با جاری پر حرفم چطور برخورد کنم

خب دوستان ممنون از راهنمایی هاتون تا اینجا
یک سوال دیگه داشتم البته بازم در مورد جاریم هست(خب تا قبل از این همچین مشکلی نداشتم) اونم اینکه هر وقت تو یک جمعی باشم که اونم باشه حرف زدنم نمیاد...یعنی انگار همه انرژیم ازم گرفته میشه آخه میدونین اون صداش خیییلی بلنده کتابی حرف میزنه(انگار که داره قرآن تلاوت میکنه همه حروفو از ته گلوش میگه)...در مقابل من صدام خیلی آرومه خیلی آروم حرف میزنم مثل یک حلزون...بعد اگه من بخوام تو بحث هایی که اون در موردش حرف میزنه شرکت کنم یه جوری میشه...انگار یه موش بخواد با یه فیل حرف بزنه!!...البته من آدم خجالتی نیستم برعکس تو جمع همیشه نظر میدمو میگمو میخندم ولی در مقابل ایشون واااقعا کم میارم!!...کلا فکر میکنم همه خانواده بجز من این مشکلو دارن وقتی اون حرف میزه همه ساکت میشن فقط پدر شوهرم از پسش برمیاد...ولی خب من نمیخوام اینجوری باشم..چون جلو یک آدم غریبه خیلی مظلوم و خجالتی و غیر اجتماعی جلوه میکنم...
به نظرتون چیکار کنم که بتونم تو بحث ها شرکت کنم؟(اینم بگم که جاریم تا حالا نشده مستقیم با من حرف بزنه و تو چشام نگا کنه انگار که منو آدم حساب نکنه اونجوریه)

سلام، من نوشته های شما رو در تاپیکهای دیگه تا حدودی خوندم و دختر فهمیده ای نشون میدین یا لااقل من نظرات شما رو دوست داشتم. به نظرم این سوالتون هم صورت سوال یه چیز دیگه است. یعنی باز هم جاری! اصلن ربطی به اینکه شما دوست داری بیشتر صحبت کنی فکر کنم نداره. اگه جاری کم حرف میزد اونوقت مشکلی نداشتی.

جاری شما چه چیزهایی داره که دوست داشتی شما داشته باشی؟ مثلا شوهر بهتر، زیبایی، خوش صحبتی، کار بهتر،.... اینجور چیزها. هر چیزی که تو دوست داری اونها رو میداشتی
چی داره که نقاط ضعفشه؟ شما چی داری که دوست داشتنی یه؟ چی داری که نقاط ضعفته؟

اینها رو بنویس که من ببینم مطمئن شم جاریت واقعا از خودت بهتر نیست.

خب پس مقایسه میکنییییییییییم
از نظر تحصیلات
من فوق لیسانس اون لیسانس
از نظر کاری
من یک کار پاره وقت اون کارمند
از نظر خانوادگی
من یک خانواده کم جمعیت و نسبتا با کلاس اون خانواده خیلی پر جمعیت و نیمه کلاس!!
از نظر پوشش
هر دو مانتویی و از نظر حجاب هم معمولی(نمیگم با حجاب میگم معمولی)
لباس پوشیدنمون هم اون لباس های ارزون و معمولا دست دوم میپوشه(البته شوهرم گفته من مطمئن نیستم)...منم لباس های اسپرت و بلوز شلوار همیشه میپوشم
از نظر فکری
اون خیلی بزرگتر از سنش فکر میکنه و حرف میزنه من کوچک تر از سنم و مثل بچه ها
من یکم لوس هستم(رک گفتم!) و اون لوس نیست و اصلا لوس حرف نمیزنه مقتدره محکمه...فکر کنم اصلا اهل گریه نیست
از نظر اخلاقی
من دوست دارم با هم سنو سالام دوست باشمو حرف بزنم(کلا با بزرگتر از خودم نمیتونم شوخی کنمو راحت باشم) اون بیشتر توی جمع ها میره طرف بزرگ ترها و با اونا حرف میزنه
من از جمع های زنونه خوشم نمیاد ولی اون برعکس
از نظر شوهر
شوهر من فوق العاده خوش تیپ و شغلش و رشته ش با کلاسه و منو خیلی دوست داره و این دوست داشتنشو با توجه زیاد به من نشون میده...مثلا نمیذاره تنها تو آشپزخونه کار کنم میاد کمک میکنه براش مهم نیست خانوما تو آشپز خونه باشن فقط نمیخواد من کار کنم خیلی خوبه
شوهر اون نه جدیه مثل خودش کارشم معمولیه همش ولی دوسش داره و بهش احترام میذاره خییییلی زیاد خوش تیپم نیست
از نظر ظاهری
یکم شبیه همیم من فقط قدم بلند تره قیافه من یکم مظلوم تر از اونه فقط
از نظر

زن کلا حسوده توی ذاتشه حسادت

ظهری جوابت رو دادم توی این موضوع حیف سراعت سایت کم شدعه احتمالا سرور مشکل داره ( مدیرجان یه بررسی کن بقیه سایت ها خوب بالا میاد.البته این گفتم چون خودم قبلا مدیر چنتا سایت بودم)

1.سعی کن تا جایی که میتونی کمتر با ایشون رودررو بشی
2.با تجربه ای که توی گفتمان و مناظرات توی مسنجرهای ایرانی داشتم نزدیک به 2 سال هرروزه به این نتیجه رسیدم صدای بلند به هیچ عنوان مناسب نیست برای بیان افکار و عقایدتون توی یه جمع.بلکه رسا باشه در عین حال ملایم باشه و اینکه با تن صداتون بالا پایین کنین تاثیرش بیشتره همینطور از زبان بدن استفاده کردن
3.اتفاقا چون ساکتی خیلی مظلوم تر نشون میدی به نفعته
4.دیگران اونقدی که باید بشناسنتون میشناسن کسی هم از عروس پرحرفف خوشش نمیاد از ما گفتن بود

یه خواهش این نخی که شما رو به جاریت وصل کرده قطعش کن.:54: بخدا این قطع شه یه نخ جدید باز پیدا میشه من که میدونم :102:

سلام tommyجان
تا تاپیکتو دیدم گفتم بازم tommy و جاریش!
شدین tom و جری!! :311::))از دست شما دوتا!!
چی بکشن این دوتا شوهر:) (شوخی):311:

خب عزیزم والا همچین گاهی از جاریت میگفتی من گفتم اون حتما یه دیو دوسره تو پری مظلومه دریاها! ( بازم شوخی):58:

الان که به پستت نگا میکنم میبینم دوتاییتون اخلاقاتون به شخصیت خودتون و شوهراتون میاد هرکدومتون منحصر بفردین. ویژگی های خوب و بد دارین! دو آدم کاملا معمولی دیو و پری هم نیستین.

فقط تو یکمی زیادی روش زوم کردی رو رفتارای جاریت زیادی حساسیت بخرج میدی.
تو خودت باش عزیزم لازم نیست ادای کس دیگه ای و در بیاری و مثه کس دیگه ای رفتار کنی. من میترسم تو با اینکارت از آخر یه چیز بزرگتر از دست بدی!
شوهرت وقتی تورو انتخاب کرده همون tommyمظلوم و آروم و انتخاب کرده حالا چرا این خانوم آروم میخواد خودش و واسه رقابت جاریش عوض کنه.

من که بشخصه از کسایی که بلند حرف میزنن و و زیاد حرف میزنن و تو جمع بدیگران امان نمیدن دو کلمه حرف بزنن و دو دقیقه به زبانش استراحت نمیدن، بدم میاد.
حالا تو دوست داری اینجوری باشی؟ یا نه دوست داری فقط جلوی جاریت اینجوری باشی. ؟ فقط مراقب باش یوقت حرف زدن خودت و فراموش نکنی. :311:( شوخی)

عزیز رقابت دوست داری بکن اما لازم نیس خودتو پاک عوض کنی حرف زدنت م مثه اوشون کنی.
سعی کن ویژگی های خودتو خوب بشناسی و تو چیزهایی ک بلدی بهترین باشی . مطمعنا تو هم یسری چیزهایی بلدی که جاریت بلد نیس.

راستشو بگو نکنه فکر میکنی چون جاریت پیش خانواده شوهرت محبوبه پس تو هم باید بشی کپی برابر اصل جاریت؟؟؟؟؟؟؟ نگو خدایی نکرده همچین هدفی داری!!!!!:81:

اینقدم رو این بنده خدا زوم نکن تو اگه اینقد که رو جاریت زوم کردی رو زندگیت وشوهرت زوم کنی والا خوشبخترین زن دنیا میشی:)

یعنی میگی منم ازدواج کنم اینجوری میشم؟ نکنه نفسم از جای گرم بلند میشه!!!
الان استرس گرفتم:325:

پس نظراتتون اینه که همونطور مثل قبل ساکت باشم و بذارم اون همش حرف بزنه؟ و مثل قبل باشم؟
برام خیلی جالبه اصلا انگار اون حرف میزنه من لال میشم...شاید ازش میترسم:33:
هر چقدر تو دلم میگم بابا توام یه چیزی بگو یه حرفی بزن...اصلا هیچ حرفی نمیاد به ذهنم که بگم...همینطور فقط نگاش میکنمو لبخند میزنم!!...اصلا میدونین تصور کنین یه آدم با صدای خیلی بلند حرف میزنه یهو یه آدم دیگه با صدای خییییییییلی آروم حرف بزنه ...اون لحظه همه جارو سکوت فرا میگیره تا ببینن من چی میگم!!...

با سلام و احترام
به نظرم مشکل از جاری شما شما نیست و اگر هم باشد، مشکل اونه.
اینکه اینقدر پیگیر هستید، نحوه نگاه شما به زندگی و به ویژه جاریتون هست.

http://www.hamdardi.net/thread-32094.html

پیشنهاد می دهم تاپیکی با این عنوان بزنید.
چگونه اعتماد به نفس خود را تقویت کنم؟

ممنون آقای مدیر همدردی که وقت گذاشتید...
باید بگم اعتماد به نفس من همه جا خیلی خوبه ولی در برابر جاریم شاید حق با شما باشه...من خواهری ندارم از اول تنها بودم ولی الان که وارد این خانواده شدم نمیدونم چرا همش دلم میخواد رقابت کنم دوست دارم فقط من دیده بشم فقط منو دوست داشته باشن همه به من توجه کنن اصلا نمیتونم با یک دختر تو چیزی شریک باشم...این اسمش خودخواهیه میدونم ولی من از اول اینجوری بودم الان خیلی سختمه که ببینم یک دختر دیگه ام هست که به اون هم باید توجه بشه به اون هم باید احترام گذاشته بشه...هر چند پدرشوهرم خیییلی منو دوست داره همیشه میگه تو یه دونه ای ولی بازم میخوام اون زن نباشه...خودم از خودم بدم میاد وقتی این حرفارو میزنم ولی واقعیت زندگی من همینه...

تا زمانی که این واقعیت زندگیت را دوست داری و دو دستی چسبیدی بهش ، نه خودت ازش خلاصی داری و نه ورح و روانت و نه دیگران

مهم این هست که می دانی این یک مسئله هست و اشکال هست و طبیعی نیست و آسیب رسان . گام بعدی این هست که بخواهی خودت را تغییر بدهی . تا نخواهی نمی توانی .... خواستن توانستن هست ....

بخواه تا بشود


ایا می خواهی تغییر کنی ؟

معلومه که میخوام اگه نمیخواستم که اینجا نبودم:43: