" راه حل عزیز ممنون بابت پستهای مشروحت"
چون زحمت کشیدی من هم وظیفه میدونم جز به جز بگم
در مورد مهریه که گفتید پیچوندید خدمتتون بگم که من به همان دلیلی که آقای بهزاد گفتند اعتقادی به مهریه نداشتم و ندارم. 14 سکه هم از اول نظر خود خانمم بود چون ایشون هم همین اعتقاد رو داشتن. من شرطی نذاشتم. منظور من از اینکه گفتم اگر مهریه بالا بگی مشکل میشه مهریه غیر منطقی مثل سال تولد و .. بود. فکر نکن من تحت فشار گذاشتمش. صحبت ما در مورد مهریه 4ثانیه طول کشید. من خودم نظرم روی 114 سکه بود. پس نگید پیچوندید. بجاش من نظرم روی حلوای نقد بود نه نسیه و اگر در ایران هم ملکی میخریدم باز به همسرم سهم میدادم. چون اگر زنی بخواد با مادیات بد بشه همون بهتر که زودتر خودشو نشون بده.
نقل قول:
اینجا میتونستین بگین تو خودت زودتر از بقیه دست به کار شدی زندگیتو به هم بزنی، یه زن محکم می ایسته زندگیشو مدیریت میکنه، نه اینکه خیلی راحت پا پس بکشه
اتفاقا همین جملات را بارها گفتم. حتی گفتم تو تونستی با رفتار خودت کاری کنی که خانوادم تورو اندازه دخترشون دوست داشته باشن و قبولت داشته باشن
گفتم زندگی هیچ زوجی را دیگران نمیتونن خراب کنن جز خودشون
نقل قول:
یا اینکه وقتی تماس میگرفتن از خانمتون هم میخواستن باهاش صحبت کنن و حال و احوالی ازش بپرسن؟
تا قبل از اتفاقات اخیر هربار خانوادم زنگ میزدند اصرار میکردند که با خانمم هم صحبت کنند. اصلا بیشتر وقتها به گوشی اون زنگ میزدن بعد با من حرف میزدن. تا اینکه ایشون نخواست دیگه حرف بزنه. یادمه مادرم روی اسکایپ هی میپرسید پس کجاست چرا نمیاد ببینمش و خانم محل نمیذاشت تا اینکه یه روز به مادرم واضح گفتم بابا شاید دوست نداره حرف بزنه ( میدونم الان واسه همین حرفم هم توبیخی میزنید)
نقل قول:
یا اینکه شما هم که داشتین آماده میشدین از خونه برید، هیچی از این موضوع نگفتید؟
جمعه تصمیم گرفتم و از جمعه هم پست نذاشته بودم
نقل قول:
یا اینکه شما هم که داشتین آماده میشدین از خونه برید، هیچی از این موضوع نگفتید؟
عرض کردم بارها که چهار سال خانواده من واقعا دوسش داشتن تا همین اواخر
نقل قول:
یا اینکه برای عمل چشم خانم اومدید ایران (هزینه کمتر) برای عمل اعضای خانواده خودتون خارج از ایران
اشتباه متوجه شدید. من خودم عمل داشتم اینجا که بار اول ناموفق بود و برای عمل دوباره مادرم از ایران اومدن
نقل قول:
در همین زمینه: اگه بر فرض از شما مستقیم میخواست کار برادرش رو درست کنید، قبول می کردید؟
اگر زن من مثل همون سالهای گذشته بود قطعا بله کمک میکردم و خوشحال هم میشدم
نقل قول:
استش من کمتر دیده بودم یه مرد انقدر حواسش به همه چیزایی که تو خونه هست باشه!
اتفاقا من آدم خیلی خنگی هستم در این موارد. هیچوقت نمیدونم چقدر پول تو کیفمه. بخار شور را کاملا اتفاقی فهمیدم
نقل قول:
شاید دوست نداشته باشید بگید اما این سوال هم برام پیش اومده که چطور به خانمتون پول میدادین؟
اولین کاری که اینجا بعد از افتتاح حساب کردم این بود که خواستم همراه کردیت کارد من یکی اضافه هم بدهند که دست خانمم باشه. بعدا ایشون کردیت خودشون را گرفتند که از اون خرج میکردند و هر وقت کم میشد من پول میریختم توش.
برای مواردی که خارج از خرید روزمره بود ترجیح میدادم که باهم بریم و ایشون هم ترجیحشون این بود.
من با خرید بخار شور مخالف بودم چون چیز بی مصرفی هست و تجربه هم داشتم. اما بخاطر نظر ایشون خریدیم و همانطور که گفتم بعدا به نظر من رسیدند خودشون
نقل قول:
(قبلا هم گفتم میشد بگید اینو من دوست داشتم، میذاریم باشه، یکی دیگه میخریم،
دقیقا نظر من هم همین بود که اینو ولش کن یکی دیگه میخریم چون اینجا طلا دست دوم خیلی ارزون برمیدارند اما ایشون اصرار داشتن که از دست این خلاص بشن.
اخلاقش بود.
نقل قول:
اما از یه جاهایی محدوده، و این محدودیت، در کنار نبود اقتدار شما در جاهای دیگه
درسته و قبول دارم. دوست نداشتم بدون اطلاع من و سر خود هر جور دوست داشت هزینه کنه. دلم میخواست با مشورت هم خرید کنیم هر چیزی رو
نقل قول:
اما چرا بچه ندارید؟ خواست شما بوده یا خانمتون یا هر دو طرف؟
راستش درست بعد ازدواج خودمون نمیخواستیم چون زود بود. بعد که مهاجرت و بعد فکر کردم دو سه سال صبر کنیم تا جا بیفتیم.
البته خانمم هم تمایلی نداشت و دو طرفه بود. کلا برعکس بیشتر زنها بچه دوست نداره. مادرشون هم سفارششون این بود که بچه دردسره و تا میتونید فعلا بچه دار نشید. خواهرشون هم که یکسال زودتر از ما ازدواج کردند بچه ندارند. این اواخر هم که اوضاع طوفانی شده بود من میترسیدم بچه دار بشیم. در کل دو طرفه بود/
در آخر بگم که من آدم کامل یا معصوم نیستم. من هزاران ایراد دارم. اما آیا همه مردهایی که زنهاشون عاشقانه به پاشون نشستن معصوم بودند با پرفکت بودند؟!
شما مو به مو از من ایراد در میارید. من هم یک آدم عادی هستم
خانم سحر
مساله اینجاست که رابطه همسر من و خانوادم خیلی خوب بود. پست قبلیم را نخوندید فکر کنم. از یه زمانی همسرم شروع به بهانه گیری کرد
نقل قول:
در اخر یه ذره برام سخته قبول اینکه یه زنی بهشت زندگیشو ول کنه و بره دنبال 50 %سهمش!!!! و خودشو بندازه به این روز
مگر اینکه خیلیم زندگیش بهشت نبوده
شاید هم همسرم میدونه نازش خریدار داره و میره که با شرایط دلخواه برگرده. تا الان که اینجوری بوده ، به لطف تلاش من برای نجات این زندگی