلاق بگیرید.
به عکس برای کمک به بهبود خود نیاز هست ، سازماندهی مجددی به ارتباطات خود بکنید.
دوستان، اقوام، والدین، خواهر و برادر و .... را باید پررنگ کنید.
از واکاوی و بررسی وسواس گونه این زندگی و جدایی حتی الامکان پرهیز نمائید.
این مسائل و بررسی ها را به زمانهای بعد موکول کنید تا جراحت روحی شما التیام یابد.
فنون تمرکز زدایی و بستر زدایی اینگونه موارد خیلی کارگشاء هست.
یعنی باید با وقت گذاشتن روی علاقمندی ها و دلمشغولی های خود تمرکز خود را از روی زندگی قبلی اتان بردارید. و بستر زدایی هم یعنی هر جا و هر چیزی که شرایطی فراهم می کند که این مسئله در ذهن شما تازه بماند دوری کند. عکس، فیلم. یا مکانهای خاص یا تنهایی ها.
خلاصه:
1- ارتباطات را تقویت کن با دوستان خانواده و ....
2 - از مشکل زندگیتون تمرکز زدایی کنید و به علاقمندیهای خود پروبال دهید و مشغول سازید
3 - هر بستری که شما را به یاد مشکلات زندگی قبلی می اندازد را کنار بگذارید و از تنهایی پرهیز فرمایید.
4 - مقاله التیام شکست عاطفی را به دقت مطالعه فرمایید
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
سلام
خوب درک میکنمتون,و اینکه میگید اومدید برای حس همدردی
نه شما اولین مردی هستید که این اتفاق براش افتاده و نه آخرینش,خانمها هم همینطور
فقط مرور نکنید
معنی تموم شدن همینه,یعنی گذشت,فقط زمانی برگردید به گذشته که بخواین ازش درس بگیرید
یه مدت به خودتون استراحت بدید
اگه میتونید برید مسافرت یا فعالیتی رو انجام بدید که آرومتون میکنه
زمان کمکتون میکنه,مثل همه
اما به اتفاقات و اشتباهات فعلا اصلا فکر نکنید,مرورشون در حال حاضر کمکی بهتون نمیکنه,هر وقت فکرش اومد سراغتون بگید فردا بهش فکر میکنم!!!
تازمانی که اون فردا رو خودتون بشناسید
در مورد دیگران و همکارانتون,یک توصیه اکید"اصلا توضیحی ندید,توجیه نکنید,درد دل نکنید"
نه همدردیشون آرومتون میکنه,نه سرزنششون
شاید همراهی با شما یه مسکن موقت باشه براتون اما جواب نیاز شما نیست,بیشتر موضوع رو گسترش میده
شما قرار نیست پاسخ کسی رو بدید و یا تو ضیحی بدید
فقط با کمک خانواده یا دوستان نزدیکتون این روزها رو بگذرونید
دست رو دست نزارید و خودتون به خودتون کمک کنید
موفق باشید
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
arman56 عزیز
بعضی از بچه های تالار تو این موقعیت بودند و حال الان شما رو خوب درک میکنند (خود بنده)
مدیر همدردی و z o h r e h عزیز گفتند چیکار کنید
منم رفتم باشگاه و با دوستام و خانوادم و فامیل اوقات خوبی رو گذروندم
بعدشم رفتم سرکار و کلا اوقاتم پر شد
راستش ضربه ای که من خوردم در 4 سال زندگی مشترکم،کمر یک مرد رو هم میشکست،چه برسه یک زن
مخصوصا ضربه بعد از جداییم
شما که بچه ای هم نداشتین (پسرم رو هم با خودش برد)
شما خیلی سریعتر میتونید این مساله رو فراموش کنید
ذهنتون
فقط باید ذهنتون رو از این موضوع منحرف کنید
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
با سلام
شاید نتونیم کسی رو پیدا کنیم که بعد از طلاق و شکست در زندگی مشترک دچار مشکلات عاطفی نشده باشه. دوران بعد از طلاق اصلا راحت نیست. اما چاره ای جز زندگی کردن نیست و تنها اقدام موثر اینه که تمام تلاش خود رو به کار بگیریم تا هویتمون رو دوباره بازسازی کنیم.
یه راه حل اینکه که درگیر زندگی تازه بشید،تمام تمرکزتون رو بر این موضوع بذارید که روز به روز بر قابلیت ها و مهارت هاتون اضافه بشه.
سرتون رو حسابی شلوغ کنید و مولد باشید. شاید دائم تحریک میشید که بنشینید و در مورد خودتون افکار منفی داشته باشین اما اصلا تسلیم این تحریک نشید چون هیچ نتیجه ای جز افسردگی و افت قابلیت هاتون نداره. با کارکردن، ادامه تحصیل، ورزش، کارهای هنری یا هر موضوعی که مهارت هاتون رو زیاد میکنه وقتتون رو کاملا پر کنید تا فرصتی برای پرورش افکار منفی نباشه.
به جای آنکه دائما بشینید و افکار منفی رو مرورکنید و افسرده بشین اگه تمایل قلبی دارید یا شرایط تون مهیاست به ازدواج دوباره فکر کنید. البته در این موضوع اصلا عجله نکنید و با قصد انتقام گیری تصمیم نگیرید بلکه سر فرصت و با درنظر گرفتن تمام شرایط با عقل و درایت کامل برای ازدواج فکر کنید و راه رو برای عشق مجدد باز بذارید. تا زمانی که تمام تمرکزتون روی قابلیت ها و نقاط مثبت وجودتون بذارید .
http://ahlekhaneh.ir
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
سلام دوباره به دوستان خوب وعزیز .
از مدیر محترم ، نادیای عزیز، زهره و جناب مصطفوی صمیمانه ممنونم که دلداری دادید . راستش از اینکه جدایی رو انتخاب کردم اصلا از این انتخابم پشیمون نیستم . آخه راه دیگه ای نبود . خدا کنه همسرم بعد از من به اون شرایطی که فکر میکنه از شرایط اولش بهتره برسه . اصلا واسش احساس منفی و تنفر دیگه ندارم چون اون مدتها بود که قلبش از من جدا شده بود . 5 سال پیش بود که حسب سادگیش و بهتر بگم حماقتش به یه تلفن ناشناس و غریبه متشابه با رقم های شماره موبایلش جواب داد و همون جا بود که ندیده و نسنجیده بنای یه دلبستگی کاذب و رویایی و البته بسیار حرفه ای از طرف اون شخص چیده شد و همون شد سوختن من و نابودی تمام سنگ سنگ بنای زندگیم . الان که دارم اینا رو بهتون میگم همونطور که گفتم دیگه هیچ احساسی به خانمم ندارم و داغون بودن من بابت ریزش بند بند زندگی و سرنوشت تنها پسر گلم هستش که الان هم مجبور شدم به خاطر عشق و وابستگی زیادش به مادرش بذارم پیش مادرش ادامه بده و زخم دوریش رو به خودم و تنم تحمل کنم ولی اشک دوری مادر رو تو چشاش نبینم . هرچند میدونم نبود من تو زندگی روز مره اش زندگی جگر گوشم رو متلاطم می کنه ولی فرو ریختنش رو با حذف مادرش باعث نشم . بله 5 سال پیش بود و وقتی که فهمیدم و ماجرا رو به خانواده اش روشن کردم بلای بزرگ تری به سراغ زندگیم اومد . اول قبول کردن و مستنداتم رو صحه گذاشتن ولی به مرور که گذشت و من انتظار تنبیه و سرزنش اون از سوی خونواده اش رو داشتم یه هو دیدم اجراییه مهریه اومد در خونه مون و به تبعش علیه شرکتم اعلام سهم خواهی کردند و اخطاریه کیفری نفقه و و و . ... خودم هم گیج شدم این همه پرونده سازی و اتهام بیجا و حمله های پی در پی خانواده خانومم که به جرم افشای واقعیت تلخ و تلاش جهت رفع این موضوع تلفن مخفیانه اش که فقط انتظار داشتم ریش سفیدی کنن و موضوع حل شه . اون وقت بود که فهمیدم این 5 سال اولیه ازدواجمون از سال 81 تا 86 که تکرار تهدید مهریه براشون مثل اب خوردن بود و برای من مثل زهر و نیش های مداوم فقط جنبه حرف نداشت و واقعا اونا حساب باز کرده بودند . خلاصه سال 87 موفق شدم تمامی پرونده های ناحق شون رو خنثی کنم و مهریه هم که اومده بودن بندازنم زندان و به خانواده بی گناهم بخندن تقسیط کنم که ضربه سنگینی براشون بود و ضمن این که دعواهای متقابلم مثل خیانت تلفنی همسرم که اصلا قرارمون نبود بره و تو دادگاه اینو ثابت کنم و اولش بحث ریش سفیدی بود به مرحله صدور حکم کبفری برسه که اونا اومدن و درخواست مصالحه دادند . اونم زمانی که من برنده ظاهری حقوقی پرونده ها بودم ولی به خاطر بچه ای که بین مون بود پذیرفتم که رضایت بدم و کلا بیخیال شیم و با عذرخواهی همسرم و اینکه اگه بیاد تو خونه دیگه تکرار نمیشه و جبران میکنم و این حرفا 5 سال دوم زندگی مون اینجوری شکل گرفت . الان که جدا شدم دیگه حرجی بر خودم نمی بینم و به قدر کافی بهش فرصت دادم و قلبا هم سری اول بخشیدمش ولی واقعا مثل اعتیاد میمونه کار خلاف و گناه . اگه یه بار دامنت الوده بشه سخته توبه واقعی و خانمم هم توبه واقعی نکرده بود . خدا رو شکر می کنم که خونواده ام منو سرفراز این ماجراها میدونن و از این بابت هم پشتیبان فکری و روحی بالایی دارم . فقط با این تفاصیلی که خدمتتون عرض کردم نمیدونم اینده پسرم چی میشه . و اینکه نمیدونم این باور درسته که معمولا حق بچه ای که این بین بیگناه قربانی اتفاقات جدایی میشه گریبانگیر هر دو طرف میشه و من از اینکه حق بچه ام بخواد به گردنم بیفته میترسم . بچه الان پیش اونه ولی سری اول هم که یک و نیم سال دور بودیم و بچه پیش مادرش بود خیلی برای من هم بی تابی می کرد . اینو خانمم بعد از برگشت اول بهم میگفت مرتبا . هر چند دوستان عزیز به جا میگند که فعلا به این چیز ها فکر نباید کرد ولی خوب آخه نمیشه . اینا خداییش سخته . این فکرها بالاخره به سراغ ادم میان دیگه . یه سوال دیگه هم اینکه من برای رهایی از وضعیت تنهایی دارم خودم رو اماده ازدواج مجدد می کنم . چون خونواده و دوستان صمیمی ام که از اسرار زندگیم با خبرن و از وضعیت 10 ساله ام در جریان هستن از نظر روحی دارن بهم دلگرمی میدن که تو فکر زندگی مجدد باشم . توی توصیه های زمان لازم برای ازدواج مجدد بعد از طلاق دیدم که روانشناسان گفته اند که حداقل 6 تا 12 ماه زمان برای امادگی مجدد روحی لازمه . با توجه به اینکه حداقل 5 یا 6 ماه اخیر من و همسرم وابستگیمون از بین رفته بود آیا به نظر شما اون حرف روانشناس ها باز هم صادقه و من باید هنوز هم صبر کنم؟
از راهنماییتون و دلگرمی شما دوستان گلم که شاید این سایت بهونه ای واسه پیدا شدن و اضافه شدن دوستای جدیدی به دوستان قبلیم هست ممنونم و اینو بگم که واقعا حرف زدن و تخلیه شدن تاثیر داره و اینجا این موقعیت برام فراهم شد که سر شما رو به قیمت راحت تر شدنم درد آوردم . خلاصه ببخشید .
RE: جدایی .... الان باید چکار کنم ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط arman56
چون خونواده و دوستان صمیمی ام که از اسرار زندگیم با خبرن و از وضعیت 10 ساله ام در جریان هستن از نظر روحی دارن بهم دلگرمی میدن که تو فکر زندگی مجدد باشم . توی توصیه های زمان لازم برای ازدواج مجدد بعد از طلاق دیدم که روانشناسان گفته اند که حداقل 6 تا 12 ماه زمان برای امادگی مجدد روحی لازمه . با توجه به اینکه حداقل 5 یا 6 ماه اخیر من و همسرم وابستگیمون از بین رفته بود آیا به نظر شما اون حرف روانشناس ها باز هم صادقه و من باید هنوز هم صبر کنم؟
توصیه های روانشناساها برای اینه که شخص خودشو توی این مدت بازیابی بکنه و کم کم در یک شرایط مناسب شخص بتونه ازدواج مجدد داشته باشه. اما اگر شخصی در یک مدت زمان کمتر بتونه شرایط رو برای ازدواج مجددش فراهم کنه میتونه ازدواج کنه.
منظوراز شرایط مناسب ازدواج مجدد اینه که شخص هم از جهت عاطفی و ... خودشو از زندگی و تجربه تلخ گذشته خارج کرده تا بتونه در یک شرایط مناسب همراهش رو برای ادامه زندگی انتخاب کنه.
http://ahlekhaneh.ir