احساس میکنم بی ارزش ترین عروس فامیلم
سلام.دلم پره نمیدونم از کجا شروع کنم و چی بنویسم اما مساله اصلی اینه که وقتی من نامزد بودم خانواده شوهرم دلشون نیومد حتی یه جوراب برای من بخرن حتی شوهرم دعواشون کرد التماسشون کرد به هر دری زد اما مادرشوهرم دلش نیومد در حالی که برای تمام عروسای نامزد فامیل کادو برده بود برای من حتی یه بسته شکلات ارزون هم نگرفت. پول ارایشگاه عروسیمو خودم دادم خریدای نامزدیمو بابام پولشو داد حتی کارت عروسیمو با پول خودم گرفتم . ازون موقع همیشه سعی کردم فراموش کنم درحالی که وقتی یادم میاد آتیش میگیرم. حالا پسر عمه شوهرم تازه نامزد کرده امشب شوهرم پاسگاه بود چون اماده باش بود نزاشتن واسه چهارشنبه سوری بیاد. سر سفره خانوادگی داشتن راجع به اینکه واسه نامزدش شب عید کادو ببرن حرف میزدن اونم جلوی من! تمام اون خاطرات جلوی چشمم زنده شد احساس بی ارزش بودن دوباره اومد سراغم وقتی یادم اومد تنها عروس فامیلم که باهاش اینجوری برخورد شده حس بدی اومد سراغم دلم گرفت دیگه موقع شستن ظرفا هیچی نگفتم دیدم اشکام داره میریزه اومدم پایین خونه خودم .مادرشوهرم اومد گفت بیا بریم ده گفتم نمیام داداشم برام کادو میاره امشب منم دلم به اون خوشه. نمیدونم خودشو زد به اون راه یا نفهمید از چی ناراحت شدم. دوتا پیامم تو تلگرام به من داد که تبریک چهارشنبه سوری بود درحالی که قبلا تو وایبر یکی دوبار برای پیام فرستاده بودم که باهاش صمیمی تر شم وایبرشو پاک کرد بخاطر من که بهش پیام ندم!. شوهرمم اومد نتونستم خودمو کنترل کنم بهش گفتم من خیلی بی ارزش بودم که واسه نامزد پسر عمت کادو میبرن واسه من نیاوردن! اونم گفت من حتی باهاشون دعوا کردم دیگه تقصیر من چیه من اعصابم خرد بود گفت از فردا هرجا میخوای برو به درک . واقعا اگه پدر با مسئولیتی داشتم میرفتم. وقتی بیشتر از همه عروسای فامیل زحمت کشیدم ولی از همه پایین تر بودم دیگه اهمیتی نمیبینم کنار خانواده شوهرم زندگی کنم از همشون متنفر شدم به خدا. میخوام از فردا باهاشون قطع رابطه کنم میدونم نمیشه ولی دیگه بدم میاد ازشون متنفرم به شدت متنفرم. راهنماییم کنین شما جای من بودین چیکار میکردین؟ خاله قزی به دادم برس دارم از ناراحتی دیوونه میشم. این حس حسادت نیست من از نامزد پسر عمش ناراحت نیستم از مادرشوهر خودم ناراحتم از پدرشوهرم ناراحتم.