-
بهم زدن نامزدي
من چند ماه پيش با يه اقا نامزد كردم با وجود مخالفت خانواده و دو بار خواستيم عقد كنيم هر دو بار مشكلاتي پيش اومد كه انجام نشد كم كم به يه جايي رسيدم با شناخت پيشتر نامزدم و خانوادش كه ديگه نمي خواستم ادامه بدم مخصوصا كه پدر مادرم خيلي مخالف بودند . نامزديمو بهم زدم ماه پيش ولي اون اقا ديوانه وار دوستم داره و اينو نمي پذيره همش منو دچار عذاب وجدان مي كنه التماس ميكنه بهش فرصت بدم ولي من احساس مي كنم ديگه نمي خوام بيشتر كش پيدا كنه ولي با اينكه جوابشو نمي دم و انگشترشونا پس فرستادم و خودم بهم زدم ولي نمي دونم چمه كه همش حالم بده دلشوره دارم نمي دونم بايد چكار كنم كمكم كنيد
-
عمده مشکل شما نداشتن اعتماد به نفس هستش ، اصولا ازدواج هم برای شما زود هستش و نه آمادگی اون رو دارید که مسئولیت قبول کنید، اون طرف هم مشکلش کم نیست...
مشخصه که به کاری مشغولی نیستید، برید سراغ سرگرمی هایی مثل تنیس یا یوگا یا شنا تا ریفرش بشی و ذهنت رو درگیر مسائل دیگه بکنی.
-
نه اتفاقا سر كار ميرم باشگاه ميرم ولي خودمو نمي تونم گول بزنم از درون حالم خرابه همش فكر ميكنم نكنه تصميمم اشتباه باشه
-
خب خوبه که کار هم میکنی، خب شوهر میخوای واسه چی ؟ فکر نمیکنی ممکنه پسره واسه حقوقت نقشه کشیده باشه ؟ فکر نمیکنی وقتی با این آقا ازدواج کردی یهو بهت بگه کل حقوقت مال منه ؟ این بابا اگر در وضعیت مناسبی بود کل قضیه رو جمعش کرده بود الان تر تر میزنه وای به حال آخرش...
آخرین نکته : هیچ وقت پشتیبانی خانواده رو از دست نده ، فکر کن ازدواج کردی و رفتی پیش این آقا و خانواده دیگه شما رو دوست ندارند ببینند !! بعد از یه مدت با این آقا دعوا کردید،چی کار میخوای بکنی ؟ پناهگاه تو خراب نکن.
مطئمن باش پدر و مادرت خیر تو میخوان ، کلی روت سرمایه گذاری کردند بعد بدند دست این بابا !؟
نداشتن اعتماد به نفس آخرین گزینه است، چیزی که زیاده پسر حالا دندون رو جیگر بذار یه خوبش میاد سراغت
-
اخه ما تنها مشكلي كه نداريم ماليه اونا كه يكي از كارخونه داراي معروفن كه تنها غصش مدل ماشين عوض كردنه منم خوبم البته نه به اندازه اونا ولي خوب كلا وضع ماليمون خوبه من سر كار پارت تايم ميرم واسه اينكه حوصلم سر نره در ضمن اينهمه درس خوندم فوق گرفتم حيفه نرم سر كار بحث من شوهر خواستن نيست كه دوست دارم ارامش داشته باشم همين و علت اينكه بيشتر كنتر كشيدم احساس مي كردم ارامشما گرفته دارم اذيت ميشم ولي خوب دلمم واسش ميسوزه خيلي و كلا احساس معتادي دارم كه دارم ترك مي كنم با اجبار خودم
-
موضوعي كه مطرح كرديد مبهمه اختلافتون سر چيه-چرا پدر مادرتون مخالفن از نظر سطح فرهنگي چه موقعيتي داريد -تحصيلاتتون-سن؟